انتقادهای روحانی در جلسه مجمع تشخیص به روایت مصباحیمقدم/ آنچه در صحن مجلس درباره برجام رخ داد، نمایش مخالفت با توافق اصولگرایان بود/ دفاع احمدینژاد از مرتضوی، مصیبتبارترین روز مجلس نهم را شکل داد
گروه سیاسی ـ پروین طالبیان: حجتالاسلام غلامرضا مصباحیمقدم، نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، هرچند که سخنگوی تشکل سیاسی روحانی جامعه روحانیت مبارز تهران است اما بیش از آن، به عنوان یک کارشناس اقتصادی شناخته میشود. او همچنین در مجمع تشخیص مصلحت نظام عضویت دارد. این روزها که مجلس در انتظار ارائه لایحه بودجه سال 1395 و لایحه برنامه ششم توسعه از سوی دولت است و همچنین بررسی لایحه احکام دائمی برنامههای توسعهای کشور را نیز در دستور کار دارد، انتقاداتی از سوی دولت درباره کیفیت برنامهریزی برای توسعه کشور در رسانهها مطرح میشود.
بر این اساس، خبرنگار سیاسی خبرگزاری آنا، به سراغ به مصباحیمقدم رفته تا دیدگاههایش را درباره اولویتهای برنامه ششم توسعه و همچنین نگاه او را به برنامهنویسیهای پنج ساله توسعه جویا شود و روایت او را از جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام که با عنوان قهر روحانی از مجمع، در رسانهها بازتاب پیدا کرد، بشنود.
مصباحیمقدم درباره نظرات رئیسجمهوری در تهیه سیاستهای کلی برنامه ششم گفت: به عقیده آقای روحانی، اصولا ما نیازی به تدوین برنامه به شکلی که در گذشته مطرح بود، نداریم. همچنین رئیسجمهوری معتقد است که اگر برنامهای تدوین میشود نباید عدد و رقمی در آن بیاید؛ اما این نگاه در مجمع مورد اقبال قرار نگرفت.
با این حال او با طفره رفتن از بیان مسائل موجود در اردوگاه اصولگرایان در این مصاحبه، فقط گذری به مسائل سیاست داخلی روز زد و درباره همایشهایی که این روزها عدهای آنها را برهم میزنند، گفت: «اگر وزارت کشور به فعالیتی مجوز میدهد کسی حق ندارد آن فعالیت را برهم بزند. کسانی که این همایشها را برهم میزنند، این اعتراض را باید در صحنه دیگری نشان دهند.»
وی همچنین درباره احمدینژاد با تأکید بر اینکه برخی یادشان رفته است و خوب است که باید در این باره یادآوری شود، تصریح کرد که «مجلس در دوره آقای احمدینژاد با مشکلات جدی از ناحیه دولت مواجه شد و بیشترین تخلف از قوانین از دولت و شخص رئیسجمهوری بود. مکرر مجلس بابت تخلف از قوانین به دولت تذکر داد.»
در ادامه متن کامل گفتوگوی مصباحی مقدم میآید:
هنوز دولت برنامه ششم توسعه را ارائه نداده است، با این تأخیر، وضع بررسی لایحه بودجه و برنامه ششم چگونه خواهد بود؟
البته از نظر زمان برنامه ششم باید قبل از بودجه سال 95 داده میشد تا برنامه مصوب شود و بودجه بر اساس برنامه مصوب، تنظیم شود. چون بودجه سالانه یک برش یک ساله از برنامه میانمدت پنجساله است ولی متأسفانه دولت بهموقع برنامه را نداده است. حالا اینکه آیا برنامه میتواند قبل از بودجه تصویب شود یا نه؟ ما در مجلس بنا را بر این گذاشتیم که به موازات بررسی بودجه، برنامه را بررسی کنیم. حتی حق تقدم خواهیم داد که تقدم با برنامه باشد.
البته این موارد تا حدی هم بستگی به این دارد که برنامه پیشنهادی چه حجمی داشته باشد. اگر برنامه پیشنهادی دولت حجیم باشد و مواد زیادی داشته باشد، طبعا در مجلس هم بررسیاش طولانی میشود. اما اگر برنامه جمعوجور باشد کارها زودتر پیش میرود. دولت اخیرا موادی را که طی چند برنامه تکرار شده، جداگانه به مجلس فرستاده است. اگر مجلس اینها را تصویب کند، کار برنامه سبک میشود. در این صورت، احتمال اینکه برنامه زودتر به نتیجه برسد خیلی بالاست. ما در کمیسیون برنامه و بودجه تقسیم کار کردیم و آن این است که 9 نفر از اعضای کمیسیون را گذاشتهایم برای بودجه، 9 نفر برای برنامه و 8 نفر از دوستان برای بررسی دائمی کردن احکام برنامه که الان مشغول کار هستند. امیدواریم که با همعرض حرکت کردن این سه گروه، زودتر بتوانیم به بودجه برسیم.
البته، با دوفوریت لایحه دائمی کردن احکام برنامه در مجلس موافقت نشد، خیلی از نمایندگان میگفتند که این دو فوریت به خوبی تبیین نشد. تصویب نشدن دو فوریت به زمانبندی تصویب برنامه آسیب نمیرساند؟
تصویب دو فوریت این نگرانی را برای نمایندگان داشت که فرصت کافی برای بررسی نداشته باشند. چون لوایح و طرحهایی که دوفوریتی تصویب شود، حداکثر 48 ساعت بعد باید در دستور قرار گیرد. این معنایش این است که نمایندگان فرصت کافی را برای اینکه به دقت بررسی کنند، مواد را مورد مناقشه قرار دهند و اگر میخواهند اصلاح کنند، نداشت. اما اگر تصویب یک فوریت زودتر به نتیجه برسد، با جمع کردن 50 امضا میشود به آن فوریت داد و در دستور کار قرار داد.
دولت یکسری مؤلفههایی در برنامه ششم توسعه در اولویت کاری خود قرار داده است؛ مشکلات زیستمحیطی و آلودگی هوا و مشکل آب. به نظر شما که سابقه طولانی در اقتصاد کشور داشتید مؤلفهای که باید در اولویت قرار گیرد، چیست؟
اصلاح نظام بانکی باید در اولویت قرار گیرد. البته هیچ منافاتی نمیبینم که موضوعات آب و محیط ریست را هم دولت مدنظر قرار دهد. ولی به نظرم دولت از موضوع نظام بانکی غفلت دارد حال آنکه این موضوع اهمیت زیادی دارد. من باور دارم که اگر اصلاح در این زمینه در دستور کار قرار نگیرد، در آینده نه چندان دور با مشکل جدی مواجه خواهیم شد. ما الان در نظام بانکی با مشکلات خیلی جدیای دست و پنجه نرم میکنیم که اگر این سیستم مورد توجه قرار نگیرد و نگاه ملی در دولت و مجلس نباشد، واقعا جای نگرانی دارد.
اکنون بخش مهمی از منابع مالی وارد سیستم بانکی میشود و به سیستم تولید نمیرود. نرخهایی هم که برخی دارند مشوق تولید نیست؛ بلکه به نحوی ضدتولید است. منابع را از تولید منحرف میکند و به سمت فعالیتهای واسطهگری و دلالی میبرد. این دلالی و واسطهگری پرسود است. بانکها هم انتظار سود بالا دارند و حاضر نیستند از نرخهایی که در شرایط تورم 40 درصدی بوده است، کوتاه بیایند.
با اینکه شورای عالی بانکها با هم نشستند و به توافقی رسیدند که نرخ سود تسهیلات و سپردهها را کاهش بدهند، عملیاتی نشد. این حکایت از این میکند که بانکهای ما مشکل دارند. پس آنها باید روند اصلاح شود. اگر جذب نقدینگی را اصلاح نکنیم هم بحران ورشکستگی بانکها در پیش خواهد بود هم بحران اینکه که منابع مالی به جای اینکه به سمت تولید برود به سمت واسطهگری و دلالی برود.
ما باید مزیتهای نسبی خودمان را شناسایی کنیم البته شناختهشده هم است. و مزیتهای را در اولویت سرمایهگذاری داخلی و خارجی قرار دهیم. بالاخره ما کشوری هستیم که ذخایر نفت و گازمان جایگاه مهمی دارد. اکنون این منابع طبیعی را به صورت خام عرضه میکنیم. چند دهه است که میگوییم میخواهیم از خامفروشی پرهیز کنیم ولی در عمل هیچ اقدام جدی صورت نمیگیرد.
بنده معتقدم که باید از این مزیت درست استفاده کنیم. معنایش این است که به سمتی برویم که نفت خام را تبدیل به فرآوردهها کنیم. همینطور درباره گاز نیز باید این موارد را مورد توجه قرار دهیم. صادرات گاز به صورت خام صورت میگیرد. این موجب شده است درآمدی را که به دست میآوریم در کوتاهمدت خوب باشد اما در بلندمدت به زیان ماست. ما میتوانیم با تبدیل گاز به فرآوردهها که ارزش افزوده بالایی دارد، درآمد بسیاری را کسب کنیم. این اولویت نباید مورد غفلت قرار گیرد. اگر در برنامه ششم بر این موضوعات تأکید شود، تحولی در اقتصاد کشور ایجاد میشود.
با توجه به اینکه شما فعالیتهای سیاسی هم دارید، بسیاری معتقدند که سیاستهای کلی برنامه ششم به سیاست داخلی توجهی نشده است، نظر شما در این باره چیست؟
البته من هنوز برنامه را ندیدهام تا بخواهم از این جهت قضاوت کنم. طبعا اگر بتوانیم در برنامه ششم به سمت ساماندهی فعالیتهای سیاسی کشور با تشکیل احزاب بزرگ برویم، کمک بزرگی به مدیریت کلان مسائل سیاسی کشور کردهایم.
اگر احزاب به صورت فراگیر شکل بگیرند مثلا میتواند دو حزب باشد، البته اگر بیشتر هم باشد مانعی ندارد، میتوانید برای مدیریت کشور برنامهریزی کنید. برنامهها میتواند معرف دیدگاههای آنها باشد. برنامهها میتواند در انتخابات مطرح شود و احیانا جذابیت لازم را برای رأی مردم پدید بیاورد و مبنا برای مدیریت کلان کشور باشد. آنوقت افکارعمومی میگویند که اگر فلان حزب بیاید این برنامه را دارد، اگر حزب دیگر بیاید آن برنامه را دنبال میکند و مردم بر اساس چشمانداز احزاب میتوانند برنامههایشان را پیشبینی کنند. احزاب هم پس از این اقدام به جذب نخبگان میکنند. نخبگانی که شناسایی نشدهاند به این وسیله شناسایی میشوند و احیانا تربیت کادر صورت میگیرد و اینطور نیست اگر دولتی روی کار بیاید در انتخاب وزرا و معاونان دچار سردرگمی شود. اینگونه حتی نوعی هماهنگی بین دولت و مجلس پدید میآید. به عبارت دیگر، حزبی که اکثریت مجلس را به دست گرفته، میتواند به صورتی برنامهریزی کند تا ریاست جمهوری را هم در دست بگیرد و منتخب آن حزب باشد. در اینصورت هماهنگی بیشتر از گذشته بین دولت و مجلس پدید میآید و کارها با وفاق بیشتری در کشور دنبال میشود.
اختلافنظرهایی بین آقای روحانی و مجمع تشخیص در رسانهها گزارش شده؛ اینطور مطرح شده است که به برنامه ششم توسعه برمیگردد. اینکه ایشان معتقدند سیاستهای کلی برنامه ششم نباید در مجمع مورد بررسی قرار میگرفت، این موضوع چقدر درست است؟
البته جلسهای که من هم حضور داشتم و بحثی که ایشان گفتند این بود که اصولا ما نیازی به تدوین برنامه به شکلی که در گذشته مطرح بود، نداریم و از این جهت نیازی به این نیست که سیاستهای تدوین برنامه را بنویسید و به ما ابلاغ کنید. یک تفکری در میان اقتصاددانان وجود دارد که در یک شرایطی میگویند کشور مستغنی از برنامه است. یا حتی آنجا که برنامه است، طی چند برنامه باید کشور به نقطهای برسد که دیگر نیازی به برنامه نباشد. در واقع برنامه برای رسیدن به اهدافی است، وقتی به آن اهداف رسیدیم دیگر مکانیزم بازار، اقتصاد را هدایت میکند نه برنامه. البته اصل این مسئله یک پشتوانه علمی دارد و آن پشتوانه، اعتقاد به نظام اقتصادی آزاد است. طبعا در این نظام، دولت دخالتی ندارد و بدون برنامه است.
اما نکته دوم این است که ما در شرایطی که به توسعهیافتگی نرسیدهایم به برنامه نیاز داریم. این حرفها، حرفهای خوبی است؛ ولی در اقتصاد ایران قابل قبول نیست چراکه از سویی ما اصل نظام اقتصادی آزاد را که در غرب وجود دارد قبول نداریم. معتقدیم نظام اقتصاد آزاد یک پیشزمینهها و پسزمینهها و مبانیای دارد که ما آن مبانی را قبول نداریم. علاوه بر این، اقتصاد ما یک اقتصاد دستیافته به مرحله توسعهیافتگی نیست پس ما نیازمندیم که به توسعه برسیم برای رسیدن به توسعه نیازمند داشتن برنامه هستیم. شرایط ما شرایط آن کشورهایی نیست که به توسعه دست پیدا کردهاند و به دلایلی ما اقتصاد آزاد را نمیتوانیم بپذیریم. اقتصاد ما شرایطی ندارد که به توسعه رسیده باشد.
این دیدگاه ایشان بود و مجمع با این دیدگاه همراهی نکرد. یک نکته هم ایشان داشت که اگر برنامه تدوین میکنید چه ضرورتی دارد که عدد و رقم بدهید. ولی آنچه در نهایت رهبری ابلاغ کردند این شد که میانگین رشد اقتصادی در 5 سال آینده باید 8 درصد باشد. ایشان میگفت چرا عدد میدهید این عددها را قبلا هم دادید، به کجا رسیدید؟ چگونه تحقق پیدا میکند؟ این عددها انتظاراتی را به وجود میآورد که قابل تحقق نیست. البته با توجه به پیگیریهایی که ایشان میکرد نهایتا در مجمع اینطور تصویب شد که پایان برنامه ششم به رشد 8 درصد برسیم ولی وقتی که سیاستها به رهبری تقدیم شد، این شد که میانگین رشد در 5 سال آینده 8 درصد باشد. این نشان میدهد که در دیدگاه مقام معظم رهبری ظرفیتهای بالایی برای رشد اقتصادی وجود دارد. حتی یک بار هم عنوان کردند که رشد 8 درصدی کم است بلکه باید دورقمی باشد. البته من هم این را قبول داریم. ما ظرفیتهایی داریم که اگر از آنها درست استفاده کنیم، رشد 8 درصد چیز عجیبی نخواهد بود و حتما رشدهای بالاتری هم میتوانیم به دست آوریم. نکتهای که ضرورت دارد این است، اگر بنا باشد که ما عدد و رقم ندهیم، رشد اقتصادی و نرخ رشد بهرهوری، رشد بیکاری نداشته باشیم و نرخ تورم را هدفگذاری نکینم، چگونه میتوانیم اجرای برنامه را ارزیابی کنیم؟ چگونه میتوانیم بگوییم که دولت موفق بوده یا نبوده است؟ حتی اگر آنچه ما پیشبینی میکنیم به صورت نسبی محقق شود، میتوانیم بگوییم که دولت موفقیت نسبی به دست آورده است.
برنامه به رفتارهای دولت، سرمایهگذاریها و تصمیمگیریها و قانونگذاریها جهت میدهید. بنابراین ما حتما نیازمند به برنامه هستیم. ثانیا ما در برنامه نیاز به عدد و رقم داریم. تا رفتارهای دولت قابل پیشبینی شود.
یعنی رئیسجمهوری به خاطر این موضوع به جلسات مجمع نمیآیند؟ چون آقای محمدیعراقی از قهر رئیسجمهوری با جلسات مجمع سخن گفتند.
آن را من نمیدانم. میدانم که تشریف نیاوردند.
جلسه را ترک نکردند؟
نخیر. البته وقتی فکر که میکنم میبینم که خوب به یاد ندارم. معمولا اینطور بوده است که رئیسجمهوری وقتی به جلسه میآید از نقطه آغاز تا نقطه پایان در جلسه حضور ندارد. غالبا به خاطر مشغله رئیسجمهوری ممکن است که زودتر رفته باشد. اما اینکه دلیل ترک جلسه این باشد من نمیتوانم قضاوت کنم.
به مسائل داخل مجلس بپردازیم. در بحبوحه برجام و در حین تدوین شروط اجرای برجام، انشقاقی جدی در مجلس شکل گرفت. آقای لاریجانی، برخلاف همیشه که روحیه محافظهکاری داشتند و خیلی از مسائل را در صحن علنی مجلس مطرح نمیکردند، در این موضوع بسیاری از جزئیات را در جلسه علنی مجلس گفتند. اکنون هم پس از آن موضوع، جریان تندروی مجلس هرگاه تذکری میدهد، آقای لاریجانی تذکر به تذکر پاسخ میدهند. این نمای بیرونی این موضوعات اخیر است؛ حالا تحلیل شما از این موضوعات چیست؟ رفتار آقای لاریجانی را چطور ارزیابی میکنید؟
واقعیت این است که مجلس پویایی و تحرکش به وجود جریانهای مختلف است. مخالفت و موافقت نمایندگان، اصلا چیز بدی نیست بلکه بسیار هم خوب است. اینکه مجلسی داشته باشیم که سوت و کور و تکصدایی باشد، در شأن یک نظام انقلابی نیست. معتقدیم همین که وجود دارد قابل قبول است. نباید هم درصدد باشیم که مجلس بیتحرک و غیرپویا داشته باشیم. البته عقلایی رفتار کردن حتما مبنای درستی است و حتما مجلس باید عقلایی رفتار کند. آنچه مهم است خروجی مجلس است و خروجی مجلس نهم در ماجرای برجام، خروجی معقولی است. خروجیای است که هم رهبر انقلاب آن را تأیید کرده است و هم یک جوری افکارعمومی نشان میدهد که خروجی مجلس را در مسئله برجام خروجی پسندیدهای دانسته است.
مسئله اختلافات در درون مجلس، بین رئیس مجلس و تعدادی از نمایندگان، مسئله تازهای نیست، از آغاز شکلگیری مجلس نهم با این پدیده روبهرو بودیم. البته در زمانی شدیدتر و در زمانی نرمتر بروز کرده است. فقط شاید بعضی موارد نمایندگان حرکاتی را انجام میدهند که یک مقدار غیرقابل پیشبینی و غیرقابل انتظار است. این را باید استثنا قائل شد وگرنه جریان کلی یک جریان بیمسئله و بیمشکلی است. من چیز جدیدی نمیبینم.
البته لازم است که آقای لاریجانی به عنوان رئیس مجلس باید با قاطعیت عمل کند و آنجا که نوعی وفاق در خارج از جلسات علنی درباره مسئلهای صورت گرفته است امور را پیش ببرد. من در داستان برجام معتقدم که این وفاق در خارج از جلسه علنی شکل گرفته بود و تفاهم شده بود. آن بندهایی که قرار بود اضافه شود که اضافه شد و آن چیزی که تصویب شد همانهایی بود در مجموعه اطراف در داخل و خارج از مجلس بر روی آن توافق کرده بودند.
آن چیزی که در صحن مجلس رخ داد شاید بتوان گفت که نوعی نمایش مخالفت با توافق پس پرده بود. طبعا مدیریت جلسه باید با قاطعیت امور را پیش میبرد، خصوصا که ما زمان زیادی را نداشتیم. موضع جمهوری اسلامی باید به گونهای اعلام میشد که ما حالت منتظرهای را برای مسئله توافق هستهای به وجود نیاوریم. چون اگر مهلت قانونی پشت سر گذاشته میشد خودش یک مسئلهآفرینی جدیدی در مناسبات بینالمللی ما پدید میآورد که ایران تأخیر کرده است. ما خوشبختانه چنین تأخیری نکردیم. ما موافقت خودمان را با همه شروطی که در نظر گرفته شده بود اعلام کردیم.
آقای لاریجانی بعد از برجام، همواره پاسخ تذکرات نمایندگانی مانند کوچکزاده و رسایی را میدهد و خیلی سکوت اختیار نمیکند، درصورتی که قبلا آقای لاریجانی در خیلی از موارد حرفی نمیزدند. روندی که رئیس مجلس در یک ماه اخیر در پیش گرفتهاست متفاوت با قبل است. نظر شما در این باره چیست؟
یک وقت است که مسائل مربوط به داخل مجلس است، طبعا اینجا جای ملاحظات است و رعایت همه جوانب در اداره مجلس باید صورت گیرد. یک وقت است که مسئله ملی است یعنی دیگر نمیشود کوتاه آمد. الان برجام قانون شده است و مصوبه مجلس را دارد و وقتی که چنین است، نمیشود در مقابل مناقشاتی که پس از تصویب است، کوتاه آمد. از این جهت من به آقای لاریجانی حق میدهم که کاملا دفاع کند.
در همین مدت اخیر یک ذهنیت در بخشی از جامعه پدید آمد که برجام از آغاز با موافقت مقام معظم رهبری نبوده است یا اینکه اصل مذاکرات با موافقت ایشان صورت نگرفته است. این موضوع به غلط در اذهان عدهای جا افتاده است که رهبری با اصل مذاکرات در مورد فعالیتهای هستهای مخالف بودهاند و چون مخالف بودهاند پس به ایشان تحمیل شده است و چون تحمیل شده است حاصل مذاکرات مورد قبول ایشان نیست و به نحوی اقدام مجلس برای تصویب برجام را تحمیل به نظام جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری تلقی میکنند.
باید این را توضیح داد. به نظرم میآید که آقای لاریجانی تمام تلاشش این بود که این را توضیح دهد و باید این را امری پایانیافته تلقی کرد. تلاش ایشان این بود که این را امری پایانیافته تلقی کند که دیگر نباید مورد مناقشه جدید قرار بگیرد.
البته اضافه کنم که من هم در برخی محافل و مجالس با این موضوع روبهرو شدهام که اعتراض و واکنشهایی را با خود همراه داشته است. در راهپیمایی روز 13 آبان که شرکت کرده بودم برخی از این خانمها که در راهپیمایی حضور داشتند با تندی با ما برخورد میکردند و میگفتند که مجلس با این کارش رهبری را تحت فشار قرار داده است. گفتم ببنید مقام معظم رهبری اولین کسی بودند که موافقت خودشان را با مذاکرات اعلام کردند و این ربطی به این دولت ندارد. قبل از شکلگیری دولت آقای روحانی، خود رهبری هم فرمودند که در دولت قبل، از طرف اوباما رئیسجمهوری آمریکا با واسطه یکی از محترمان منطقه پیغامی آورده شد که مذاکراتی درباره مسائل هستهای ایران صورت گیرد و طی مدت کوتاهی (که تعبیر شش ماه بود) به نقطهای برسیم که تحریمها برداشته شود. آقا به آن شخصیت محترم منطقهای فرمودند که من به آمریکاییها اعتماد ندارم، مکرر اتفاق افتاده است که اینها مطالبی را مطرح کردند ولی بعدا به هم زدند. آن آقا اصرار کردند یک بار دیگر این را بیازمایید. پس از این اجازه داده شد و در دولت قبل این مذاکرات شروع شد. این مذاکرات در همان عمان شروع شد با همان وساطت پادشاه عمان بود. اگر یک مقدار جلوتر برویم رئیسجمهوری آمریکا طی دو سال در هنگام عید نوروز به ایرانیها پیام داد و یک خطاب هم به شخص مقام معظم رهبری داشت که ما دستمان دراز است برای اینکه با هم گفتوگو کنیم. بار اول آقا گفتند که این دست چدنی است که در دستکش مخملی قرار گرفته است و ما واقعیت را میدانیم. ایشان اعتنا نکردند. بار دیگر در سال بعد دستش را دراز کرد. بعد هم آقا فرمودند که این نیاز آمریکا برای مذاکره است.
باوجود این، طرف ایرانی باید حواسش جمع باشد و به تعبیر بنده نباید هول شوند. باید با متانت و دقت و هوشیاری کار را پیش ببریم. پس میبینیم که گام اول برای انجام مذاکرات توسط خود مقام معظم رهبری صورت گرفت و کسی به ایشان تحمیل نکرد. دولت جدید هم که روی کار آمد همان روند را با یک تغییراتی ادامه داد. پرونده از شورای عالی امنیت ملی به وزارت امور خارجه انتقال یافت و با ظرفیتها و تواناییهایی که وزیر امور خارجه داشت، این موضوع دنبال شد.
مقام معظم رهبری تأکید داشتند که ما مذاکره دوجانبه در هیچ مسئلهای نداریم و در قضیه هستهای برای رفع تحریمها گفتوگوهای دوجانبه صورت میگیرد. واقعا هم از این چارچوب خارج نشدیم. اگر گفتوگوی دوجانبه بین آقایان ظریف و جان کری صورت گرفت در چاچوب همین راهبرد بود چراکه موقیعیت برتر در 1+5 از آن آمریکاست و میشود گفت که آمریکا به صورت جدی 1+5 را نمایندگی میکند. طرف اروپایی که منفعل است. روسیه و چین هم که وضع دیگری دارند. اصلا آنها یک جوری به این مذاکرات پیوستهاند، وگرنه که در تحریمها آنها نقطه اصلی نیستند. نقطه اصلی آمریکا و دنبالهروی آن اروپاست و چون اروپاییها میبینند که اگر آمریکا مسئلهاش در مذاکرات حل شود، این مذاکرات به جمعبندی و نتیجهگیری میرسد، تصورشان این بود که مذاکره بین ظریف و جان کری به نتایجی میرسد که رسید. اینکه چقدر امتیاز دادند و چقدر امتیاز گرفتند حرف دیگری است. آنچه مهم است این است که مذاکرات در چارچوب رهنمودهای رهبری اتفاق افتاده است. البته ممکن است در مواقعی تخلفاتی رخ داده باشد ولی بعد به همان نطقهای که مدنظر جمهوری اسلامی بوده، برگشت کرده است. حمایتهایی که رهبری از مذاکرهکنندگان کردند حمایتهای کمنظیری است. تعابیری که ایشان درخصوص آقای ظریف به کار بستهاند تعابیر بسیار بلندی است. آنها را با چهار وصف ممتاز توصیف کردهاند؛ تعبیر به مؤمن، غیور، شجاع و امثال اینها بسیار عالی است. اینها از موضع رهبری عدول نکردند. آنچه اتفاق افتاد نشاندهنده این است که آنها تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند. در این بین تصمیماتی گرفته شده بود که با تأکیدات و رهنمودهای رهبری باعث شد نقاط بهتری را به دست بیاورند. بنابراین جای ملامت ندارند. مکرر مقام معظم رهبری فرمودند که به نمایندگان دولت در مجلس نباید اهانت شود. به طور خاص هم حمایت و دفاع کردند. اگر کسی خودش را تابع رهبری میداند باید به اینها توجه کند. نباید آنچه را پدید آمد غیرمرضی رهبری تلقی کنیم. واقع مسئله این است که اگر ایشان رضایت نمیدادند،مجلس هم ورود نمیکرد. به نوعی درک شد که ایشان راضی هستند و اگر غیر از این بود، همین اتفاقی که در مجلس به وقوع پیوست هم نمیشد. اگر یک مذاکراتی بین آقای لاریجانی، شمخانی و حجازی از طرف دفتر آقا شد، در واقع درصدد این بودند که چیزی برخلاف منویات و دیدگاههای مقام معظم رهبری رخ ندهد. پس این آن سقف انتظاراتی بود که از مذاکرهکنندگان میتوانست باشد. یا تلاشهایی که نهایتا شورای عالی امنیت ملی و مجلس شورای اسلامی داشتند که با نامه مقام معظم رهبری به نقطه کمال خودش رسید.
بنابراین جای این نگرانیها نیست. این اظهارنظرهایی که خود موجب نگرانی مردم میشود و یک توافق ملی را تحت تأثیر قرار دهد، درست نیست.
به نظر شما موضوع تحمیل به مقام معظم رهبری که به منظور تخریب دولت مطرح میشود، جایگاه رهبری را تضعیف نمیکند؟
اینکه شما میگویید حرفی است قابل توجه. ببنید رهبری ما اکنون در اوج اقتدار است و در مسائل داخلی و بینالمللی، کسی در کشور به خودش جرأت نمیدهد، چیزی به ایشان تحمیل کند. وضعیت اصلا به گونهای نیست که کسی چیزی به ایشان تحمیل کند. ایشان اگر بخواهند مجلس، دولت و مردم بسیج میشوند. این تضعیف جایگاه بسیار والای رهبری است.
ارزیابیتان درباره ترکیب مجلس آینده چیست؟
البته تاحدود زیادی بستگی به وحدت اصولگرایان دارد. اگر این وحدت محقق شود با توجه به همه نشانهایی که میبینم، پیشبینی میکنم که با اکثریت نسبی اصولگرایان تشکیل میشود و با یک اقلیت قابل توجه از اصلاحطلبان؛ چراکه یک رقابت جدی در پیش داریم.
اعتدالیون چطور؟
وقتی تعبیر به اعتدالیون میکنید من هیچ تعریفی برایشان ندارم. اگر لیستهایی باشد این لیستها یا به آن طرف برمیگردد یا به این طرف. ممکن است لیستهای فرعی پدید بیاید اما لیستهای فرعی است؛ لیستهای فرعی جناح اصولگرا و لیستهای فرعی جناح اصلاحطلب. جریان سومی نداریم. چون کلمه اعتدال به افراط دو طرف برمیگردد. فرض ما این است هر دو طرف افراط و تفریط در شرایط انزوا قرار گیرند.
همایشهای اصلاحطلبان این روزها در جاهای مختلف بههم میخورد، یک عده شعار میدهند. برهم زدن همایشهایی که مجوز قانونی هم دارند که بعضا از سوی برخی نمایندگان مجلس هم صورت میگیرد، چطور میدانید؟
هنوز زمان فعالیتهای انتخاباتی جدی نشده است، طبعا به صورت کلی همایشها باید برای انتخابات باشد و تمهید مقدمات برای انتخابات. معتقدم اگر نشستهای صورت میگیرد با حمایت نمایندگان قانون صورت بگیرد. اگر وزارت کشور به فعالیتی مجوز میدهند کسی حق ندارد آن فعالیت را برهم بزند. کسانی که این همایشها را برهم میزنند، این اعتراض را باید در صحنه دیگری نشان دهند. خاطرم هست که در سالهای دور گروههایی داشتیم که مثلا در جایی مانند پارک لاله تجمع میکردند، گروه دیگری مقابل اینها میآمد و شعار میداد. امام میفرمودند چرا همزمان؟ چرا یکجا؟ اینها حرفشان را در این پارک بزنند و آنها در پارک دیگر. پس اگر ما برای فعالیتهای سیاسی قانونگذاری کردیم که قانونمند باشد. کسی حق ندارد اقداماتی را که مطابق قانون صورت میگیرد، تحت تأثیر قرار دهد و برهم بزند. اگر مخالف هم هستند اشکالی ندارد در صحنه دیگری اشکال خودشان را مطرح کنند. آنها هم مجوز بگیرند آزادانه فعالیت کنند و مخالفتشان را نشان دهند.
لایحه شفافیت مالی نامزدهای انتخابات از سوی دولت به صورت دو فوریت ارائه شد ولی رأی نیاورد. افکار عمومی میگویند که مجلس خیلی مایل نبود که این طرح به نتیجه برسد. ارزیابی شما درباره این لایحه چیست؟ اینکه آیا میتوان انتظار داشت که این لایحه به انتخابات جاری برسد؟
معتقدم که در اصلِ تدوین لایحه کار بسیار خوبی صورت گرفته است. من متن لایحه را هم دیدم واقعا مناقشه خاصی به ذهنم نیامد. ولی اصولا مجلس به لوایح دوفوریتی روی خوش نشان نمیدهد؛ علتش هم این است که فوری در دستور قرار میگیرد و فرصت برای اینکه پیشنهاد حذف و اضافهای بدهند نیست و زمان از دست میرود. این است که به دو فوریت معمولا رأی نمیدهند. اصلا معنایش این نیست که نمایندگان نمیخواهند فعالیتهایشان از لحاظ مالی شفاف باشد. واقعا اکثریت قابل توجه سالم رفتار میکنند. در طول دوره نمایندگی مجلس هم سلامت رفتار را داشتند و از نظر منابع مالی هم از دچار شدن به سوءاستفاده مالی پرهیز کردهاند. اما نگران این هستند که چیزی تصویب شود که ناپخته است. ممکن است حتی این لایحه بدون تغییرات جدی به تصویب برسد ولی لااقل نمایندگان دیدگاههایشان را گفتهاند و این حق نمایندگان است. دوفوریتی این حق را سلب میکند. پس من معتقدم که مشکلی ندارد و حتما در این مجلس به نتیجه میرسد و هیئت رئیسه محترم تأکید دارند برای انتخابات این دوره از قانونی برای شفافیت مالی برخوردار باشیم و پیگیر باشیم که در دستور قرار گیرد.
به نظر شما که در دورههای مختلف مجلس حضور داشتید، مهمترین مسئلهای که جایگاه مجلس در رأس امور را تحت تأثیر قرار داد، چه بود؟
در مجلس نهم روز یکشنبهای را که آقای احمدینژاد برای استیضاح وزیر کار به مجلس آمد، مصیبت این دوره میدانم؛ اینکه رئیسجمهوری این کشور بر اساس یک نوع رقابتجویی بیاید به بهانه دفاع از وزیر کار وارد مجلس شود و به جای دفاع از وزیر که دارد استیضاح میشود، آن اقدامات را انجام دهد؛ آن هم به خاطر انتصاب آقای مرتضوی که واقعا انتصاب بسیار پرمسئلهای بود. اینکه ایشان بیاید بهنحوی کافه را بههم بریزد و روابط بین دولت و مجلس را به یک نقطه بحرانی برساند و به خیال خودش رئیس مجلس را در مظان اتهام قرار دهد آن هم به خاطر یک کاری که برادر ایشان احیانا گفتوگو کرده است، خیلی برای مجلس مصیبتبار بود. روابط بین دولت و مجلس را به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و به نظر من روز بسیار بدی بود که امیدوارم در آینده دیگر چنین روزی تکرار نشود.
مجلس در آن دوره با مشکلات جدی از ناحیه دولت مواجه شد و بیشترین تخلف از قوانین از دولت و شخص رئیسجمهوری بود. مکرر مجلس بابت تخلف از قوانین به دولت تذکر داد. برخی از تخلفات به صورت گزارش ماده 236 آییننامه داخلی از سوی کمیسیونها به جلسه علنی ارائه شد و در جلسه علنی آن گزارشها به تصویب رسید و به قوه قضائیه ارجاع شد. از جمله در اجرای قانون هدفمندسازی یارانهها، دو دوره هر دوره 12 تخلف، از ناحیه مجلس و کمیسیون مربوط به مجلس گزارش شد و مجلس درباره آنها رأی داد. اما متأسفانه در قوه قضائیه پیگیری نشد. شاید اگر پیگیری میشد جلوی تخلفات گرفته میشد. این را از این جهت میگویم که مجلس وظیفه نظارتی خود را با قوت و قدرت انجام داد. از جمله اینکه دولت سال دوم و سوم میخواست به جای 45 هزار و پانصد تومان، مبلغ 250 هزار تومان به مردم بدهد. میبینید که 45 هزار توان چه مصیبتی را برای دولت به وجود آورده است و چه هزینهای را به کشور تحمیل کرده است که از پس آن برنمیآید.
آن زمان، خیلی از نمایندگان اصرار داشتند که رئیسجمهوری وقت ـ آقای احمدینژاد ـ استیضاح شود ولی شرایط را برای آن کار به مصلحت نمیدانستیم و از طرفی دیدیم که سال آخر دولت است از این رو اقدامی انجام ندادیم.
خوب است که این مسائل مطرح میشود چراکه خیلیها یادشان رفته که آن زمان چه اتفاقاتی افتاده است.
انتهای پیام/