دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱ آذر ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۲
نویسنده اهل افغانستان در گفتگو با آنا-۲:

دوران جهاد علیه اشغالگران شوروی، روح وحدت میان شیعیان و اهل تسنن را تقویت کرد/ تجلی خشم مردم در سوم حوت ۱۳۵۸

محمد سرور رجایی نویسنده مشهور افغانستانی با اشاره به قیام سوم اسفند ۱۳۵۸ به‌عنوان نقطه عطف مبارزات مردم کشورش، بر نقش برجسته روحانیت شیعه و سنی در جهاد علیه اشغالگران و تقویت وحدت میان آنها تأکید دارد.
کد خبر : ۵۴۴۷۷۳
_MID0100.jpg

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا ، در بخش اول گفتگو با محمد سرور رجایی نویسنده سرشناس افغانستانی، وی از روزهای سخت جهاد علیه یکی از دو ابرقدرت دهه ۵۰ و تکیه جهادگران بر وجوهات شرعی به‌عنوان منبع اصلی تأمین بودجه سخن گفت و در بخش دوم به نقش روحانیون شیعه و سنی در راهبری جهاد علیه اشغالگران ارتش سرخ و دولت کمونیستی افغانستان پرداخت که در ادامه تقدیم می‌شود.


آنا: لطفاً در خصوص قیام سوم اسفند ۵۸ و نقش آن در روند جهاد بیشتر توضیح دهید.


رجایی:  در روز سوم اسفند ۵۸ مردم کابل به نشانه اعتراض به دستگیری علما، دانشمندان و افراد برجسته اجتماعی‌شان و هم در برابر حضور نیروهای خارجی اتحاد جماهیر شوروی دست به اعتراض زدند. اعتراض خودجوش مردمی که به قیام سوم حوت معروف شد. مردم در ابتدا در مساجد جمع شدند و شروع به راهپیمایی به‌سوی مرکز شهر کردند. چندین کلانتری که آن زمان در افغانستان به آن‌ها «مأموریت» می‌گفتند را تصرف کردند و با سرعت به‌سوی مرکز شهر رهسپار شدند.


متأسفانه در ادامه راه به سد محکمی از نیروهای وابسته دولت برخوردند. مردم مسلح نبودند. نیروهای دولت کمونیستی وقت از پشت‌بام‌ها مردم را به گلوله بستند، در خیابان‌ها و کوچه‌ها و در هرجایی راه مردم را سد کردند و بیش از یک هزار نفر از مردم کابل اعم از شیعه و سنی را به شهادت رساندند. متأسفانه قیام به ظهر نکشیده سرکوب شد اما روز سوم حوت تبدیل به یک روز سیاه اما افتخارآمیز در تاریخ افغانستان شد. ولی هنوز ما کتابی در خصوص چندوچون این حادثه نداریم. هنوز یک تاریخ روشنی که زوایای تاریک و پنهان این ماجرا را بیان کند نداریم و قیام سوم حوت افغانستان مغفول مانده است.


گوشتیران
قالیشویی ادیب

تجمع مردم کابل در سوم حوت ۵۸


آنا: از تأثیر این قیام در شکل‌گیری احزاب جهادی بگویید.


رجایی: عرض کردم که در سال ۱۳۵۸ احزاب جهادی متعددی در ایران شکل گرفتند که به احزاب جهادی هشتگانه معروف شدند.  احزابی هم در کشور پاکستان تشکیل شدند که با عنوان احزاب هفتگانه معرفی شدند. بعد از قیام سوم حوت، برخی از احزاب مدعی شدند که نیروی محرک این قیام بودند. درست هم می‌گفتند. اما چون در آن زمان مردم شناختی از حزب و سازمان نداشتند، باور نمی‌کردند. خودم در همان روزها شب‌نامه‌‌های حزب حرکت اسلامی افغانستان و سازمان نصر افغانستان را دیده و خوانده بودم که از مردم خواسته بودند در قیام سراسری شرکت کنند. بعد از قیام سوم حوت،  به‌تدریج احزاب جهادی شروع کردند به جذب نیروهای متمرکز که بتوانند با ایجاد پایگاه‌ها و جبهه‌های منظم در همه ولایات علیه نیروهای دولتی و اشغالگران مبارزه کنند.


آنا: تأسیس این احزاب چه نقشی در ادامه جهاد داشت؟


رجایی: طبعاً مردم افغانستان که در ابتدا در قالب تفکر سنتی و روستایی به صورت خودجوش قیام کرده بودند. نیاز به ساختار نظام‌‌مند نظامی و فرهنگی داشتند. چون منشأ قیام مردمی، تفکر سنتی و اجتماعی مردم بود که فقط مبارزه را می‌دیدند، آن‌هم مبارزه نظامی برای حفظ دین و جان و ناموسشان که به‌حق در آن وضعیت و شرایط، غیر از این هم نمی‌شد، بنابراین مردم قیام بسیار بجایی را انجام دادند. ضربه‌های محکمی هم در شهرهای مختلف به نیروهای دولت کمونیستی وقت زدند.



در منطقۀ پغمان باغی است به نام باغ شهدا که واقف آن باغ، یکی از اهالی اهل سنت آن محل است. شهدایی که در آنجا دفن شده‌اند اکثراً شهدای اهل تشیع و از استان‌های مختلف هستند.



با ظهور احزاب جهادی، جبهه‌ها سامان بیشتری گرفت. پایگاه‌ها منظم شدند. مجاهدین تا حدودی آموزش نظامی دیدند و با معیار یک مبارز واقعی قدم به میدان جهاد گذاشتند. در آن زمان ما احزاب جهادی را اتفاق مبارکی می‌دانستیم که برکات مهمی را هم برای مردم افغانستان به همراه داشت. ولی الآن که من به آن روزها نگاه می‌کنم، با توجه به ناملایمات بسیاری که در جریان جهاد در بین احزاب جهادی اتفاق افتاد، به این نتیجه می‌رسم که تعدد احزاب جهادی در بین اهل تسنن و اهل تشیّع، نباید آن‌قدر زیاد می‌بود.



اصلاً جامعه افغانستان در آن وضعیت ظرفیت و  نیاز به ۱۵ حزب مبارز  نداشت. می‌توانست این احزاب کمتر، ولی منسجم‌تر باشند. به باور من دولت کمونیستی وقت افغانستان هم از تعدد احزاب برای تفرقه افکنی به‌خوبی استفاده کرد و باعث شد در مقطعی از دوره جهاد، احزاب جهادی را به جان هم بیندازد. این اتفاق ترمز سنگینی را در راه حرکت رو به‌جلوی مجاهدین ایجاد کرد و درنتیجه هم اختلاف در بین مجاهدان بیشتر شد و هم به طولانی‌تر شدن حضور نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان منجر شد.


آنا: آیا احزاب جهادی سنی و شیعه باهم به‌خوبی کار می‌کردند؟


رجایی: در آغاز جهاد تمام احزاب جهادی، چه احزاب اهل تسنن و چه احزاب اهل تشیع، هرکدام به‌نوبه خود، برای به ثمر رساندن اهداف اسلامی تلاش کردند و قدم‌های مثبت و کارسازی برداشتند. یکی کمتر و یکی بیشتر، اما همه در یک سنگر در مقابل دولت کمونیستی وقت می‌جنگیدند. به عنوان نمونه در خط مقدم جبهه‌ پغمان که در خود استان کابل قرار داشت و در ۱۵ تا ۱۷ کیلومتری شهر کابل بود، در یک سنگر هم مجاهد سنی و هم مجاهد شیعه به شهادت رسیده است.




بیشتر بخوانید:


نویسنده اهل افغانستان در گفتگو با آنا-۱: جهاد علیه دولت کمونیستی و اشغالگران شوروی از میان مردم شکل گرفت/ وجوهات شرعی، منبع اصلی تأمین مالی جهاد




در منطقۀ پغمان باغی است به نام باغ شهدا که واقف آن باغ، یکی از اهالی اهل سنت آن محل است. شهدایی که در آنجا دفن شده‌اند اکثراً شهدای اهل تشیع و از استان‌های مختلف هستند. نه‌تنها از استان کابل یا شهرستان پغمان. این اتفاقی است که متأسفانه کسی تا به‌حال بیان نکرده و در اوضاع جاری کشور هم ارزش‌های جهاد و شهادت از یادها رفته است درحالی‌که انرژی بسیار مثبت برای روحیه مردمی و روحیه مقاومتی افغانستان در این حادثه تاریخی موج می‌زند. در یک باغ حدود ۴۰ مزار شهید شیعه و سنی وجود دارند که از استان‌های مختلف هستند. به صراحت می‌توانم بگویم که موجودیت این‌ باغ برکات معنوی برای امروز و روزهای آیندۀ ما دارد که متأسفانه مغفول مانده است.


آنا: مختصری در خصوص نقش علما و مجاهدین شیعه در جهاد بگویید.


رجایی: علمای شیعه نقش اصلی و محوری را در جهاد به عهده داشتند و در رأس احزاب جهادی افغانستان حضور داشتند. مثلاً در حزب حرکت اسلامی افغانستان مرحوم آیت‌الله محمدآصف محسنی به‌عنوان رهبر، تمام برنامه‌های جهادی و مبارزاتی را هدایت می‌کرد.



بیش از ۲ هزار افغانستانی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شهید شدند، زخمی، جانباز و اسیر دادند. در دوره سازندگی بیشترین زحمت‌ها را مهاجران کشیدند.



در سال‌های اولیه جهاد دستورالعملی را برای مجاهدین تحت امرش نوشته بود که به نام توضیح‌المسائل جنگی معروف شده بود. یعنی رساله عملیه جنگی که مجاهدین می‌بایست این برنامه‌ها را داشته باشند و عدول کردن از آن، خلاف شرع و دین مقدس اسلام به‌حساب می‌آمد. در اوایل دهه شصت شمسی مجاهدین تحت امر آیت‌الله محسنی خبرنگار رادیوی BBC را مخفیانه به شهر کابل برده بودند تا شاهد عملیات نظامی علیه پایگاه نظامی شوروی‌ باشد و این خبرنگار نبرد شجاعانه مجاهدین شیعه را به‌گونه‌ای پوشش داد که همگان متوجه شدند که شیعیان چه نقش مهمی در جهاد علیه اشغالگران بر عهده‌ دارند.



آیت‌الله محمدآصف محسنی


در استان پکتیا منطقه‌ای است به نام جاجی که پیش از دورۀ جهاد  شاید پای هیچ مسلمان شیعه‌ای به آنجا نرسیده بود. چون یک منطقه کاملا تحت تسلط برادران اهل سنت ما بود. اما در جهاد، مجاهدین حرکت اسلامی موفق شدند در آنجا پایگاه نظامی ایجاد کنند. در یکی از حملات نیروهای حکومتی و نیروهای شوروی تنها پایگاهی که مقاومت ‌کرد، از آن منطقه دفاع کردند، مجاهدان شیعه بودند. نیروهای تمام پایگاه‌های جهادی آن منطقه عقب نشینی کرده بودند. مجاهدان شیعه در جاجی که یک نفر از شیعیان ساکن آن جا نیستند، قبرستان شهدای شیعه وجود دارد. در همان سال‌ها یکی از اتفاقات نادر جهاد هم در جاجی رخ داد. یک سرباز شوروی که به مجاهدین تسلیم شده بود، با اسلام آوردن در کنار مجاهدین اهل سنت در برابر نیروهای شوروی جهاد می‌کرد. بعد از آشنایی عضو پایگاه مجاهدان شیعه می‌شود. بارها گفته بوده که در جمع شما احساس آرامش بیشتر و ارتباط بهتری با خدایم دارم. آن اسیر روسی اسمش را به عبدالله تغییر داده بود. سرانجام عبدالله در جنگ نابرابر در مقابل نیروهای اتحاد جماهیر شوروی با چند تن از مجاهدان شیعه به شهادت رسید و مزار عبدالله هم‌اکنون در منطقه جاجی است.



نیروهای دولت کمونیستی وقت از پشت‌بام‌ها مردم را به گلوله بستند، در خیابان‌ها و کوچه‌ها و در هرجایی راه مردم را سد کردند و بیش از یک هزار نفر از مردم کابل اعم از شیعه و سنی را به شهادت رساندند.



در ولایت سمنگان در منطقه پل خُمری، پایگاه شیخ دولت رفیعی یکی دیگر از پایگاه شیعیان بود. شیخ دولت رفیعی از حزب سازمان نصر افغانستان بود. وی کسی بود که در نجف درس‌خوانده بود و بعد از آن که خبر می‌شود نیروهای روسی به افغانستان هجوم آورده، به افغانستان باز می‌گردد و پایگاه نظامی متشکل از مجاهدین منطقه را سامان می‌دهد. گروه وی بارها به کاروان‌هایی که از اتحاد جماهیر شوروی به کابل می‌آمدند حمله کردند و ضربات مهلکی را وارد کردند. رهبران تمام احزاب جهادی اهل تشیع روحانی بودند. رهبر حزب اتفاق اسلامی، آیت‌الله بهشتی بود. رهبر حزب پاسداران جهاد اسلامی افغانستان، آقای شیخ محمد اکبری بود. هر دو هم روحانی بودند.


حزب وحدت اسلامی در سال ۱۳۶۸ شمسی از اتحاد بیشتر احزاب شیعه در بامیان به وجود آمد. مهمترین هدف از تشکیل این حزب، تشکیل سازمان سیاسی متمرکز برای نمایندگی شیعیان در داخل و خارج افغانستان بود. دبیرکل حزب وحدت اسلامی هم عبدالعلی مزاری بود. او هم روحانی بود. عبدالعلی مزاری در سال ۱۳۷۴ توسط طالبان ناجوانمردانه به شهادت رسید.


محمد سرور رجایی  شاعر و نویسنده افغان


آنا: با توجه به اینکه خود شما هم در جهاد حضور داشتید لطفاً از خاطرات خود بگویید.


رجایی: از زمانی که یادم است، تفنگ هم داشتم ولی بیشتر از تفنگ با کار فرهنگی مأنوس بودم. هر زمان که به حضورم در دوره جهاد فکر می‌کنم، می‌بینم که ما در دو جبهه با نیروهای دولتی درگیر بودیم. یکی نظامی و دیگری امنیتی، که دومی بسیار سخت‌تر بود.  نفوذ نیروهای جاسوسی دولت وقت در بین مردم بسیار زیاد بود، در حالی که مجاهدین کمتر به آن فکر می‎‌کردند. سال ۱۳۶۵ بود، ما با فرمانده‌مان سفری به ولایت بامیان داشتیم. آن زمان مرکز شهر بامیان در دست دولت کمونیستی بود. مجاهدین در اطراف شهر و محله‌های دورتر پایگاه‌های نظامی داشتند،  هر زمانی که صلاح می‌دیدند حمله می‌کردند. ما برای جلساتی به یکی از پایگاه‌های نزدیک به خط مقدم رفته بودیم. بعد از دو سه روزی که در آن منطقه بودیم، طراحی عملیاتی برای ماه‌های بعد شد.



یک سرباز نیروهای شوروی که تسلیم مجاهدین شده بود، با اسلام آوردن در کنار مجاهدین اهل سنت در برابر نیروهای شوروی جهاد می‌کرد. بعد از آشنایی عضو پایگاه مجاهدان شیعه می‌شود.



آن زمان وسیله نقلیه نداشتیم و پیاده می‌رفتیم، سه ساعت، چهار ساعت، پنج ساعت از این شهر تا آن شهر پیاده می‌رفتیم، در حال برگشت بودیم، در جاده اصلی با فرمانده رضایی از فرماندهان منطقه شش پل بامیان و چند نفر از افرادش روبه‌رو شدیم. وقتی به هم رسیدیم سلام و علیکی کردیم. در جامعه روستایی افغانستان، مردم با صدای بلند با هم صحبت می‌کنند. شاید به‌واسطۀ فضای روستایی که هیچ آلودگی صوتی ندارد، صداها بلند شنیده می‌شود. آن زمان برای ما هم عادی بود. فرمانده ما آقای فیضی مسئولیت بالاتری داشت. به همین دلیل فرمانده رضایی تقاضای جلسه‌ای را در ساعت ۳ عصر همان روز با حضور چند تن از مسئولین در پایگاه‌شان در منطقه شش پل بامیان کرد. فرمانده پذیرفت. فرمانده رضایی به راهش ادامه داد و ما نیز به راهمان به سمت شش پل. حوالی ساعت دو به منطقه شش پل رسیدیم، تا پایگاهی که قرار جلسه گذاشته شده بود، راه زیادی نبود. یکی از این فرماندهان محلی وقتی ما را در نزدیکی پایگاهش دید، به استقبال ما آمد و با اصرار زیاد ما را به پایگاه خود برد. تا هم چای بنوشیم و هم رفع خستگی کنیم. فرمانده گفت: «ما به احترام شما آمدیم، ساعت سه جلسه داریم، اگر ممکن است زودتر چای را بیاورید.»


آن سال‌ها مجاهدان نه برق داشتند و نه گاز، آن‌ها نیز تا آتش روشن کردن و آب جوش آمد و تا چای را آوردند، چند دقیقه به سه مانده بود. زیر آلاچیقی که از برگ‌های درخت درست کرده بودند نشسته بودیم، ناگهان غرش هواپیماهای جت را شنیدیم. نگاه کردم به آسمان، دو فروند هواپیمای میگ ۲۷ شوروی در ارتفاعات بالا چرخ می‌زد. ساعت از سه گذشته بود. پیاله چای را برداشتم که بخورم، اما چشمم به دنبال هواپیما بود. هنوز پیاله چای در دستم بود که انفجار مهیبی به گوش رسید.



وقتی انفجار شد از محلی که پایگاه جهادی ما در منطقه شش پل بود، گردوخاک و دود و شعله آتش  مثل موج دره را پر کرد. هنوز در بهت انفجار بودیم که بازهم هواپیماها سر رسیدند و یکی از آن‌ها شیرجه زد و همزمان چهار بمب دیگر را از زیر بالهایش رها کرد. جت‌های روسی دوباره اوج گرفتند و رفتند. این ماجرا به خوبی نشان‌دهنده قدرت اطلاعاتی دولت کمونیست وقت را نشان می‌دهد. مردم افغانستان در چنان اوضاعی با سلاح ایمانشان در برابر ابرقدرت شرق مبارزه می‌کردند. جاسوس‌های دولت کمونیستی در همه‌جا حضور داشتند. آن‌ها دستگاه جاسوسی و ارتباطی گسترده و تجهیزات نظامی گسترده داشتند و مردم افغانستان با کمترین تسلیحات و امکانات با آن‌ها می‌جنگیدند. ولی به‌هرحال مردم مجاهد افغانستان ثابت کردند که فلسفه جهاد و شهادت پیروز است. 


آنا: اگر در پایان صحبت خاصی دارید بفرمایید.


رجایی: متأسفانه چهره واقعی مهاجران افغانستانی در ایران معرفی نشده است. مهاجرانی که بیش از ۴۰ سال در ایران حضور دارند، ولی افغانستانی‌ها در ایران آن‌طوری که شایسته آن هستند معرفی نشده‌اند، آن‌طوری که شایسته بود و هست از توان‌مندی و انرژی مثبت مهاجران استفاده نشد، آن‌گونه که شایسته بود مردم ایران را هم مهاجران را نشناختند. مهاجران در دوره‌های مختلف در ایران زحمات بسیاری کشیدند. ایران را وطن خود دانستند و در دفاع مقدس شرکت کردند. بیش از ۲ هزار شهید در جنگ تحمیلی تقدیم کردند، زخمی، جانباز و اسیر دادند. در دوره سازندگی بیشترین زحمت‌ها را مهاجران کشیدند. حتی در این روزهای سخت و طاقت‌فرسای کرونایی، بیشترین آسیب را مهاجران می‌بینند. اما من مهاجر از بدیهی‌ترین حقوقم محرومم. سال‌هاست که قانونی زندگی می‌کنم، ولی برای خرید سیم‌کارت اعتباری مشکل دارم. برای داشتن کارت بانکی باید با دستورالعمل‌هایی بسازم که بیشتر آزارم می‌دهد و ...


بگذریم، امیدوارم خداوند امنیت سراسری را در افغانستان برقرار سازد که ما هم با حفظ آبروی اجتماعی و با همکاری دولت ایران و افغانستان به کشورمان برگردیم و شهریار خود باشیم.


انتهای پیام/۴۱۵۵/


ارسال نظر