تاریخچه و فعالیت؟
- من تقریباً از سال 89 با بحث کارآفرینی در حوزه دانشآموزی درگیر شدم اما خود بحث کارآفرینی را تقریباً از سال 85 با فعالیت در حوزههای مختلف آغاز کردیم ولی از سال 89 به صورت تخصصی به کارآفرینی در حوزه دانشآموزی و نوجوانان پرداختیم و خود من هم بیشتر در حوزه تخصصی نوجوانان کار میکنم.
بعد از اینکه یک مدت فعالیتهای خود را به صورت جسته و گریخته در این حوزه انجام دادیم در سال 97 تصمیم گرفتیم مرکزی را تحت عنوان «مرکز نوآوری دانشجویی» ایجاد کنیم برای اینکه فعالیتهای بچههایی که علاقهمند به بحثهای استارتآپی و خلاقیت و نوآوری هستند را هدایت کنیم. به همین دلیل تصمیم به ایجاد این مرکز گرفته شد. البته اینطور نبود که ابتدا این مرکز ایجاد و سپس فعالیتهای ما آغاز شود بلکه ما فعالیتهای خود را در این زمینه پیش از آن هم داشتیم، تیمهای استارتآپی داشتیم و کارهای خود را با بچهها شروع کرده و آنها تیمسازی شده بودند. برای آنها رویداد برگزار کرده و ایده داده بودند و تیمهای مختلفی بودند که یکی دو سال فعالیت میکردند و بعد از آن فعالیت دیدیم که نیاز به ایجاد این مرکز وجود دارد.
مرکز نوآوری دانوپ به عنوان یک مرکز نوآوری دانشآموزی است، دانوپ هم مخفف دانشآموزان نوآور پیشرو است که زیرمجموعه این مرکز چند استارتآپ داریم.
فعالیت خود شما؟
- کلیه استارتآپها در این مرکز مربوط به من است و برای هر استارتآپی یک تیم داریم و در واقع من هدایت همه این تیمها را برعهده دارم و هر تیم هم برای خودش یک سرپرست دارد.
مرکز نوآوری دانوپ وابسته به سازمان یا ارگان خاصی است؟
- از آنجا که ما فعالیتهای خود را در فضای هنرستان فنی و حرفهای باقرالعلوم انجام میدهیم که هنرستانی است که رشته کامپیوتر و حسابداری دارد و در منطقه هفت واقع شده است. این هنرستان بهترین هنرستان رشته حسابداری و کامپیوتر در میان هنرستانهای دولتی است. در منطقه هفت و ابتدای خیابان نامجو در خیابان انقلاب قرار گرفته است.
ما مرکز خود را در این هنرستان ایجاد کردیم. البته ارتباطاتی با معاونت علمی برای ثبت اینجا گرفتهایم ولی آنها هم به این نکته اذعان داشتند که شما میتوانید مرکز نوآوری را ثبت کنید و حتماً هم به این نیاز ندارد که مثلاً زیر نظر ما باشد یا مجوز خاصی داشته باشد. اگر شما فعالیتهای کسبوکاری و استارتآپی داشته باشید، میتوانید در همین مرکز نوآوری انجام دهید. در واقع مرکز ما زیرمجموعه همین هنرستان است.
بودجه لازم از سوی آموزش و پرورش تأمین میشود؟
- بودجهای که استفاده میشود به هیچ وجه ردیف خاصی ندارد. تأمین مالی ما به این صورت بود که در همان سالهای اول یک شرکت تعاونی تشکیل دادیم. شرکت تعاونی ما یک شرکت تعاونی دانشآموزی است. با وزارت کار صحبت کردیم و به عنوان اولین شرکت تعاونی پسرانه در کشور، شرکت تعاونی دانشآموزی تأسیس کردیم. یعنی هیئت مدیره و اعضای آن دانشآموز هستند و سرمایه را از آن طریق تأمین کردیم. از طریق همان سرمایه فعالیتهای خود را داخل مرکز شروع کردیم و در حقیقت خود بچهها بودند که تأمین سرمایه کردند و سرمایه خاصی برای ما در نظر نگرفتهاند.
راجع به استارتآپها؟
- بعد از اینکه تأمین مالی کردیم، در هنرستان بحث کسب و کار و استارتآپ در نوجوانان یک مقدار با بحثهای استارتآپ در بزرگسالان یا جوانان متفاوت میشود. بیشتر استارتآپها در حوزه نوجوانان و دانشآموزی، بحث یادگیری هم هست و خیلی وقتها ما اصلاً میخواهیم مفهوم Fail را به بچهها بفهمانیم که شاید استارتآپ بیاید و فِیل شود ولی ایرادی ندارد چون چیزی یاد گرفتهاند و در واقع آن مسیر برای آنها خیلی مهمتر است تا اینکه به یک نتیجهای برسند. چه بسا که خیلی از استارتآپها هم هستند که به نتیجه هم میرسند و الان چند نفر از بچهها هستند که به بحث درآمدزایی میرسند.
استارتآپهایی که ما داریم چند نوع است. یکی از آنها کارومد است، کارومد یعنی کار و مدرسه. این یک سامانهای است که یکسری از سرویسها را به دانشآموز و مدرسه میدهد. یک استارتآپ بیتوسی است که مدارس نیازهایی که داخل مدرسهشان دارند از قبیل چک کردنهای پرینتر، نصب ویندوز، سیستمهای عامل آنها، تعمیراتی که در تأسیسات ممکن است نیاز باشد، بحث کولر، بحث آبی یا گازی و هر چیزی که وجود دارد یا حتی بحثهای آموزشی آنها که در مدارس این نیازها وجود دارد را از طریق دانشآموزان برطرف میکنند. مثلاً دانشآموزان هنرستانی دانشآموزان توانمندی هستند که میتوانند با سیستمهای کامپیوتری کار کنند و آنها را بهروزرسانی کنند. برای مثال در هنرستان ما خیلی از کارها را دانشآموزان انجام میدهند. مثلاً وقتی کولرها خراب میشوند به بیرون مراجعه نمیکنیم و خود دانشآموزان آن را انجام میدهند یا هنرستانهای دیگر که رشتههای مختلف مکانیکی دارند و هر هنرستان با توجه به ظرفیتهای خودش. مثلاً یک هنرستان دختران که رشته شیرینیپزی دارد، وقتی مدارس قصد برگزاری جشن دارند، شیرینیهای خود را از آن هنرستان میخرند و دانشآموزان آن هنرستان با کمک هنرآموزان خود این شیرینیها را در کارگاه خود تهیه میکنند.
این سامانه که ما نوشتیم به همین منظور است که دانشآموز وارد آن شده و برای خودش پروفایل درست میکند و کاری که توانایی انجام آن را دارد در آنجا ذکر میکند، از آن طرف مدرسه هر نیازی که دارد، دانشآموز مورد نظر خود را پیدا میکند، به او درخواست میزند، یک ایمیل برای دانشآموز ارسال میشود، سفارش را که تأیید میکند، کار را انجام میدهد و مبالغ مالیاش هم همانجا پرداخت میشود.
یک استارتآپ دیگر به نام اجازه است. کار استارتآپ اجازه این است که اجازه الکترونیکی که مورد نیاز است، بچههای زیر 18 سال باید برای انجام هر کاری رضایتنامه داشته باشند چون هنوز اختیارشان در دست خودشان نیست. به خاطر همین چه بخواهند به اردو بروند، چه در زمانی که غیبت کنند و بخواهند آن غیبت را موجه کنند یا اینکه در مدرسه هستند و بخواهند از مدرسه خارج شوند، مدرسه نمیتواند خودش به اینها اجازه دهد که از مدرسه بیرون بروند یا بعد از اینکه غیبت کردند خودشان بیایند و غیبت خود را موجه کنند یا برای رفتن به اردو حتماً باید یک رضایتنامه داشته باشند که بچهها این کار را الکترونیکی کردند. یعنی مدیر وارد سامانه شده و برای مثال آن اردو را تعریف میکند. اولیاء در خانه با یوزر و پسورد خود وارد میشوند، اجازه الکترونیکی را صادر میکنند یا در مورد غیبت کردن، به صورت الکترونیکی غیبت فرزند خود را موجه میکنند. برای مثال در مدارس ابتدایی اگر بخواهید بگویید فرزند شما از مدرسه بیاید، مدرسه چون مسئولیت دارد، هر کسی پشت تلفن باشد حتی پدرش هم باشد، نمیتواند قبول کند که بگوید بچه را بفرستید بیاید ولی از طریق این سامانه میتواند به صورت الکترونیکی اجازه دهد و رضایت خود را اعلام کند.
هر کدام از این استارتآپهایی که اشاره کردم یک درصدی پیشرفت داشتهاند. کار دیگری که بچهها انجام دادهاند همان تعاونی بود که به عنوان اولین تعاونی که ثبت کردند، کلاً بوفه مدرسه، خرید و فروش، در همین دوران کلی ماسک خرید و فروش کردند. کارهایی که انجام میدهند خودشان تحت عنوان شرکت تعاونی میخرند و به مدرسه یا کسان دیگری که میخواهند انجام دهند، میفروشند.
یک استارتآپ دیگر ما به نام کارآموزشو است. چون بچههای هنرستانی مثل بچههایی که در دانشگاه کاردانی یا کارشناسی میخوانند در سال آخر باید کارآموزی بروند. در مورد کارآموزی در هنرستان، بچهها همیشه درگیرند. مشکلی که وجود دارد این است که نمیدانند کجا بروند، اطمینان وجود ندارد، در این شرایط کرونا باید مرتب بروند برگه و رسید بگیرند بیایند اینجا امضا کنند، دوباره معرفینامه ببرند، این فرآیند را کلاً ما الکترونیکی کردهایم. شرکتهایی که کارآموز میخواهند به سایت ما آمده و اعلام میکنند که کارآموز میخواهند، دانشآموزان با توجه به رشته خود، انتخاب میکنند، مدرسه یک پنل دارد که در آن میبیند کدام دانشآموز به کجا رفته است و این اتفاقات در آن سایت رقم میخورد.
در حوزه خبر هم دارند یک پایگاه خبری ثبت میکنند که اخبار مربوط به حوزه نوآوری نوجوانان را در کشور پوشش دهند.
چند کار هم هست که تازه در مرحله تیمسازی قرار دارد. استارت آنها خورده است و دارند کارهای مربوط به آنها را انجام میدهند.
----------------------------------------------------------------------------
طراحی استارتآپ کارآمد و اجازه به سرپرستی شما و توسط خود دانشآموزان صورت میگیرد؟
- بله. ما در مرکز نوآوری دو تیم داریم. یک تیم بیزینسی کسب و کاری است که خود من آن را هدایت میکنم. یک تیم فنی هم داریم که یکی از همکاران ما که هنرآموز یا معلم کامپیوتر است رهبری میکند. صفر تا 100 کار را هم خود بچهها طراحی کردهاند. یعنی ما دانشآموزانی داریم که سال دهم که اینجا ثبتنام کردند، خب دیتابیس و پایگاه داده و برنامهریزی میفهمیدند. در اینجا با اینها کار شده و امسال که بالاخره سه سال اینجا درس خواندهاند، بعد از این مدت صفر تا 100 کار را خودشان طراحی کردهاند. یعنی این پروژه نه برونسپاری شده یا به کسی سپرده شده است، خود بچهها طراحی کردند، کُدنویسی کردند، 1102، تمام کارهایش را خودشان انجام دادند و این پروژه در حقیقت یک پروژه دانشآموزی است. از یک طرف باید این را هم در نظر بگیریم که بچههایی که در بحث دانشآموزش هستند یک مقدار فعالیت میکنند بیشتر به چشم میآیند. مثلاً هفتهنامه «شنبه» چند وقت پیش با آنها مصاحبه کرد و با من هم در خصوص تیم مصاحبه کرد. یا مثلاً سال گذشته در الکامپ به بچهها غرفه داده بودند و کار خود را در آنجا پرزنت میکردند. اینها همه تجربیات خوبی بود که توانستند کسب کنند تا آماده شوند تا به بازار کسب و کار وارد شوند.
درصد پیشرفت استارتآپها؟
- 1145 کارآمد سال گذشته لانچ شد و کار را شروع کردیم، دنبال یوزر گرفتن بودیم، چند یوزر هم آمدند ولی خورد به کرونا و یک مقدار ماند. الان در واقع ریلیز آخر آن دارد انجام میشود که فکر میکنم 90 تا 95 درصد تکمیل شده است. کارآموزشو نزدیک به 70 درصد تکمیل شده. اجازه نزدیک 30 درصد کامل شده. پایگاه خبری هم نزدیک 50 درصد تکمیل شده است. بقیه هم در حد ایده است و فعلاً در مرحله کانتنت قرار دارد و بچهها دارند در مورد ایده صحبت میکنند و تیمسازی میکنند و میتوانم بگویم پنج تا 10 درصد پیشرفت داشته است.
با توجه به فعالیتهایی که از قبل انجام دادهاید، برداشت شما از استقبال شرکتهایی که کارآموز میپذیرند از کارآموزشو چگونه است؟
- دو موضوع وجود دارد. یکی این است که سمت شرکتی است که دانشآموز میخواهد، دیگری هم سمت دانشآموزی است که باید به کارآموزی برود. در بحث شرکتهایی که کارآموز میخواهند اتفاقاً بعضی از شرکتها مخصوصاً شرکتهای استارتآپی یا مراکز شتابدهنده و مراکز نوآوری الان خیلی دنبال کارآموز میگردند. از طرفی هم بعضی از شرکتهایی که در بیرون وجود دارند خیلی دنبال کارآموز نیستند. چون اینها را دردسر یا تهدید میدانند و عقیده دارند که کارآموز به آنجا رفته کار را یاد گرفته و میرود یا چون تجربه ندارد ممکن است دردسر ایجاد کند. این مقاومت در خیلی از جاها وجود دارد که کارآموزها را قبول نمیکنند ولی خیلی از جاها هم هستند که اتفاقاً از کارآموزان استقبال میکنند. البته در مورد کارآموزان هنرستانی کار یک مقدار سختتر از دانشجویان است چون بچههای دبیرستانی شیطنت خاص خود را دارند اما از این طرف خود دانشآموز که ما در هنرستان به آنها هنرجو میگوییم باید این کارآموزی را مثل یک درس پاس کنند. یعنی اجباراً باید بگردند و اصلاً خود این کار یک آزمون است. همیشه به بچههایی که نمیتوانند جایی را برای کارآموزی پیدا کنند میگویم شما که نمیتوانید جایی را پیدا کنید که رایگان برای آنها کار کنید، چطور از خودت انتظار داری که فردا جایی را پیدا کنی که برای خودت درآمد داشته باشید. باید خودشان بروند با توجه به فنونی که به آنها آموزش دادهایم، صحبت و مذاکره کنند و وارد شوند و بتوانند در جایی برای کارآموزی پذیرش شوند. این خودش یک مهارت است. ولی اینکه استقبال کنند من فکر میکنم اتفاقاً بد نباشد که یک سیستمی در اختیار یک شرکت باشد تا بتواند بگوید مثلاً در هر حوزهای یک کارآموز میخواهم. بعد اینکه کارآموزی در حوزه دانشآموزی کار سادهای است و لازم نیست شما کارهای تخصصی به آنها بدهید. مثلاً یکسری کارهایی که دارید، حتی عقب افتاده است به آنها بسپارید. به این ترتیب هم دانشاموز کار یاد میگیرد و هم کار آن مجموعه پیش میرود. یعنی مجموعه، کارهای سادهاش را که نخواهد برایش یک کارمند استخدام کند یا یک کار اضافه روی دوش یک کارمند بگذارد، این کارآموز میتواند در کنار آن کارمند این کار را انجام دهد. همین که دانشآموز یا هنرجو در آن مرکز یک تجربه کسب کند، از نوع رفت و آمد، نوع صحبت کردن، نوع کار اداری، نوع تعاملات، اصلاً کار چیست، نام ابزار را بداند، لوازمالتحریر، مکانی که وجود دارد، ساعت رفت و آمد، آن سازمان، همین فضا را اگر بتواند یاد بگیرد در واقع برای بحث کارآموزی کفایت میکند. حالا اگر بتواند در این میان در مورد رشته خودش هم چیزی یاد بگیرد خیلی عالی میشود.
تجربه ادامه همکاری دانشآموزانی که وارد دانشگاه شدهآند؟
- بله. ما یک انجمن فارغالتحصیلان در هنرستان خود داریم. کار این انجمن این است که بچههایی که فارغالتحصیل میشوند عضو این انجمن میشوند و ارتباط آنها قطع نمیشود. همین الان از بچههایی که در دانشگاه هستند چون هنرستان ما بیشترین قبولی را در دانشگاههای دولتی دارد، دانشگاه شمسیپور، دانشگاه آزاد یا دانشگاههای دیگر، هنرستان ما جزء این هنرستانهاست. دانشآموز داریم که فارغالتحصیل شده و به دانشگاه رفته، الان آمده از طریق انجمن فارغالتحصیلان در کارهای اداری یا کارهای عکاسی به ما کمک میکند و ما به آنها حقوق پرداخت میکنیم و این ارتباط از این طریق حفظ میشود.
از طرف دیگر نکتهای که فرمودید خیلی نکته مهمی است و اصلاً یک چالش در بحث نوآوریهای دانشآموزی است چون بالاخره دانشآموز درس را تمام کرده و یک روزی از این هنرستان خواهد رفت، پس تکلیف آن استارتآپ و این آموزش چه خواهد شد؟ همه اینها مطالعه شده و متدی را که ما انجام میدهیم، یک روش Train the Training است به این معنی که «قطارِ آموزش»، یعنی دانشآموزانی که سال دوازدهم یا پایه بالاتر هستند با دانشآموزانی که سال دهم هستند و تازه آمدهاند در یک تیم قرار میگیرند و پایههای بالاتر به دانشآموزان جدید کمک میکنند تا بالاتر بیایند. یعنی همین که خودش دارد کار میکند به آنها هم آموزش میدهد و وقتی که دوازدهمی فارغالتحصیل میشود، یازدهمی میشود دوازده، دهمی میشود یازده و این به آن آموزش میدهد و همینطور این قطار آموزش صورت میگیرد تا آن سیکل و چرخهای که باید در استارتآپ بماند، یعنی ممکن است یک استارتآپی پنج سال طول بکشد و مرتب آدمهایش عوض شوند ولی خود آدمها در آن استارتآپ چیز یاد میگیرند.
چالشها و موانع؟ حمایت از سوی سازمانها و ادارات؟
- ما با اینکه به لحاظ لوکیشنی در یک بستر دولتی و آموزش و پرورش داریم کار میکنیم ولی یک دید و بیزینس کاملاً خصوصی را به بچهها آموزش میدهیم، به همین دلیل دنبال هیچ حمایتی از سوی هیچ سازمانی نیستیم. چون اگر بدانیم هر سازمانی از ما حمایت کند قطعاً به سمت آن تمایل پیدا خواهیم کرد و نمیتوانیم اهداف اصلی که در اینجا مد نظرمان است را انجام دهیم. به همین دلیل خیلی دنبال این حمایتهای خاص نیستیم. البته حمایت معنوی از این نظر که ما را به جایی معرفی کنند یا ببینند که بچهها دارند این کارها را انجام میدهند و به آنها انگیزه دهند خوب است. ما نمیخواهیم دولت خیلی از ما حمایت کند، فقط سنگ جلوی پای ما نیندازد! 1900 پیشرفت کند. چون یکسری آدمها در سازمانهای دولتی هستند که اصلاً بر روی کار نکردن بنا شدهاند و وقتی پیش آنها میروی اصلاً دنبال این است که کار انجام نشود و دنبال این نیست که راهکاری پیدا کند تا کار انجام شود و این موضوع در سازمانهای مختلف وجود دارد. ولی به غیر از اینها ما چالشهای مختلفی داریم. مثلاً چون بحث ما بحث دانشآموزی است و با بچه سروکار داریم، یکی از چالشهای ما این است که تو داری با دانشآموز کار میکنی و نمیتوانی مجبورش کنی که مثلاً تا این تاریخ این کار را انجام بده! درست است که برنامهریزی وجود دارد و در انجام کارها ضربالأجل داریم، اما کارمند شما نیست و به او حقوق نمیدهید که بخواهید به او بگویید باید تا این تاریخ فلان را به من تحویل دهی. بنابراین از این بابت یک مقدار نمیشود دانشآموز را خیلی تحت فشار قرار داد. چالش دیگر این است که بچهها خیلی نیاز به انگیزه دارند. یعنی اگر یک ساعت کار کنند، دو ساعت با آنها بازی میکنیم. مثلاً سه ساعت کار کنند به قول خودشان باید یک 2005 بگذارند، بیرون بروند و یک دوری با هم بزنند. یعنی آن تفریح در بحث دانشآموزی خیلی مهمتر است که باید جذابیت را برای آنها ایجاد کنیم چون در آن سن فقط بخواهند کار کنند و کُد بزنند خیلی برایشان جذاب نیست. این چالش هم هست، یعنی بچهها انگیزهشان را از دست میدهند و مرتب باید آنها را شارژ کنید. بحث انگیزشی البته یک بحث کلی در بچههای نوجوان است. با توجه به تحقیقات میبینید که آمارها خیلی بد است و انگیزهشان نسبت به درس خواندن خیلی پایین آمده چه برسد به کار کردن. کلاً نسل جدید یک مقدار تنبل شدهاند. به همین دلیل بحث انگیزشی را هم در بچهها داریم و نمیتوان خیلی آنها را مجبور کرد. از سوی دیگر خانوادهها هم هستند که خیلی از آنها هنوز به این پی نبردهاند که دانشآموز از الان باید مهارتهای ورود به کسب و کار را یاد بگیرد. ولی شعار بچههای ما در تعاونی مدرسه این است که میگویند مدرسه کافی نیست و فقط چیزهایی که ما در مدرسه یاد میگیریم برای ما کافی نیست. خودشان میبییند که دوستانشان که فارغالتحصیل شدهاند برای آنها تعریف میکنند که وقتی میخواهی کار کنی اصلاً باید یکسری چیزهای دیگر بلد باشی. این هم یک چالشی است که با خانوادهها داریم، خیلی وقتها به بچهها اجازه نمیدهند بیایند. میگویند بچهها در آنجا باید چیز یاد بگیرند پس چرا دارند پول در میآورند؟ بچه من را فرستادهای برود چک پاس کند؟! فرستادهای برود در شرکت فلان امضا را بگیرد؟! او را درگیر این کارها کردهاید؟! اینها یک مقدار باعث میشود که باید برای خانوادهها هم دوره گذاشته و با آنها صحبت کنیم و آنها را با اهداف خودمان همسو کنیم چون به هر حال خانواده یک طرف قضیه است که در این فرآیند باید از بچهها حمایت کند.
از سوی دیگر بحث کرونا هم به وجود آمده که کار را خیلی سختتر کرده است. حتی اگر پروتکلها را هم رعایت کنیم و حتی اگر مدارس هم باز باشد، باز یکسری خانوادهها از ورود بچهها ممانعت میکنند و این موضوع یک مقدار کار را سختتر کرده است ولی ما الان به صورت دورکاری برنامهریزی کردهایم. بچهها در شبکههای اجتماعی با هم در ارتباط هستند و به صورت دورکاری کارهایشان را انجام میدهند.
در سمت آموزش و پرورش هم همین موضوع وجود دارد و خیلی از وقتها خیلی جالب است، بچههای ما این کارهایی که کرده بودند، رفته بودند روابط عمومی اداره و گفته بودند که میشود خبر ما را پخش کنید و در سایت روابط عمومی بزنید که ما تعاونی تأسیس کردهایم. روابط عمومی گفته بود نمیتوانیم بزنیم، اصلاً از کجا معلوم که کاری که شما کردهاید کار خوبی بوده؟ باید ابتدا به ما بگویید که چه کار کردهاید، اولاً اگر دیدیم کار خوبی بود، بررسی کنیم، بعد حالا شاید خبر شما را کار کردیم. و این موضوع خیلی به بچهها برخورده بود که ما این همه کار انجام دادهایم، از همه جا میآیند با ما صحبت میکنند، خود آموزش و پرورش نمیآید به ما بگوید که دارید چه کار میکنید! به همین دلیل ضعفهای سیستمی وجود دارد و شاید اصلاً فردی که آنجا هست اصلاً نمیداند که استارتآپ چیست و کسبوکار کدام است و میگوید آنجا مگر مدرسه نیست؟! حتی قوانینی در آموزش و پرورش داریم، مصوبه جلس داریم که مدارس میتوانند با توجه به پتانسیل خود، درآمدزایی کنند و از این طریق حتی حقوق کارمندان و معلمان و دانشآموزان داده شود ولی چون با این قوانین آشنا نیستند، همیشه این دافعه از سمت آموزش و پرورش وجود دارد که بچهها خیلی دنبال این نیستند که بروند و کاری کنند. مگر اینکه خودشان بیایند بگویند شما دارید چه کار میکنید و آن موقع ما به آنها پاسخگو باشیم.
استارتآپ دیگری در کشور سراغ دارید که دقیقاً همین فعالیتی که شما انجام میدهید را انجام دهند؟
- در زمینه نوجوانان بله، ما رصد کردهایم و کسانی که در این حوزه کار کردهاند را داریم میبینیم و حتی با آنها در ارتباط هم هستیم. برای مثال دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران مجموعهای به اسم کاشف دارد که آنها هم در حوزه نوجوانان کار میکنند. یک پارک علم و فناوری در دانشگاه تهران است که من خودم با آنها در ارتباط هستم و برای آنها رویداد تعریف کردهام که برگزار کنیم. آنها هم مجموعهای در پارک به اسم «خنک» دارند، فضای خنک که آن هم در حوزه دانشآموزی است. بچههای دانشگاه شریف هم یک مجموعه به اسم «شریف استار» دارند که آن هم بحثهای کسب و کار و استارتآپی را در حوزه نوجوانان کار میکند. در دانشگاه علم و صنعت مجموعهای به اسم «بهرافن» دارند که بچههای بسیج دانشجویی هستند که آنها هم در حوزه نوجوانان کار میکنند. چون نوجوانان نسبت به جوانان، بحث جدیدی است، تازه مراکز مختلفی دارند در مورد آن کار میکنند. دانشگاه آزاد اسلامی هم من خودم دانشگاه آزادی هستم، از کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکتری خودم را در دانشگاه خواندم و حتی اولین مرکز کارآفرینی در دانشگاه آزاد را ما با همکاری مهندس رضوی در سالهای 86 و 87 ایجاد کردیم. دانشگاه آزاد هم در مدارس سما، بحث کانونهای خلاقیت و نوآوری را شروع کرده و دارد کار میکند که ما یک طرحی هم به آنها داده بودیم که رویدادهای کارآفرینی برای مدارس سما برگزار کنیم که در دست بررسی است. مجموعههای مختلفی هم هستند که به صورت خصوصی در کشور فعالیت میکنند. برای مثال در مشهد، مازندران و در تهران هم چند جا هستند که به صورت خصوصی، مثلاً در زیرمجموعه مجموعه نوآوری تیوان کار میکنند. بنابراین مجموعههایی در حوزه نوجوانان هستند که دارند فعالیت میکنند و بازار خودشان را دارند. ولی ما مجموعهای هستیم که مورد تأیید آموزش و پرورش هستیم. چون در بحث آموزش و پرورش کار کردن یک تأییدیه میخواهد چرا که اطلاعات دانشآموز و خانوادهها مهم است، یک مقدار آن فضا بستهتر است و تیم دانوپ تیم مورد تأیید وزارت آموزش و پرورش است.
ارزیابی از آینده و اهداف و برنامهریزی برای توسعه فعالیت؟
- ما در این مرکز سعی میکنیم برنامههای متنوعی را در حوزه خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی نوجوانان یا همان استارتآپهای دانشآموزی برگزار کنیم. طبق همان هم برنامهریزی میکنیم. برای مثال برنامهای که الان در دست اقدام داریم، چون ما رشته حسابداری هم داریم با بانکی صحبت کردهایم و قرار است شعبهاش را دو روز در هنرستان ما بیاورد و یک کارمند هفتهای دو روز در هفته به اینجا بیاید تا هم بحث آموزشی باشد و هم در بحث کار، خودش بتواند مشتری بگیرد. با بانک توسعه و تعاون صحبت کرده و فضایی در اختیار آنها قرار دادهایم.
از سوی دیگر با برنامه میدان شبکه سه صحبت کردهایم، با آنها تفاهمنامه داریم و یک رویدادی با آنها داریم و بعد میخواهیم در شبکه سه به صورت همکاری، بخش نوجوانانش را ما اجرا کنیم و بچهها را به آنجا ببریم تا خود را معرفی کرده و ایدههای خود را نمایش دهند.
در کنار آن دنبال این هستیم که از فعالیتهایی که اینجا داریم یک شرکت دانشبنیان یا نهایتاً یک شرکت خلاق تأسیس کنیم. چون بحث دانشبنیانی یک مقدار مسائل پیچیدهای دارد و در حوزه دانشآموزی عملی کردنش خیلی سخت است اما از طریق معاونت علمی دنبال گرفتن مجوز شرکت خلاق هستیم.
برنامه دیگر این است که نیروهای مسلح طرحی دارد که بچهها میتوانند برای خدمت سربازیشان همین کارهای استارتآپی را در آنجا انجام دهند. دنبال این هستیم که با نیروهای مسلح داشته باشیم که بچههایی که اینجا هستند را مستقیماً بتوانیم به مراکز نوآوری نیروهای مسلح بفرستیم تا خدمت سربازی خود را در آنجا بگذرانند.
نهایتاً هدف مجموعه ما این است که بچههایی که از اینجا فارغالتحصیل میشوند دو حالت دارند؛ یا وارد دانشگاه میشوند یا نمیشوند. اینجا به بچهها میگوییم که لزوماً قرار نیست وارد دانشگاه شوید. خیلی از بچهها فارغالتحصیل میشوند و دوست ندارند به دانشگاه بروند و ما هم آنها را تشویق میکنیم. اصلاً هدف از تشکیل هنرستان این بود که بچهها به دانشگاه نروند. یک مهارتی را یاد بگیرند، دیپلم بگیرند و وارد بازار کار شوند ولی این هدف در طول سالها گم شد و هنرستانها هم به سمت کنکور و دانشگاه رفتند ولی ما همچنان داریم به بچهها میگوییم قرار نیست اتفاق خاصی در دانشگاه بیفتد بلکه اتفاق خاص باید در همینجا بیفتد. شما دیپلم خود را بگیرید میتوانید وارد بازار کار شوید. اگر هم دانشآموزانی وارد دانشگاه شدند، هدفمان این است که بچهها در دانشگاه دنبال همتیمی باشند. یعنی مفاهیم را فهمیده باشند، ایده را داشته باشند، ذهنیتشان از کسب و کار کامل شده باشد، وقتی وارد دانشگاه میشوند، ایده خودشان را داشته باشند و دنبال این باشند که کسب و کرا خود را در دانشگاه به راه بیندازند و وقتی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند، با لیسانسشان فارغالتحصیل نشوند بلکه با شرکتشان فارغالتحصیل شوند!
انتهای پیام/