پلمب ساختمانهای ناایمن عمومی؟
- حتی از زمان صدور پروانه، یک قانون خیلی سادهای هست که الان حضور ذهن ندارم کدام ماده، کدام شماره ولی به صورت خیلی ساده باید بگویم ساختمانهای پنج طبقه و بیشتر باید پله فرار اکسپوز داشته باشند، یعنی پله فراری که در معرض فضای باز باشد. شما الان با یک نگاه ساده به شهر تهران چند ساختمان پنج طبقه و بالاتر میبینید که همین یک موضوع پله فرار آنها رعایت شده باشد؟ در حالی که آتشنشانی شهر تهران زیرمجموعه شهرداری است و بنابراین خیلی از مسائل ایمنی که رعایت نمیشود و در حقیقت بحث اقتصاد بر صدور پروانه و مجوز، حالا خیلی جاها میآیند به بهانه خراب شدن نمای ساختمان و پایین آمدن قیمت ساختمان، حالا زیبایی هم که به نظر من ندارد، ولی به زعم خودشان ایمنی مردم و جان آدمها را فدای این میکنند که قیمت ساختمانشان افت نکند. این یکی از موضوعات تخلف آشکار است که اگر شما به خیلی از شهرهای دیگر نظیر تبریز بروید، کاملاً میبینید که این پلههای فرار برای ساختمانهای بلند نصب شده و از بیرون قابل مشاهده است در حالی که در شهر تهران حتی مسائلی که جزء قوانین مصوب هست هم رعایت نمیشود. به قول شما خیلی از ساختمانهایی که قرار است پرتردد باشند مثل کلینیکها یا مدارس، ساختمانهایی هستند که با کاربری مسکونی ساخته میشوند، حتی خیلی از ساختمانهای دولتی و حتی خود ساختمان شهرداریها، مثلاً ساختمان شهرداری منطقه 10 یک ساختمان اداری یا تجاری یا مسکونی بوده است. خیلی از این ساختمانها هم هست که دقیقاً کاربردی مسکونی دارد و ساختمانی که قرار است در آن تردد شود، عرض معبر و ویژگیهایش باید با یک ساختمان مسکونی متفاوت باشد که این مسائل رعایت نمیشود.
من اتفاقاً سر ساختمان پلاسکو هم چند بار این موضوع را مطرح کردهام؛ ما اصلاً نقشههای تخلیه اضطراری، چه در مورد ساختمانها و مکانهای عمومی و چه در مورد ساختمانهای خصوصی هم نداریم. حالا میگوییم اولویت ساختمان به نسبت ساختمانهای عمومی، درجه دوم است. یکی از مهمترین نکات مثل ایستگاههای مترو شهر تهران است که من این را بارها مطرح کردهام؛ متروهای ما نقشه تخلیه اضطراری ندارند. یعنی اگر در یکی از این ایستگاههای مترو اتفاقی بیفتد، مردم حتی نمیدانند در زمان وقوع یک بحران در این ایستگاه چطور باید رفتار کنند؟ از کجا باید خارج شوند؟ هیچ دستورالعملی وجود ندارد. هیچ برنامه و نقشهای نصب نشده است در حالی که در تمام اینها باید نقشهها مشخص باشد، مرتباً باید آموزش داده شود. اینقدر که ما آموزش درباره مسائل فرهنگی و اجتماعی داریم، ایمنی هم یکی از مهمترین بخشهای فرهنگ است. اصلیترین حلقه گمشده ما، بیفرهنگی ایمنی است. یعنی از نظر ایمنی چون هیچ اهمیتی برای جان آدمها قائل نیستیم، هیچ تلاش و فرهنگسازی هم در این زمینه نمیکنیم. نتیجهاش این میشود که از نظر اقتصادی، ساختمانی که در نمایش پله فرار ندارد، گرانتر از ساختمانی است که پله فرار دارد، در حالی که باید برعکس باشد. پس یکی در مورد این موضوعات ایمنی به صورت کلی است که اگر که این فرهنگ و ضرورت وجود داشت، حتماً در این دوره شورای شهر هم که میگویند دلسوزی خیلی بیشتری دارند، باید چنین قوانینی بررسی و تصویب میشد که مثلاً ساختمانهایی مثل کلینیکهای درمانی اولاً باید در نقشههای آنها از نظر ایمنی، تمام پروتکلها مرتباً دیده شود و اجازه داده شود همانطور که اگر ساختمانی عوارض و مالیاتش را ندهد پلمب میشود، ساختمانی که موارد ایمنی را رعایت نمیکند هم پلمب شود. در شرایطی که الان ساختمانهای عمومی ما، سینماهای ما، مراکز تجاری، مثلاً سینماها به نوعی زیر نظر شهرداری است، ایستگاههای مترو، مساجد، خیلی از ساختمانهایی که مستقیماً زیر نظر شهرداری و دولت است، کوچکترین مسائل ایمنی در آنها رعایت نشده و مسیرهای فرار ندارند، آنوقت شما انتظار دارید که اینها بیایند و در یک لایه دیگری مثلاً برای ساختمانهای با کاربری عمومی، قوانینی وضع کنند؟! ما هنوز راهی بسیار طولانی داریم که باید طی کنیم.
نکته دیگری هم که هست اینکه متأسفانه خود افراد هم توجهی به بحث رعایت موارد ایمنی نمیکنند. ای کاش که یک مردمشناس دلسوز داشتیم که واقعاً به این موضوعات میپرداخت. توجه به بحث ایمنی را «ترس» میدانند یا کم بودن شجاعت به حساب میآورند. رعایت نکردن مسائل ایمنی را یک جور مزیت شخصیتی برای خودشان به حساب میآورند و بنابراین ممکن است چون ایمنی نبوده، حالا من نمیدانم مثلاً خانم نژادبهرام گفتهاند این ساختمان دو بار تذکر گرفته بوده
چهار بار!
- خب چرا وقتی تذکر داده میشود رعایت نمیشود؟ برای اینکه شخصی که آن ساختمان را مدیریت میکند یا میسازد، در جای جای این شهر میبیند که حتی خود متولیان هم به ایمنی وقعی نمینهند، بنابراین او هم احساس میکند که بحث ایمنی و جان آدمها در یک اهمیت لایه چندم است و یک خرج اضافه حساب میشود. مثالهایش خیلی زیاد است. در حوزههای مختلف میشود این موضوع را دید. برای مثال یکی از مشکلاتی که در ساختمان پلاسکو پیش آمد این بود که تمام پلههای فرارش را به عنوان انبار استفاده کرده بودند. بنابراین میتوانیم بحث ایمنی را به چند دسته تقسیم کنیم. یکی بحث ساختاری و سازهای است، یکی بحث عناصر ایمنی غیرسازهای است، مثل تجهیزات اطفای حریق، کپسول آتشنشانی و محل قرارگیری و نحوه نگهداری از آنها. بحث سوم بحث رفتارهای ایمن است که خود آن بحث رفتارهای ایمن و نحوه استفاده از فضاها خیلی وقتها میآید همسنگ، مثلاً در مورد زلزله همه فقط در مورد ایمنی سازه صحبت میکنند در حالی که ایمنی سازه شاید یک چهارم یا یک پنجم بحث ایمنی است. بنابراین به نظرم اگر واقعاً میخواهیم از این وقایع نبینیم حتماً باید تمام این موارد را با هم ببینیم. برای مثال من دو بار رفتهام سینمای آزادی و دیگر به آنجا نمیروم برای اینکه در آنجا میترسم چرا که اگر در سینمای آزادی یک نفر فقط لیز بخورد یا یک آتشسوزی خیلی کوچکی اتفاق بیفتد، مطمئن باشید که همه مردم در آنجا یا زنده زنده میسوزند یا زیر دست و پای یکدیگر له میشوند. برای اینکه اصلاً نحوه ارتباط بین طبقات و خروجیها و ورودیها اصلاً فاجعه است، یعنی حتی برای یک حادثه جزئی هم آنجا جای خطرناکی است یا مثلاً پردیس ملت. اینها ساختمانهای عمومی است که خود شهرداری تهران ساخته است ولی اگر یک متخصص ایمنی و بحران، حتی نمیگویم خیلی تخصصی، در همین حد که برود و یک نگاه سرسری کند متوجه میشود که هیچ تدبیری برای نجات جان انسانها در نظر گرفته نشده است. حالا بحث انفجار یک چیز است ولی خیلی وقتها است که آتشسوزی یا حادثهای است که میتوان سریع آدمها را نجات داد، البته در این انفجار آدمها اصلاً فرصتی نداشتهاند. بالاخره همیشه در بحث بحران سناریوهای مختلفی داریم و باید که از هر سه جهت یعنی هم سازه، هم عناصر غیرسازهای و هم رفتارها و روابط عمومی بتوانیم در فضا و ساختمان اینها را بررسی کنیم.
؟؟؟
- من این مفاد قانونی را نمیدانم و تا آنجا که میدانم چنین قانونی را نداشتیم. ای کاش در همین چند ماهی که از این مدیریت شهری باقی مانده شروع به تدوین این قوانین شود و هر سه مورد این ابعاد دیده شود. ولی در مورد اینکه الان ابزار قانونی یک چنین صحبتی که خانم دکتر نژادبهرام فرمودند، آرامسازی افکار عمومی و پیشگیری از فجایع بیشتر در این دوران مدیریت شهری است یا اینکه نه، بر اساس یک ابزار قانونی توانستهاند این کار را کنند، من این را نمیدانم.
انتهای پیام/