پاسخ به پرسشهایی درباره کرونا از نگاه علوم انسانی
به گزارش خبرنگار حوزه آموزشی و پژوهشی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، در پی تداوم و گستردگی شیوع ویروس کرونا، پرسشهای زیادی اذهان را در همه جا به خود مشغول کرده است.
به نظر می رسد بتوان این پرسشها را به چهار بخش اساسی دسته بندی کرد. البته این پرسشها با یکدیگر پیوند اساسی دارند و هر یک ابعادی از بحران را پوشش میدهند. در اینجا از منظری میان رشتهای، البته عمدتاً در قلمرو دانشهای انسانی - اجتماعی، پاسخ های اولیهای به این پرسشها داده شده است.
عباس منوچهری استاد گروه علوم سیاسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس به چهار پرسش اساسی درباره کرونا پاسخ داده است.
کرونا چیست؟
چیستی کرونا اولین پرسش این است که "کرونا چیست؟"؛ یعنی مختصات آن کدامند. البته مختصات بیولوژیک - طبیعی کرونا فقط یک وجه از چیستی آن است. به تعبیری میتوان گفت، کرونا پدیدهای است جهانی با اثرات و آسیبهای همه جانبه در زندگی بشر در سومین دهه از قرن جدید. از یک سو، کرونا یک پدیده «طبیعی» به نظر میرسد، اما از طرف دیگر، احتمال دستساخت بودن آن به صورت جهش یافته هنوز کاملا منتفی نشده است. به هر حال با توجه به ویژگی شیوع سریع و گسترده آن، کرونا به ویروسی ضد مدنی تبدیل شده است.
یعنی زندگی مدنی را که مستلزم مناسبات متراکم در جوامع است ناممکن کرده و باعث فاصله گذاری در جوامع شده است. این فاصله گذاری و قرنطینهها به کرونا ویژگی ایجادکننده اَشکالی از آسیبهای اقتصادی برای خصوصا اقشار آسیبپذیر، و ایجاد دلهره و اضطراب برای پیر و جوان، کودک و بزرگسال، و زن و مرد را داده است. هر چه هست، کرونا ویروسی است که ارتباطات انسانی در دنیای واقعی را برنمیتابد و ضرورت ارتباط در دنیای مجازی را بیشتر از پیش کرده است.
این بدان معناست که کرونا ویروسی است با مختصات و تبعات اقتصادی، اجتماعی، روانی، سیاسی و در این میان شهروندان در یکسو و حکمرانان و تصمیمگیران در سوی دیگر بحران قرار گرفتهاند.
چرایی کرونا
پاسخ به چیستی کرونا میتواند راهبر به پاسخ درستتر به چرایی آن هم باشد. همانطور که پاسخ به چیستی کرونا موضوع یک دانش واحد نیست، قطعاً چرایی آن هم به نوبه خود دانشهای مختلف را برای یافتن پاسخ به یاری میطلبد. دو سناریو در حال حاضر بیش از همه در یافتن منشأ کرونا با ویژگیهای خاص آن محتملتر از بقیه سناریوها به نظر میرسد. یکی اینکه این ویرس برآمده از فرآیندها و مکانیسمهای دفاعی طبیعت است؛ و دوم حاصل نشت عمدی یا سهوی از آزمایشگاهای معینی است، فارغ از اینکه هدف از این آزمایشها و پژوهشهای عملی چه بوده است.
هر یک از این دو سناریو، وجود طیف وسیعی از متغیرها را مفروض میدارد. اما میتوان گفت که وجه مشترک چهار پرسش اساسی درباره کرونا هر دو این است که کرونا نتیجه رابطه میان بشر با طبیعت در ساختار، شیوه تولید و مصرف نظام اقتصادی مسلط بر جهان، یعنی مناسبات سرمایهدارانه – فایدهگرایانه است که ارزشهای غائی آن سود و لذت است. این ساختار - نظام - برای کسب ارزشهای غائی خود به استثمار آدم و عالم از زمین و آسمان پرداخته و به زیر زمین تا بالای اتمسفر دست یازیده و آسیبهای بسیار بر آنها وارد کرده است.
سرمایهداری از آغاز دوران مدرن به سمت فراگیر شدن پیشرفتهاست و به قول امانوئل والرشتاین واضع "نظریه نظام جهانی/Theory System World "در قرن بیستم، هیچ کشوری در دنیا بیرون از نظام سرمایهداری نبوده است. حتی شوروی سوسیالیستی هم بخشی از همین نظام بود. تفاوت در رتبه و جایگاه کشورهاست نه در درون یا بیرون از نظام و مناسبات سرمایهداری.
بنابراین، اگر کرونا برآمده از فرآیندهای طبیعی باشد، در نهایت نتیجه رابطه نظام اقتصادی مسلط بر طبیعت است. بنابراین، بر اساس تبیین تفسیری- معناکاوانه، کرونا نتیجه رابطه انسان معاصر با طبیعت است. به یک تعبیر میتوان گفت به روایت قرآن کریم، بشر از ابتدای خلقت رابطه خاصی با طبیعت داشته است و زندگی و تاریخ او متاثر از نوع این رابطه بوده است.
به تعبیر علّامه طباطبایی در تفسیر المیزان "ظهور فساد در برّ و بحر"، که در سوره روم به آن اشاره شده است، همان بلایای طبیعی است که نتیجه اعمال خود بشر است. امروزه میتوان شاهد آسیب به لایه اوزون و گرم شدن زمین و آلودگیهای خطرناک حاصل از زبالههای شیمیایی و اتمی و هزاران نوع آسیب دیگر بود.
اکنون کرونا به صورت خاصی نشان میدهد که رابطه انسان و طبیعت یکسویه نبوده است. عموماً در تاریخ، اپیدمیها در پی قحطیها شیوع پیدا کردهاند، اما مهم است بدانیم که قحطیها عموماً پس از جنگها یا دخالت بیگانگان در یک کشور اتفاق افتاده است.
تبدیل زمینهای کشاورزی در ایران توسط زمینداران به کشتزارهای پنبه برای صادر کردن آن 45 سال قبل از مشروطه در پی بحران پنبه در بازار جهانی پس از جنگ داخلی آمریکا و شیوع قحطی و بیماری در ایران فقط یک نمونه از این "دست ساز بشر بودن" انواع اپیدمیهاست. بهکاربردن سلاحهای شیمیایی در جنگهای مستقیم یا نیابتی در بخشهای مختلف دنیا نیز شاهد دیگری برای این واقعیت است.
چه خواهد شد؟
از همان ابتدا، تجربه قرنطینه در چین نشان داد که کرونا شیوه زندگی متعارف بشر در عصر حاضر را به چالش کشیده است. کرونا مانع کسب و کار است. کرونا خود-حبسی خانوادگی ایجاد کرده است و این برای همه سنین و نسلهای یک خانواده آسیبهایی دارد. امروزه دانش "آیندهنگری/Studies Future "با شناخت سناریوهای احتمالی دست به ترسیم سناریوی مطلوب میزند.
البته آینده پژوهی در آغازین مراحل شکلگیری آن توسط هرمان کان، چهار پرسش اساسی درباره کرونا استراتژیست معروف، برای نظریه "امکان پیروزی در یک جنگ اتمی" بهکار رفت. اما امروزه آیندهپژوهی برای اهداف دیگری از جمله توسعه، در کنار اهداف سلطهگرایانه و استثمارگرایانه بهکار میرود. کسانی چون سهیل عنایت الله و همفکران او چشماندازهای جدیدی را در این زمینه گشودهاند و امکان آنچه شاید بتوان "آیندهنگری انسانی – ارزشی" نامید را فراهم آوردهاند.
بنابراین، علاوه بر پیشبینیهایی که استراتژیستهای قدرتهای سیاسی - اقتصادی در مورد جهان پساکرونایی از منظر توزیع قدرت و ثروت میان "ابر قدرتها" ارائه میدهند، میتوان به مدد "آیندهنگری" با اطمینان گفت که در پی کرونا، سلامت شهروندان در همه جای دنیا و بهخصوص در جوامعی که با چالشهای جدی اقتصادی - سیاسی هم مواجه هستند، چالشی بزرگ برای هر شیوهای از حکمرانی است. احتمال شیوع ویروسی خطرناکتر از کرونا در آینده نزدیک به هیچ وجه دور از ذهن نیست. این در حالی است که در همین ابتداییترین مراحل شیوع بیماری، اقشار آسیبپذیر جامعه ما بهطور مضاعفی دچار رنج و مشقت شدهاند. نان و جان آنها هر دو به خطر افتاده است و زندگی بسیاری از مردمان در حال متلاشی شدن است.
چه میتوان کرد؟
آخرین پرسش از این پرسشهای چهارگانه این است که "چه میتوان کرد؟". بدیهی است که از اولین لحظههای ظهور اپیدمی کرونا، و اکنون که یک پاندمی شده است، راههای درمانگری و ریشهیابی این اپیدمی هم آغاز شده و به شدت ادامه دارد. اما یکی از پاسخهای جدی که اکنون با بیانهای مختلف ابراز میشود این است که بشر نمیتواند به شیوه مألوف فعلی ادامه حیات دهد.
اقتصاد، سیاست و فرهنگ در سطوح مختلف حیات بشری به چالش کشیده شده است. البته در تاریخ فکر، پرسش "چه باید کرد؟" بنیاد علم سیاست بوده است که در آغازین زمانهای شکلگیری، با فلسفه، اقتصاد و اخلاقیات، دانش میانرشتهای را تشکیل میداد که بدین گونه پاسخی برای پرسش "چگونه خوب زیستن" فراهم میآورد. البته مفهوم "خوب" در تاریخ فکر بشر مورد بحث و جدلهای بسیار بوده است.
با این حال در هر زمینه و زمانهای که بحرانها و مصائبی گریبانگیر جامعه و مردمانی بوده است، مفهوم "خوب" معنای خاصی برای متفکران و مردمان - شهروندان پیدا کرده است. فلسفه سیاسی همیشه در تلاش بوده است که سامان مطلوبی را برای زندگی خوب یا همان خوشبختی شهروندان ترسیم و تمهید کند. امروزه با توجه به تبعات قابل پیشبینی شیوع کرونا، چنین کاری فقط به مدد تلاشهای مشترک میانرشتهای که شامل علوم انسانی و دیگر قلمروهای دانش است، ممکن است.
پیام به سیاستگذاران
نتیجهای که میتوان گرفت این است که با یک همت میانرشتهای برنامههای توسعه و سیاستگذاریهای خرد و کلان مورد بازبینی قرار گیرند تا جامعه و کشور آمادگی لازم در ابعاد اقتصادی، اخلاقی و روانی برای مواجهه با تبعات کرونا از یکسو، و مواجهه با تهدیدات احتمالی آنچه شاید بتوان "سوپر کرونا" یا "هایپر پاندمی" نامید، از سوی دیگر را داشته باشد. بدیهی است که انجام چنین کاری مستلزم برقراری رابطه جدیدی میان نظام دانایی در کشور با نظام تصمیمگیری است. نظام دانایی نیز ضروری است که از حالت جزیرههای منفصل از هم خارج شود و با ایجاد پیوندهای علمی میان دانشها به مصاف تهدیدات بنیان برافکن برود. یکی از عاجلترین اقدامات بازساماندهی نظام سلامت به مدد رشتههای مختلف است تا این سامانه سلامتی به گونهای تمهید شود که همه بخشهای جامعه بتوانند در لوای یک چتر حمایتی کارآمد قرار گیرند و آسیبهای جدیدی به زندگی آسیبزده آنها وارد نشود. از طرف دیگر، به نظر میرسد گفتگوی میان ادیان و فرهنگها بیش از همیشه برای ابنای بشر ضرورت پیدا کرده است.
انتهای پیام/4040/
انتهای پیام/