صالح نجفی: گودار زبالهگردی باستانشناس در جستوجوی فرشته تاریخ است
به گزارش گروه فرهنگی آنا و به نقل از روابط عمومی خانه هنرمندان ایران، در بیست و هشتمین نشست پلک تهران که چهارشنبه 6 آبان در تالار استاد شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد، بخشهایی از فیلم «فیلم - سوسیالیسم» اثر ژانلوک گودار به نمایش در آمد. در ادامه نیز نشست نقد و بررسی فیلم با حضور محمدرضا اصلانی، صالح نجفی و کیانوش اخباری برگزار شد.
در ابتدای این نشست اصلانی با طرح این سوال که گودار کیست و چگونه فیلمسازی است؟ گفت: «گودار پرچمدار ضدیت با سرمایهداری و تشریح مسائل آن در سینمای جهان است. «فیلم - سوسیالیسم» الگوی فیلمسازی به شیوه «ضد سینما» محسوب میشود و چنین فیلمی میتواند گزاره رایج در ایران که «سینما سینماست و فلسفه و ادبیات نیست» را به سخره بگیرد و نامعتبر بودن آن را نشان دهد؛ گزارهای که از نظر کانت و ابنسینا، گزارهای مهمل به حساب میآید و تنها کارکرد آن دور نگهداشتن ما از سینمای واقعی است. گودار به جز دوره اول فیلمسازیاش، در سایر فیلمهایش بر ضد دراما حرکت میکند و در واقع مباحث را به فیلم تبدیل میکند. همانطور که در این فیلم گفته میشود «بدون شرح»، گودار چیزی به معنای نهایی شدن را در فیلمهایش طرح نمیکند. بلکه سینمای او همپا با فلسفه مدرن، قرار نیست به چیزی جواب بدهد و اصولا جوابی در کار نیست. برخلاف مصرفکننده در سینمای تجاری که سینما برای او تفاوتی با دیگر اقلام مصرفی ندارد، مخاطب سینمای گودار نقشی فعال در سازندگی اثر هنری ایفا میکند. اثری فرهنگی که یکه است و دچار تکثیر هالیوودی نشده است.»
این کارگردان سینمای ایران ادامه داد: «امروز بهشکلی فاجعه بار میبینیم که در سینمای ایران مدام پرسیده میشود، منظورتان از ساخت این فیلم چه بوده یا چه میخواستهاید بگویید؟ به گمان من پرسیدن چنین سوالاتی از سازندگان سینمای تجاری و غیرتجاری، یک بیماری اجتماعی است. از نظر گودار، جهان دچار روانپریشی است و به همین نحو در فیلمهای او میبینیم که فهمیدن، یک امر متعین نیست. ابهام، خود نوعی انگیزه برای فهمیدن و رفتن به سمت فهم است. همانگونه که متون کهن که متونی مبهم هستند، با خطاب قرار دادن خواننده و در دیالوگی که با او برقرار میکنند، خواننده را بهسوی فهم سوق میدهند. برخلاف فیلمهای آمریکایی که کاملا واضح هستند، «فیلم- سوسیالیسم» نه در پلانها نه در گفتار و نه در صداها شکلی توضیحدهنده ندارد، بلکه همه چیز مبهم است. سینمای گودار در واقع متن خوداندیشی و سوالی از من به جهان است. در زمانهای که شاهد خشونتها و وحشتهایی هستیم که علت ملموسی برای آنها یافت نمیشود، سینمای گودار نیز جوابی برای مخاطب ندارد. این بیجوابی را در مونتاژ فیلم، ترکیب صداها و.. میبینیم و در واقع روانپریشیِ جهان امروز را در فیلم تجربه میکنیم. روانپریشیای که معضل جهان سرمایهداری است و خود را به ما تحمیل میکند تا ما هم روانپریش شویم.»
سخنران بعدی این مراسم اخباری بود که با طرح این پرسش که چند گودار وجود دارد و از کدام گودار سخن میگوییم، گفت: «فیلمهای گودار در دستهبندیهای رایج سینمای جهان جای نمیگیرد و در واقع باید گفت نه با گودار، بلکه با گودارها روبهرو هستیم. به این ترتیب نمیتوان از چیزی به اسم «سینمای گودار» سخن گفت، بلکه باید از فیلمهای گودار حرف زد. به همین دلیل در نظرخواهی از منتقدین سینما میبینیم هر کدام به فیلمهای متفاوتی از او بهعنوان بهترین فیلم اشاره میکنند. شاید بتوان با اغماض و در یک تقسیمبندی کلی، از دو نوع شیوه مواجهه با فیلمهای گودار حرف زد؛ دسته نخست به گودار پرشور دهه 60 برمیگردد که جنون سینما دارد و تمام امکانات روایی سینما را به سخره میگیرد. گوداری که خلاق و بیقرار است و سینمای آینده را بنیانگذاری میکند. این گودار همچون ویروسی است که به جان تاریخ سینما افتاده و بسیاری را مبتلا میکند. برای این افراد، گودار با سویههای انقلابیاش، همچون دینامیتی در بدن عمل میکند که حتی میتواند به کیش شخصیت نیز منجر شود که اتفاق خوبی نیست.»
وی افزود: «در دستهبندی دوم با گوداری روشنفکر روبهرو هستیم که بیش از حد فرانسوی است و شاید فیلمهای کسالتبارش نتواند مخاطب را راضی کند. حتی شاید بتوان گفت هنوز در دام مولفگرایی گرفتار است. در این مرحله او بهعنوان یکی از بزرگان تاریخ سینما، همچون غدهای سرطانی عمل میکند. کسانی که به گودار اینگونه مینگرند، اگرچه فاصله انتقادی لازم را از او میگیرند، اما گاهی آنقدر دور میشوند که از جهان او بیگانه میمانند.»
اخباری ادامه داد: «فارغ از اینکه در مواجهه با او به کدام یک از این دو دسته تعلق داشته باشیم، گودار مخاطب خود را ملزم به موضعگیری در برابر فیلمهایش میکند. در واقع در مواجهه با فیلمهای گودار، کنش موضعگیری به مثابه متد تحلیل فیلم است. شاید یک فرد لیبرال هم بتواند عاشق سینمای ارسن ولز باشد یا کسی بدون توجه به شیوه انضمامی تولید فیلم آنتونیونی به فیلمهای او علاقه داشته باشد، اما چنین برخوردی با سینمای گودار به هیچوجه امکانپذیر نیست. گودار روزنهها و فضاهای تازهای خلق کرده و مخاطب را با پرسشهای نو درگیر میکند. او شیوه نگاه ما به واقعیت، تاریخ و تصاویر ضبطشده را دچار دگرگونی میکند. قدرتِ «فیلم- سوسیالیسم» در فرصتی است که به تصاویر و صداهای بیپناه میدهد تا با هم تصادم کنند. در عین حال، گودار موضعی صلب و منسجم همراه با حکمیت قاطع در برابر تاریخ ندارد و چنین چیزی را هم به مخاطب تلقین نمیکند. ارجاعات و استعارات فراوان فیلم باعث میشود مخاطب واکنش انتقادی را از سر بگیرد.»
وی در پایان گفت: «کشتی به نمایش درآمده در «فیلم- سوسیالیسم»، کشتی احمقها و جانهای از خود بیگانه است. این کشتی، استعارهای از اروپاست که نمیتواند از بار گناهانش شانه خالی کند. رهیافت فیلمسازی گودار در این فیلم، نگاه ثابت و قطعی هالیوودی را تحقیر میکند و مناسبات هالیوودی را مورد ضرب و شتم مونتاژی قرار میدهد. سرمایهداریِ هالیوودی روایتی از واقعیت ارائه میدهد که فرهنگ بصری ما را اشباع کرده است، اما گودار در برابر این تصاویر و نسخههای مخدوشِ واقعیت ایستاده است و همچون روبسپیر با گیوتینِ مونتاژ، تصاویر را مدام جایگزین هم میکند.»
سخنران پایانی این مراسم صالح نجفی بود که با تشبیه «فیلم سوسیالیسم» به یک سونات کلاسیک گفت: «گویی گودار بهدنبال متولد کردن دوباره «فرشته تاریخ» به شیوهای دیالکتیکی است. «فرشته تاریخ»ی که از نظر والتر بنیامین به رستگار کردن گذشته برآمده است. در این راستا شاید بتوان گفت هیچکس به اندازه گودار دست به حفاری نزده و از بانک تصاویر قرن بیستم دستبرد نزده است. در واقع در قرنی که قرن تصویر است و برای اولینبار آرشیوی مصور داریم، برای رستگار کردن گذشته باید مثل یک دزد رفتار کرد. گودار در آستانه خداحافظی از سینما همچون این گفته تی.اس الیوت عمل میکند میگفت «من بدین پارهها، شمع پای ویرانههای خود زدهام». از نسبت میان الیوت محافظهکار مسیحی و گودار رادیکال میتوان به تصویر مورد نیاز از فرشته تاریخ نزدیک شد.»
وی سپس با بیان اینکه «فیلم- سوسیالیسم» به شکل یک سونات کلاسیک ساخته شده، گفت: «فیلم دارای سه موومان سریع و آشفته، آهسته و ساکن، و در نهایت سنتزی از حرکت و سکون است که به تولد فرشته تاریخ میاندیشد. در موومان نخست که با چهار دوربین فیلمبرداری شده است، شاهد کشتی R&R یا همان کشتی استراحت و آرمیدن هستیم که خاستگاههای تمدن از مصر و فلسطین تا بارسلون را در دریای مدیترانه طی میکند. ارجاع فیلم در واقع به فرناند برودل است که در کمپهای نازیها، تاریخ اروپا را با تکیه بر حافظهاش و بر مبنای تاریخ مدیترانه نوشته است.»
وی افزود: «در این موومان با ریتمی نسبتا تند و تصاویر گوناگون و تنش میان تصاویرِ با کیفیتهای گوناگون مواجه هستیم. در این دیالکتیکِ پویا بین تصاویر، تصویرهای جشن و شادی با کیفیت پایین و تصاویر مالیخولیایی با رنگهای غنی و خالص و کیفیت بالا به نمایش گذاشته میشود. در اینجا گودار فیلمسازی است که بهعنوان یک زبالهگرد به بانک تصاویر وحشت و هراس و فاجعه دستبرد میزند. همانگونه که شعر نیز برای الیوت زبالهگردی محسوب میشد. همچون شعر الیوت، در فیلم نیز با انواع و اقسام زبانها روبهرو میشویم با این تفاوت که گودار زبان انگلیسی را تقریبا حذف کرده و زبانهای دیگری را به فیلم افزوده است. مسافران این کشتی زیر آوار تصاویر گم شدهاند و گذشته و مسئولیت خود نسبت به گذشته را به یاد نمیآورند. این آخرین دستبردهای گودار برای یافتن یک روزنه نجات است. فیلم پس از بحران سرمایهداری در سال 2008 ساخته شده و این کشتی در واقع در حال فرار از مصائب و بحرانهای سرمایهداری است. گودار زبالهگردی است که نه در موزهها، بلکه در لابلای ویرانههای یک تمدن فروریخته دست به جستجو میزند.»
وی ادامه داد: «موومان دوم تنها با یک دوربین و تصاویر محدود و ریتمی آرامتر ضبط شده است. در این موومان گودار به لحاظ فرمال یک باستانشناس است که به حفاری، غربالگری، گردگیری، دستهبندی و به نمایش گذاشتن تصاویر دست میزند. در موومان دوم شاهد تصاویری ساکن و بهشتگونه در کنار حیوانات هستیم. حرکت از موومان اول به دوم در واقع حرکت کشتی دیوانگانِ جنزدهی اروپاست که سراغ خاستگاههای خود میرود و در فیلم میبینیم که کشتی اروپای سرمایهداری، در انتهای یک کوچه ظلمانی تصویر میشود. همانطور که امروز هم میبینیم اروپا بهشکلی وحشتناک سراغ یونان رفته است. گودار خود نیز این مساله را مطرح کرده است که اگر قرار بر رعایت حقوق مالکیت معنوی باشد، کل دنیای غرب میلیاردها دلار به یونانی که خاستگاه سیاست و دموکراسی و فلسفه و.. بوده، بدهکار است.»
نجفی در ادامه گفت: «در موومان سوم شاهد سنتزی از حرکت و سکون برای متولد کردن فرشته تاریخ هستیم. ترکیب این زبالهگرد و باستانشناس را میتوان «فرشته تاریخ» به روایت گودار نامید. فرشته تاریخ بنیامین در بازگشت به گذشته برای ساختن یک کل از تکهپارهها، به گذشته خیره میماند. اما فرشته تاریخ گودار شیطنت بیشتری دارد و با ترکیب دیالکتیکیِ زبالهگردی و باستانشناسیِ همزمان در مواجهه با تصاویر گذشته، به مونتاژ آنها دست میزند تا گذشته را فراچنگ آورد. طبق ساختار سونات کلاسیک، موومان سوم تکرار موومان اول است. اما در آن نه از سرخوشیها و آشوب موومان اول خبری هست و نه از سکون موومان دوم. اگر موومان نخست روایت سفر کشتی پیشرفت برای رسیدن به خاستگاهها و موومان دوم دوره مسکنت در بهشت گمشده باشد، موومان سوم بر اساس دیالکتیک حرکت و سکون زبالهگردیِ یک باستانشناس را شاهدیم که میخواهد بگوید سوسیالیسم هنوز زنده است.»
انتهای پیام/