به گزارش خبرنگار حوزه علم، فناوری و دانشبنیان گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، مجله تصویری «چرخ» مهمترین رویدادهای علم و فناوری و مسائل روزمره زندگی را با نگاهی تخصصی و بهزبانی ساده و با حضور کارشناسان، اساتید دانشگاه و نخبگان بررسی و واکاوی میکند. با توجه به هفته ترویج علم به سراغ دست اندرکاران این برنامه رفتهایم.
برنامه چرخ به عنوان یک برنامه علمی و بروز روزهای یکشنبه، دوشنبه و سهشنبه، ساعت ۱۹ بهصورت زنده از شبکه ۴ سیما پخش میشود. مجری «چرخ» حافظ آهی است و محمد جباری سردبیری برنامه و الهه بهبودی تهیهکنندگی «چرخ» را بر عهده دارند.
در بخش دوم با کارگردان کلیپهای مستند این برنامه آقای خداوردی به گفتگو نشستیم.
آنا: شما تجربه کار کلیپسازی و مستندسازی کوتاه را در حوزه علمی قبل از چرخ هم داشتید یا اینجا اولین بار تجربهاش کردید؟
خداوردی: کلیپ که نه ولی این آیتمهای کوتاه را حدود هشت تا 9 سال است که به این عرصه ورود پیدا کردهام بعد از اینکه دوره عکاسی خبری را در جای دیگر گذراندم، تجربه مثلاً ثبت یا کار تصویری اجتماعی و ... انجام دادیم بعد رسید به اینکه تیمهای مختلف در موضوعات مختلف اعم از معارفی، سیاسی، مثلاً حوزههای دیگر هنر حتی، حتی علوم انسانی یک دورهای بود همین برنامه زاویهای که الان دارد پخش میشود یکسری مباحثی بود که ما توی دل دانشگاه میرفتیم یکسری ارزیابیهایی را انجام میدادیم، این تجربه وجود داشت.
بعد دیگر سعادت همکاری با خانم بهبودی را داشتیم یک کتگوری کار معارفی با رویکرد اجتماعی در برنامه قرار در شبکه افق بودیم بعد ادامه پیدا کرد بعد رفتیم شبکه جام جم چندتا سکشن و سرفصلهای مختلفی بود آنجا، حوزه بانوان بود، زنان کارآفرین، زنان چهره مثلاً در تیمهای مختلف بعد وارد حوزه سینما شدیم آنجا، این تجربه در زمینههای مختلفمان در این سالها در کنار این تیم گذراندیم تا رسیدیم به برنامه چرخ. حالا برنامه چرخ بر اساس آن سیاستگذاری و آن راهبردی که تیم سردبیر، آن چیزی که شبکه میخواست انجام شد، یک کاری سپرده شد، این را حالا باید بیش از پیش باید اول فضای کار را فهم میکردیم، یعنی اینکه ما میتوانستیم بالاخره یک آیتمی را که وقتی ما در سردبیری در اتاق فکر خود خانم بهبودی هم بودند تصمیمگیری بر این بود که یک مدلی برویم سراغ یک چهره علمی که این کلیشههای مینیمالی که یک استاد دانشگاه نشسته، سلام وقت بهخیر، مثلاً باشگاه خبرنگاران میرود، خبرگزاری آقای مرآتی میرود، دوستان میروند، به عنوان یک تیپ میگویم آقای مرآتی که سالها بالاخره جزء قدرتمندان و شناخته شدههای این حوزه است، مثلاً میرویم سراغ یک چهره علمی، حالا با یک رویکرد جدیدی برویم و یک نگاه کژوال، بیشتر دوربین روی دست باید یک اتفاقی بیفتد، بعد یک جاهایی باید ببینیم مثلاً آنطوری که سراغ آقای مثلاً اگر مرتضی ممیز بود در حوزه خودش یا آقای آیدین آغداشلو بود، حالا ما میرویم سراغ یک چهره علمی در آن حوزه، برویم یک جوری ببینیم این استادی که در اتاقی که معمولاً نور کمی دارد، فضای لیزی و اینها، چه اتفاقی انجا رقم میخورد؟ یکجورایی فضولی کنیم توی زندگی غیرعلمیاش. میرویم آنجا، مثلاً اساتیدی بود مثلاً کلکسیون قهوه داشت، یک استاد دانشگاهی بود، بعد دانشجوها میآمدند مثلاً عصبی بودند، در دانشگاه امیرکبیر، میگفت بیا بنشین یک قهوه برایش درست میکرد، مثلاً یک اتفاق اینطوری. تجربه خیلی خوبی بود.
یا مثلاً یک استاد دیگر بود خیلی وسایل کامل آشپزی در اتاقش بود. دانشجوها مینشستند میخواستند روی یک پروژه مشترک با هم کار کنند، مینشستند و با همدیگر غذا درست میکردند، نیمرو، بعد همان را مثلاً برنامه میکردند فردا با همان اکیپ بچهها میرفتند کوه، بعد مثلاً سر فوتبال، کری خواندنها، یک اتفاق جالب. خب حالا به تصویر کشیدن اینها و عالم اینها بالاخره ما را متوجه یک ظرایفی میکرد که باید آنها را یکجوری درست به مخاطب عام، چون مخاطب دانشگاهی هر جوری نشان بدهی، آنقدر تکنیکی نگاه نمیکند اما مخاطب عام که مدام دارد سریال میبیند، مستند جالب میبیند، کارتون میبیند، سرش توی گوشی است، یک چیزی میخواهد که بگیردش، یک دقیقه نگهش دارد و همین طور مدام نگاهش به رسانه خارجی است، یعنی مثلاً بیبیسی میآید یک شخصیتی را جلوی دوربین میگذارد، نمیگویم ما، ما آن بودجه را هم نداریم، چون جنگی هم تعریف نکنیم که بخواهیم این کار را انجام دهیم و اینها، بعد اینقدر هم آنجا چهرههای ایرانی انگشتشمارند، وقت میگذارند برایش، ما اینجا سعی کردیم چهره علمیمان را مثل یک چهره هنری یک چیزی برویم سراغش، منتهی دیگر هی نرویم بگوییم آقا چه خبر؟ شما چه دستاوردهای علمی داشتید برای ما؟ پرچم ایران پشتش توی غروب تکان بخورد و این فضاها را نداشته باشیم. یک دقیقه از روی سهپایه دوربین را باز کردیم. یکذره طرف را آوردیم پایین باهاش دوییدیم، راه رفتیم، آوردیمش ...
آنا: سکانس پلان گرفتید؟
خداوردی: این کار را کردیم، این شد فصل اول اتفاق، حالا آن بحث صندلی، این اتاق دانشمند ما بود. توی صندلی ...
آنا: اتاق دانشمند را سکانس پلان میگیرید یا کات میخورد؟
خداوردی: نه! یک مستند کوچک. یعنی شما یک مستند اجتماعی از روایت زندگی استاد دانشگاه در محیط دانشگاهیاش.
آنا: در کلیپهای چند دقیقهای.
خداوردی: بله، توی پنج دقیقه این 4900 شده. این خودش اتفاقاً یک چیزی میخواهد دیگر، یعنی من نمیخواهم بگویم که من آنم که رستم بود پهلوان اما یک نگاهی میخواست که مثلاً من میرفتم ظرف نیم ساعت داشتیم شوخیهای محاوره با آن استاد میکردیم. یعنی من تا میرسیدم یک بگوبخند اینجوریه، بعد طرف میگفت خدا را شکر که توی این بچههای صدا و سیما همه عصاقورت دادهاند میآیند سراغ ما، شما آمدید اصلاً نفهمیدیم چی شد. بعد مثلاً ما با استاد دانشگاه میرفتیم بوفه دانشگاه برگر میخوردیم، حرف میزدیم. اتفاقات اینطوری، هزارتا کار اینجوری انجام میدادیم. یعنی سریع این کار را میکردیم برای اینکه آن بسته تصویری که ما میخواهیم بگیریم، اینقدر راحت و سریع با ما راه بیاید، ترسش بریزد، راه برود. کاری که میخواهیم انجام دهد. نزدیک به 30 و اندی استاد و چهره دانشگاهی تراز را ما در فصل اول گذراندیم و همینطور چهرههای غیر علمی را در صندلی علمسنج از مجریان، شعرا، چهرههای ورزش.
آنا: راجع به صندلی علمسنج هم توضیح دهید.
خداوردی: صندلی علمسنج آیتمی بود که چهرههای غیرعلمی مینشستند و هفت گزاره و شبهه علمی از آنها پرسیده میشد. خب مردم قطعاً توسط این کاراکترها، نه اینکه مثلاً الگوهای تاپ، بهرام رادان را روی صندلی نمینشاندیم اما مثلاً یک مجری خانم برند، مثلاً یک شاعری که بالاخره یکی بزند شبکه چهار، یکهو میوت باشد، مثلاً آقای مصطفی رحماندوست، کسی شبکه چهار را یکهو بزند میایستد ببیند چه میگوید، صدای تلویزیون را زیاد میکند میبیند اِ! دارد به سؤال علمی جواب میدهد! مینشیند. پس آن شبههها را از یک چنین چهرهای قبول میکند. درست و غلطش دربیاید میماند در ذهنش. یک جاهایی حکم یک چک را دارد، یعنی آن داده را ماندگار میکند. کات میزنیم میآییم جلوتر میرسیم به فصل دو چرخ که رویکرد عوض شد.
رسیدیم به چرخ 6 و دیدیم که خب دیگر حالا 30 و اندی استاد را دیدیم، دیگر حوصلهشان را نداشتیم. رفتیم سراغ مثلاً یک رویکرد جدید، اینطوری شد که سه روز در هفته شدیم و در تیم سردبیر و اتاق فکر که بچهها از بچههای روزنامهنگار قدیمی بودند، کار کرده بودند. آقای سیفاللهی مثلاً در بخش سینمای ایران مجله بیست و چهار همشهری بود، آقای جهانپناه به همین شکل و بچههای ایرنا، 5110 در حوزه دفاعی تکنولوژی کار کرده و آقای حالا حاج زمان یا آقای یوسفی در حوزه سینما و علم و ... کار میکند. با این بچهها رفتیم سراغ معرفی رویکردها و POV میخواهم فارسیاش را بگویم، یکجورایی زاویههای مختلف به علم یعنی به چیزهایی که به علم ربط دارد، قشنگ به همین ملموسی، چیزهایی که بهش علم چسبیده، تگِ رویش است. مثلاً ما در یکشنبههایمان با علی سیفاللهی میرویم سراغ شغلهای علمی پایه. یعنی چه کارهایی هست؟ یعنی از طراح جلوههای ویژه کامپیوتری فیلمها، از CJ مسترها میرویم تا سراغ مثلاً شغلهای هوایی که الان یک چند وقتی است پرونده شغلهای هوایی را داریم. از خلبان هواپیمای ATR تا مثلاً متخصص اَویونیک هواپیما، یعنی الکترونیک و مکانیک هواپیما یا میرویم سراغ یک انسان مثلاً آقای شاهین زمان توی مرکز استخراج و حفاری شرکت نفت که مثلاً بحث فسیلشناسی، بحث لایهها که مردم متوجه میشوند نفت فقط این نیست که فقط از توی چاه دربیاید یا از توش بنزین دربیاید یا از تویش کیسه زباله. خب مثلاً آن بخش بالاخره فسیلشناس میخواهد، کار میخواهد، این اتفاق را ما آنجا رقم زدیم. یک زندگی خیلی جالب، طرف نشسته، سفرهای مختلف و دنیا را گشته، دارد کار میکند، زندگیاش را نشان دادیم، حالا اینجا یک چیزی شبیه اتاق دانشمند منتهی با حضور علی سیفاللهی که به عنوان راوی این کاراکتر را برای ما روایت میکند. دوشنبهها که یک روز دیگرمان هست با محمدحسین جهانپناه بحث آزمایشگاههای درون دانشگاهی که دستاوردهای خوبی دارند. امیرکبیر، خواجه نصیر که نتوانستیم، امیرکبیر، دانشگاه شریف، دانشگاه تهران و علم و صنعت که علم و صنعت هم مثلاً فصل قبل بودیم، این فصل نیست. میرویم سراغ آزمایشگاهها. از آزمایشگاه مثلاً میکروسکوپ الکترونیکی را بگیرید تا مثلاً ...
آنا: طبیعتاً برای مخاطب خیلی جذاب است چون تا حالا ندیده.
خداوردی: خب آره، منتهی شکلش دیگر، هم تصاویر، هم اینکه چطور روایت کنیم. یعنی اینکه من مثلاً یک حرفهایی را یک جاهایی میکاریم، یک جاهایی مثلاً اکثر بچههایی که با آنها میرویم سر برنامه، باز هم میگویم این را برای تعریف از خود نمیگویم، دارم یک نکتههایی را میگویم که برای اینکه ما وقت نداریم و برنامه سه روز در هفته است و این برنامهها سخت است یک ذره اصلاحیه بهش بخورد یا دوستان پخش بخواهند، اینکه به من میگویند که گشت ارشاد سرخود برنامهها، به من میگویند ممیزی سرخود برنامهها، مثلاً مینشینی یک استاد دانشگاه شروع میکند صحبت کردن بعد یکهو وسط حرفش مثلاً پنج دقیقه حرف زده، میگویم میشود دوباره بگویید، میگوید چرا؟ میگویم خب نگاه کنید این چیزهایی که گفتید ما میخواهیم هم حرف شما شنیده شود، هم ما ادامه دهیم به کارمان، هم برنامههای علمی ابقا شود، دوباره سؤال میکنیم، نمونهاش مثلاً امروز که رفته بودیم دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف، یک عالمه صحبت شد، گفتم من الان کدام اینها را بگذارم؟ این چیزهایی که میدهید در مورد دانشگاه ما آنقدر نمیتوانیم زرد برخورد کنیم که آقای فلانی اینطوری کرد، از فلان ارگان پول گرفته، این کار را کرده، نه! آن چیزی که مخاطب مینشیند به اندازه کافی خالی بودن نیمه لیوان از در و دیوار دارد میریزد.
آنا: هنوز نرفته روی آنتن؟
خداوردی: نه.
خبرش را میزنیم.
خداوردی نه، در گپمان میگفت. الحمدلله آدم خوبی هم هست.
آنا: سوژه برنامه دوشنبهتان است؟
خداوردی: یا این هفته یا هفته آتی. مشخص نیست. بعد نکتهای که اینجا مطرح است اینکه ما نشستیم صحبت کردن، خب ما باید حواسمان باشد، میگویم که به اندازه کافی نیمه خالی لیوان در بحثهای دیگری که میشود از در و دیوار، کافی است یکذره اسکورول کنی ماهواره را، اسکورول کنی اینستاگرام را، این طرف، آن طرف، راننده تاکسیهای شریف که همیشه آخرین تحلیلهای مؤسسه رند پنتاگون را به شما میدهید، سه سوت، حواسشان هست، مثلاً یواسآی تودی، بعدیاش راننده تاکسیهای ما هستند، تمام تحلیلها را میدهند، بله! اصلاً دو سهتایشان طرح روی جلد تایم هستند!
آنا: باورتان نمیشود من امروز داشتم با راننده اسنپ راجع به سازمان دارپا حرف میزدم. بعد مانده بودم که راننده اسنپ دارد در مورد دارپا از من سؤال میکند، بعد آخرش به ان اس ای رسید بحثمان.
خداوردی: تمام شد دیگر! اتفاقی است که توسط نشنال جئوگرافیک یا هیستوری در ماهواره فارسی شده یا انگلیسی زیرنویس تمام اینها تحویلش میشود بعد فکر میکند خیلی علامه است. حالا ما داخل یک برنامهای داریم به نام 5540 با وسع آن بودجهای که از بیتالمال آمده، حالا میخواهیم رسالت علمی جلوی آن تجهیز رسانهای بایستیم واقعاً. یعنی من یک قاب میبینم توی یک شبکه آمریکایی میگویم خب مثلاً دقیقهای پنج میلیون است الان. بعد قرار است ما یک مستند بسازیم جلوی این بایستیم، خندهات میگیرد واقعاً، اتفاق جالبی است. ولی حالا میگویم. میرویم سراغ مثلاً ظرفیتهای دانشگاه برای اینکه این دانشگاهها فقط جایی نیست که بچهها دور هم جمع شوند بروند مثلاً سیگار بکشند یا بروند مقاله بزنند آبروی فلان استاد را ببرند، جایی است که دارد تویش واقعاً کار علمی، مثلاً دانشگاه شریف آزمایشگاه میز لرزانش مثلاً در خاورمیانه یا یک بخشی از آسیا مطرح است. از اتریش بودجه میدهند، پا میشوند میآیند اینجا با همدیگر پروژه مشترک انجام بدهند. میز لرزان جایی است که یک سازه را بهصورت مثال، مثلاً یک چهارم وزن اصلیاش میگذاری تست میکنی که ببینی این ضد زلزله است، یعنی این ساختار خیلی وحشتناک است. خب مردم به هر صورتی شده باید آن را ببینند.
آنا: احتمالاً همه کشورها هم ندارند. معدود است.
خداوردی: دقیقاً. یعنی مثلاً مردمی که اینطوری دارند راه میروند دانشگاه شریف را در حد یک ایستگاه مترو میشناسند یا اینکه مثلاً از زیرگذر میآیند بالا یکهو اینجوری میکنند، مسجدی بود، توش دارد یک اتفاق خیلی خفنی میافتد یا اپلیکیشنهایی که مردم دارند هر روز با آنها کار میکنند یک بخشیاش دارد در همین دانشگاهها ساخته میشود میآید بیرون. بعد این جالب، حالا سهشنبهها میرویم سراغ بهزاد یوسفی و معرفی مکانهای جذاب علمپایه. یعنی از موزههای مختلف که به علم ربط دارد، موزه ارتباطات تا موزه علوم فناوری و جاهای دیگر که صرفاً میتواند موزه نباشد اما جذابیت گردشگری و اینکه آدمها بروند، مثلاً یک پارکی بود، پارک خطای دید بود.
آنا: در واقع سوژه گردشگری علمی معرفی میکنید.
خداوردی: دقیقاً. که آره، حسین برویم یک چرخی بزنیم ببینیم چه خبر است و اینها و در تمام این پکیجها حالا هر کسی که
آنا: این برنامه روتین سهشنبههاست.
خداوردی: یکشنبهها شغل علمیپایه است، دوشنبهها آزمایشگاههای درون دانشگاهی و دستاوردهایشان، سهشنبه اماکن علمی جذاب برای آحاد ملت.
آنا: تفاوت شما با سایر بزرگواران این است که نیاز من را از سؤال کردن برطرف کردید. خیلی بریف و خلاصه یک گزارش جامع و جذاب دادید و در واقع شاید برای مخاطبی هم خیلی با برنامه چرخ آشنا نباشد، دیگر دوستان اشاره نمیخواهند بنویسند، از صحبتهای آقای خدادادی یک معرفی کاملی هم از برنامه درآمد. در مورد تجربهای که به دست آوردید در برنامه چرخ، البته تا حدود زیادی اشاره کردید ولی چقدر احساس میکنید که مثلاً برنامه چرخ خودتان را از نظر حرفهای جابهجا کرده؟ یکوقت جسارت نباشد سؤال من چون بالاخره بعضیها دوست ندارند ارزیابی شوند، اگر حال میکنی با این سؤال جواب بده.
خداوردی: نه. من به یک تعبیری که ایشالله بعد 5855 دیافم همیشه باز است، دارم جذب میکنم همیشه.
آنا: مخفف دیافراگم لنز بود؟
خداوردی: بله. چون من کارم با تصویر و ابزار تصویری سروکار دارد مشخصاً ...
خلاصه این برنامه چرخ چون یک پیشینه دارد، شما در هر ظرفی باشید، هر محیطی باشید، رنگ و بویش را میگیرید، روانیاتشان را جذب میکنید. 6010 میگوید اگر در یک محیط رسانهای بیزینسی باشید، برنامههای مشارکتی هی بهت بخورد، برنامههای اسپانسری بهت بخورد، کارت یک بیزینس خوشگل باشد، همهاش مدام قابهای خوب، بودجه خوب هست، تصویرهای اسلوموشن، رنگهای خوب و ... تا یک جایی که در یک بستری کار کنی، مشخصاً اشاره میکنم از زمانی که من با تیم خانم بهبودی کار کردم، مثلاً از برنامه قرار در شبکه افق به بعد که یک نگاه خاصی به موضوعات دینی بود آنجا، مثلاً میگفتند آقا بروید در مورد یک مکبری که همه کار انجام میدهد، بروید سراغ یک چهرهای که اینطوری، ما با جامعه اطرافمان، یعنی یکجورایی خانم بهبودی برای ما حکم تارکوفسکی در تاریخ سینما را داشت، یک جورایی توجهمان را به اطراف جلب کرد. میدانید چرا اینطوری میگویم؟ به خاطر اینکه آن موقع من کار خطی خیلی انجام میدادم، مثلاً بگیر این را بگذار روی دوربین، صحبت کند، خب خداحافظ، تمام شد! یک پکیج، یک دوتا لوگو این طرف و آن طرفش و اینها. منتهی موضوعات اینجا در این برنامه چون ایشان پیشنهاد کار داد به ما مثلاً شروع کردیم لیست کار را دیدن و اینها، البته این را بگویم من مدیرتولید کارها هم هستم، یعنی یک طوری است، مثلاً سر کار که دارم کار را میگیرم، به مونتاژ و پخشش توی برنامه و بازخوردش هم فکر میکنم. یکذره مسئولیتم بیشتر از یک کارگردان صرف است. بعد ما آمدیم از زمان همان شبکه افق که کار میکردیم، شروع کردیم نوع درگیری خودم را توجه کردم با مردم، از طیفهای مختلف. ما به جایی رسیدیم در شبکه جهانی جام جم میرفتیم رستورانگردی، چه روزهای خوبی هم بود انصافاً.
آنا: حالا باز بهطور خاص روی چرخ اگر بخواهیم بگوییم که
خداوردی: همان، میخواهم بگویم که تجربه اینجوری نیست که فقط این، این گذشت کاراکترها، تا رسیدیم به همزیستی با کاراکترهای علمی، چهرههای علمی، حالا یک نوع دیگر است. دیگر نمیتواند آنقدر کجدار باشد، مثلاً باید دستوپایمان را جمع کنیم جلوی چهره علمی اما از آنجایی که من آدمی هستم که یکذره..
آنا: شما چهرههای علمی را میآورید در فاز خودت.
خداوردی: آره دیگر. یکجوری این اتفاق افتاد. یعنی من الان با چندتا از اساتید دانشگاه بعضی موقعها در اینستاگرام دارم مثلاً یک کاری انجام میدهم، یک رفاقتی شکل گرفته یا زنگ میزند آقا اینطوری، آنطوری، مثلاً یک چیزی را با هم چک میکنیم، مثلاً الان رفتم دانشگاه شریف، اساتید از دور، آقای خدادادی! اینجوری! دانشجوها هی برمیگشتند نگاه میکردند، چرا؟ به خاطر آن همزیستی، چند لحظه همدلی است. به خاطر آن یک اپسیلون پدیدارشناسانه و آن امر آن وظایف علمی یک چهره نگاه کردن و باهاش زیست کردی. حالا تلنبار این اتفاقاً یا طی این توالی، این تجارب روی همدیگر خب قطعاً تأثیر میگذارد که اگر فردایی خدای نکرده دیگر چرخی نبود، جای دیگر بود، کسی آمد برنامه علمی داشت، خواست به من محول کند، خب قطعاً از 100 درصد تجربیاتم 70 درصدش برای چرخ است، برای همزیستی با چهره علمی، دیگر بکگراند دیگری من ندارم، 30 درصدش هم دیگر حالا خیرش است دیگر.
آنا: سؤالات عمده ما پرسیده شد ولی گاهی وقتها به عنوان کسی که به عنوان تهیهکننده، تهیهکننده سیبل همه مشکلات و ضربهها و فشارهایی است که به برنامه میآید. یک درد دلی، حرفی، سخنی اگر دوست دارید که در گفتگو منتشر شود ما با کمال میل شنونده هستیم و تمام تلاشمان بر دیده شدن صحبتهای شماست.
خداوردی: من یک نکتهای بگویم. البته که ما در 6425 از این حرفها پرهیز میکنیم، من به عنوان یک کلیشه این را نمیگویم ولی واقعاً جا دارد که این را بگویم که ما مدیر گروهمان خانم سپانلو که در واقع چند سالی هم هست مدیر گروه دانش هستند، خودشان هم یک نعمتی هستند برای گروهمانه.
آنا: در واقع حمایتهای ایشان از برنامه چرخ...
خداوردی: من سالها کار کردم، مدیران خیلی خوبی داشتم ولی ایشان واقعاً در حوزه کارشان تسلط دارند. اصلاً من ندیدم مدیری که تمام پلیبکهای ما، تمام برنامههای ما، یعنی شاید 6455 بهترین کامنتها روی برنامههای ما را ایشان میگذارد، تمام برنامهها را دنبال میکند، اشراف خوبی روی در واقع کارشناسی دارد.
آنا: روی برداشته شدن فشارها از برنامه کمک میکند؟
خداوردی: کمک میکند. میگویم اصلاً حضورشان، در واقع این سهگانه آقای جباری سردبیر، خانم سپانلو مدیر گروه و من یک ترکیب خوبی است برای اینکه این فشارها، خصوصاً با توجه به اینکه این یک برنامه تخصصی هست، کم شود و خود آقای معینیپور هم بهعنوان یک چهره دانشگاهی بههرحال...
آنا: آقای معینیپور؟
خداوردی: مدیر شبکه ما. دکتر معینیپور توجه خوبی به برنامه دارند. یعنی حتی اگر یک توئیتی هم میگذارند یک جایش چرخ 6530 این نشان میدهد که آن برنامه علمی برایشان اولویت هست و خب خود این برای ما با همه فشارهایی که هست، امتیاز است و بعد هم میگویم، من وارد این حوزه شدم، شاید سال بعد از این حوزه بروم بیرون، من دارم در این حوزه تلاشم را میکنم به عنوان تهیهکننده درست عمل کنم. حقیقتاً حوزه دغدغهمند نیست. سعی میکنم فراهم کنم شرایط را برای بچههایی که دغدغهشان است که بتوانند با آرامش کار کنند ولی فکر میکنم واقعاً احتیاج هست که فضای بیشتری به افراد بیشتری وارد این حوزه شوند. یعنی وظیفه تلویزیون این است که حلقه واسط باشد بین دانشگاه، فضاهای علمی و مردم و این حلقه واسط هنوز جایگاه خودش را پیدا نکرده. حالا هم استادهایی که پرهیز دارند، ببینید ما الان چندتا سلبریتی علمی داریم؟ الی ماشاءالله ما سلبریتی در حوزههای مختلف داریم. خب این یعنی ضعف ما در عملکردمان وگرنه در شناختی که ما در همین دو سال پیدا کردیم چقدر چهرههایی هستند که میشود روی آنها کار کرد و اینها را تبدیل به کاراکتر کرد ولی خب زمان محدود، بستر محدود، برنامههای کم باعث میشود که این اتفاق نیفتد و همین هم باعث میشود آدمهایی که در حوزه رسانه علمی هستند، یکمقداری با ادبیات رسانه هم خوب آشنا نباشند. یعنی یک ادبیات محدود آدمهای کم. یعنی شما باید فضا را باز کنید، افراد بیشتری بتوانند جذب شوند، صداهای بیشتری شنیده شود، وقتی تعداد کمی آدم دارند در یک حوزه کار میکنند، جای رشد خیلی کم است. دست خیلی بسته است و به نظرم واقعاً این احتیاج وجود دارد. ما سعی میکنیم کارمان را درست انجام بدهیم ولی واقعاً باید زمان و وقت بیشتر، فرصت بیشتری رسانهها...
انتهای پیام/