نشست علمی-ترویجی
جشنواره روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه در نشست روز نخست، میزبان جناب آقای دکتر امیر محمد گمینی، عضو هیئت علمی پژوهشکده تاریخ علم و جناب آقای دکتر حسین شیخ رضایی، عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور بود. این نشست با موضوع اصلی «نگاهی فلسفی به رابطه علم و عموم مردم» همراه با سخنانی در باب «علم و شبه علم» و «ترویج علم از دریچه فلسفه» برگزار شد.
ترویج علم از دریچه فلسفه از دیدگاه دکتر شیخ رضایی
در تقویم یونسکو، این روز با نام علم در خدمت صلح و توسعه نامگذاری شده است تا پیوند انسان با علم و توسعه را نشان دهد. اشارهای میکنیم به سیر تحول این ماجرا که رابطه علم و مردم در طول زمان چه تغییری کرده است و مردم چه کاری میتوانند برای علم انجام دهند؟ سیر تحول را به چند دوره میتوانیم تقسیم کنیم؛ اولین دوره، علم مدرن یا همان Science که از قرن هفدهم آغاز شد. منظور از آغاز این نیست که همه چیز در حال ایجاد شدن است؛ بلکه نقطه عطفی است در انقلاب علمی و شکلگیری علم مدرن.
اشارهای میکنیم به انگلستان؛ در همان زمان مجمعی شکل گرفت به نام انجمن سلطنتی علوم که برای اولین بار چنین جامعه علمی شکل گرفته که در آن افراد تازه کار علاقهمند جمع میشوند و یافتههایشان را برای هم ارائه میدهند و درباره نظریههای علمی بحث میکنند. یکی از روسای این انجمن، آقای بویل است. ایده او این است که تودهای از مردم را وارد فرایند علمورزی کند؛ به عنوان مثال یک دستگاه پمپ خلأساخته بود و به نمایش عموم میگذاشت و از مردم عادی دعوت میکرد نگاه کننده. سپس به این افراد میگفت شهادت دهید که این واقعه را دیدهاید.
عمده افراد دانشگاهی حاضر در این انجمن، افرادی بودند که به فقه و لغت و ریاضیات و غیره اهمیت میدادند؛ چیزهایی که عمدتا برای مردم عامه نیست. در واقع افراد دانشمند وارد یک سبک جدید از زندگی شدند و این بود که بحثهایشان را میتوانستند نه با فلسفه بلکه با مراجعه به طبیعت حل کنند. یک پرش نسبتا بزرگ به قرن بیستم میکنیم؛ در یک مقطع زمانی در دوران جنگ سرد، جنگ فضایی بین شوروی و امریکا وجود داشت. روسها در یک مقطع پیش میافتند به طوری که توانستند یک ماهواره به اسم Spotnik را بسازند. همین واقعه آغازگر یکسری از تحولات در آمریکا شد؛ یکی از این اتفاقات، آغاز بازنگری به آموزش علوم در آمریکاست.
تحول دیگر مطرح شدن این ایده است که ببینیم مردم آمریکا چقدر به دانشمندان اعتماد دارند و چقدر حاضرند که برای علم هزینه شود؟ آمار گرفتند و معلوم شد که حتی بسیاری از فارغالتحصیلان، اطلاعات علمی خوبی ندارند؛ به علاوه خیلیها راجع به اختصاص بودجه بیشتر برای پروژههای علمی مشتاق نبودند. از این رو هر سال در آمریکا آمار میگیرند تا بسنجند که مردم آمریکا چقدر دانش دارند و چقدر به علم بها میدهند؟ هر چقدر که افراد دانش علمی بالاتری داشته باشند، میزان اعتمادشان به علم بیشتر است و موافقتر هستند برای اینکه برای علم بیشتر بودجه گذاشته شود. سپس ایده این سؤال مطرح شد که چرا همیشه باید دانشمندان علم را تولید کنند؟ علمی را که مردم ندارند و چرا مردم همواره باید پذیرنده علم باشند و این ارتباط متقابل نباشد؟ علت مطرح شدن این سؤال این بود که گاهی اوقات مردم غیردانشگاهی را با دانش بومی میدیدند که دانشی داشتند که در آزمایشگاهها و توسط روشهای آزمایشگاهی به دست نمی آید ولی قابل اعتماد است؛ مثلا تشخیص کشاورزان برای اینکه ببینند زمین مقابل آنها برای کشت چه محصولی خوب است، شاید نتوانند به زبان علمی به بیان مسائل بپردازند؛ اما معمولا درست هستند.
مثلا در حادثه چرنوبیل احتمال میدادند که خاک توسط آلودگیهای اتمی آلوده شده باشد، تشخیص دانشمندان این بود که آلوده نیست؛ اما تشخیص دامداران این بود که آلوده هست به دلیل پدیدههایی که در دامها میدیدند و در واقع درست میگفتند؛ بنابراین ایجاد این رابطه دو طرفه مهم است.
یکی از کشورهایی که خیلی به این دانشهای بومی اهمیت میدهد، کشور هند است. قدم دیگری که ممکن است برای کشور ما خوب باشد مطرح شدن این سؤال است که: مگر مردم فقط برای این هستند که دانش دانشگاهی را تکمیل کنند و بگویند که چه دانشی دارند؟ در اینجا بحث دموکراسی مطرح میشود. مردم نقش بیشتری میتوانند داشته باشند. در کشورهای دموکراتیک روی هر پروژه ای که از اموال عمومی مثل مالیات و غیره استفاده میکنیم، باید به نحوی در نمایش عموم قرار دهیم تا مردم درباره اش نظر دهند، علم و فناوری هم از این قاعده مستثنا نیستند.
مردم لزوما راجع به جزئیات این طرحها صحبت نمی کنند؛ اما با تکیه بر حساسیتهای خودشان نظر میدهند که این را میخواهند یا نه؛ مثلا باید پرسیده شود که آیا میخواهند که در محل زندگیشان محل دفن زبالههای اتمی ایجاد شود؟ یا سد زده شده؟
مدلهایی برای درگیر کردن عموم پیشنهاد شد که این عمدتا در کشورهای حوزه اسکاندیناوی، مثل دانمارک شروع شد به این صورت که شروع کردند به دخالت دادن مردم برای کنترل، مهار و جهت دادن به علم؛ اینکه علمی که ایجاد شده و مردم انتخاب میکنند که میخواهند یا نمیخواهند، یاقبل شروع شدن پروژههای علمی انتخاب میکنند که سرمایهگذاری بشود یا نه. حالا ساز و کار مدل درگیر شدن عمومی به چه شکل است؟
مثلا کنفرانسهای اجماع شکل دادند و به طور تصادفی از مناطق مختلف مردم را دعوت کردند و از دانشمندان خواستند به مقدار کافی راجع به آن طرح اطلاعات فنی بدهند که این طرح چه پیامدهایی بر محیط اطراف و زندگی مردم دارد. بعد دانشمندان خارج و مردم وارد بحث میشوند. برخلاف دموکراسی عمومی که رایگیری انجام میشود، در اینجا باید همدیگر را قانع کنند و خب این اجلاسها در بسیاری از کشورها برای دولتها الزامآور شده است. به طور مختصر چهار مدل برای مشارکت مردم وجود دارد، مدل اول کسب اعتبار و اعتماد مردم است؛ مثلا وقتی یک فناوری جدید میآید، به همه توضیح داده میشود و خوبیهای آن را شرح میدهند، در مدرسهها برای بچهها و پدران و مادران توضیح میدهند. مدل دوم آمرانهتر است؛ یعنی دانشمندان تولید میکنند و به مردم میدهند و فقط بررسی میکنند که چقدر خوب به مردم منتقل شده است.
متأسفانه در کشورمان آمار درستی از سواد عمومی در رشتههای مختلف و میزان نگرش مثبت شهروندان نسبت به علم وجود ندارد. مدل سوم سعی میکند این رابطه را متقابل کند. مثلا مردم هم دانشهای بومی را به دانشمندان منتقل کنند. مدل چهارم که از نظر بنده برای ایران بسیار لازم و حیاتی است، در توسعه علم و فناوری یک عامل همیشه مهم است و آن ملاحظات مردم است که باید توجه شود؛ چراکه مثالهای زیادی هستند که به علت توجه نکردن به همین ملاحظات اخلاقی و فرهنگی و غیره مردم شکست خورده اند. پس لازم است که ما در جهت آوردن هر نوع فناوری جدید به مناسبات مورد توجه و علاقه مردم توجه کنیم.
دکتر گمینی از طالع بینی و خرافه میگوید
چرا طالع بینی علیرغم مقبول نبودن توسط دانشمندان فیزیک بازهم به قوت خود بین مردم رایج است؟ دلیل را میتوان در توجه این مسئله با موضوعات روان شناسی و خصوصی انسانها و یافت شدن این کتب در کتاب فروشیها جستوجو کرد. در سال ۱۹۵۵ روانشناس فرانسوی به نام گوتلند، لحظه تولد ۲۰۸۸ ورزشکار فرانسوی و بلژیکی را جمعآوری کرده و آسمان را به ۱۸ قسمت تقسیم کرد. به این شیوه موقعیت سیارهها در لحظه تولد به دست آورد. بر اساس اطلاعات به دست آمده. برای سیاره مریخ به یک نمودار رسید و در موقعیتهایی که مریخ در خانه شماره ۲ و ۷ بوده ورزشکاران بیشتری متولد شدند، پس نتیجه گرفت که سیاره مریخ در به دنیا آمدن ورزشکارها و همچنین مشتری در تولد هنرمندان، زحل در تولد دانشمندان و فلاسفه تأثیر دارد.
پس از آن داده مقالات عامی به چاپ رسید. نهایتا پس از تکرار این فرآیند توسط دانشمندان دیگر نتایج مشابه به دست نیامده و اطلاعات داده شده قابل استناد نیستند. گروهی نیز معتقدند طالعبینی بر اساس نظریه گرانش نیوتن معتبر است؛ زیرا جزر و مد بر آب اقیانوس اثر میگذارد و میتواند در سيارات بر مایعات بدن تأثیرگذار باشد در نتیجه در تغییر خلق وخوی هم نقشی ایفا کند. در بحث جزر و مد موضوع تفاوت گرانش ماه و زمین بر جرم است، در حالی که جرم انسان بسیار ناچیز بوده و نمی تواند تأثیر زیادی داشته باشد. اگر فرض را برای تأثیرگذار بودن بگیریم این نیرو آنقدر کم بوده که نمیتواند شتاب ایجاد کرده و حتی اگر هم شتاب ایجاد کند این شتاب نمیتواند خلق را تغییر دهد.
این تفکرات در قشر تحصیل کرده نیز وجود دارد علت آن چیست؟
تمرکز بر روی نتایج و غافل شدن از خود قانون.
در خصوص ارابه خدایان و همکار بودن موجودات فضایی در ساخت اهرام مصر و ساختارهای مشابه باید گفت به دلیل پیچیده بودن این سازهها تصورها بر آن است که از انسان برنیامده و ناشی از نیرویی ماورایی است. گواه نادرست بودن این فرضیه را میتوان در اهرام نیم ساخته در نقاط دیگر زمین که نشان دهنده تکامل این صنعت هستند، مشاهده کرد.
پس از ایراد سخنرانی آقایان دکتر شیخ رضایی و دکتر گمینی، حضار و مستمعین این نشست سؤالات خود پیرامون موضوعات مورد بحث را طرح کردند.
در این میان میتوان به حضور جناب آقای دکتر عطا کالیراد، عضو پژوهشکده علوم زیستی پژوهشگاه دانشهای بنیادی و همراهی ایشان در پویایی نشست اشاره کرد.
انتهای پیام/