هدر رفت میلیاردها دلار هزینه در افغانستان و عراق؛ درسهایی برای امپریالیسم
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری آنا، «رالف نادر» تحلیلگر نشریه آمریکایی«هافینگتون پست» در مقالهای با عنوان اینک حدس بزنید چه کسی برنده است؟ نوشته است: برآورد میشود 30 هزار نیروی طالبان که نیروی هوایی، نیروی دریایی یا سلاحهای سنگین ندارند، 10 بار کمتر از نیروهای پرشمار ارتش و پلیس افغانستان و بیش از یکصد هزار سرباز آمریکایی هستند که طی هشت سال گذشته به پیشرفتهترین سلاحهای جهان مجهز بودهاند.
در مقابل، نیروهای داعش از سوریه به مناطق گستردهای از شمال تا غرب عراق رفتند و «موصل» دومین شهر بزرگ را گرفتند. برآورد میشود نیروهای داعش در عراق و سوریه بیش از 35 هزار نفر باشند.
همانند جنگجویان طالبان، نیروهای داعش که آموزشهای نظامی متفاوتی را پشت سر گذاشتهاند، در آغاز سلاح سبک داشتند. این برای وقتی بود که آنان کنترل بخش زیادی از وسایل نقلیه زرهی ارتش عراق و مهمات آمریکایی را به دست نگرفته بودند. در برابر، شمار بسیار زیادی از سربازان عراقی قرار دارند که از حمایت تسلیحاتی ایالات متحده برخوردارند.
هواپیماهای آمریکا به بمباران روزانه و نظارت هوایی ادامه داده است و مشاوران نظامی آمریکا در عرصه زمینی فعالیت میکنند. با این همه، هنوز داعش در حال گسترش قلمرو خود است و همچنان بخش های زیادی از سوریه را در چنگ دارد.
به نوشته هافینگتون پست، مردم آمریکا حق دارند بدانند از سال 2001 و 2003 میلادی چگونه این همه قدرت نظامی و هزاران میلیارد دلار آنان در افغانستان و عراق هزینه شد که چنین شکستهای مفتضحانهای به بار آمده است.
قطعا در این شکستها نظارت بسیار کمی با رعایت محدودیتهای قوانین بینالمللی صورت گرفت. بوش و اوباما، روسای جمهوری آمریکا، نیروی نظامی را به هر نقطه در هر جا فرستادند، بدون آنکه در این رخداد غمانگیز و تراژیک مرزهای ملی و در نتیجه تلفات بسیار زیاد افراد غیرنظامی را در این کشورهای از هم جداافتاده در نظر بگیرند.
به نوشته این نشریه آمریکایی، دریافت کنونی ایالات متحده این است که بیداد مهاجمان در این کشورها غوغا میکند.
استخدام جنگجویان باانگیزه که در ظاهر منبعی بیپایان از بمبگذاران انتحاری را پدید میآورد، هنگامی آسانتر میشود که مهاجمان از کشورهای غربی باشند که طی بیش از یک قرن گذشته به تهاجم، بر هم زدن مرزها برای ساخت کشورهای مصنوعی، مداخله، سرنگونی، حمایت از دیکتاتورهای داخلی و به طور معمول کنار آمدن با کلنیهای سلطهجویانه و الیگارشیهایی شناخته شدهاند که به خشونت علیه توده مردم دست زدهاند.
البته باید شرایط کنونی را نیز در نظر گرفت. در درجه نخست، خرق عادت و هرج و مرج خشونتآمیز با چنین تهاجمی همراه میشود. در غیاب دولتهای مرکزی کارآمد و تسلط جوامع قبیلهای، یک پیچیدگی محض پدید میآید که در آن مهاجمان برای فهم سیاست پیچیده در داخل و بین قبایل و طوایفی بسیار گسترده میکوشند. همین نیروهای نظامی غرب را در دام گرفتار میکند.
نویسنده این مقاله تاکید میکند «سربازان آمریکایی زبان یا آداب و رسوم طوایف و قبایل مختلف در افغانستان را نمیدانستند، فقط یکصد دلار صورتحساب برای ایجاد اتحاد میان نظامیان افغانستان باقی گذاشت.»
دولت ما با حمله هوایی و توزیع جعبه این پول هزینه کرد. اقتصاد محلی را به بنبست کشاند، امکانات عمومی را به سراشیبی سقوط سوق داد، ترس را میهمان خانوادهها کرد و خیابانها و جادهها را از خشونت لبریز؛ و همه این شکست ویرانگر در مبارزه برای ایمنی و بقا به دست آمده است.
سرباز افغان که فقط 120 دلار در ماه حقوق دریافت میکند، برای تکمیل درآمد خود تقریبا هر کاری مانند فروش سلاح خود انجام میدهد. در سطوح بالاتر، رشوه، پیشپرداخت و اخاذی یک سیستم اقتصادی زیرزمینی را پدید میآورد. ترکیبی از فقدان دانش، رشوهدهی نظاممند (سیستمی) و فساد متعاقب آن فضای مناسبی برای هرج و مرج فراهم آورده است.
پس از آن، کشتار بیپروای شهروندان رخ میدهد؛ جشنهای عروسی، مدارس، درمانگاهها، پسران کشاورز که به جمعآوری هیزم در دامنه کوه مشغولند- از روی ظاهر با هواپیماها، بالگردها، هواپیماهای بدون سرنشین یا موشک هدف گرفته میشوند. در این راستا نفرت از آمریکا میان مردمی که عزیزان خود از دست میدهند، گسترش مییابد.
نادر که حقوقدان و نویسنده است، می افزاید: سیاست خشونت پشتپرده ما به گسترش شاخههای القاعده و گروههای خشونتطلب جدید در بیش از 20 کشور دامن زد.
در یازدهم سپتامبر، تهدید از گوشهای در یک کشور پدیدار شد؛ شمال شرقی افغانستان. دیوانگی و دروغگویی بوش سبب شد آنان که در پی به دام انداختن خطاکاران بودند بیگناهانی را گرفتار کنند که به دروغ به آنان انگ تروریست زده شده بود. آنان به زندان گوانتانامو در کوبا فرستاده شدند. همین اقدامها به چهره کشور ما در سراسر جهان خدشه وارد کرد. از تمام اینها میشد جلوگیری کرد اگر به حرف مشاوران بازنشسته، نظامیان بلندپایه و مقامهای امنیت ملی و دیپلماتیک خود گوش میکردیم که میگفتند به عراق حمله نشود.
اما سستی رسانههای جمعی و به طور کلی کنگره بزدلی اجازه دروغ، فریب و لاپوشانیهای بلامنازع رژیم بوش را دادند تا جایی که «ران پال» نماینده کنگره داد سخن داد که بوش و چنی درباره جنگ عراق به ما دروغ گفتند.
بر پایه تحلیل نویسنده هافینگتون پست، «چنین نیست که طالبان و داعش در قلب و ذهن مردم محلی برنده شدهاند. در مقابل، با وجود وعده برقراری نظم و قانون، بهجز در چند مورد استثنا آنها با مردم محلی کاملا به طرز وحشیانهای رفتار میکنند.»
از سوی دیگر مردم محلی به مدت طولانی با رفتار وحشیانه پلیس، ارتش و شبهنظامیانی روبهرو بودهاند که با هر دوز و کلک غنایم جنگ را به تاراج میبرند. متاسفانه هنوز هیچ نمادی از امنیت برقرار شده در سرزمین وجود ندارد.
وی می افزاید: تمام امپراطوریها و امپرالیسمها شکست میخوردند و در نهایت خود را میبلعند. امپرالیسم آمریکا هیچ تفاوتی ندارد. بیاییم نگاهی بیندازیم به آسیب و عقبنشینی سربازان آمریکا، اقتصاد داخلی ما، هزینههای گزاف، اثر بومرنگی اقتصاد، جنگهای بیپایان بیرون از خانه و آنچه در سراسر این امپراطوری نگرانی را گسترانده است و همچنین کاهش سطح انتظارات مردم آمریکا برای دریافت بودجه عمومی و خدمات اجتماعی.
نادر پیشنهاد میکند: پرهیز از تکرار آنچه به شکست انجامیده، نخستین گام به سوی اصلاح است. چقدر بهتر و کمهزینهتر بود اگر سالها پیش به یک قدرت بشردوستانه تبدیل میشدیم، اینگونه از سوی میلیاردها محروم غمزده در این سرزمینها بهتر پذیرفته میشدیم.
به چه تغییراتی برای برونرفت از این باتلاق و ترک ظاهری که پشت آن پنهان شده است، نیاز داریم؟ کسانی را که به عنوان نامزد ریاستجمهوری جمعیتی را گرد هم آوردهاند، در فشار قرار دهید؛ کسانی که به دلیل مصونیت از مجازات جنگطلبند یا آنان که از نبش قبر این موضوع طفره میروند. آنان را وادار کنید به شما گوش فرادهند.
انتهای پیام/