تخریب هر آنچه موجب همبستگی میشود
به گزارش گروه رسانههایدیگر خبرگزاری آنا، حذفهای فیزیکی دهه ۶۰ را دیده یا شنیدهایم. ترورهایی که بر دو روش کور و حسابشده انجام میگرفت و در پس هر یک از آنها استراتژی خاصی نهفته بود. در ترورهای کور هدف ناامن نشان دادن جامعه، ایجاد وحشت و بالا بردن هزینه برای همکاری با طرف مقابل بود.
در ترورهای برنامهریزی شده هدف تروریستها تهی کردن جریان روبرو از نیروهای مؤثر و جریان ساز بود. آثار این عمل ضدانسانی و تروریستی در ادامه مسیر مشخص شد و در رویدادهای مختلف جای خالی آن متفکران بیش از پیش آشکار گردید.
نتیجهی ناتوان ساختن تشکیلات تروریستها و متزلزل ساختن ساختار منسجم آنها، حذف دشمن مشترک عینی و آغاز رقابت گروههای مختلف برای در اختیار گرفتن قدرت، شد. جریانهای پیدا و پنهان با هویت واقعی و یا در قالب یک هویت جعلی به دنبال حذف رقبای بالفعل و بالقوه خود شدند و رقابت را در حذف معنا کردند.
هنگامیکه هدفگذاریها بر مبنای حذف قرار بگیرد نه رقابت حرفهای، نوع کنشها از همراه ساختن جامعه با اهداف و برنامهها به سمت از بین پتانسیلها و ارزشهای طرف مقابل تغییر مسیر میدهد و رقابت به جنگ تبدیل میشود. در معنایی دیگر، ترورها از حالت فیزیکی به ترور شخصیتی مبدل میشود. هدف ترور شخصیت میتواند فرد، گروه یا جایگاه باشد.
ترور شخصیت بهصورت حرفهای و اثرگذار از اواخر دهه ۶۰ آغاز شد. آنچه باعث پیشبرد این استراتژی شد، نفوذ لایههای پایین قدرت در مجموعهی افراد و گروههای شاخص، عدم باور شکلگیری کانونهای جدید قدرت و ضرورت اتخاذ شیوههای تازه در برابر آنها، عدم تعامل جریانهای قدرتمند در خصوص تقسیم وظایف و در آخر نارضایتی مردم از وضعیت معیشتی و ... که این امر مسبب باورپذیری اطلاعات نادرست ارائه شده، گردید.
موفقیت هر استراتژی تخریب، غریو شادی را در جریانی ایجاد میکرد غافل از آنکه این چکش روزی کمانه خواهد کرد و موجب تخریب آنچه خود ساختهاند خواهد شد.
بیایید دوباره مرور کنیم، از جایگاه ریاست جمهوری چه چیزی کاسته شده است؟ جایگاه فعلی مجلس و قوه قضاییه را با دهههای ۵۰ و ۶۰ مقایسه کنید. چرا نیروهای نظامی و امنیتی مدام در معرض تخریب قرار داشته و یا بعضاً دارند؟ چه انگیزهای به دنبال تخریب افراد یا گروههای مرجع است؟ چرا آموزشوپرورش؟ چرا کمیتهی امداد؟ چرا هلالاحمر؟ چرا...
با یافتن پاسخ در مییابیم که هدف اصلی، از بین بردن روح همبستگی و تبدیل ملت به افراد با ملیتی مشترک و جامعه به اجتماع است. به هیچ عنوان نمیتوان منکر ناکارآمدیها و نارساییها شد اما این جریانی که با تیتر "برای مردم" به شدیدترین وجه ممکن در جهت تخریب فعالیت میکند، نمیتوان بهدرستی نیت آنها اطمینان داشت.
میتوان دوباره همانی شد که بودیم، میتوان دوباره خندید دوباره باور داشت و دوباره یکی شد، کار سختی است اما کاملاً ممکن است. نیاز به اصلاح است و بسیار هم ضروری است اما اصلاح به معنای واقعی آن.
ما را میترسانند از اینکه اصلاح منجر به ایجاد اتفاقاتی عجیب میشود. دروغ میگویند. آنها میدانند مردم ایران به دنبال آرامش هستند، تاریخ این را گواهی میدهد، ایرانیان همواره به ندرت خواهان تغییرات رادیکالی بودهاند و همواره با صبر و آرامش سعی در بهبود اوضاع داشتهاند حتی اگر خود، نتایج این اصلاح را نبینند به خاطر فرزندانشان رفتن در این مسیر طولانی را قبول میکنند و همراه میشوند.
نگذاریم به خاطر تمایلات سیاسی و منافع فردی یا گروهی عدهای، هر آنچه را که موجب همراهی مردم با یکدیگر و ایجاد همبستگی میان آنان میشود تخریب کنند.
دیروز آموزشوپرورش و معلمان را زدند، امروز تشکلهای مردمی مانند هلالاحمر را تخریب میکنند، فردا هم به سراغ جای دیگر میروند. سابقه آنها نشان داده است که قرار نیست در جایی توقف کنند و تا آخر برنامهای که طراحی کردهاند میروند.
باید به مردم بهصورت عملی تصمیم برای اصلاح را نشان داد. برای اصلاح هم لازم است قوانین تسهیلگر شوند، حاکمیت قانون بهطور کامل برقرار گردد، شفافیت در نهایت ممکن اجرا شود و شایستگان زمام امور را در دست بگیرند. ما نیاز داریم تا چیزی برای افتخار ایجاد کنیم، افتخار به آنچه ملموس باشد. ما نیاز داریم بدانیم که دوستان ما بسیار بیشتر از دشمنانمان هستند. ما نیاز داریم مدام اخبار خوب بشنویم، ما...
خلاصه آنکه ما به زندگی کردن نیاز داریم. مراقب باشیم که تاریخ درباره ما چه خواهد نوشت.
*سید شهرام اجتهادی
انتهای پیام/4129/
انتهای پیام/