؟؟؟
- ما حساسترین مقطع و حساسترین بخش از جامعه در این مقطع حساس که مجموعه جوانان هستند و جوانان دانشجو هستند، در اختیارمان است در قالب دروس و گروههای معارف و واحدهایی که اینها موظف شدند حضور پیدا کنند و توفیق پیدا کنیم با آنها ارتباط بگیریم. خدمت بعضی از دوستان که رسیدم خاطره حاج آقا قرائتی را یادآوری کردم که ایشان میگفت من رفته بودم ملاقات برادرم که سرباز بود و دنبال یک فرصتی بودم با این سربازها صحبت کنم. دیدم هیچ راهی نیست که منِ طلبه با این سربازان پادگان ارتش شاهنشاهی صحبت کنم، نهایتاً رفتم یک مقدار کاهو خریدم، به بهانه اینکه اینها کاهو بخورند، به آنها تعارف کردم، دور هم جمع شدند کاهو میخوردند، من شروع کردم صحبت کردن. حالا تعبیرش این بود، بعدها، بعد از انقلاب قاعدتاً که انقلاب اسلامی این فرصت را ایجاد کرد، اگر ما زمانی دنبال این بودیم که بعضی از محتوا و ارزشها را به جوانها منتقل کنیم، نه از طرف آنها استقبالی بود و نه در آن نظام اجتماعی فرصت داده میشد که ما با اینها مواجه شده و صحبت کنیم ولی امروزه غیر از فضاهای عمومی که به برکت انقلاب اسلامی در اختیار روحانیت، عالمان دین، علاقهمندان به انقلاب و دین و اساتید قرار گرفته، فرصت یک دهم ظرفیت آموزش عالی در مقطع کارشناسی را به من و شما دادهاند برای ارائه، غیر از فرصتهای دیگری که زمینهاش هست. البته از آن سمت هم دشمن از تمام ظرفیتش برای سوزاندن این نسل و از بین بردن استعدادها و تبدیل کردنش به یک نسل ناامید بی اثر بی اعتماد به خود و بی ایمان و خالی از هویت تلاش میکند. تمام ابزارها را جمع کردند و در کنار هم قرار دادند برای اینکه به نتیجه برسند. شما قطعاً اهل تأمل هستید، به این نکته واقف شدید که ما در طول تاریخ مواجهه جریانهای منتسب به دین و جریانهای الهی و جریانهای معارض، صفآرایی همانند صفآرایی که ما امروزه در میدان شاهد هستیم از نظر عمق ارتباط و تأثیرگذاری گستره میدان شاهد نبودیم. یعنی جریان تکنولوژی که همراه شده با سبک زندگی، همراه شده با ایدئولوژی نظام لیبرال دموکراسی و ارزشهای آنها را منتقل میکند، همه اینها با هم با تک تک جوانهای ما در تک تک اوقاتشان، برای بخش بخش زندگیشان برنامه دارند و جزء این برنامهها هم جدا کردن اینها از هویتهای خودشان است. آن عمق دسترسی و فرصت عالی که نصیب ما شده، نصیب جریان معارض هم شده و آنها اتفاقاً با ضریب نفوذ به دلیل تسلطی که بر تکنولوژی دارند، بیش از ضریب نفوذ ما ارتباط داشتند.
خب در این فضا چه باید کرد؟ ما مواجه هستیم با عرصهای که، جریان دشمن که تکلیفش مشخص است، یعنی از دشمن به جز دشمنی انتظار نمیرود؛ ولی جریان خودی یک جبهه متنوع از نظر فهم مسائل است. یعنی شما از آدمهایی که کاملاً آب به آسیاب دشمن میریزند، اکثراً نادان و ناخواسته تا آدمهای نفوذی که قطعاً در بخشهای مختلف آثار برنامهریزی در حرکتهایشان را داریم میبینیم تا دوستانی که احیاناً نوع مواجهشان، نوع حضور و برنامهریزی و فهمشان از میدان و ابزارها متفاوت است، گسترده دارید میبینید. با این میدان گسترده و متنوع و صفآراییها، شما به عنوان اساتید معارف و ما هم البته در کنار شما به عنوان مدرسان دروس معارف و شماها باز به عنوان متولیان استانی دروس معارف برای تأثیرگذاری و هدایتگری و جهتبخشی، تکلیف بزرگ هدایت نسل به دوشمان قرار گرفته است. نسلی که همانطور که عرض کردم به شدت مورد تهاجم است. قطعاً هیچکس شک نمیکند که در هیچ مقطعی از تاریخ مثل مقطعی که در آن قرار داریم، تولید شبهه بر علیه مبانی دینی و اعتقادی و هنجارها و ارزشهای انقلابی صورت گرفته باشد. یعنی تولید شما دیگر محتوا با دقت و با سرعت تولید روز به روز و آن به آن، همافزایی زمینه میشود به دروغ و شایعه و تهمت و جهل و اینها به خورد خلقالله داده میشود. یک بندهخدایی یک متنی برایم فرستاد گفت حاج آقا من راستش، واقعاً هم آدم معتقدی بود، خدا رحمتش کند، پارسال سکته کرد و از دنیا رفت، گفت حاج آقا این چیه قصهاش؟ یک روایتی از سفینةالبحار که از امام حسین(ع) روایت کرده بود که عربها شیعیان ما هستند، ایرانیها دشمنان ما هستند، زنان آنها را به اسارت بگیرید، مردانشان را از دم تیغ بگذرانید. متن عربی را بالا گذاشته بود، متن فارسی هم پایین گذاشته بود. بعد هر کس که میدید قاعدتاً، حتی من طلبه که دیدم یک لحظه تعجب کردم، دنبال این بودم که این حدیث جعلی است احتمالاً، قطعاً ولی بالاخره گیر کار کجاست؟ این دقت کردم، متنش خطی هم بود و قابل سرچ نبود. بعضی کلماتش را زدم، جستجو کردم، بالاخره روایت پیدا شد. دیدم روایت از امام صادق(ع) است، «ابی عبدالله» را ترجمه کرده امام حسین(ع)، بعدش همین روایت، کامل روایت را نگاه میکنی میبینی یک عده آمدهاند به امام صادق(ع) گفتهاند در روایات داریم از پیامبر(ص) که خدا قوم عرب را برگزید و ما فضیلت و شرافت داریم نسبت به غیر عربها، امام(ع) فرمود که دوستان ما همان عرب برترند ولو زبانشان عربی نباشد و دشمنان ما همان غیر عرب غیر برترند ولو به ظاهر عرب باشند. ترجمهاش چه میشود؟ برتری به محبت اهل بیت(علیهمالسلام) و دشمنی اهل بیت(علیهمالسلام) است، نه به زبان. بعد آن ادامه روایت را از جای دیگری چسباندند که کسی آمد به خلیفه دوم پیشنهاد داد که ایرانیها را این برخورد را با آنها کنیم، و امیرالمؤمنین(ع) مخالفت کرد. یعنی دوتا متن واقعی تاریخ، یک جا با جعل چسباندند، یک جا با ترجمه غلط، به خورد بندگان خدا میدهند و همه هم باور میکنند. بیسوادی عمومی در فضای مجازی. عرضم چیه؟ هیچ مقطعی ما در تاریخ نداریم که اینقدر حجم تولید محتوا بر علیه به اصطلاح، یا بگوییم انسانی در این حد تحت فشار باشد. چه کسی مسئول است در این فضا، خب خیلیها مسئولیت دارند، روحانیت مسئولیت دارد، صدا و سیما مسئولیت دارد، دستگاههای فرهنگی مسئولیت دارند، نظام آموزش و پرورش مسئولیت دارد، نسبت به همه اینها را واقف هستیم. از یک طرف میبینیم خیلیها مسئولیت دارند، از یک طرف میدانیم خیلیها مسئولیتناشناس هستند. مثلاً در این فضا یکی از آقایان در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی بحث بودجه شد، گفت چطور اسم 2030 که میآید، سریع بودجهها برایش ردیف میشود ولی موقعی که مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح میشود، آقایان میگویند باید برود سازمان برنامه و بودجه ارزیابی شود اصلاً هزینه دارد یا خیر. اگر هزینه داشته باشد شورای عالی انقلاب فرهنگی مجاز به تصویب مصوباتی نیست. برای سند 2030 دیروز ما داشتیم بررسی میکردیم، به محض اینکه این سند تشکیل شده، کارگروههایی را که برای آن گذاشتند، در رأس کارگروهها وزرا و معاونان و مسئولان عالیرتبه و همانجا هم مسئول تأمین بودجه هر بخش از سند 2030 مشخص شده بود، در مقطعی قبل از اینکه حضرت آقا ورود کند و از دور خارج شود. در این فضا، بخشهای مختلف مسئولیت دارند ولی چه مقدار دستشان باز است؟ چه مقدار معتقدند به کار کردن و مسئولیت؟ شما در صحنه میبینید. هر چه این گزارشها و گزارهها را بپذیرید، مسئولیتی که به دوش یک استاد معارفی که انقلاب اسلامی آمده و جوانها را پای منبر او گذاشته، بیشتر و سنگینتر میشود. یک روایتی مقام معظم رهبری در ابتدای درس خارج، آن روایت اخلاقی که میخوانند، خواندند که کسی که ولایت 10 نفر را به او بدهد، روز قیامت یدهُ الی عنقه مشهور خواهد شد، با غل و دست و پا بسته، آدمی که مسئولیت 10 نفر را بهش بدهند، میآورند صحنه محضر و بعد شروع میشود محاسبه. یعنی این بنده خدا را اول دست و پا بسته و با غل و زنجیر میآورند، بعد تازه شروع میشود محاسبه. میفرماید اگر درست عمل کرده بود، غلها از دست و پایش باز میشود وگرنه زید قلاً الی قِله، تا اگر جواب ندهد، بار و مسئولیت و گرفتاری صحنه قیامتش سنگینتر است. بالاخره ولایت 10 نفر با به شماها دادند کما اینکه به ما هم دادند. 10 دانشجویی که پای درس شما هستند، شما ولیاش هستید. آن روایت امام سجاد(ع) در حق معلم و شاگرد، در حق شاگرد نگاه کنید میبینید معنای کامل ولایت استاد بر شاگرد به واسطه این لطفی که خدا به استاد کرده، مشخص است. مسئولیت بزرگی به دوشتان قرار گرفته در صحنه سختی، قطعاً عنایت و توفیق و فضیلت و صواب بالایی هم در پی این مسئولیت، شما دارید و ما داریم. یعنی یک گام بردارید برای دستگیری از فردی، هدایت فردی، کمک به انسانی، دور کردن او از شبههای، نجات او از بحرانی، نزدیک کردن او به خداوند، آشنا کردنش با عبادت، ایجاد محبت بین او و خانوادهاش، بین او و بین خدا و دین خدا، این همه فرصتی که در اختیار شماست، همه برکات و فضیلت و صوابی است که قطعاً وارد زندگیهای من و شما میشود و از این جهت باید خدا را شاکر باشیم. بالاخره یک فرصت مجاهدتی خدا به ماها عنایت کرده که بیتردید از این مجاهدتی که مدافعان حرم و مدافعان حریم کشور دارند، بالاتر است. بی تردید! کسی نباید در این شک کند. چون صحنه، صحنه سختتری است، موقف، موقف مهمتری است. از این طرف مدافعان حرم، حالا یک پهپاد دماغ گنده آمریکایی هم ممکن است وارد حریم شود، دارند میآیند و میروند از این پهپادها، و آن بخشهایی که باید حواسشان جمع باشد، جمع هست إنشاءالله. ضمن اینکه آنها ابزارهای جمعآوری اطلاعات را دارند. این یک اتفاق بزرگ بود، اما آن جایی که دشمن دارد عملیات میکند و کسی هم دردش نمیآید و خسارات، خسارات ماندگار است و دفاع، دفاع ارزشمندتر است، حفظ باورها، حفظ اعتقادات، حفظ آن سد دفاع کننده از انقلاب اسلامی، آن موضعی که شما عزیزان دارید در آن مجاهدت میکنید، دفاع از حریم میکنید، دفاع از حرم. از این جهت، قطعاً تلاشهای شما تلاشهای مأجوری است و باید خدا را شکر کرد. در بخش مسئولیتها و رویکردی که مجموعه دروس معارف دارد، این نگاه را اگر ما بیاوریم، قطعاً خود عزیزان هم همین اعتقاد را دارند که گروه معارف را صرفاً یک گروه آموزشی در بین دروس دانشگاه دیگر نمیبینند. ما اتفاقاً گروه معارف را نقطه ثقل حضور انقلاب اسلامی و حضور روحانیت شیعه در دانشگاهها داریم میبینیم. بله، قالبی که به ماها دادند، قالب آموزشی است، بنابراین تمام قواعدی که در حضور آموزشی در دانشگاهها مطرح است را ما باید رعایت کنیم. اتفاقاً در بهترین تراز هم باید رعایت کنیم. در خدمت دوستان اردبیل بودیم آخر هفته گذشته، در جمع مسئولان و رؤسای دانشگاهها عرض کردم، اگر شما هر کسی مقطع کارشناسی ارشد را داشته باشد، گروه تشخیص دهد، میتواند بیاید سر کلاس؛ در مجموعه دروس معارف، فرد علاوه بر آنکه سطح تحصیلات تراز را باید داشته باشد، یک آزمون باید بدهد، بعدش مصاحبه باید بشود، بعدش گزینش باید بشود، تازه اجازه پیدا کند بیاید سر کلاس، بعدش تازه ارزیابیها در مورد او صورت میگیرد. انواع نظارتها وجود دارد، چون کار حساستر است. بنابراین چند برابر استانداردهایی که برای یک استاد برای حضور در فرصت آموزشی وجود دارد را ما داریم برای حضور یک استاد در کلاس درس رعایت میکنیم اما در کنار این ما داریم میگوییم این فرصت آموزش که نباید در آن تنزل اتفاق بیفتد، یک فرصت است برای تقویت. یک فرصت است برای اصلاح و ارتقای فرهنگی فرد، کلاس و دانشگاه، در این فرصت باید این اتفاقات بیفتد. من چند جلسهای که در حضور رؤسای محترم دانشگاهها تشکیل شده، خود دوستان هم حتماً با این رویکرد آشنا شدند، یک جریانی نگاه انتقادی دارد به دروس معارف، بخشیاش خیرخواهانه است، ناشی از انتظاراتی است که از دروس معارف دارند، در یک جلسه، دانشگاههای برتر کشور، یک جمعی، یک عده از دانشگاهها خودشان را برتر میدانند، نشستی هم دارند، دانشگاههای بزرگ و مطرحی هم هستند، از جمله دانشگاه اصلی تهران، فردوسی مشهد، صنعتی اصفهان، دانشگاه اصفهان، دانشگاه شیراز و ... 13 دانشگاه هستند، جمع میشوند با هم نشستی دارند. نشست اخیرشان را شرکت کردم دیدم این رویکرد وجود دارد. در جمع رؤسای دانشگاههای علوم پزشکی بودم، باز همین مسئله را داشتند. این مسئله چیست؟ گلایه از اینکه اساتید معارف در اصلاح وضعیت فرهنگی دانشگاه نقش کمی ایفا میکنند. مثلاً با این ادبیات؛ آقا ما دروس معارف را داریم، استاد معارف را داریم، پس چرا وضعیت حجاب اینجوری است؟ چه کسی این را میگوید؟ مسئول اصلی دانشگاه. یا اینکه اساتید معارف اصلاً در فعالیتهای فرهنگی دانشگاه مشارکتی ندارند. این ادبیات را داشته باشید. ادبیات دیگری وجود دارد در این فضاها که سطح استادان معارف، سطحی عالی نیست. ما وقتی میتوانیم از امثال آیتالله جوادی آملی استفاده کنیم چرا باید مثلاً یک طلبه معمولی را بیاوریم سر کلاس؟ یک فارغالتحصیل معمولی دانشگاه را بیاوریم؟ امثال آیتالله جوادی آملی، آیتالله مصباح، اسامی را ردیف میکنند، میگویند ما باید دروس معارف را ببریم به این سمت. خب قالبش چیست؟ راهش این است که به جای اینکه کلاسهای 60 نفره، 40 نفره یا 50 نفره برگزار کنیم، یک کلاسهای 200 تا 300 نفره در آمفیتئاترها برگزار کنیم و علما و بزرگان را دعوت کنیم بیایند سر کلاس. نگاههای خوشبینانه به این نقدها این است که میگوییم اینها دانشجویان اول انقلاب هستند، در آن فضایی که دانشگاهها کلاً مثلاً 100 تا 150 هزار دانشجو داشتیم، خیلی از دانشگاهها بههرحال گرفتار چپیها بودند آن موقع، آقای مصباح و شهید بهشتی و مقام معظم رهبری و شهید مطهری دنبال یک فرصتی بودند با این جوانان حرف بزنند، میآمدند و اینها پای منبر بودند، شیرینی آن جلسات در ذهنشان است، میگویند آقا خب به جای اینکه رستمی بیاید درس بدهد، مثلاً چرا شهید مطهری نیاید؟ ما میرویم دنبال شهید مطهریها بیایند درس بدهند. خوشبینانهاش این است که نمیدانند بهاصطلاح فضا چه خبر است. در همان جلسه 13 دانشگاه، آمدند یکدفعه یکیشان گفت آقا چه کسی اصلاً میگوید فرهنگ را باید آموزش داد؟ کدام سیستم فرهنگ را آموزش میدهد؟ در قالب اینکه دروس معارف اصلاً باید از سیستم آموزش خارج شود. نظامهای دنیا در بخشهای مختلف آموزشیشان، فرهنگشان را منتقل میکنند. فرهنگشان را به صورت مستقل نمیآورند بگویند این فرهنگ ماست، آن را آموزش بدهند. گفتم که ظاهراً اساتید ما، مقطع تحصیلات تکمیلی را که خارج از کشور رفتند، فکر میکنند کارشناسی هم همینجوری است. شما کارشناسی را ایران بودید، تحصیلات تکمیلی را رفتید خارج. دوستان ما یک مطالعهای کردند آمار را دیدند، از 24 تا 40 واحد عمومی در مقطع کارشناسی دانشگاههای معتبر آمریکا و اروپا دارند میگذرانند. بعضی از دانشگاههای آمریکا 6 واحد قانون اساسی تدریس میشود برای دانشجوی کارشناسی. خوشبینانهاش این است که اینها نمیدانند چه خبر است. بدبینانهاش این است که اینها معتقد نیستند، اصلاً خوششان نمیآید در آن قلعهای که ایجاد کردهاند با آن تفکر مادیگرایانه، کسانی بیایند و حرفی بر خلاف آن حرفی که جریان علمی غالب دنیا و دانشگاههای ما هم تسلیم آن جریان غالب است، حرف بزنند. (شما خودتان آن قسمتهایی که حذف شدنی است حذف کنید.) این جبهه داخلی که دنبال تضعیف یا دنبال تغییر نقش گروه معارف است، تهش میبینی مسئله جیبشان مطرح است که بودجه دانشگاه کم است، جالب است در همان جلسه میگویند به دلیل اینکه اکثر اساتید معارف ما حقالتدریس هستند، ما بیاییم و کلاسها را بزرگتر کنیم. نمیگویند حالا که از استاد معارف کم داریم، تعداد اعضای هیئت علمی را بیشتر کنیم. جذب را بالاتر ببریم، اعتراف میکنند که تعداد اعضای هیئت علمی کم است ولی نتیجهای که میگیرند، یک نتیجه غلطی است. این اتفاق وجود دارد. ما داریم تحلیل میکنیم مسائلی که در کف دانشگاههاست. دوستانی که در خدمت شما در ستاد هستیم برای خدمترسانی به شما میدانند شما در کف میدان با چه مسائلی مواجه هستید. سختیهای راه شما در چه ابعادی است. البته رؤسای دانشگاههای متدین، انقلابی و خوبی هم داریم که همراهی و حمایت میکنند، نباید نادیده گرفت، اما دارم میگویم این مسائل وجود دارد. راهکار چیست؟ شما یک وظیفه دارید، ما یک وظیفه. وظیفه ما حمایت قوی در ابعاد مختلف از گروههای معارف و تلاش ارزشمندی است که این گروههای معارف انجام میدهند. 2211
انتهای پیام/