ردپای تقیزادهها در القائات جنگ
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، البته در دنیای احتمالات یک احتمال هم وقوع جنگ است؛ اما در دنیای واقعی سیاست، برای رهبران و سیاستمداران همیشه این واقعگرایی وجود دارد که در کنار احتمالات، واقعیات را هم میبینند.
امروزه افراد زیادی از سیاستمداران و مسئولان در آمریکا، روسیه، ایران، اروپا و منطقه بهصراحت حداقل در شرایط فعلی امکان و احتمال جنگ را تقریباً صفر میدانند؛ حالا این سؤال اساسی و مهم پیش میآید که چرا برخی در داخل و خارج اصرار دارند که یک احتمال ضعیف را قوی و یک امکان دور را نزدیک نشان دهند؟
جالب است که معمولاً بعد از تلقین جنگ و اینکه جنگ نزدیک است و ارائه این تحلیل نهچندان واقعی پای مشکلات اقتصادی و اجتماعی موجود را پیش میکشند، بدون اینکه بگویند ریشه بسیاری از مشکلات موجود مستقیم و غیرمستقیم به آمریکا یا به وابستگان فکری و برنامهای آمریکا برمیگردد.
نهفقط مشکلات ایران در این چهل سال که مشکلات ایران و جهان در 150 سال گذشته به سیاستهای یکسونگرانه، خودخواهانه، تجاوزکارانه، جنگطلبانه و استکباری آمریکا برمیگردد؛ این شعار نیست بلکه حقیقت و واقعیتی است که همه آزادگان جهان گفتهاند و اکنون نیز میگویند. البته سهم بیمدیریتی و ناشایستهسالاریهای ما هم محفوظ؛ اما ریشه عمده مشکلات آمریکا بوده و الان هم هست.
آیا این همه القا و تلقین و این که سایه جنگ بزرگ و بزرگ میشود تا واقعی جلوه داده شود دور از عقل سلیم و واقعبینی سیاسی نیست؟ و آیا این ظن و گمان را تقویت نمیکند که پشت این کاسه نیمکاسهای وجود دارد؟ البته نمونههای تاریخی هم کم نیست. برخیها در تلاش وافر هستند و سعی بلیغ دارند؛ گویی که میخواهند این انگاره را در ضمیر ناخودآگاه جامعه جابیندازند که برای دوری و رهایی از این جنگ که بهزعم آقایان اولاً قریبالوقوع است ثانیاً طرف ما خود آمریکا است و ثالثاً حتماً او پیروز و ما شکست خواهیم خورد تا دیر نشده سند تحقیر و ذلت خود را با دست خودمان پیشاپیش امضا کنیم و مقهور جنگ فرضی و دستساخته سیا و پنتاگون شویم.
جالبتر آنکه ناشیانه یادشان میرود که دم خروس را مخفی کنند و فوری راه نجات و خروج از بنبست را هم عالمانه و روشنفکران البته از نوع تقیزادهاش نشان میدهند و آن راه و رسم تسلیم شدن است؛ آنهم نه بیقیدوشرط بلکه با قید و شرط دوازدهگانه ترامپ و پمپئو راه را هم نشان میدهند؛ تو گویی ملت ایران را نمیشناسند و مهمتر از آن سنتهای پرقدرت الهی در فرعونکشی و صدامکشی را از یاد بردهاند.
فوری راه چاره را پناه بردن به کدخدا و تسلیم شرایط دوازدهگانه معرفی میکنند، یعنی از ترس اعدام، خودکشی کنیم. البته همانگونه که بارها گفتهشده، نه رهبری و نه مردم و فرماندهان نیروهای مسلح و نه هیچیک از دولتیها و مجلسیها و هیچیک از روشنفکران به دنبال جنگ و جنگ افروزی نیستند.
دفاع امر دیگری است؛ توجه به قدرت بازدارندگی امر معقول دیگری است. با این اوصاف مثلاینکه یک عدهای کار دیگری بهجز اینکه بگویند، بنویسند و پست کنند که جنگ میشود؛ جنگ میشود و مردم را وحشتزده کنند تا زمینههای اجتماعی و روانی و سیاسی لازم را برای امتیازدهی بیشتر به آمریکا باز کنند کار دیگری ندارند.
در تاریخ دور و نزدیک ما چه صدر اسلام و چه معاصر نمونههای زیادی وجود دارد؛ یک نمونه تاریخی آن در زمان امام علی و جنگ صفین ماجرای حیله عمروعاص و حکمیت و خوارج نهروان است؛ نمونه در دسترس آن ماجرای برجام نیندیشیده شده و باعجله و شیفتگی خاص انجامشده و از باغ نکاشته، انتظار سیب و گلابی داشتن است و دوباره سریال تکرار میشود؛ یعنی دوباره بخواهند از جیب مردم و با هزینه مردم خرج کنند و بعد که با سیاستهای شکستخورده و نتایج افتضاح روبهرو شدند با کمال پررویی و طلبکارانه فاکتورهای شکست خود را به نام رهبری صادر کرده و یا نظام و انقلاب را متهم به بیسوادی کنند.
آیا بهراستی الآن که شبهای قدر است وقت آن نرسیده که کمی آهستهتر برویم و بیشتر فکر کنیم تا قدر خود را، قدر انقلاب اسلامی را، قدر آقایی خود را و قدر و وزن واقعی امروزه آمریکا را بهتر بشناسیم.؟
* عضو هیئتعلمی جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی
انتهای پیام/ن
انتهای پیام/