بعد از 20 سال راضی شدند یک زندگی حزباللهی را بازنمایی کنند که در آن موفق نبودند. برای مثال فیلم گرگ و میش را به کسی سپردند که آشنایی و سنخیتی با این قشر نداشت و البته خودش هم هیچ ادعایی در این زمینه نداشت.
آیا جمعیت روستاییها در صدا و سیما به خوبی پوشش داده میشود؟ یا اینکه صدها هزار متخصص، کارشناس و دانشمند در رسانه ملی سهمی دارند؟ مجید شهریاری که نابغی در فراز جهانی بود را کسی نمیشناسد و این افراد نخبه در رسانه ملی به خوبی معرفی نشدهاند. چند نفر از ما دکتر بهاروند را میشناسد، پس شما صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را به تسخیر اقلیت بیدرد نوکیسه بیآرمان درآوردهاید.
کاراکتر مادر ایرانی در رسانه ملی چه جایگاهی دارد؟ چقدر این موضوع ظرفیت رسانهای دارد و چقدر بازنمایی میشود؟ از این موارد میتوانم دهها مثال بزنم. خیلی از ما کلیسا نرفتهایم اما دقیقاً کلیسا را میشناسیم چون سینمای غرب به خوبی کلیسا را نمایش داده است. آیا افرادی که یکشنبهها به کلیسا میروند بیشتر هستند یا افرادی که به نماز جمعه میروند. پس چرا صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در طول چهل سال اخیر در فیلمهای سینمایی و سریالهای خود این پدیده اجتماعی و فرهنگی را جلوه نداده است. چنین صحنهای واجد ارزشهای هنری، خبری و دراماتیک است.
17 هزار شهید ترور داریم و هر ترور اتفاقی دراماتیک و قصهای هیجانانگیز است اما چندتا از این داستانها بازتاب داده شدهاند؟ همه سانسور میشوند. ادعای ما این است که اتفاقاً صدا و سیما اقلیتی عمل میکند. در صدا و سیما، ایران و تاریخ این کشور کجای کار قرار دارد؟ مبانی انسانشناسی مدیران صدا و سیما با مبانی اسلامی فاصله دارد وقتی کمالها را از پارادایم دیگری میآوریم، نیازها هم تغییر میکند. در صدا و سیما آخرین اطلاعات ورزشی برخی کشورها گفته میشود اما آخرین اطلاعات علمی کشور خودمان گفته نمیشود. مدیریت صدا و سیما مدیریت باندی و سیاستزده است. حتی صدا و سیما در جذب مخاطب هم صادق نیست. برنامه ماه عسل که برنامهای پرمخاطب بود و با ارزشهای ما سازگاری کامل داشت، چرا به یکباره تعطیل شد؟! اینجا دم خروس صدا و سیما بیرون زد و گفت این برنامه جذابیت ندارد. آیا با این عملکرد ما باید باور کنیم که صدا و سیما صداقت دارد؟
انتهای پیام/4126/
انتهای پیام/