فنی و از راههای فناوری وجود داشته باشد که این را هم به مانند همان دریل افقی بتوان حل کرد.
- البته همانطور که گفتم دریل افقی در مرحله آزمایشی آمد، اشکالاتش را گرفت ولی باز امیدوار کننده بود. واقعیت این است که ما باید مسئلهشناسی کنیم، فراخوان بدهیم، جامعه علمی را 0024 کنیم، باید کار کرد، قبول دارم. یعنی الان مسئله اینجا مسئلهای است که همین دغدغهمندی است. دغدغهمندی و شناخت مسئله، اینکه ما ترسیم کنیم مسائل را، بیایند و بگوییم چنین مسئلهای هست. ما هنوز و هنوز است سیلبند با گونی و نایلون و با 0058 ترین چیزهایی که دستمان میرسد داریم مسائلمان را حل میکنیم. واقعیت این است که مثل آدمی هست که یک ماشین خیلی مجهز یا کامپیوتر خیلی مدرن گرفته برای طراحی، باز وقتی که میخواهد یک مسئله حل کند، آن را میگذارد کنار، دکوری است، مینشیند با حساب و کتاب چرتکهاش مسئله را حل میکند. من این را تعبیر کردم، این مثال قشنگی است، ما میبریم به بچه حسابداری یاد میدهیم، ریاضیات یاد میدهیم، همه اینها را میرود، میرود، الان مثلاً به بچه تا دبیرستان کلی ریاضیات یاد میدهیم، رادیکال بگیر، این کار را بکن، آن کار را بکن، بعد میرود درِ مغازه باباش، آنجا درس میدهیم میگوییم اگر اینقدر جنس خرید، مثلاً کلاس پنجم مدرسه است، هنوز از بازار و سود چیزی نمیداند، درسش میدهیم یک کسی اینقدر میوه خرید، اینقدر زیان کرد، حالا چقدر پول مانده برایش. این از ابتدا یاد میگیرد که مسئله برایش مجازی است، بعد وقتی که در سن 20 سالگی میرود به مغازه بابایش، آنها را میگذارد کنار، باباش میگوید سود و زیان را اینطوری حساب کن.
ما اساساً در دانشگاه مسئله را فقط در اکسرسایز پیدا میکنیم. یعنی میگوییم انتهای هر فصلی دهتا مسئله دارد، برویم از اینجا مسئله ببینیم بعد هم حلش کنیم، یکمقدار هم که چیز میشود میگوییم یک حلالمسائل هست اصلاً این مسئله را برویم از توی حلالمسائل ببینیم.
این تصور برای ما درست شده که مسئله امری مجازی است. وقتی که میآییم توی صحنه عمل باید به همان روش سنتی حلش کنیم یا خارجیها برای ما فکر کردهاند. یعنی این دوتا حالت است. خودمان قرار نیست از دانشمان بهره ببریم و فناوری خلق کنیم. بحث فناوری این است که از دانش بهره ببری برای حل مسئله یک چیزی تولید کنی. ما بر این باور عمل نمیکنیم. یا میگوییم آقا دیدی فلان کلیپ را نشان داد خارجیها چطوری حل کردند، یا میگوییم نه، برویم گونی را برداریم با خاک پرش کنیم. این دوتا حالت است. فرض سوم این است که خودمان باید مسئله را ببینیم، سریع، آقا ما 50 کیلومتر، 100 کیلومتر سیلبند میخواهیم، مردم بسیج شوید فکر کنید راهحل بدهید. این هم شروع کار است. بهموقعاش هم فکر نکردیم. بهنظر من یکمقدار اینها بحثهایی است که قابل تأمل است در نظام دانشگاه ما. دانشگاه ما دانشگاه حل مسئلهای نیست، در یک کلمه.
انتهای پیام/