- در مورد بیانیه گام دوم صحبتهای مختلفی شده و آن چیزی که کاملاً ملموس است و صحبت کارشناسان مختلف، اعضای جنبش دانشجویی و تشکلهای دانشجویی به آن اشاره شده همین مسئله است که خطاب اصلی آقا در بیانیه گام دوم، جوانان هستند. اینکه جوانان مورد خطاب حضرت آقا قرار گرفتند و این بیانیه در 40 سالگی انقلاب مطرح شده، خودش کلی جای بحث و حرف دارد. دو سهتا نکته بهنظرم مهم است حالا ناظر به بحث جوانان، مسئله و نکته اول این است که ما در بیانیه علاوه بر اینکه میبینیم حضرت آقا خطاب قرار دادند واقعاً انتظاراتشان را نسبت به جوانان در آینده جمهوری اسلامی مطرح کردند. در جاهای مختلف آقا اشاره کردند که جمهوری اسلامی در این نقطه قرار دارد، اینها دستاورد بوده، نگاهی به عقب داشتند، گفتند این دستاوردها بهدست آمده اما قله این است. قله را تعریف کردند، گفتند ما تا مرزهای دانش، تا مرزهای معنویت و اخلاق و حوزههای مختلف، عدالت، بحث آزادی، فاصله داریم و باید تلاش کنیم که بتوانیم نزدیک شویم به آن قلهها یعنی به این هم اشاره کردهاند که زمانی بهطور کامل به قلهها میرسیم که در دوره حضور حضرت حجت(عج) اتفاق خواهد افتاد.
این نکته اول که این بیانیه خطاب اصلیاش نسبت به جوانان ناظر به این است که انتظاراتی که حضرت آقا نسبت به جوانان دارند ناظر به آینده جمهوری اسلامی مطرح کردند. نکته دوم در مورد جوانان چیزی که بهنظرم میرسد اینکه در بیانیه خیلی از جاها، جنس این جوانان، نوع این جوانان که آقا بهکار بردند متفاوت است. یکسری جاها بهطور عام، اسم عام بهکار بردهاند گفتند جوانان مورد خطاب قرار دادهاند مثل مسئله علم و فناوری. که حضرت آقا گفتند ما تا رسیدن به مرزهای دانش و عبور کردن از مرزهای فعلی در جمهوری اسلامی که علم را ابزار قدرت میدانند در جهان فعلی و گفتند که نمیخواهیم مثل غرب هم از این ابزار استفاده کنیم که یوغ استعمار را بر گردن کشورهای مستعضف قرار دهیم، حرف اصلی آقا این است که میگویند من توقعم این است که شما این مرزها را دربنوردید. و این نکته کلیدیاش هم اینکه جوانان، اسم عام است، نگفتند جوان مؤمن انقلابی. چون یک فرقی که وجود دارد، اینکه در یکسری از بندها هم، در توصیهها هم در بخشهایی از آن دستاوردهای انقلاب که آقا اشاره میکنند، میگویند که توقع از جوان مؤمن انقلابی پرنشاط پرتحرک. این یک نکته که فرق دارد. یکسری جاها هم خب حضرت آقا عرض کردم، در موضوع مثلاً عدالت و مبارزه با فساد، بهطورعینی میگویند که اگر قرار است که بتوانیم در بحث فساد و توی تحقق عدالت گامی برداریم، این به دوش جوان مؤمن انقلابی است. این هم نکته دوم که این «جوان» و «جوان مؤمن انقلابی» حالا جا دارد باز هم بیشتر صحبت کنیم و فقط خواستم اشاره بکنم که فرق بینشان است و این هم اهمیت آن توصیه آقا است که در چه موضوعی آقا گفته جوان مؤمن انقلابی، در چه موضوعی گفته بهطور عام جوانان، این هم نکته دوم. نکته سوم هم اینکه یک مسئلهای که حالا ناظر به بحث جوانان وجود دارد، در کنار آن مؤمن بودن و انقلابی بودن و متعهد بودن، آن تخصص هم مطرح است. حالا شاید یکسری جاها ضمنی اشاره شده و بهطورکلی من برداشتی که خودم دارم و بهنظرم در این بیانیه هم خود بنده و هم بقیه، دانشجویان جمهوری اسلامی و جوانان جمهوری اسلامی باید مد نظر قرار بدهند، این است که آن تعهد، آن ایمان، آن اخلاص در کنارش نیاز به تخصص هم دارد. اینکه ما دقیقاً تشخیص بدهیم که الان اولویتها از نظر حضرت آقا در جمهوری اسلامی چیست و این هفت توصیه هم هر کدام اولویت دارد و یک نکته هم این است که این هفت توصیه ترتیبشان خیلی اهمیت دارد. یعنی الان اولویتها در جمهوری اسلامی چیست و آقا از ما چه خواستند که براساس آن اولویتها و توصیههایی که حضرت آقا داشتند ما بتوانیم با توجه به توانمندیها و استعدادهای خودمان یعنی جوانان، آن تخصص لازم را در کنار آن معنویت و اخلاق و فضای متعهد بودنی که باید داشته باشیم، این را در کنار هم پیش ببریم. یعنی صرف اینکه بگوییم جوان مؤمن انقلابی است و آتش به اختیار عمل میکند کافی نیست. نیاز به این دارد که نقش خودمان را در جمهوری اسلامی پیدا کنیم ببینیم کجا میتوانیم کارآمد باشیم و به درد جمهوری اسلامی بخوریم و خودمان را آماده کنیم برای آن فضا که إنشاءالله اگر استحقاقش را داشتیم در درون جمهوری اسلامی که بتوانیم مسئولیتی بگیریم، مسئول که هستیم ولی بتوانیم مسئولیت رسمی در ساختار جمهوری اسلامی بگیریم متناسب با آن تخصص باشد و بتوانیم إنشاءالله نقشآفرینیمان را بهتر انجام دهیم. این دو سه نکته بهنظرم رسید، حالا جلوتر هم میشود مفصلتر به آنها پرداخت.
*************
- دررابطه با نقش جوانان، بخشی از بیانیه را حضرت آقا علاوه بر اینکه اولش یک کلیاتی را یک توضیحاتی میدهند یکسری موضوعات را بعد که میخواهد وارد شود و ناظر به آینده صحبت کنند، میگویند صحبت من با نسل جدیدی است که از این بهبعد پا به عرصه میگذارد. بعد مواردی را که میگویند یعنی آرمانهایی را که ما برای آینده خواهیم داشت، بنده اینجوری تفسیر میکنم که رهبری برای تحقق آن آرمانهایی که میشمرند استقلال، آزادی، عدالت تا چقدر پیشرفت داشتیم و چقدر نداشتیم که حالا میشود در بخشهای بعدی هم به آن پرداخت و آسیبشناسی کرد، انتظار و توقعش از جوانان با توجه به اینکه اینجا خب ما بالاخره نسل جوان و جریان دانشجویی هستیم که مخاطب اصلی این حرف قرار میگیریم، جا دارد یک یکمقدار آسیبشناسی و نقاظ قوت و نقاط ضعف خودمان را داشته باشیم. مثلاً رسالت ما چه بوده، باید در آینده چه باشد، کجاها کمکاری و کاهلی بوده، کجاها خوب پیش رفته و موفق شدهایم. نیاز است که برای این موضوع یک آسیبشناسی شود، آسیبشناسی هم ابتدا ناظر به گذشته باید باشد و متناسب با کارنامهای که در گذشته داشتیم، مسیر آینده را هم به تصویر بکشانیم که چهجور مسیری مطلوب ما است. من فکر میکنم الان با توجه به خطابی که به ما قرار گرفتهایم در این متن، بیشتر از این نیازمند این هستیم که در سرفصلهایی که رهبری شمردند مثلاً در تحقق عدالت، در بحث محقق شدن و فراگیر شدن نظریه نظام انقلابی، در این مسائل در بحث اخلاق، در بحث سبک زندگی، در علم و دانش، همه اینها یک بررسی کنیم عملکرد خودمان را در گذشته که نقش ما در گذشته چه بوده، بعد بپردازیم به شعارهای آرمانخواهانه برای آینده و آیندهنگرانه. مثلاً ابتدا ما بررسی کنیم که در قضیه عدالت و مبارزه با فساد الان کجای قضیه هستیم، این یک قِسم کار است، برای اینکه به این نقطه برسیم قبلش چهکار کردیم، مسیر به چه شکل بوده، ضعفها کجا بوده، نقاط قوت کجا بوده، باید چهجور بودیم که نبودیم، خب الان برای بعدش باید چهجوری باشیم. بهنظرم روی دانه دانه اینها میتوانیم ارزیابی کنیم جریان دانشجویی را. ارزیابی کنیم جریان فعال و کنشگر داخل جامعه را، ممکن است دانشجو هم نباشد، غیردانشجو باشد، این جریان فعالی که داخل جامعه بوده در گذشته در اتفاقاتی که افتاده که روی سرفصلهای مختلفش 1148 پس حالا خلاصه بخش اول صحبتهایم را بخواهم بگویم اینکه این بیانیه درست است که عنوانش گام دوم است، یعنی ما برای گام دوم داریم صحبت میکنیم، متن بیانیه متنی است برای گام دوم برای آینده و ناظر به آینده است ولی لازمه فهم و درک عمیق و دقیق از متن، از گام دوم این است که ما گام اول را هم بررسی کنیم. یعنی طبیعتاً وقتی میگوییم گام دوم، یک گام اولی هم بوده، خب ما ببینیم در گام اول چگونه بودیم. یک ارزیابی گام اول را داشته باشیم برای فهم دقیقتر از گام دوم و به تصویر کشیدن گام دوم. این خلاصه بحثم راجع به چون سؤالتان راجع به موضوع جوانان و نقش جوانان بود، حالا بعداً متناسب با سؤال وارد متن هم خواهیم شد.
بله، وارد شویم و زمینه بحث که گرم شد بهصورت مصداقی بحث کنیم در گذشته چه کردیم در آینده چه باید بشود.
یکی از اولویتهای آقا، سبک زندگی است و خودتان هم درصحبتهایتان اشاره کردید به آن. سه سال پیش هم آقا در گفتمانشان با دانشجوها، سبک زندگی را مطرح کردند ولی عملاً در این سه سال ما ندیدیم که اتفاق خاصی بیفتد و تشکلهای دانشجویی کار خاصی در این زمینه انجام دهند که دستاوردهای خیلی مهمی داشته باشند. با توجه به اینکه ذر بیانیه دوم هم مطرح شده و تأکید شده و یکی از هفت اولویتهاست، تشکلهای دانشجویی چه وظیفهای دارند؟ چه کاری کردهاند؟ اگر قرار است کاری کنند به چه سبک است؟ آیا فقط گذشته را واکاوی میکنند و بهعنوان یک دستاورد اعلام میکنند که مثلاً به اینگونه بوده است، یا نه، برایش برنامهریزی دارند و یکسری اهداف را مشخص میکنند که به آن برسند؟
- سبک زندگی منظورتان است یا منظورتان بهطور کلی است؟
من سبک زندگی را گفتم ولی آن هفتتای دیگر هم سؤالم هست.
- حالا که بهطور خاص سبک زندگی را مطرح کردید من یک توضیح کوتاهی میدهم. وقتی میگوییم سبک زندگی که آقا هم خیلی مطرح میکرد، یک موقع اتفاقی برایش میافتد همانطور که برای واژه اقتصاد مقاومتی افتاد. مثلاً اینقدر اقتصاد مقاومتی را یک واژه کلیشهای و معنا و تفاسیر مختلف از آن دادند که به حاشیه رفت، که الان دیگر خود حضرت آقا هم از واژه اقتصاد مقاومتی استفاده نمیکند، مثلاً میگوید جنگ اقتصادی، اصلاً تغییر واژه داد نمیگوید اقتصاد مقاومتی. سبک زندگی هم به این شکل است، اگر میخواهیم یک نگاه کلیشهای نسبت به آن داشته باشیم، مثلاً بگوییم بله، سبک زندگی باید درست شود، کتاب باید راجع به آن نوشته شود، دائم سخنرانی و همایش راجع به سبک زندگی گرفته شود، میزگرد گرفته شود راجع به سبک زندگی صحبت شود، یک موقع نه، وارد میشویم، عینیتر و ملموستر به آن نگاه میکنیم، میگوییم خب، سبک زندگی میشود فرهنگ زندگی همین جامعه. چه ابزارها و چه ملزوماتی بوده، چه ابزارهایی ما را به این سبک زندگی که معتقدیم سبک زندگی اشتباه غربی است، وارد شده است، سبک زندگی اصیل ایرانی نیست، اسلامی نیست، چه ابزارهایی منجر به این مسئله شده؟ یک بخشش نظام آموزشی و نظام دانشگاهی است که حضرت آقا در ذیل تحول در علوم انسانی مطرح میکند. یک بخش دیگرش بخش اعظمتر و اصلیترش که میخواهم به آن بپردازم رسانه ملی است، یعنی مثلاً جریان دانشجویی، جریان متخصص، جریان فعال در این موضوع در بحث سبک زندگی چقدر نشسته ارزیابی کند، مو به مو بررسی کند، یعنی همین رسانه ملی تلویزیون است دیگر، تلویزیون را روشن کند بنشیند نگاه کند خب، این برنامهای که الان شبکه سه دارد پخش میکند چه سبک زندگی را دارد القا میکند، آن شبکه دیگر یک برنامه دیگر دارد، این سریالهایی که الان داریم در رسانه ملی میبینیم چه سبک زندگی است، چه سبک زندگی دارد ترویج میدهد، چه فرهنگی دارد ترویج میدهد داخل خانوادهها؟ خروجی اینها و برداشتهای جامعه از اینها چیست؟ چقدر زوم کردیم روی رسانه ملی؟
اصلاً زوم کردن هیچی، چقدر مطالبه داشتهاند، چقدر شناخت داریم؟
- چقدر مطالعه بوده، اصلاً چقدر حرف داریم سر رسانه ملی که بخواهیم مطالبه کنیم؟ یعنی چقدر تولید حرف کردیم؟ معیاری نگذاشتهایم برایش. الان بخواهیم بررسی کنیم روند رسانه ملی را میبینیم اصلاً کلاً ما در رسانه ملی نهتنها روند رو به رشدی نداشتهایم بلکه روند رو به افولی داشتیم. یعنی در یک مقطعی یکسری نقدهای جدی و اساسی داشتیم به ریاست دو دوره قبلترش یعنی آقای زرقامی، بعد یکهو میبینید یک تحولی میخواهد صورت بگیرد در رسانه ملی بهطور موقت، با یک بنبست و یک مسیر بستهای مواجه میشود که عملاً به شکست ظاهری میانجامد، یعنی آقای سرافراز کامل کارش نیمهتمام میماند بعد یکهو یک ارتجاع رو به عقبی داریم به چندین دوره قبلتر رسانه ملی، یعنی آسیبهایی که داشتیم را داشتیم رفع و رجوع میکردیم با آن سرعتی که معتقدیم سرعت خیلی کمی بوده، یکهو یک جهش رو به عقبی در رسانه ملی فعلی با این ریاست فعلی میبینیم که مسیری برای اصلاح سبک زندگی نمیماند. یک جاهایی دیگر تلاش میکنیم که همان سبک زندگی که هست بماند، ما در همین حد هم قانع هستیم. شما سریالهای رسانه ملی، همین سریالهای جدیدش را بخواهید بررسی کنید، شبها بنشینید نگاه کنید متوجه میشوید اصلاً فرهنگی که دارد ترویج میدهد، رفتاری که در خانوادهها دارد ترویج میدهد، نگاهی که به خانوادهها در سریالهای رسانه ملی است، این رسانه ملی است دیگر، رسانه خارجی معاند نیست، رسانه نمایش خانگی نیست، رسانه ملی دارد اینها را ترویج میدهد چقدرش با فرهنگ ایرانی اسلامی میخواند. اصلاً جنبش دانشجویی کی نشسته مطالبات رهبری نسبت به رسانه ملی را در این چند سال اخیر دربیاورد، ما 1752 کردیم، اصلاً چقدر مطالبات زیاد است، یعنی چقدر پرداخته رهبری به رسانه ملی، چقدر موضوع رسانه ملی در کلام رهبری بولد بوده، دربیاوریم بعد مقایسه کنیم با برنامههای فعلی. رهبری سال 92، 93 یک نکتهای را گفتند که در رسانه ملی مثلاً آن بحث برنامههایی که هیچ جذابیتی ندارد و ترویج یک شبه پولدار شدن را میدهد، یکی دوتا برنامه سال 92 داشتیم در رسانه ملی، رهبری با آن جدیت که آقا این چه برنامهای است، این اصلاً فرهنگ بد اقتصادی را نشان میدهد، اصلاً در نگاه خانوادهها نگاه خوبی به مخاطب نمیدهد، بعد الان نگاه میکنیم سال 97، پنج سال از آن گذشته، اگر الان آن موقع دوتا برنامه بود، الان هر شبکه سهچهارتا برنامه شبیه همین مسئله را دارد. آن برنده باش و ... دیگر من اسمهایشان را یادم نیست، برندهباش معروف شده.
پنج ستاره آقای حمید گودرزی
- بله، همین آقای حمید گودرزی کپی برنده باش در یک شبکه دیگر است. یعنی اصلاً بیشتر شده. مطالبه چقدر از رسانه ملی صورت گرفته. حالا شما هر چقدر میخواهی سخنرانی بگذارید. رسانه ملی تلویزیون را که باز میکنید یک چیز دیگر میگوید. رهبری مطرح کردند در بحث اقتصاد مقاومتی که صورت گرفته گفتند رسانه ملی نقشش در ترویج عدالت چیست؟ نقشش در ترویج کالای داخلی در نقد و تخریب فرهنگ مصرفگرا چیست؟ گفتم آقا شما یک سخنرانی میگذارید، ترویج فرهنگ مصرفگرایی خیلی بد است، تولید داخل انجام بده، بعد در بین این برنامه گفتگومحور تبلیغهایی دارد صورت میگیرد که خودش فرهنگ مصرفگرایی را ترویج میکند. خب این چقدر مطالبه از رسانه ملی صورت گرفته، چقدر فشار روی رسانه ملی آمده؟ چقدر شخص رئیس صدا و سیما این فشار را حس کرده؟ من حالا خیلی کوتاهترش کنم، اینکه در بحث سبک زندگی، اول نگاه کنیم ان ارزیابی گذشته از خودمان، چقدر مطالبه شده؟ اولویت جریان دانشجویی در سبک زندگی یک ترویج کتاب بوده، کتاب نوشتن بوده، سخنرانی گذاشتن بوده یا نه، واقعاً مطالبه کرده از ابزارهایی که دارد ریشهای سبک زندگی را خراب میکند. بهنظر من مطالبه و انگشت مطالبه و اشاره باید به سمت این ابزارها برود. رسانه ملی که قدرت و ثروت ملی در اختیارش است و دانشگاهها که حالا زیاد وقت نمیشود به آن بپردازیم و مفصل میشود، بعد بخش نظام دانشگاهی که در حوزه تحول در علوم انسانی ما چقدر پیشرفت کردیم در چند سال اخیر.
حالا این جزء اولویتها قرار میگیرد برای کار تشکلهای دانشجویی، شما قرار میدهید در عملکرد بعدیتان؟
- ما رسانه ملی را پنج شش ماه است در اولویت قرار دادهایم. دو بخش کردیم مطالبه از رسانه ملی را. بخش اولش یعنی 50 درصد کار دانه دانه اصل مطالبات رهبری، یعنی دقیقاً صحبت صریح رهبری را تطبیق دادیم با فعالیتها که إنشاءالله در روزهای اخیر منتشر خواهد شد، بیانیهای تفصیلی که انتظارات مطالبات رهبری به نسبت با برنامههای عینی و ملموس صدا و سیمای فعلی یعنی با مثال دقیق و مستقیم. بخش دیگر اصلاحات ساختاری و محتوایی رسانه ملی بود در بحث معاونتهای مختلف، معاونت سیما، معاونت خبر، معاونت بازرگانی، بررسی عملکرد رسانه ملی در این موضوع هم 50 درصد کار بوده است. پس دو بخش شد یکی مطالبات مستقیم و صریح رهبری و بخش دیگر ایرادات ساختاری و محتوایی رسانه ملی از نگاه خودمان. این را مدتی است که شروع کردهایم و احتمالاً در فضای رسانهای هم دیده باشید بحثهایی که راجع به رسانه ملی داشتیم و گزارشی هم طبق قولی که به حضرت آقا داده بودیم، دیدار اخیر دانشجویی قرار بود راهکارهایمان برای نهادهای انتصابی، نهادهای ذیل رهبری داده شود، راجع به رسانه ملی هم گزارش مفصل و دقیقی از آسیبشناسی رسانه ملی تنظیم شده که در روزهای اخیر خدمت رهبر معظم انقلاب داده میشود.
جناب دهقان عزیز، از اهمیت بحث جوانان گفتید و این نکته هم بر کسی پوشیده نیست که جوانان در هشت سال دفاع مقدس در هر حیطهای وارد شدند و مفید واقع شدند، چه معابری که باز کردند اما امروز هر موقع میگویند جوان، دیگر فقط میگویند مبحث علمی، حالا میخواهم ببینم این جوانان در اقتصاد، در موارد دیگر مثلاً مبارزه با فساد، آیا میشود که مسئولان به جوان اعتماد کرده و او را در این حیطهها بهکار بگیرند؟
- سؤال خیلی خوبی پرسیدید. در مورد اینکه ما در هشت سال جنگ بالاخره سردارها و فرماندهان مختلف قوی و خاصی را داشتیم مثل شهید باقری، شهید همت، شهید خرازی و شهدای بزرگواری که هر کدامشان هم وصیتنامهها و هم سبک زندگیشان واقعاً میتواند برای ما الگو باشد نمونه بارز همین بیانیه حضرت آقا هستند که نشان میدهد اعتماد کردن به جوانان کارآمدی میآورد. حالا اینکه چهطوری میتوانیم این مسئله را جا بیندازیم در جمهوری اسلامی و اصلاً اشکال کار کجاست که این اعتماد به جوانها نمیشود یا اگر هم اعتماد شده به ژنهای خوب اعتماد شده. حالا ژن خوب را انتهای بحثم میگویم، اصل بحثم همین اعتماد به جوانهاست. چند شاخص دارد بهنظرم که هم مسئول در جمهوری اسلامی این باور در ذهنش ایجاد شود که من باید اعتماد بکنم به جوانها که این شاخصه یک بخشش برمیگردد به مسئولان ما و بخش دیگرش برمیگردد به خود جوانها. ناظر به جوانی که خود ماها باشیم چندتا مسئله خیلی مهم است که آن جوانی که قرار است برود مسئولیت بگیرد، بداند آنها را، خوب فهم کرده باشد که مختصات جمهوری اسلامی را و مصلحتها، حکمتهایی که بهکار گرفته میشود را بتواند تشخیص دهد، نگاه بدبینانه یا خوشبینانه یا رادیکال نداشته باشد و واقعبین باشد نسبت به جمهوری اسلامی و اینکه خودش را هم بشناسد و بداند کجا قرار گرفته است. ببینید بنده دهقان یا هر کدام از اعضای تشکل ما یا دوستان دیگر درست است که جوان هستیم ولی در یک جایگاهی قرار گرفتهایم بهنام تشکل دانشجویی. باید بدانیم و بفهمیم که تشکل دانشجویی کارکردش چیست. چه توانی دارد، چه ظرفیتی دارد و چهطور میتوانیم کمک کنیم به جمهوری اسلامی. بقیه جوانها هم همینجور. حالا خیلی دستهبندیتر شدهتر بگویم و بروم سراغ مسئولان اینکه چه چیزی باعث شده که اعتماد نشده به جوانها، مورد به مورد، یکیاش این است که اعتماد به نفس خود جوانهاست. دو، شناخت مختصات دقیق جمهوری اسلامی که بهنظرم متأسفانه این هم باز برمیگردد به آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی که بچهها هم در فضای دانشگاه و هم در فضای مدرسه متأسفانه آن تجربههای کار جمعی و کار مشترک کردن، آنجایی که باید صبوری را بیاموزند، آنجایی که باید تصمیمگیری در بحران را یاد بگیرند، متأسفانه اینها در جمهوری اسلامی بهصورت ساختارمند تعریف نشده و این نقدها وارد است ولی بهطور کلی عرض کنم که مختصات دقیق جمهوری اسلامی را آن جوانی که حضرت آقا از او توقع دارد، بداند و توانمندیهای خودش را هم بشناسد. یعنی توقع زیادی نه از خودش و نه از آن جایی از جمهوری اسلامی که میخواهد خودش را بروز داده و استعدادهایش را به شکوفایی برساند نداشته باشد. بیشتر بحث من به مسئولان اختصاص دارد که چرا این اعتماد نسبت به جوانان از طرف آنها شکل نگرفته است. چند دلیل دارد. یکی اینکه مسئولان به چند دسته تقسیم میشوند و یک عدهشان واقعاً اعتقادی به اینکه اصلاً این جمهوری اسلامی قرار است چرخش نسلی داشته باشد و نفرات بروند و یک نسل جدید بیاید داخل جمهوری اسلامی فعالیت بکند ندارند. این باور در ذهن آنها وجود دارد که اینها صاحب جمهوری اسلامی هستند و باید الیالأبد در ساختار جمهوری اسلامی بمانند تا زمانی که بمیرند و حضرت عزرائیل کمکشان کند تا از مسئله دست بردارند حالا چه انقلابی، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب. یک عده دیگر از مسئولان هستند که اعتقاد دارند ولی بر این باورند که جوانانی که دارای ویژگیهای مورد نیاز برای قرار گرفتن در جایگاههای مدیریتی کشور هستند فقط در اقوام و نزدیکان آنها یافت میشود! فکر میکنند که حالا که من دارم در این حوزه خوب عمل میکنم پس چه کسی بهتر از پسر من؟ چه کسی بهتر از بچه خواهر و برادر من؟ دسته سوم هم کسانی هستند که واقعاً به این معتقدند که جمهوری اسلامی باید چرخش نسلی داشته و جوانها بر سر کار بیایند اما واقعاً این مسئله در مرحله شعار باقی میماند و سازوکار لازم برای این امر را نمیدانند، خلاصهتر بخواهم بگویم «محافظهکار» هستند که باز در یکسریجاها شاید با دو مدل قبلی که عرض کردم اشتراک داشته باشند. همه اینها برمیگردد به اینکه اعتماد عملی وجود ندارد. این اعتماد اگر در ذهن باشد در حرف و صحبتهایمان به جوانان اعتماد میکنیم اما در عمل اعتماد به جوانان شکل نمیگیرد و متأسفانه مسئولان ما فاقد این اعتماد عملی به نسل جوان هستند. تا زمانی که این دیدگاه در مسئولان وجود دارد و از سوی دیگر هم اشکالات و بیتجربگی و عدم شناخت مختصات جمهوری اسلامی و ... در جوانان یافت میشود، اینها به همدیگر ضریب میدهد و متأسفانه باعث شده که اعتماد به جوانان شکل نگیرد. حالا راهحلش چیست؟ راهحل این است که این بیانیه قطعاً قشر جوان را در جمهوری اسلامی تکان میدهد و میگوید مخاطب شما هستید. لیدر، رهبر و شخص اول جمهوری اسلامی از شما میخواهید که بیایید ورود بکنید، تخصص پیدا بکنید، متعهد باشید، با ایمان باشید و با این شاخصها ورود کنید. الان عرصه، عرصه شماست و باید نقشآفرینی کنید. پس اینور قضیه آن امیدبخشی، آن اعتمادبخشی، آن ارزشمندتر کردن جایگاه جوانان در ذهن مسئولان و در ذهن خود جوانهاست که این تغییر باور ذهنی خیلی مهم است و از طرف آقا اتفاق افتاده است. اما باز اینجا اتفاقی که باید بیفتد این است که خود مسئولان باید بپذیرند جوانی که قرار است بیاید بیتجربه است، ممکن است تصمیمات اشتباه بگیرد، نباید از او توقع داشته باشیم که خیلی سریع به کارآمدی و بازده برسد بلکه باید اینها را بدانند که این ضعفها قطعاً در نسل جوان وجود دارد و باید کمکشان بکنند. یعنی جای مشاور و مسئول، الان خیلی از مسئولان مشاور جوان دارند و خودشان رأس کار هستند، این عوض شود. ما این را نفی نمیکنیم، نمیخواهیم خیلی رادیکال نگاه کنیم و بگوییم همه آقایانی که سنشان بالاست چه اصولگرا چه اصلاحطلب، بالاخره آن جایگاهی که دارند و در این جایگاه قرار گرفتند، همهشان را اصطلاحاً بریزیم بیرون و جوانها بیایند. نه، این نگاه، نگاه درستی نیست. باید یک نگاه متعادلی وجود داشته باشد که مبنایش این باشد که جوان بیاید در رأس کار مدیریتی، در سطوح مختلف، لِول مختلفی هم دارد این مسئله، و کار را تجربه کند، مسئول قبلی و نفرات قبلی که تجربه زیادی دارند و سرد و گرم روزگار چشیدهاند کمکشان بکنند تا بتوانند این مسیر را طی کنند. این بحث اعتماد به جوانها و ابعاد مختلفش بود که عرض کردم هم نسبت به جوانان نواقص وجود دارد و هم نسبت به مسئولان و آن کار بزرگی که حضرت آقا کردند این تغییر باور ذهنی است، بهنظرم نکات مهمی بود که عرض کردم.
آقای دهقان حرفهای شما صحیح اما نقش تشکلهای دانشجویی الان چیست؟ تنها مطالبهگری است یا نه، باید در این موضوع تحقیق کرده و راهکار ارائه بدهند. در برنامههای آینده در اولویتتان هست؟ بعد هم آقای صبوری لطفاً همین را از اول جواب بدهند، نقش جوانان را.
- سؤال خیلی خوبی است. اتفاقاً ما هم که داریم حرف میزنیم باید ببینیم خودمان هم واقعاً چه کار کردهایم؟ چیزی که بنده به آن رسیدم این است که بیانیه رسید و هفت توصیه داشت. توصیهها هم هر کدام اولویت داشت، اولویت اول علم و فناوری، اولویت دوم 3256، اولویت سوم اقتصاد، چهارم عدالت و مبارزه با فساد و تا انتها و اینها مشخص است برای ما و ناظر به آینده است و این نکته خیلی مهم است که ناظر به آینده است و قرار نیست که همین امروز اکت ببینیم از آن. قرار است که برای آن استراتژی چیده شود، الگو دربیاید که إنشاءالله بتوانیم در ادامه افق داشته باشیم و برای آینده بتوانیم اینها را عملیاتی کنیم. نکتهای که وجود دارد این توصیههایی که حضرت آقا کردند در کنار صحبتهایی که حضرت آقا خطاب به جوانان یا در دیدارهای دانشجویی حالا بیشتر سؤالتان ناظر به جنبش دانشجویی یا بهطور خاص اگر به تحکیم است، بنده ترکیب این مانیفست جمهوری اسلامی که اسمش را میگذارم بیانیه گام دوم مانیفست جمهوری اسلامی است با صحبتهای حضرت آقا در دیدارهای دانشجویی قطعاً این نقش ما را مشخص میکند. حالا این نقش چیست؟ میبینیم آقا بارها آرمانهای جمهوری اسلامی را گفتهاند. یکسری جاها در یکسری از سخنرانیهایشان آمدهاند گفتهاند که مثلاً بحث مردمسالاری من توقعم این بوده که بیشتر به آن بپردازیم. بحث کرسیهای آزاد اندیشی که شعارهای جمهوری اسلامی را استقلال آزادی معنویت عدالت باید در آنها دفاع شود و حرف زده شود در موردش و ترویج داده شود آنها را آقا توقع داشتند انجام دهیم و انجام نشد. من دوتا مثال زدم. بهطورکلی چیزی که ما داریم رویش کار میکنیم و تلاشمان این است که واقعاً نقش خودمان را بهعنوان یک تشکل دانشجویی در فضای گام دوم انقلاب اسلامی تعریف کنیم و تشخیص بدهیم و برایش برنامهریزی بکنیم این است که اولویتها را متناسب با شرایط فعلی جمهوری اسلامی تشخیص بدهیم و برمبنای یک سیر فکری مشخص و برنامهریزی شده در یک بازه میانمدت إنشاءالله پی بگیریم و بتوانیم پیش برویم و بر آن مبنا هم حرف داشته باشیم هم ادبیات جدیدی بتوانیم تولید کنیم صحبت کنیم هم اینکه واقعاً کار بکنیم بهصورت تخصصی و بتوانیم در مرحله اجرا هم آن حرفهایی که میزنیم إنشاءالله بتوانیم پیاده کنیم.
بفرمایید نقش جوانان را و اینکه حالا تشکلهای دانشجویی راهکار و برنامهشان چیست؟
- چون بخشهای مختلفی در گام دوم باز شده و وارد جزئیاتش شده بودند و طولانی است، زوم میکنم روی یک موردش که حالا بیشتر بازش کنیم. بحث عدالت و مبارزه با فسادش برایم بحث جالبی بود و نکات جالبی که داشت مخصوصاً اینکه با همین مسائل و اتفاقات اخیر و یکسری بحثهایی که جدیداً طرح شده در فضای رسانهای همخوانی دارد. رهبری یکجا کاملاً یک تعریفی کرده از بحث فساد و عدالتخواهی بعد نهایتاً گفته که امید به شما جوانان است که در آینده میخواهید زمام امور را در دست بگیرد، إنشاءالله همه اینها محقق شود. من حالا رهبری حضور ندارد، من در جمع خودم میتوانم بگویم که این امید مثلاً با توجه به فضای 3654 بخواهد ادامه پیدا بکند چقدر میتواند امید نتیجهبخشی باشد، چقدر نه، امیدی است که با این مسیر ممکن است به آن نرسیم. یکسری بحثهای عدالتخواهی از اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد شروع شد که تعریف دقیق از عدالتخواهی چیست؟ دو، اصلاً عدالتخواهی چقدر در صدر اولویتها و ارجحتر است نسبت به موضوعات و مسائل دیگر در کشور. حالا نمیدانم چقدر بررسی کردید اتفاقات و بحثهای دهه قبل را، یک زمانی عدالتخواهی و شعار عدالت، شعار انحرافی بود. یعنی اولویت در کشور چیزهای دیگری است، دعوا در کشور دعواهای دیگری است و کسانی که حرف از عدالتخواهی میزنند دعوای فرعی دارند راه میاندازند و ما باید به دعواها و مسائل دیگر بپردازیم. رفتیم جلوتر شعار عدالت و عدالتخواهی شد شعار کمونیست، یعنی هر جریانی حرف از عدالت و عدالتخواهی میزد آقا اینها کمونیست هستند و شعار مبارزه با فساد و فقر شعار چپ است. رفتیم جلوتر خب یکسری چیزها روشن شد، جامعه یکسری حرفها را پس زد، دیگر آن حرف گیرایی نداشت داخل جامعه، استراتژی عوض شد، آن جریان عدالتخواهی را خلاف مصلحت نظام میدانند. یعنی آن جریان، آن افراد، آن طیف، آن جریان فکری، جریان جریان فکری است ممکن است شخص تغییر کرده، یک شخص پیر شده رفته نسل جوانترش آمده شاگردانش آمدهاند، شد خلاف مصلحت. عدالتخواهی مصلحت نیست. حتی اگر حرف، حرف درست و بهحقی است، مبارزه با فساد و تبعیض، مبارزه با ویژهخواری در کشور، به مصلحت نیست. رفتیم جلوتر، رسیدیم به اینکه در منابر رسمی، در منابر عمومی، منبریهای معروف کشور حرف از دوگانه عدالت و ولایت میزنند یعن یعدالت بر ولایت ارجح است یا نه یا اگر حرف از عدالت بزنیم به مصلحت ولایت هست یا نه؟ یکی از سخنرانهای معروف و منبری ما حالا نمیدانم اسمش را بیاوریم منتشر میشود یا نه، آقای پناهیان، بهصراحت این را تئوریزه میکند بر روی منبرها، شعار عدالت شعار بهجایی است، حرف درقیقاً با این مضمون، حالا اصل جملهاش را میشود پیدا کرد، ولی شعار عدالتخواهی دادن منجر به تضعیف ولایت میشود. عدالت در اولویت قرار میگیرد، موجب تضعیف ولایت میشود پس به صلاح است حرف از عدالت کمتر زده شود یعنی خودشان دوگانه بین عدالت و ولایت گذاشتند که حالا همه این حرفها را میآوریم داخل متن بحث میکنیم. خود رهبری همه این حرفها را جواب میدهد. این مسئله الان ما به نقطهای رسیدیم که، یعنی این آخرین بحثمان بود تا بحثهای اخیر که ما به نقطهای رسیدیم که عملاً جامعه تشنه عدالتخواهی و شعار عدالت است و دیگر نمیگیرد نفی عدالت، نفی عدالتخواهی دیگر گیرایی ندارد. یعنی شما در فصلی هستید که هر عنوان دیگری را برای کاسبی انتخاب بکنی نمیتوانی، الان شعار عدالت است که گیرایی دارد. الان کسی مدعی نمیشود عدالتخواهی خوب نیست، عدالتخواهی به مصلحت نیست، عدالتخواهی نفی مثلاً ولایت میکند. نه الان عدالتخواهی را چگونه نفی کنیم، چگونه به حاشیه ببریم، بیاییم تقسیمبندی کنیم عدالتخواهیهای مختلف. یعنی با واژه عدالت بازی کنیم بله عدالتخواهی کلی، عدالتخواهی جزئی، عدالتخواهی مسئلهمحور. بیست نوع عدالت. نه، این عدالتخواهی شما خوب نیست، کلاً همه عدالتخواهیها خوب نیست، عدالتخواهی باید عدالتخواهی مسئلهمحور باشد، عدالتخواهی مسئلهمحور را واژهاش استفاده نکرده رهبری، ولی در تفسیر گام دوم رهبری اصلاً نگاهشان تفسیری که از عدالتخواهی مسئلهمحور است. پس آخرین استراتژی برای به حاشیه راندن و منکوب هر نوع فعالیت عدالتخواهانهای این میشود که ما عدالتخواهیهای مختلف و متنوع مرتب ردیف کنیم بگوییم پس عدالتخواهی شما خوب نیست، عدالتخواهی ما خوب است. این یک استراتژی برای نفی عدالتخواهی و به حاشیه راندن عدالتخواهی است. من داخل متن یکسری نکتههایی که نوشته شد اولاً که رهبری در همان خط اول یک تعریف دقیق و واضحی از عدالتخواهی میدهند. عدالت و مبارزه با فساد لازم و ملزوم همدیگر هستند. یعنی ما نمیتوانیم یکسری صحبتهای کلی راجع به عدالتخواهی انجام دهیم، عدالت خوب است، عدالتخواهی خوب است، در حکومت حضرت امیر(ع) هم عدالت برقرار بوده و عدالت یک ارزش است در کنار بقیه ارزشها ولی وقتی که عینیتر وارد مسئله شویم، نه، دیگر مبارزه با فساد را نفی کنیم تحت هر عنوانی. یعنی اگر مثلاً در همین جنگلهای شمال جنگلکاری دارد صورت میگیرد، نهادها و اشخاص مختلف کشور هر کدام یکسری ویلاهایی دارند، یکسری جنگلکاریهایی دارند که عید و تعطیلات میروند آنجا، این را اگر در بحث مبارزه با فساد مطرح کنیم، نه! این مطرح نشود. صرف عدالتخواهی خوب است، صرف اینکه جنگلها باید زنده باشد، رهبری هم مثلاً حرف از جنگلها بزند. یا مثلاً اگر در امیدیه زمینخواری کلانی دارد صورت میگیرد که بهعینه همه مردم آنجا دارند میبینند، در منطقهای که محرومیت دارد بیداد میکند در آن منطقه، این زمینخواریها دیده میشود، این برجسازیها دیده میشود، اگر با اینها بخواهیم مبارزه کنیم، نه! این نفی میشود، این مسئله نفی میشود! چیزی که بهعینه رهبری فکر میکنم دیگر حسن خطاب مسئله بود دیگر، عدالتخواهی با مبارزه مستقیم با فساد است که معنی پیدا میکند. مسئله دیگری که من حالا در بحث نقش جوانان و امید به جوانانی که داشتند در بحث عدالتخواهی بخواهم طرح کنم، رهبری بهصورت مصداقی و عینی چندتا مورد را میآورند. یعنی دقیق باز میکنند مسئله را که باید با شکافهای عمیق طبقاتی مبارزه شود، باید با میدان دادن به ویژهخواریها مبارزه شود، بهنظرم این بخش را باید مانیفست کنیم که طولانی هم بود، جزء بخشهایی بود که رهبری مفصل به آنها پرداخته بود. تعریف از عدالتخواهی این است، باید میدان دادن به ویژهخواریها مبارزه شود، باید دررابطه با فقر و تبعضی که داخل یک شهر صورت میگیرد، ما رفته بودیم منطقه زاهدان، یک تبعیض عینی را داخل شهر داریم مشاهده میکنیم، یک منطقهای اصلاً کاملاً مثل اینکه متفاوت با شهر است. یعنی یک محدوده کوتاهی انگار اصلاً جزء سیستان و بلوچستان نیست و مابقی شهر مدل دیگری است. این همان مبارزه با تبعیض داخل شهرهاست. البته رهبری این نکته را هم اشاره داشتند که ما در 40 سال اخیر پیشرفتهای زیادی داشتیم یعنی قابل مقایسه با نظامهای دیگر نیست ولی خب خیلی عقب ماندیم، به ایدهآل خودمان نرسیدیم. من فکر میکنم این بخش را میتوانیم بهعنوان یک تعریف دقیق، یک مانیفست دقیق، یعنی مرتب در نسلهای بعدی مواجه نباشیم با برچسبهای جدیدتر در بحث مسائل عدالتخواهی، این را در نظر بگیریم صحبت صریح و عینی رهبری و مکتوب رهبری است. تعریف ما از عدالتخواهی این است و اینجوری ارزیابی کنیم. هر جریانی، هر تشکلی، هر رسانهای، هر شخص دستبه قلم و سخنرانی که دررابطه با عدالت و عدالتخواهی صحبت میکند اینجوری قضاوت کنیم. مسئله پایانی و بخش آخر صحبتم اینکه بعد از تمام این تعریفهای تفصیلی که رهبری میپردازند یک اشاره جالبی داشتند که این دفعه که خواندم هم باز دوباره به چشمم آمد این است که این حرفها در سیاستها و قوانین بارها تکرار شده. یعنی ما کم نداشتیم در مثلاً قانون اساسی، در مذاکراتی که در مجلس یا هیئت دولت صورت میگیرد، حتی در سطح قوانین یعنی قانون شده، مثلاً بالاترین سطح اجرای مسئلهای مثلاً جریان دانشجویی مثل جریان عدالتخواه تلاش میکند که یک چیزی را مهر نهایی پایش بزنیم که اجرا شود، میگوییم کمیسیون ماده 100 مثلاً قانونش اصلاح شود، به قانون تبدیل شود، رهبری دارند یک چیز فراتر از این میگویند، میگویند که حتی این حرفهایی که من در خط قبلی زدم حتی در سطح قوانین هم آمده و تکرار شده ولی برای اجرای آن نیاز است که جوانان وارد شوند. یعنی رهبری یکجاهایی دیگر از ما هم تندتر شده و میگوید حتی به این هم قانع نشوید که در قوانین تکرار شود، برای اجرای آن جریان جوانان، جریان دانشجویی و جریان فعال باید ورود کند. مثال عینیاش را بزنم که ما به آن هم رسیدیم دیگر، قانون منع بهکارگیری بازنشستگان به قانون تبدیل شد یعنی بالاترین حدی که دیگر میگوییم اجرا میشود و دیگر هیچکس نمیتواند از آن فرار کند، باز آن قانون دور زده میشود. تصویب شده، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت تصویب کردهاند و به قانون جمهوری اسلامی و قانون اساسی تبدیل شده، باز میبینیم نهادهای مختلف حاکمیت در حکومت میروند و آن قانون را دور میزنند. یکی 20 تا، یکی 6 تا، یکی 12تا، یکی 11تا که بله این قانون نقض شود! پس میبینیم حتی به این هم اکتفا نکنیم که به قانون تبدیل شود و قانون اجرا شود. گاهی اوقات قانون هم میتواند عدالت را نقض کند و حتی جلوی آن قانون هم باید ایستاد اگر نقض عدالت و عدالتخواهی داشته باشد.
در آخر یک جمعبندی داشته باشید.
- من یکی دوتا نکته کلی از بیانیه که مانده و جاهای دیگر هم فرصت نکردم بگویم سریع بگویم.
سریع نگویید، قشنگ با حوصله بفرمایید، واقعاً ما مشتاقیم که این حرفها زده شود.
- در مورد بحث جمعبندی؛ وقتی آقا برکات انقلاب اسلامی را میشمارند، مورد سوم اشاره میکنند به بحث مشارکت مردمی و میگویند در مسائل سیاسی، در انتخابات، در مقابله با فتنههای داخلی، حضور در صحنههای ملی استکبارستیزی، موضوعات اجتماعی هم که کمکرسانیها و فعالیتهای نیکوکاری بوده است. نگاه من نسبت به بیانیه دوم گام این است که حضرت آقا این را با این نگاه نوشتند که تأکید هم کردند به یک طریقی که من خیلی زحمت کشیدم به یک طریقی که من خیلی زحمت کشیدم برای این، حتماً با دقت نگاه شود این است که جمهوری اسلامی از کجا امده، الان کجا قرار دارد و کجا میخواهد برود.
این کجا میخواهد برود که خطاب به جوانان است، کجا قرار داریم هم که آمدند در توصیفات مختلف گفتند اینجا نقص داریم تا قله فاصله داریم این دستاوردمان است. چه اتفاقی افتاده و از کجا آمدهایم هم از ابتدای انقلاب، آن عقبماندگیهایی که داشتیم، زمان پهلوی چه اتفاقاتی افتاده و آن ظلمها و حقارتهایی که مردم ایران چشیدند، اینها را آمدند در یک بیانیه، عرض کردم، اسمش را میشود گذاشت واقعاً مانیفست جمهوری اسلامی در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی منتشر کردند. حالا بحث سومی که در برکات انقلاب اسلامی، به برکت تحریم و به برکت دشمنیهای جدی آمریکا و اروپا و کشورهای منطقه که وجود داشته مطرح میکنند حالا بعد از بحث ثبات و امنیت و بحث علم و فناوری، مسئله همین به اوج رسانیدن مشارکت مردمی و مسابقه خدمترسانی بود. ببینید خیلی مهم است که حضرت آقا از نظرشان با نگاهی که نسبت به مردمسالاری اسلامی دارند و آن را دنبال میکنند و آن را بهعنوان یک مدل حکومتداری صحیح در جمهوری اسلامی میبینند آمدند بهعنوان یکی از برکات این را ذکر کردند. حالا این ارزشمندیاش کجاست، این است که متأسفانه الان از هر کدام از مسئولان، چه اصلاحطلب چه اصولگرایش بپرسید چیزی که فراموش میکنند همین مسئله مشارکت مردمی است. چرا مشارکت مردمی مهم است؟ از این جهت که اگر به صحبتهای آقا توجه کرده باشید، آقا اولین چیزی که همیشه بعد از مشارکت مردمی عبارتی که بهکار میبرند و جاهایی که این را بهکار بردند معمولاً قبل از انتخاباتهاست یا حالا در سخنرانیهایی که در بازه بین انتخاباتها وجود دارد اشاره میکنند، چیزی که برایشان خیلی اهمیت دارد این است که انتخابات منصه ظهور مشارکت مردم است و چرا این مشارکت مهم است؟ بهخاطر اینکه یکی از مبانی مشروعیت جمهوری اسلامی همین مردم و حق رأی مردم است. و یکجایی یک جملهای داشتند فکر میکنم دیدار 96 بود قبل از انتخاباتی که آقای روحانی برای دور دوم آمدند که یکی از دانشجویان آمده بودند و گفتند چرا اینقدر مسئله شرکت در انتخابات را مطرح میکنید و خیلی دارید تأکید میکنید؟ حضرت آقا یک عبارتی بهکار برده بودند، بروید نگران آن روزی باشید که مردم نیایند پای صندوق رأی! وای بهحال جمهوری اسلامی و من و شما که مردم نیایند پای صندوق رأی! این مشارکت ابعاد بسیار مختلفی دارد. وقتی از مشارکت ذیل مردمسالاری دینی صحبت میکنیم، یک بُعد مشارکت سوری دارد، مشارکت نمایشی و نظرسنجی، سبکی که در مسئولان هم بهعنوان «گزارش به مردم» عنوان میشود، سطح حداقلی از اینکه مردم بدانند یا اینکه نظرسنجی از آنها بگیرند و کار تمام شود، همینجا شروع شود و در همین سطح تمام شود. یک لایه ایدهآل از مشارکت و حضور مردم داریم چون معتقدیم که جمهوری اسلامی متعلق به مردم است، حکومت مردم به مردم است، خود آقا هم این اعتقاد را دارند و باید این اتفاق بیفتد. اگر از عدالت حرف میزنیم، مبنای حرفمان این است، اگر از آزادی حرف میزنیم، مبنای حرفمان این است. چیزی که در موضوع مشارکت بسیار مهم است و آقا هم به آن اشاره کردند این است که معمولاً مسئولان جمهوری اسلامی فراموش میکنند که در تصمیمگیریهایشان، در برنامهریزیهایشان، در نظامات و رویههایی که تنظیم میکنند در مجلس یا سازمانهای دولتی، که مردم دقیقاً کجا هستند. الان چقدر مردم را دخالت میدهیم؟ چقدر حق آگاهی و حق دانستن را برایشان قائل شدیم؟ چقدر اجازه دادیم مردم بیایند ما را نقد کنند و تخطئه هم بکنند؟ حضرت امام(ره) برای مستضعفین علاوه بر نقد کردن حق تخطئه هم قائل شدند. این یکی از ویژگیهایی است که بحث مفصلی دارد. واقعاً بهنظرم این جا دارد که رویش هم خطاب به خودم و واقعاً هم تلاشمان این است که رویش کار کنیم و اینکه مهم است که واقعاً بولد شود این بحث مشارکت مردمی است. ابعاد بسیار مختلفی دارد. خیلی از کشورهای غربی دارند رویش کار میکنند در قالب انجیاوها و برایش ارزش قائل میشوند و بسترسازی میکنند. همین مسئله قانون انتخابات که الان طرح اصلاح موادی از قانون انتخابات که در مجلس مطرح است یک بخشی از همین قضیه است که هم بحث استانی و شهرستانی شدن یک چالش جدی است و اهمیت دارد و هم اینکه واقعاً در فضای کشور و بحث مشارکت مردم بحث انتخابات امری کلیدی است و جایگاهی مثل مجلس وقتی دارد در قانون تعریف میکند و لایحه و طرح میآید و تصمیمگیری میکنند متأسفانه این مسئله را خیلی در نظر نمیگیرند. حالا به اسم احزاب است، خیلی از آقایان میآیند و صحبت میکنند به اسم احزاب ولی چون با نمایندههای مختلفی صحبت کردهایم، وقتی مبنای فکری یکسری از نمایندهها را میبینیم که چرا از حزب صحبت میکند، دلیلش این است که فکر میکند کلاس صحبت کردنش میرود بالاتر. درحالیکه خیلی حزب اسم و رسمداری که بخواهیم بگوییم واقعاً نظارت درونی دارد، شاخصهای حزب را دارد و آن ارتباطی که با بدنه جامعه باید داشته باشد، چنین حزبی نداریم فقط میآیند و از حرب حرف میزنند. بخواهم جمعبندی بکنم بهنظرم یکی از نکات کلیدی که آقا اشاره کردند بهعنوان برکات انقلاب اسلامی بحث مشارکت مردمی است و ما نیاز داریم که اگر فرضاً آقا بعد از 20 سال دیگر، بعد از 40 سال دیگر إنشاءالله بعد از اینکه این دولت اسلامی به آن حد مطلوبی که در ذهن حضرت آقا و کارشناسان مختلف و کسانی که 5559 هستند روی این قضیه برسد، بعدش بخواهیم به گام بعدی انقلاب اسلامی پیش برویم، بهنظرم خیلی مهم است در آن هنگام رهبر جمهوری اسلامی بیاید بگوید مشارکت مردمی در مسائل سیاسی، انتخابات، مقابله با فتنههای داخلی، حضور در صحنههای ملی، بیاید اضافه بکند در بحث نظارتهای مردمی، در مبارزه با فساد خود مردم باشند، همین سوتزنی که مطرح شده، خیلی از رویههای قانونی میشود تعریف کرد و ساختارها را میشود جوری چید که واقعاً خود مردم آن حضور که باید داشته باشند، جلوگیری که باید از فساد بکنند، جلوگیری که باید از ویژهخواری بکنند، از بیعدالتی بکنند، دفاع از آزادی بکنند، خود مردم واقعاً درگیر شوند. این ادبیاتی که من به کار میبرم نیاز دارد که بیشتر توضیح دهم ولی در کل به نظرم خیلی مهم است که «مشارکت» گستردهتر و بسیط تر شود.
نکته بعدی در بحث عدالت و مبارزه با فساد آقا میآیند و یک حرف جالبی میزنند، آقا آمدند گفتند که عدالت و مبارزه لازم و ملزومند هستند. آمدند جلوتر گفتند این وسوسه مال و مقام و ریاست برای همه بوده و حتی در علویترین حکومت که حکومت حضرت امیرالمؤمنین(ع) بوده این خطر وجود دارد همچنان. جمهوری اسلامی که ما خودمان هم خواندیم و شنیدیم که مسئولانی مثل شهید رجایی، شهید بهشتی و ... در ابتدای انقلاب واقعاً مسابقه زهد انقلابی و سادهزیستی میدادند، الان دچار شدهایم به همان فضایی که در زمان امیرالمؤمنین(ع) طلحه و زبیرها دچارش شده بودند و خیلیها ادعای این را دارند که خب من انقلاب کردم، من هزینه دادم، من برای این جمهوری اسلامی زندان رفتم، پس الان حقم است که بیشتر از بقیه داشته باشم، حالا جنبه اینها، و آقا آمده گفته که این ایجاب میکند که دستگاهی کارآمد با نگاهی تیزبین و رفتاری قاطع در قوای سهگانه حضور دائم داشته باشد و به معنای واقعی با فساد مبارزه کند بهویژه در دستگاه حکومتی. این خیلی برای بنده جالب بود. ما 45 دستگاه نظارتی در جمهوری اسلامی داریم، در سه قوهای که داریم و نهادهایی مثل شورای نگهبان و نهادهایی که جدای از این قوای سهگانه هستند. در مجموع 45 نهاد نظارتی در جمهوری اسلامی داریم که یکسریشان بهطور خاص، یعنی حتماً و قطعاً وظیفهشان صرفاً نظارت است ولی یکسری هم هستند هم بعد نظارتی دارند و هم بعد اجرایی ولی در کل میشود 45 دستگاه نظارتی. اینکه بعد از 40 با اینکه قانون اساسی ما یکبار تغییر کرده و این دستگاههای نظارتی در ساختار قانونی وجود دارند، بهرسمیت هم شناخته شدهاند، حضرت آقا میآیند و آن قیاس را میکنند که حتی حکومت علوی آنجوری بوده و آن اتفاقات افتاده و جمهوری اسلامی هم دچار این قضیه شده، در بحث عدالت و مبارزه وقتی بیشتر هم توضیح میدهند، اینکه میخواهند هم از جوانان و هم از مسئولان فعلی که یک دستگاه کارآمد ایجاد شود با نگاه تیزبین و رفتار قاطع که بخواهد واقعاً با فساد مبارزه کند، برایم خیلی جالب بود و به نظرم نکته خیلی مهمی است. حالا اینکه این دستگاه لزوماً قرار باشد یک دستگاه باشد، آقا با این عبارت گفتند، بهنظرم لزوماً اینطور نیست. همین طرح سوتزنی که در مجلس مطرح شد، البته فوریت ندارد و احتمالاً اگر در مجلس بعدی نمایندهها دوباره بخواهند آن را به دستورکار بیاورند و بررسی و تصویب شود، واقعاً یکی از آن طرحهاست که بهنظرم میتواند یک بخشی از دغدغههای آقا را در مبارزه با فساد برطرف کند. همین بحث رسانه، کمی ملموسترش را بگویم، خود آقای میلاد گودرزی که آمدند پای کار و آمدند در فضای رسانهای و از ابزار رسانه دارند بُعد نظارتی ایجاد میکنند، ایشان هم مردم هستند و بدنه مردمی دارند، رسانه هم جزء ساختارهایی است که میتواند کمک کند به تحقق آن بُعد نظارت همگانی. آقای گودرزی آمدند این تجربه را داشتند و ما میتوانیم خیلی بیشتر بکنیم و توسعهاش بدهیم. خود جمهوری اسلامی بیاید آموزش بدهد، خود جمهوری اسلامی این فضا را ایجاد کند که آن کودکی که در مهد کودک است، در ابتدایی، راهنمایی، دبیرستان، دانشگاه، نسبت به مدیر، مسئول دانشگاه یا مسئولان شهرش واقعاً حساس باشد. این حساسیت را ایجاد میکند و آن ابزارهایی را هم که نیاز دارد واقعاً آموزش داده شود نسبت به مبارزه با فساد از دوران آموزش و پرورش باشد.
نکته آخر هم اینکه اصل قضیه و تفسیری که خود بنده تا الان به آن رسیدهام این است که این «دستگاه کارآمد» میتواند همان بحث «نظارت همگانی» باشد، بُعد نظارت همگانی که باز گرهاش میزنند به آن مشارکت مردمی که عرض کردم و خیلی موضوع مهمی است از این باب که اصلاً اصل این قضیه که میگوییم نظارت همگانی برمیگردد به اینکه اکثر جاهایی که قرار باشد یک قدرتی شکل بگیرد، قطعاً یک ثروتی، یک مال و منالی هم کنارش شکل میگیرد یا یکسریها پیشنهاد مالی میدهند و این قدرت متمرکز شود، حتی اگر به اسم مبارزه با فساد باشد، یک تمرکز قدرت و سرمایهای شکل میگیرد و این اتفاق برای هر مجموعهای شکل بگیرد، استعداد فسادزا بودن را دارد. به همین دلیل است که چون «نظارت همگانی» عموم جامعه را درگیر میکند، آن تمرکز قدرت و تمرکز نظارت وجود نخواهد داشت که بتواند فسادزا باشد. خودِ مردم هستند، آن مسئولیت اجتماعی که در فضای جامعه دارند اگر تحریک شود و برایش بسترسازی مناسب شکل بگیرد، میتواند کمک بکند به اینکه این بُعد نظارتی جمهوری اسلامی برای مبارزه با فساد واقعاً به دست خود مردم، برای جمهوری اسلامی، برای خود مردم اتفاق بیفتد.
و مسئله آخر هم که آقا اشاره کردند همین بحث سیاستها و قوانین بود. سیاستهای ابلاغی حضرت آقا در موضوعات مختلف داریم، در موضوع آب داریم، در موضوع محیط زیست هست، در موضوع خانواده هست، همین بحث انتخابات هست، در حوزههای مختلف آقا در این 40 سال سیاستهای کلی ابلاغ کردهاند. واقعاً یکی از شاخصهای خیلی خوب چه برای بنده که دانشجوی جنبش دانشجویی هستم، البته خیلی این را البته نزدیک به وظایفم نمیدانم و چه برای اندیشکدهها و پژوهشکدههایی که دارند بهطور متمرکز کار میکنند روی این قضیه، جوانانی که در بحثهای پژوهشی دارند روی جمهوری اسلامی و بحث حکمرانی کار میکنند. بهنظرم یکی از ملاکهای اصلی که میتواند کمک کند که اولویتها را تشخیص دهیم و براساس آنها بخواهیم برای جمهوری اسلامی برنامهریزی کنیم این است که سیاستهای ابلاغی که حضرت آقا، سیاستهای کلی که در موضوعات مختلف ابلاغ کردند را در دستور کار قرار بدهیم، حالا متناسب با فضای خود بیانیه هم همینطور، میتواند در کنار همینها باشد و صحبتهای جدی آقا که در سخنرانیهای مختلف داشتند. واقعاً برنامهریزی را براساس منطق فکری و صحبتهای آقا انجام دهیم چون اولویتها از درون همانها درمیآید و آن هم باید اینجوری ببینیم سیاستهای کلی را که رهبر جمهوری اسلامی، شخصی است که مملکت با نگاه کلان و با دوربرد و نگاه به آینده دارند نسبت به مسائل و نسبت به آینده جمهوری اسلامی، با آن نگاه است که این سیاستهای کلی را نوشتند و این خیلی شاخص خیلی خوبی است که برای برنامهریزیهای ناظر به آینده آن بخشی از جوانان جمهوری اسلامی که میخواهند در بحثهای پژوهشی و تخصصی کار کنند که ممکن است هم ما شاملش بشویم و هم پژوهشکدهها و اندیشکدههای مختلف که کار میکنند، این مسئله را مد نظر قرار بدهیم تا إنشاءالله بتوانیم دستپر در مقابل تهدیدهایی که وجود دارد یا فرصتهایی که ایجاد میشود، مواجه شویم با آینده جمهوری اسلامی و إنشاءالله بتوانیم کمک بکنیم به بهرهور بیشتر جمهوری اسلامی در گام دوم.
تا دقیقه 65 و 30 ثانیه تایپ شده است.
انتهای پیام/