دانشگاهها شوق به لیبرالیسم و غربگرایی را ترویج میکنند!
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، یکی از مهمترین روزهایی که در تقویم جنبش دانشجویی به چشم میخورد 16 آذر است. این روز که براساس اتفاقات تاریخی و شهادت چند دانشجو در سال 32 به عنوان روز دانشجو نامگذاری شده است، خبرگزاری آنا میزبان دبیران اتحادیههای دانشجویی بوده است. محمدامین مهدیپور بهعنوان اولین مهمان نشست دبیران اتحادیههای دانشجویی که بهمناسبت 16 آذر برگزار شد، در خصوص علل افول جنبش دانشجویی، نقش سیاستهای دولتی در کاهش اثرگذاری جریان دانشجویی، عدم پیگیری مطالبات رهبری از سوی تشکلهای دانشجویی توضیحاتی ارائه داد که در ادامه میخوانید:
اتفاق 16 آذر سال 32 باعث شد که جنبش دانشجویی در ایران قوت بگیرد در خصوص تاریخچه جنبش دانشجویی بهصورت مختصر توضیحاتی بفرمایید.
جنبش دانشجویی در کشور، از همان بدو تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313، با فعالیتهای دانشجویی شکل گرفت؛ اما آن موقع اعتراضات یا فعالیتهای دانشجویی بیشتر صنفی یا در راستای گفتمانسازی امپریالیسم جهانی در آن برهه زمانی بوده است. با گذشت زمان که گفتمان لیبرالیسم و کمونیسم در دانشگاهها ناموفق ظاهر شدند و در برهههای مختلف شکست خوردند و ناکارآمدی خودشان را نشان دادند، دانشجویان بهتدریج از این فضا فاصله گرفتند.
در ابتدای دوران پهلوی که دانشگاه ایجاد شد، بیشتر دانشجویان، از قشر مرفه جامعه و اغنیا بودند؛ اما با مرور زمان که تعداد دانشجویان افزایش یافت٬ فضای دانشگاه بازتر و قشر متوسط وارد دانشگاه شدند قشری که اعتقادات مذهبی قویتر داشتند و بههمین دلیل٬ وزن نیروهایی که به اسلام اعتقاد داشتند بیشتر شد.
بعد از آن حضور چهرههای مؤثری همچون شهید بهشتی، شهید مطهری و افرادی که تفکرات اسلام فقاهتی را در دانشگاهها ترویج میدادند افزایش یافت و حضور آنها باعث شد که اسلام فقاهتی برای دانشجویان پررنگتر باشد. حدود سال 1354 نیروهای مذهبی در دانشگاهها پایگاهی پیدا کرده و در نهایت این نیروهای مذهبی تحت رهبری امام خمینی(ره) درآمدند و فعالیتهای خودشان را از طریق رهنمودهای ایشان ادامه دادند.
دستاورد انقلاب برای جنبش دانشجویی در تاریخ معاصر این بود که اعتراضات جنبش دانشجویی را به اعتراضات مردمی پیوست داد. اتفاقی که در طول تاریخ هیچ زمان رخ نداده بود و مردم و دانشجویان همواره در یک فضای محدود و دور از جامعه فعالیت میکردند. پیوند مبارک مردم و دانشجویان در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد که میتوان گفت نقطه عطف جنبش دانشجویی بود.
جنبش دانشجویی ابتدای انقلاب توان ایفای نقش لیدری و راهبری مردم را داشت، اگر بخواهیم جنبش دانشجویی فعلی را با جنبش دانشجویی ابتدای انقلاب مقایسه کنیم، چه تفاوتی از حیث نقشآفرینی در عرصه اجتماعی بین این دو وجود دارد؟
معمولا جنبش دانشجویی قشر نخبگانی جامعه را تشکیل میدهد و در ابتدای انقلاب هم اعتراضات مردمی را رهبری نمیکرد. جنبش دانشجویی در سطح دانشگاه فعالیت و حرکتهایی را برنامهریزی میکرد، مردم هم در طرف دیگر با رهبری روحانیت فعالیتهای ضدطاغوتی و ضداستعماری و استکبارستیزی انجام میدادند. در طول تاریخ موارد خیلی کمی است که جنبش دانشجویی رهبری مردم را بر عهده داشته باشد. به دلیل اینکه فضای جریان دانشجویی٬ نخبگانی و آرمانیست قشر دانشجو خود به خود از جامعه دور میشوند.
به دلیل شور و حال اول انقلاب و وقایع ابتدای کشور فضای کشور بهگونهای بود که فعالیتهای خودجوش انقلابی در سطح جامعه، بیشتر نیاز بود. جنبش دانشجویی در ابتدای انقلاب بهخاطر اینکه ساختارهای حکومتی و دولتی هنوز شکل نگرفته بود نقش بیشتری را در اداره کشور داشت اما امروز جنبش دانشجویی اینگونه نیست.
جنبش دانشجویی نسبت به گذشته فعالتر است و با نگاه تخصصیتری به موضوعات نگاه میکند، دنبال این نیست که مطالبات جریانهای سیاسی را پیگیری و موجسواری کند. در پی این است که نقطهیابی کند و همچنین کارشناسیشده و متفکرانه نظر تخصصی بدهد و آن را مطالبه و پیگیری کند.
انتقاد جدی به جنبش دانشجویی درخصوص رخوت و انفعال جنبش دانشجویی مطرح است. نظر شما در این خصوص چیست؟
اعتقادی ندارم که جنبش دانشجویی به رکود و رخوت رسیده است. یک برهه نیاز جامعه این بود که دانشجو کف خیابان باشد؛ از 9 ماه سال تحصیلی٬ دانشجو هفت ماه را کف خیابان به فعالیتهای انقلابی میپرداخت، چون لازمه جامعه این بود کما اینکه درحال حاضر نیز جنبش دانشجویی هر زمانی که احساس کند و نیاز بداند که باید حضور فیزیکی داشته باشد، این کار را انجام خواهد داد. مثل تجمع مقابل مجلس برای اعتراض به تصویب FATF، مثل تجمع در برابر سازمان ملل که چند وقت پیش به خاطر قتل عامهای نیجریه اتفاق افتاد. این نشان میدهد که جنبش دانشجویی ما از این لحاظ افتی نداشته است.
فضای دانشگاههای ما اکنون مثل سالهای ابتدای انقلاب نیست. از طرفی ما یک مشکلی که داریم متأسفانه سیاستهای وزارت علوم و معاونت فرهنگی وزارت علوم و وزارت بهداشت دانشگاهها را به این سمت سوق میدهد و آن این است که سعی میکنند دانشجویان نسبت به مسائل فرهنگی و سیاسی بیدغدغه باشند. متأسفانه به دلیل این سیاستهای غلط، روزهای دانشجویی ما مثل 13 آبان و 16 آذر و مخصوصاً 16 آذر تبدیل به فستیوالهای دانشجویی شده است.
هویت و مبنای 16 آذر، استبکارستیزی و برآمده از کنشگری دانشجویان است در حالی که ما این روزها شاهد جشن و شادیهای روز 16 آذر هستیم به جای اینکه این کنشگری دیده بشود. در نتیجه در حال حاضر نمیشود با حضور فیزیکی قضایا را حل کرد بلکه باید یک مطالعه کافی وجود داشته باشد، نظر کارشناسیشده و راهحل ارائه شود.
جنبش دانشجویی فقط اتحادیهها و دفاتر بسیج دانشگاههای تهران نیست؛ در شهرهای کوچکتر برنامهها به مناظرههای روتین تقلیل یافته است، شاید یک جریان یکپارچه، منسجم و متمرکز از جریان دانشجویی فقط در پایتخت فعالیت بیشتری دارد اما در شهرستانها اینگونه نیست.
من منکر این موضوع نیستم، اگر میبینیم این اتفاق افتاده دلیلش این نیست که جنبش دانشجویی نسبت به وقایع بیخیال است یا اینکه مسائل را پیگیری نمیکند، اگر بخواهیم وارد فاز تاریخی بشویم در دوران دولت اصلاحات دانشگاه بیش از حد سیاستزده شد؛ به دلیل عدم وجود ساختار حزبی در کشور، احزاب سرمایهگذاری اجتماعی خودشان را در دانشگاهها انجام دادند و دانشگاه را سیاستزده کردند و دولت نیز از همان ابتدا از این قضیه استقبال میکرد؛ اما متأسفانه با گذشت زمان خودشان هم متوجه شدند که این کار اشتباه بوده است.
در آن دوران، تشکلهای دانشجویی لشکرکشی سیاسی میکردند و در دانشگاهها تنش آنقدر شدید شد که دولت به این نتیجه رسید که باید جنبش دانشجویی را محدود کند. از آنجا بود که خانوادهها وقتی فرزندشان را راهی دانشگاه میکردند، به آنها توصیه میکردند که مبادا قاطی کارهای سیاسی بشوند، این قضیه از آنجا نشئت میگیرد که آن برهه آنقدر فضای سیاسی دانشگاه بد بود که جنبش دانشجویی تبدیل به تریبون احزاب در دانشگاهها شده بود و متأسفانه کار به جایی کشید که جنبش دانشجویی بیش از حد وارد این مسائل شد و در نهایت دولت به این نتیجه رسید که فضای دانشگاه را محدود کند و متأسفانه تا حدی در دولتهای بعد هم ادامهدار بود.
در دولت فعلی هم معاونتهای فرهنگی هر دو وزارتخانه بهداشت و علوم در این موضوع مقصر هستند که جنبش دانشجویی را از فضای اصلی خود دور کردند. آنجایی که باید به دانشجو میدان داده میشد این اتفاق رخ نداد. آنجایی که مسائل غیرضروری جامعه مثل کنسرت، جشنهای دانشجویی نباید در دانشگاهها مطرح میشد وزارت علوم و وزارت بهداشت به اینها میدان دادند و فضای دانشگاه را به این سمت کشاندند.
متأسفانه اتفاق دیگری در فضای اتحادیههای دانشجویی رخ داد؛ چندین سال است که شاهد هستیم سعی میکنند اتحادیههای دانشجویی را دور یک میز بنشانند و از آنها یک سؤال بپرسند، یک کار بخواهند و در نتیجه تقریباً طی سالیان مختلف، جنبش دانشجویی از لحاظ ایدئولوژیک و عملکردی بسیار نزدیک شده است.
بهطور مثال اگر دانشجوی ترم یکی در فضای دانشگاه فعالیتهای هر چهار تشکلِ اتحادیه را مشاهده و مقایسه کند، شاید فرق بین این اتحادیهها را متوجه نشود، بهدلیل اینکه به حدی وزارت علوم و وزارت بهداشت اتحادیهها را دور هم نشاندهاند، نهاد رهبری بیشتر باید جدیت به خرج میداد که این اتفاق نیفتد اما متأسفانه در حال حاضر شاهد این هستیم که اتحادیهها آنقدر همپوشانی پیدا کردهاند که اگر ابتدای مهر هر سال تقویم سالیانه را جلوی خودمان بگذاریم میتوانیم فعالیتهای یک سال جنبش دانشجویی را پیشبینی بکنیم.
شاید فرار مردم و خانوادهها از فعالیت فرزندانشان در تشکلها بهدلیل گرایش زیاد به فعالیتهای سیاسی، خط مشی سیاسی و تمایل تشکلها و اتحادیهها به جناحها است، درحالی که کار تشکل دانشجویی فقط پرداختن به سیاست نیست.
ابتدای انقلاب اوج تحولات سیاسی کشور در حال وقوع بود، مقابله نظامی حکومت با مردم و دانشجوها اتفاق میافتاد، نهایت حزببازی و حزبگرایی در دانشگاهها وجود داشت، حزب توده، کمونیستها، مارکسیستها، ملی-مذهبیها و دانشجویان خط امام و مسلمان همه بودند چطور است که در آن برهه هیچکدام، یعنی خانوادهها احساس نگرانی نمیکردند.
آن موقع جو کشور سیاسی بود اکنون شرایط آنگونه نیست.
در آن برهه همه اتفاقات، وقایع سیاسی، حزبگرایی و اقدامات امنیتی یعنی اقدامات حکومت با مردم و دانشجویان وجود داشت در حالی که اکنون خیلی از این مسائل وجود ندارد، دلیل اینکه خانوادهها نسبت به این مسائل نگران شدهاند به خاطر وقایعی بود که دولت اصلاحات سر جنبش دانشجویی آورد. آنقدر فضای دانشگاه سیاستزده شد، دولت فضای دانشگاهها را باز گذاشت، نظارت خودش را بر دانشگاهها کم کرد، احزاب وارد دانشگاهها شدند، یارگیری کردند، اگر بخواهیم کریهترین چهره جنبش دانشجویی و بدترین فضای جنبش دانشجویی کشور را مطرح کنیم همان دوره اصلاحات است. چراکه جنبش دانشجویی مخصوص تشکلهایی که حامی دولت بودند، صدای دانشجویی نبودند. جنبش دانشجویی بلندگوی احزاب شده بود و وقتی عدم صداقت مشاهده میشود، متأسفانه مردم، خانوادهها و دانشجوها از جنبش دانشجویی فاصله میگیرند.
13 سال از دوره اصلاحات گذشته، وضعیت فعلی را چگونه ارزیابی میکنید؟
بعد از آن در اواخر دولت اصلاحات، هر روز با انواع و اقسام سیاستها مستقیم و ضربتی جنبش دانشجویی را جمع میکردند، گاهی کنشگریهای سیاسیشان را محدود میکردند و کار به جایی میکشید که تشکلها تعطیل میشدند. در آن اواخر و با مرور زمان هم سیاستها تغییر پیدا کرد و سیاست تضعیف جنبش دانشجویی شکل دیگری پیدا کرد، امروز شاهد هستیم که مسئولان دولتی و تمامی قوا در گفتار از جنبش دانشجویی حمایت میکنند و از فعالیت آنها استقبال میکنند اما چیزی که میبینیم و در عمل شاهدش هستیم این است که متأسفانه سیاستهای دولت در راستای این است که جنبش دانشجویی یک جنبش نمادینی باشد، برای اینکه هر از گاهی مسئولی آنها را دعوت کند و بگوید با قشر جوان ارتباط داریم از جنبش دانشجویی حمایت میکنیم و یک مراسم مهندسیشده 16 آذر هم برگزار بشود.
این سیاستها، جنبش دانشجویی را به اینجا کشانده است، ضعیف نشده اما متأسفانه درصد دانشجوهای دغدغهمند کاهش یافته است. همان دانشجوهای دغدغهمند هنوز در دانشگاه هستند که فعالیتهایشان در همان حد قبل است اما تعدد پایین آمده. بهدلیل اینکه دانشگاه ما دانشگاهی نیست که برای دانشجو دغدغه ایجاد کند. دانشگاه ما بهجای اینکه درد جامعه را به دانشجو منتقل کند شوق به لیبرالیسم و غربگرایی را تقویت میکند.
اساتید دانشگاهی بهجای اینکه دغدغه ساختن کشور را تبیین کنند و متأسفانه دانشجو را از فضای دغدغهمندی، استقلالخواهی، آزادیطلبی دور میکنند و دولت یکی از اصلیترین مقصران در این قضیه است به خاطر کوتاهیهایی که کرده به خاطر اساتید، هیأت علمی و یا معاونتهای فرهنگی که در دانشگاهها منصوب شدند.
یکی از وظایف اصلی جنبش دانشجویی مطالبهگری است اما هم مطالبه تخصصی کاهش یافته هم تمرکز تشکلها بر مطالبات سیاسی است و مسائل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در فعالیتهای تشکلها کمتر دیده میشود.
یک نکته را هم نباید فراموش کنیم که دانشجو، دانشجو است. یعنی دانشجوی ما همان دانشآموزی است که یک سال پیش یا نهایت چهار پنج سال پیش در همان فضای مدرسه بوده از همان فضای کف جامعه و فضایی که دور از این مسائل شدید سیاسی است وارد دانشگاه میشود. یک؛ آنچنان علم کافی ندارد. دو؛ تجربه کافی ندارد. این مقداری طبیعی است که جنبش دانشجویی در خیلی از موارد نتواند جریانسازی بکند یا موجسواری کند.
دولت خیلی تأثیرگذار است. «الناس علی دین ملوکهم» یعنی مسئولان دولتی و خود رئیسجمهور، مسئولانی که سیاستگذاریها را انجام میدهند در فضای دانشگاه خیلی تأثیرگذارند. گاهی یکی از مسئولان دولتی صحبتی میکند که شبههای در ذهن مردم ایجاد میشود؛ در فضای دانشگاه جنبش دانشجویی مجبور است وارد شود و تبیین کند. وقتی تعدد این شبهات زیاد میشود، تعدد این صحبتهای ناسنجیده که گاهی فضای کشور را بیش از حد سیاسی میکند افزایش یابد، طبیعتاً فضای دانشگاه سیاسی میشود و تعدد موضعگیریهای سیاسی و تمرکز بر مسائل خود به خود زیاد میشود.
وقتیکه جو بیش از حد سیاستزده بشود، طبیعی است که جنبش دانشجویی هم نسبت به یک مسئله حساسیت بیشتری پیدا بکند. وقتی که فضای دانشگاهها عاری از موج فرهنگی باشد وقتی که مباحث فرهنگی، مباحث اخلاقی، عفاف و حجاب در دانشگاهها رها شده باشد، برنامهای وجود نداشته باشد، جنبش دانشجویی یک سال پیگیری میکند، دو سال پیگیری میکند. از طرفی در عین حال که پیگیر مسائل فرهنگی است، هر روز بمب شایعات از جانب دشمن و مسئولانی که شاید ناآگاهانه موضعگیری میکنند نسبت به مسائل زیاد میشود و در نهایت موجب این خواهد شد که جنبش دانشجویی خود به خود گرایش بیشتری به مسائل سیاسی داشته باشد.
هر چقدر که فضای سیاسی و اقتصادی کشور آرامتر باشد جنبش دانشجویی نسبت به مسائل ریشهای و تخصصی بیشتر تمرکز میکند اما هر چقدر فضای کشور ملتهب باشد جنبش دانشجویی مجبور است در آن فضایی که شبهه زیاد است فتنه بالاست، وارد بشود و در فضای سیاسی تبیین بکند.
عدالتخواهی، آرمانخواهی و اصلاحطلبی سه شعار اصلی جنبش دانشجویی است. جنبش دانشجویی در پیگیری این سه شعار تاکنون چقدر موفق بوده است؟
حداقل از جانب جامعه اسلامی دانشجویان خدمتتان عرض میکنم ما وظیفه اصلی خودمان را کادرسازی و تربیت نیروی تراز انقلاب برای خودمان گذاشتهایم؛ که افرادی متخصص، متدین در عین حال دغدغهمند تحویل جامعه بدهیم. جوانهایی که وارد تشکل ما میشوند در سالهای آینده بتوانند حداقل فضای اطراف خودشان را خوب مدیریت و ساماندهی کرده و در جهت اهداف انقلاب سوق بدهند.
به همین دلیل ما باید بُعد دینی، فکری، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دانشجو را تقویت کنیم همه همزمان و همراستا و به یک اندازه جلو برود. اگر مطالبات سیاسی ما بیش از حد باشد بُعد فکری، اعتقادی یا فرهنگی ما عقب بماند مشکلساز میشود لذا مجبوریم اینها را یک مقدار همزمان و همراستا جلو ببریم.
آرمانخواهی، مطالبهگری، عدالتخواهی و اصلاحطلبی همه شعارهای جنبش دانشجویی در برهههای مختلف بودند و گاهی هم تبدیل به هدف شدند؛ اما باید متوازن بودن اینها را در نظر بگیریم. اگر زمانی یکی از تشکلهای دانشجویی فقط آرمانخواه باشد، صبح تا شب بیاید آرمانهای انقلاب را مطرح کند، پیگری آرمانها باشد، از مسئولان سؤال بکند که آرمانها چه شدند، در مورد آرمانها مطالعه کند و ابعاد فرهنگی ما روی زمین بماند بُعد دینی و اعتقادی روی زمین بماند، مسائل سیاسی روز کشور روی زمین بماند، عدالتخواهی ما، اصلاحگری ما روی زمین بماند؛ دانشجوها به یک سری دانشجوهایی که فقط آرمانخواهی میکنند تبدیل میشوند.
آرمانها انقلابی هستند اما به خاطر اینکه بقیه بُعدها ضعیف بودند ممکن است یک جایی اشتباه بکنند، به خاطر اینکه آرمانها معمولاً با واقعیت فاصله دارد، آنقدر آرمانخواهی میکنند که از جامعه فاصله میگیرند، اگر صبح تا شب عدالتخواهی بکنیم و کل مملکت و فضای دانشگاه را رها کنیم، شروع کنیم به عدالتخواهی کردن وارد فضای جامعه بشویم، چهکسی به در دانشگاه میرسد.
درحال حاضر وضعیت دانشگاه ما، مطلوب نیست. یک تشکل تمامی مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دانشگاه را رها کند، وارد فضای جامعه بشود و عدالتخواهی بکند؟ کار بدی نیست؛ اما بهخاطر اینکه دیگر جنبهها ضعیف بودند و رها شدند یک جایی بالاخره اشتباه میکنیم.
عدالتخواهی شاخصهایی دارد، عقلانیت، قانونمداری و شناخت خط امام را نیاز دارد. اگر ما در بقیه جنبهها عقب بمانیم صرفاً تبدیل میشویم به دانشجوهایی که فقط غر میزنیم. اصلاحگری و اصلاحطلبی هم همین است. اگر ما صبح تا شب دست بگذاریم روی یک سری موارد که میدانیم ضعیف هستند و باید اصلاح بشوند در آخر باز هم نتیجه نمیگیریم. چون بقیه موارد روی زمین است.
جنبش دانشجویی فضای دانشگاه را رها کرده است. بهطور مثال وظیفه و رسالت ما اول کار این است که فضای دانشگاه را رصد کنیم، مشکلات دانشجویی را بررسی کنیم فضای سیاسی دانشگاه را تعدیل کنیم اگر توانستیم فضای دانشگاه را به دست بگیریم، گفتمان غالب گفتمان ما بشود، دانشگاه روی خط اصیل و ریل انقلاب آمد آن موقع میگوییم ما آنقدر توانمند هستیم که میرویم فضای جامعه را هم درست کنیم. این بد نیست که ما درد مردم را بفهمیم، مطالبه مردم را انجام بدهیم اما به شرط اینکه وظایف خودمان را در دانشگاه انجام داده باشیم بعد برویم وارد فضای جامعه بشویم.
مقام معظم رهبری سالهاست در دیدار با تشکلهای دانشجویی، دغدغهها، مطالبات و نکاتی را به تشکلها یادآور میشوند اما بسیاری از این مطالبات تاکنون توسط جریان دانشجویی عملیاتی نشده است.
خدا را شکر یکی از نقاط عطف ما در عرصه دانشجویی این است که هر سال با حضرت آقا دیدار داریم. حضرت آقا هم به عنوان فردی منصف که از تجربه انقلابیگری در فضای دانشگاه برخوردار است عملکرد جنبش دانشجویی را در طی این یک سال نقد و بررسی میکند، صحبتهای دانشجویان را میشنود و مسیرهای جدید را برای جنبش دانشجویی معرفی میکنند.
گاهی ممکن است نتوانیم مطالبات مقام معظم رهبری را در دانشگاهها بررسی و مطالبه یا پیگیری کنیم. یک قسمت مربوط به سیاستهای غلطی است که جنبش دانشجویی در طی این چند سال درگیر آن شده است. جنبش دانشجویی به شدت درگیر بوروکراسی اداری شده که حتی حضرت آقا در مقابله با این قضیه میفرماید؛ «هر جا دیدید که بوروکراسی اداری مانع فعالیتهای میشود شما بیایید آتش به اختیار وارد بشوید کار بکنید و فعالیت بکنید»
اما متأسفانه دولت و دانشگاهها به شدت فضای خموده دانشجویی را تقویت میکنند، راهکارهای بوروکراتیک اداری را آنقدر زیاد میکنند که قسمت اعظمی از وقت دانشجو در این زمینه صرف میشود. هر زمان که فضای دانشگاه ما آرامتر باشد، از لحاظ تشتت سیاسی، دانشجو نسبت به مسائل اصلی و ریشهدار تمرکز میکند و بیشتر وارد میشود، متأسفانه فضای دانشگاه ما امروز بیش از حد سیاستزده است و مقابله دانشجویی با این تشتت سیاسی متأسفانه منجر به این میشود که از مطالبات رهبری دور باشیم.
انتهای پیام/4007/پ
انتهای پیام/