حزبالله؛ خط بطلانی بر پروژه نفرتپراکنی علیه مسلمانان
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، طی سالهای گذشته آزارواذیت و برخورد با اقلیتها، بهویژه مسلمانان در کشور آمریکا افزایش یافته است. بسیاری بهدرستی با مقایسه آمارهای سالهای اخیر نتیجه میگیرند که سیاستهای نژادپرستانه دونالد ترامپ، رئیسجمهور کنونی این کشور، نقش بسزایی در ایجاد موج جدید برخورد با مسلمانان داشته است. ممنوعیت ورود مسلمانان به خاک آمریکا آشکارا یکی از شعارهای تبلیغاتی دونالد ترامپ در دوران رقابتهای انتخاباتی بود؛ وعدهای که خیلی زود و با ورود ترامپ به دفتر بیضیشکل کاخسفید عملی شد. دونالد ترامپ تنها چند هفته پس از شروع بهکار رسمی خود بهعنوان رئیسجمهور آمریکا در روز 28 ژانویه 2018 (اول بهمن 1395)، فرمان اجرایی منع ورود شهروندان هفت کشور مسلمان ایران، سودان، سومالی، سوریه، یمن، لیبی و عراق به خاک آمریکا را صادر کرد. هرچند در ویرایشهای بعدی و اصلاحشده این فرمان مهاجرتی، نام کشور عراق از این فهرست حذف و در عوض شهروندان کشورهای کرهشمالی و ونزوئلا اضافه شدند، دیوان عالی آمریکا سرانجام پس از کشوقوسهای فراوان و بهرغم مخالفتهای زیاد بینالمللی در هفتههای نخست آذر ماه 96 رأی به اجرای کامل فرمان ضدمهاجرتی رئیسجمهور این کشور داد و وزارت امور خارجه این کشور نیز پس از کسب موافقت دیوان عالی، اجرای کامل این فرمان اجرایی ضدمهاجرتی را به سفارتخانهها و کنسولگریها ابلاغ کرد تا سازوکارهای لازم برای جلوگیری از ورود شهروندان 6 کشور مسلمان به همراه برخی از شهروندان کرهشمالی و ونزوئلا را ایجاد کنند.
نفرت شخصی یا ایدهای راهبردی؟
دونالد ترامپ مدعی شده که دلیل منع مهاجرت شهروندان کشورهای مسلمان به خاک آمریکا، «مبارزه با تروریسم و حفاظت از امنیت و آرامش» این کشور است. برخی نیز گرچه میپذیرند با رویکارآمدن ترامپ زمینه برای جولان گروههای نژادپرست و اسلامستیز در آمریکا فراهم شده است، اما تاکید میکنند که ریشه خشونت کور و بیزاری غیرعقلانی علیه مسلمانان در آمریکا را باید حوادث 11 سپتامبر 2001 دانست. حمله تروریستی 11 سپتامبر به آمریکا منشأ اصلی خشونت علیه مسلمانان و نگرش منفی آمریکاییها به اسلام معرفی میشود که در پی گستردگی این پدیده در آمریکا و کشورهای مختلف اروپایی از آن بهعنوان «اسلامهراسی» یاد میکنند.
پدیدهای به نام اسلامهراسی آمریکایی
گفته میشود که نخستین کاربرد اصطلاح «اسلامهراسی» به اواخر دهه 80 میلادی برمیگردد اما پس از حملات 11 سپتامبر 2001 در رسانهها به شکلی گسترده و روزافزون استفاده میشود. در کل اسلامهراسی بر این فرض پایهگذاری شده که دنیای اسلام از اساس خشونتطلب، بیگانه و غیرتعاملی است و از این عقیده نیرو میگیرد که «هویت مسلمانی» تمایل به اقدامات تروریستی دارد. بسیاری اما این تعریف از «اسلامهراسی» را که بیشترین کاربرد در رسانههای جمعی دارد، ناکافی و گمراهکننده میدانند چراکه در تعاریف مذکور تمام خشونتها و جنایتها علیه مسلمانان را به روانشناسی افراد مهاجم تقلیل میدهند.
«خالد بیدون» نظریهپرداز و استاد حقوق دانشگاه «دیترویت مرسی» و پژوهشگر ارشد «پروژه مستندسازی و پژوهش اسلامهراسی» دانشگاه برکلی آمریکا در تلاش برای درک جامع پدیده اسلامهراسی در مطلبی با عنوان «بازتعریف اسلامهراسی» سه وجه متفاوت اسلامهراسی یعنی فردی، ساختاری و دیالکتیکی را از هم متمایز میکند. به گفته «خالد بیدون»، اسلامهراسی بسیار فراتر از «ترس و نفرت از مسلمانان» یا «هراس یا تنفر» از یک عقیده و پیروانش است، در واقع چنین تعاریفی صرفا کینه و نفرت غیرعقلانی اشخاص یا بخشهای خصوصی علیه اسلام را در بر میگیرد، در حالی که نقش دولت و شبکه گسترده سازمانها و عاملانش و همچنین سیاستهای دولتی را بهکل نادیده میگیرد.
«بیدون» در مقابل اصطلاح «اسلامهراسی ساختاری» را برای توصیف ترس و کینه نهادهای دولتی بهکار میگیرد؛ این ترس و خصومت خود را از طریق تصویب و ارائه قوانین، سیاستها، برنامهریزیها یا اظهارات رسمی دولتمردان نشان میدهد. برخلاف «اسلامهراسی فردی»، سیاستها و مواضع «اسلامهراسی ساختاری»، به شکلی راهبردی، صرفنظر از رفتوآمد دولتهای مختلف در پی منافع کلیت ساختار سیاسی آمریکا در حوزهداخلی و بینالمللی است، بنابراین گرچه از اساس رویکردی غیرعقلانی است اما اغلب ریشه و منشأ اسلامهراسی ساختاری را انگیزههای عقلانی و هدفمند شکل میدهند.
مسئول کشتارهای جمعی در آمریکا کیست؟
رسانهها و دولتهای آمریکا پس از حوادث 11 سپتامبر تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند تا هویت مسلمانها و اقلیتها در جوامع غربی را به تروریسم و خشونت پیوند دهند و از این طریق خشونتهای نهادینه و سازمانیافته علیه مسلمانان در داخل و خارج خاک آمریکا توجیه کنند، اما آمارها و دادههای رسمی درخصوص حملههای تروریستی و کشتارهای جمعی خلاف این ادعا را ثابت میکند. نشریه «نیوزویک» در دهم اکتبر 2017 در گزارشی پس از تیراندازی مرگبار پاییز سال گذشته در لاسوگاس که منجر به مرگ 60 نفر و زخمیشدن 527 نفر، با استناد به آمارهای رسمی تاریخ کشتارهای جمعی در آمریکا شد را بررسی کرد. یافتههای «نیوزویک» نشان میداد که از سال 1982، بخش زیادی از تیراندازیهای مرگبار، نزدیک به 55 درصد، در آمریکا را خود شهروندان آمریکایی انجام دادهاند و تنها 16 درصد این حوادث را اقلیتهای قومی و مذهبی مرتکب شدهاند.
موسس مخوفترین گروه تروریستی جهان
گرچه قوانین حمل سلاح و تیراندازیهای مرگبار و خشونتهای روزانه در آمریکا هماکنون به یک معضل جدی تبدیل شده است اما مقامات آمریکایی همچنان تلاش میکنند تا ناآرامی جامعه خود را به اقلیتها و بهخصوص مسلمانان نسبت دهند، ادعایی که گزارش نشریه «نیوزویک» نیز نشان میدهد هیچ مابهازایی در دنیای واقعی ندارد و تجربه نشان میدهد هر جا که گروهی تروریستی شکل گرفته بدون شک سازمانهای امنیتی آمریکا و متحدانش در شکلگیری آن نقش اساسی داشتهاند، همچنانکه در رقابتهای انتخاباتی آمریکا، دونالد ترامپ برای رسواکردن رقیب دموکرات خود فاش کرد که دولت اوباما موسس اصلی مخوفترین گروه تروریستی جهان یعنی داعش بوده و پیش از این نیز هیلاری کلینتون نیز اذعان کرده بود که آمریکا از ترس نفوذ اتحاد جماهیر شوروی سابق در افغانستان گروه طالبان را سازماندهی کرد که از درون آن القاعده رشد کرد. نکته جالب توجه این است که آمریکا و کشورهای غربی بهمنظور هیولاسازی از مسلمانان و دین اسلام به اقدامات تروریستی گروههای اسلامگرایی استناد میکنند که خود برای پیشبرد اهداف و منافعشان شکل دادهاند و به عمد هیچ توجهی به گرایشهای پیشرو در دنیای اسلام ندارند چراکه آنها در برابر سلطهگریها و زیادهخواهیهای آمریکا در منطقه ایستادگی میکنند. آمریکا سالهاست در جنگ تبلیغاتی خود تلاش میکند ایستادگی جمهوری اسلامی ایران و گروههای مقاومت در منطقه در برابر سیاستهای نابودگر خود را برچسب تروریسم بزند تا از این طریق تمام فشارها و تحریمهای ظالمانه علیه آنها را برای مردم جامعه خود توجیه کند، مسالهای که تحت عنوان «اسلامهراسی» به آن اشاره شد.
حزبالله مخالف افراطیگرایی
پیروزی قاطع حزبالله و جریانهای سیاسی نزدیک به آن در انتخابات پارلمانی اخیر لبنان از این نظر اهمیت دارد که حزبالله در شرایطی موفق به کسب رأی اعتماد گروهها و فرقههای مختلف در لبنان شده که دولت آمریکا رسما آن را در فهرست گروههای تروریستی قرار داده است و رسانههای غربی حزبالله و جمهوری اسلامی را متهم به فرقهگرایی و خشونتطلبی میکند. درواقع انتخابات پارلمانی لبنان و پیروزی حزبالله به منزله شکست این پروژه آمریکا محسوب میشود چراکه حزبالله و سیدحسن نصرالله نشان دادهاند که نهفقط اهل افراطگرایی مذهبی نیستند بلکه بهدنبال محافظت لبنان از تروریسم و افراطگرایی و جنگ و خونریزی فرقهای هستند. لبنانیها سیدحسن نصرالله را حامل تفکر اسلام ناب محمدی میدانند که به ایمان، محبت، امنیت و تمام ارزشهای دینی، مردم را دعوت میکند و مردی است که هر چه بر زبان میراند به آن عمل میکند. اگر حزبالله نبود، این امنیت و صلحی که لبنان امروز دارد نبود و حتی برگزاری این انتخابات هم امکانپذیر نمیشد.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/