دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
27 آذر 1396 - 14:29
آنا بررسی می کند ؛

بازی خطرناک جمهوری آذربایجان در پازل رژیم صهیونیستی

جمهوری آذربایجان تحت حاکمیت خاندان علی‌اف با وابستگی و حمایت غرب و به خصوص رژیم صهیونیستی در سال‌های گذشته سیاستهای بحث برانگیزی را هم به لحاظ دخلی و هم به لحاظ خارجی به خصوص در قبال برخی همسایگانش در پیش گرفته است. اما این سیاست چقدر می‌تواند منافع آذربایجان را تامین کند؟
کد خبر : 242683

گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا: جمهوری آذربایجان سیاست دامن زدن به اختلاف‌های قومی و مذهبی در داخل ایران را در دستور کار قرار داده و در این راه، همکاری‌های اطلاعاتی- امنیتی خود را با آمریکا و رژیم صهیونیستی، گسترش داده است.


جمهوری آذربایجان از زمان استقلال در سال 1991 تاکنون، تحت سیطره خاندان علی‌اف بوده است. حیدر علی‌اف (پدر الهام علی اف) به عنوان سومین رئیس جمهور جمهوری آذربایجان از سال 1993 تا سال 2003 بر این کشور تازه بنیاد، حکومت کرد. الهام علی‌اف هم از سال 2003 تاکنون، مقام ریاست جمهوری را در دست دارد.


دو دهه و نیم حاکمیت خاندان علی‌اف بر جمهوری آذربایجان نشان می‌دهد که این کشور بیشتر یک شبه جمهوری است. حکومت جمهوری آذربایجان به حکومت‌های پادشاهی و سلطانی شبیه‌تر است. سیاست‌های سرکوبگرانه داخلی این پدر و پسر، انتقاد بسیاری از نهادهای حقوق بشری بین‌المللی را به همراه داشته است. در حوزه سیاست خارجی نیز، سیاست‌های آنها برخلاف امنیت و ثبات منطقه، تعرض به تمامیت ارضی ایران و منافع جهان اسلام بوده است.



سیاست داخلی جمهوری آذربایجان


حیدر علی‌اف در دوره شوروی سابق و پیش از استقلال جمهوری آذربایجان، عضو «کا. گ. ب»، اداره اطلاعاتی و امنیتی شوروی سابق، بود. او پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری در سال 1993، تا زمان مرگش از تمام آموخته‌ها و دانسته‌هایش در آن دوره، برای سایه انداختن بر همه عرصه‌های زندگی مردم و سرکوب‌های داخلی استفاده کرد. این روند، پس از مرگ حیدر علی‌اف و به قدرت رسیدن الهام علی‌اف، تا کنون ادامه پیدا کرده است. در ادامه به مهمترین سرفصل‌های سیاست داخلی خاندان علی‌اف پرداخته می‌شود.


دین‌زدایی از جامعه


خاندان علی‌اف با انگیزه‌های قومی، طی بیش از دو دهه حاکمیت سیاسی خود بر جمهوری آذربایجان به طور پیوسته کوشیده‌اند هویت دینی و مذهبی آذربایجان را از میان بردارند. حدود 97 درصد مردم این کشور مسلمانند. حدود 85 درصد از مسلمانان این کشور شیعه مذهب و بقیه، سنی هستند.


ایران و جمهوری آذربایجان ذاتا به عنوان دو کشور شیعه مذهب و همسایه می‌توانند در زمینه‌های مختلف با یکدیگر همکاری‌های بسیار نزدیکی داشته باشند اما دلبستگی خاندان حاکم به قومیت و تلاش برای محو آثار مذهب از عرصه‌های زندگی اجتماعی مردم خود، موانع زیادی بر سر همکاری‌ها، ایجاد کرده است.


خاندان علی‌اف با انگیزه‌های قومی، طی بیش از دو دهه حاکمیت سیاسی خود بر جمهوری آذربایجان به طور پیوسته کوشیده‌اند هویت دینی و مذهبی آذربایجان را از میان بردارند.

یکی از اهداف اصلی علی‌اف‌ها برای کوبیدن بر طبل قوم‌گرایی، کمرنگ کردن نقش مذهب و اشتراکات مذهبی مردم جمهوری آذربایجان با مردم ایران بوده است. آنها به هیچ روی دوست ندارند مردم جمهوری آذربایجان کمترین نزدیکی مذهبی و فرهنگی با مردم ایران احساس کنند.


تاکید بر قوم‌گرایی


تحت حکومت خاندان علی‌اف، تاکید بر قوم‌گرایی به یکی از مهمترین سرفصل‌های سیاست داخلی و خارجی کشور تبدیل شده است. پیگیری این سیاست، در عرصه داخلی عملا به سرکوب اقلیت‌های قومی و در عرصه خارجی به تنش با دیگر همسایگان از جمله ایران، انجامیده است.


خاندان علی‌اف با تمرکز بر موضوع قومیت، کمرنگ‌تر کردن یا حتی محو دیگر عناصر هویتی جمهوری آذربایجان را در دستور کار قرار داده‌اند. همچنین آنها از این راه خواهان حذف صورت مساله‌ای به نام وجود دیگر اقلیت‌های قومی در کشور هستند.


پیگیری سیاست قوم‌گرایی، موجب توجه ویژه خاندان علی‌اف به کشور ترکیه شده است. جالب اینجاست آنها در این راه حتی از ترکیه، پیشی گرفته‌اند. رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه بر مساله قومیت تاکید ویژه‌ای دارد و سیاست سرکوب کردها را در داخل، در پیش گرفته است.


با این همه، رجب طیب اردوغان هرگز در پی حذف عنصر اسلام از سیاست داخلی و خارجی ترکیه نبوده است و برعکس به اسلام به عنوان عاملی که همبستگی داخلی و خارجی را افرایش می‌دهد، نگاه کرده است. وجود عنصر اسلام‌گرایی در سیاست‌های اردوغان موجب شده است، ایران و ترکیه به رغم اختلاف داشتن بر سر برخی مسائل، در زمینه‌های مختلف با یکدیگر همکاری‌های خوبی داشته باشند.


سرکوب اقلیت‌ها


اقلیت‌های قومی بسیاری مانند ارمنی‌ها، روس‌ها و تالش‌ها، در جمهوری آذربایجان زندگی می‌کنند. سازمان‌ها و نهادهای حقوق بشری، بارها نگرانی خود را از وضعیت اقلیت‌های قومی در این کشور ابراز کرده و حکومت را به سرکوب‌گری، اعمال تبعیض و نقض حقوق اقلیت‌ها متهم کرده‌اند.



طبق گزارش‌های منتشر شده، زندان، شکنجه و حتی حذف فیزیکی فعالان قومی و طرفدار حقوق اقلیت‌ها در این کشور امری عادی است. حکومت با جدیت تمام، سیاست همسان‌سازی اقلیت‌های قومی و ذوب آنها را در اکثریت، دنبال می‌کند.


با وجود این، همکاری‌های نزدیک خاندان علی‌اف با آمریکا و دیگر کشورهای غربی و اسرائیل موجب شده است که آنها به نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب اقلیت‌های قومی، در جمهوری آذربایجان، توجهی نداشته باشند و اقدامی برای تغییر رفتار باکو انجام ندهند.


ساکت کردن همه صداهای مخالف


سیاست سرکوب داخلی خاندان علی‌اف تنها به فعالان مذهبی و اقلیت‌های قومی، محدود نمی‌شود. آنها در دوره زمامداری خود کوشیده‌اند همه صداهای مخالف و ضد سیاست‌های حکومتی خود را، خاموش کنند.


همکاری‌های نزدیک خاندان علی‌اف با آمریکا و دیگر کشورهای غربی و اسرائیل موجب شده است که آنها به نقض گسترده حقوق بشر و سرکوب اقلیت‌های قومی، در جمهوری آذربایجان، توجهی نداشته باشند و اقدامی برای تغییر رفتار باکو انجام ندهند.

نهادهای حقوق بشری، مانند دیده‌بان حقوق بشر، بارها حکومت جمهوری آذربایجان را به نقض گسترده حقوق بشر متهم کرده‌اند. این نهادها موارد زیادی از دست گیری‌های خود سرانه، بازداشت‌های نامحدود، ضرب و شتم شدید افراد، شکنجه و حتی ناپدیدشدن فعالان مدنی و مخالفان سیاست‌های حکومتی را در این کشور ثبت و ضبط کرده‌اند.


حکومت جمهوری آذربایجان سابقه بسیار بدی در آزار و اذیت روزنامه نگاران دارد. روزنامه نگارانی که از حکومت انتقاد می‌کنند یا از سیاست‌های حکومتی پیروی نمی‌کنند، با پیامدهایی چون آزار و اذیت پیوسته، اخراج از کار، زندان و حتی حمله فیزیکی، روبرو می شوند.


همه چیز در جمهوری آذربایجان به الهام علی‌اف ختم می‌شود. او هیچ گونه انتقاد یا مخالفتی را تحمل نمی‌کند. در دوره او نیز مانند دوره حیدر علی‌اف، آزادی‌های مدنی در کشور جایی ندارد. رژیم حاکم بر جمهوری آذربایجان با هرگونه تجمع و تظاهراتی با خشونت برخورد می‌کند.


سیاست خارجی جمهوری آذربایجان


جمهوری آذربایجان از زمان استقلال تاکنون تقریبا به طور کامل، تحت سیطره خاندان علی‌اف بوده است. نگاهی به حکومت تقریبا 25 ساله این خاندان بر جمهوری آذربایجان نشان می‌دهد که آنها در زمینه سیاست خارجی، اولویت‌هایی را به طور پیوسته دنبال کرده‌اند.


به طور خلاصه می‌توان گفت عواملی چون میراث تاریخی، موقعیت جغرافیایی جمهوری آذربایجان، سیاست‌های داخلی حکومت و اهداف بلند مدت خاندان حاکم، در جهت‌گیری سیاست خارجی این کشور تاثیر گذار بوده است. در ادامه به مهمترین سرفصل‌های سیاست خارجی جمهوری آذربایجان پرداخته می‌شود.


بازگرداندن ناگورنو- قره باغ به جمهوری آذربایجان


بی‌تردید یکی از مهمترین اولویت‌های سیاست خارجی جمهوری آذربایجان، بازگرداندن ناگورنو- قره‌باغ به جمهوری آذربایجان بوده است. از زمان اتحاد جماهیر شوروی، جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر حاکمیت بر این منطقه با یکدیگر دچار اختلاف بودند.


جنگ و درگیری جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر کنترل ناگورنو- قره باغ، در اواخر دهه 1980 میلادی تا سال 1994، به اوج خود رسید. پس از برقراری آتش بس در سال 1994، گفتگوهای دو طرف بر سر این منطقه، تا‌کنون به نتیجه‌ای نرسیده است.


بیشتر جمعیت ناگورنو- قره‌باغ، ارمنی هستند اما این منطقه تا اواخر دهه 1980 میلادی، بخشی از جمهوری آذربایجان بود. مردم ناگورنو- قره‌باغ خواهان جدایی از جمهوری آذربایجان و پیوستن به ارمنستان بودند.


فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، درگیری میان این دو جمهوری سابق شوروی را بر سر حاکمیت بر منطقه مورد مناقشه، شدت بخشید. در پایان کشمکش‌های سرزمینی، منطقه ناگورنو- قره باغ عملا از جمهوری آذربایجان جدا شد و در آن جمهوری قره‌باغ تشکیل شد.


با وجود ادعاهای گاه و بیگاه حکومت جمهوری آذربایجان و دستگاه تبلیغاتی آن و مطرح کردن اتهام‌هایی علیه ایران در زمینه‌های مختلف، ایران و کشورهای عضو جامعه بین‌الملل، جمهوری قره‌باغ را به رسمیت نشناخته‌اند.


بحران‌سازی برای ایران


خاندان علی‌اف، طی دوره حکومت خود، با وجود درگیر بودن با مسائل مختلف داخلی و خارجی، همواره سیاست غیرسازنده‌ای را در قبال ایران پیگیری کرده‌اند. آنها کوشیده‌اند رشته‌های پیوند مردم جمهوری آذربایجان با مردم ایران را آهسته و پیوسته بگسلند. این سیاست نامناسب در برابر ایران، روی دیگر سیاست قوم‌گرایی حکومت در داخل کشور است.


کشوری که امروزه با نام جمهوری آذربایجان شناخته می‌شود، از زمان هخامنشیان تا دوره قاجار، یعنی حدود دو هزار و چهار صد سال، بخشی جدایی‌ناپذیر از ایران بود. طی این دوره طولانی، هرگز مردم این منطقه، خود را از دیگر مردم ایران، جدا حس نکردند.


تنها جنگ‌های ایران و روسیه تزاری در ابتدای قرن نوزدهم میلادی، باعث جدایی این منطقه، از ایران شد. حکومت کنونی جمهوری آذربایجان می‌کوشد با همه ابزارهای موجود و به هر طریق ممکن، این پیشینه تاریخی را زیر سوال ببرد و تاریخی دروغین برای این منطقه بنویسد.


خاندان علی‌اف، طی دوره حکومت خود، با وجود درگیر بودن با مسائل مختلف داخلی و خارجی، همواره سیاست غیرسازنده‌ای را در قبال ایران پیگیری کرده‌اند. آنها کوشیده‌اند رشته‌های پیوند مردم جمهوری آذربایجان با مردم ایران را آهسته و پیوسته بگسلند. این سیاست نامناسب در برابر ایران، روی دیگر سیاست قوم‌گرایی حکومت در داخل کشور است.

خاندان علی‌اف چنان رفتار کرده‌اند که انگار نصف ایران، همواره بخشی از جمهوری آذربایجان بوده است؛ در صورتی که واقعیت چیز دیگری است و جمهوری آذربایجان تا قبل از جنگ‌های ایران و روس، همواره بخشی از ایران بود.


حاکمان باکو با پیگیری سیاست دامن زدن به تنش‌های قومی و مذهبی در داخل ایران، ثبات و یکپارچگی کشور ایران را هدف گرفته‌اند. آنها بازی خطرناکی را شروع کرده‌اند؛ بازی خطرناکی که ممکن است دودش قبل از همه به چشم خودشان برود.


ماه گذشته درست زمانی که الهام علی‌اف برای شرکت در نشست سه جانبه روسای جمهور ایران، روسیه و جمهوری آذربایجان به تهران سفر کرده بود، انجمن نویسندگان جمهوری آذربایجان در باکو میزبان یوسف عزیز بنی طرف از رهبران معنوی جنبش به اصطلاح جدایی استان خوزستان ایران بود. فردی که در شبکه تلویزیونی العربیه و پایگاه اینترنتی آن به زبان فارسی به فعالیت تبلیغی علیه تمامیت ارضی ایران مشغول بوده و از ایران تحت عنوان «حکومت تروریستی» نام می برد.


همچنین حکومت جمهوری آذربایجان با کمک اسرائیل، یک دفتر ویژه ضد ایرانی را در باکو تاسیس کرده است.در واقع این دفتر یک مرکز اطلاعاتی و کانون جنگ روانی و رسانه‌ای علیه هویت ملی و تمامیت ارضی ایران است که وظیفه دارد تا با کمک و حمایت اطلاعاتی اسرائیل در مناطق شمال غرب ایران ناامنی و اغتشاش به وجود بیاورد


گرایش به ترکیه و دیگر کشورهای ترک زبان


ایران یکی از نخستین کشورهایی بود که استقلال جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت و با این کشور روابط دیپلماتیک برقرار کرد. پیوندهای دیرینه میان مردم دو کشور، گذشته تاریخی مشترک و مذهب تشیع می‌توانست برای همکاری های ایران و جمهوری آذربایجان، زمینه بسیار خوبی فراهم کند.


اما حکومت جمهوری آذربایجان راه دیگری در پیش گرفت و ترکیه را که با جمهوری آذربایجان همسایه نیست، به عنوان مهمترین شریک راهبردی خود انتخاب کرد. این انتخاب، نتیجه برتری دادن به عنصر قومیت به جای دیگر عناصر هویتی بود.


جالب اینجاست دیدگاه‌های جمهوری آذربایجان و ترکیه، درباره مساله قومیت با هم یکسان نیست. خاندان علی‌اف کوشیده‌اند قومیت را سنگ بنای هویت کشور نوبنیاد خود معرفی کنند. در حالی که ترکیه به ویژه ترکیه دوره اردوغان علاوه بر قومیت، اسلام را نیز بخشی جدایی ناپذیر از هویت تاریخی ترکیه می‌داند.



امپراتوری عثمانی در اواخر عمر خود با افتادن به دام پان ترکیسم و قومیت گرایی و ماجراجویی‌های خارجی، بخش مهمی از سرزمین‌های تحت سیطره خود را از دست داد و در نهایت در دهه سوم قرن بیستم، به طور کامل از هم پاشید.


اسرائیل نیز که همواره به دنبال باز کردن جای پایی در کشورهای اسلامی و غیر عرب و ترجیحا مخالف ایران بوده، در جمهوری آذربایجان فرصت‌های زیادی برای بهره‌برداری و میوه‌های شیرینی برای چیدن پیدا کرده است.

امپراتوری عثمانی زمانی امپراتوری عثمانی شد که توانست از نیروی همه اقوام تحت سیطره خود در جهت افزایش قدرت و اعتلای دولت علیه، استفاده کند. امپراتوری عثمانی در پایان عمر خود با کنار گذاشتن مدارای داخلی و روی آوردن به ملی‌گرایی افراطی و دست زدن به تصفیه‌های قومی، بخش اعظم سرزمین‌ها و مردمی را که می‌توانستند به عظمت امپراتوری کمک کنند، از دست داد.


پیامدهای بین‌المللی سرکوب ها و پاکسازی‌های قومی اواخر دوره امپراتوری عثمانی، همچنان دامن‌گیر ترکیه امروزی شده که از ویرانه‌های امپراتوری عثمانی سربر آورده است. یکی از دلایلی که کشورهای اروپایی، مایل نیستند ترکیه امروزی را در اتحادیه اروپا ببینند، همین تاریخچه تاریک عثمانی‌ها به ویژه در اواخر عمر آن بوده است.


رهبران جمهوری آذربایجان در بسیاری موارد ترکیه امروزی را الگوی خود قرار داده اند ولی به سرنوشت امپراتوری عثمانی چندان توجه نکرده‌اند. جمهوری آذربایجان با توجه به نوپا بودن، چنین تجربه‌هایی را از سر نگذرانده اما راهی که در پیش گرفته، شبیه راهی است که امپراتوری عثمانی در پایان عمر خود پیمود.


سیاست قوم گرایانه حکومت جمهوری آذربایجان، بی‌تردید موجب افزایش شکاف‌های اجتماعی و نارضایتی‌های داخلی می‌شود. گذشته از این، در عرصه خارجی هم می‌تواند به افزایش تنش با ایران، ارمنستان و روسیه بینجامد.


پیگیری این سیاست، حتی می تواند منافع روسیه را در منطقه قفقاز جنوبی و فراتر از آن در آسیای میانه به طور جدی به خطر بیندازد. بدیهی است پاسخ کشور قدرتمند روسیه به تهدیدهایی این چنینی، قاطع و ویرانگر خواهد بود. پس به نفع جمهوری آذربایجان است از بحران سازی برای کشورهای قدرتمند همسایه، دست بردارد.


خوش رقصی برای آمریکا و اسرائیل


جمهوری آذربایجان از لحاظ موقعیت جغرافیایی جای مانور چندانی ندارد. روسیه و ایران دو کشور قدرتمند منطقه در شمال و جنوب آن قرار دارند. در غرب این کشور هم ارمنستان واقع شده است که رابطه‌ای خصمانه با باکو دارد. در شمال غرب جمهوری آذربایجان یک کشور مسیحی دیگر به نام گرجستان واقع شده است. مرزهای شرقی آن هم به دریای کاسپین محدود می‌شود.


رویکردهای داخلی و خارجی حکومت جمهوری آذربایجان از زمان استقلال به این سو، حساسیت کشورهای منطقه را نسبت به سیاست‌ها و اهداف بلندپروازانه آن برانگیخته و واکنش‌هایی را هم به همراه داشته است.


گرچه سیاست منطقه‌ای جمهوری آذربایجان، کشورهای همسایه را نگران کرده اما موجب توجه شماری از بازیگران فرامنطقه‌ای مانند آمریکا و اسرائیل به آن شده است. آمریکا به شدت مایل است در کشورهای پیرامون روسیه پایگاه‌هایی داشته باشد. منطقه قفقاز جنوبی که حیاط خلوت روسیه به شمار می‌آید، یکی از مناطق مورد پسند آمریکاست.


اسرائیل نیز که همواره به دنبال باز کردن جای پایی در کشورهای اسلامی و غیر عرب و ترجیحا مخالف ایران بوده، در جمهوری آذربایجان فرصت‌های زیادی برای بهره‌برداری و میوه‌های شیرینی برای چیدن پیدا کرده است.


یکی از دلایلی که موجب شده است جمهوری آذربایجان به طور بی‌پروا و بعضا گستاخانه به اقدام‌های تحریک‌آمیز و تنش‌زا علیه کشورهای همسایه از جمله ایران دست بزند، همین حمایت‌های آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است.


خاندان علی‌اف، از آنجا که نمی‌توانند یا نخواسته‌اند با کشورهای همسایه روابط عمیق و دوستانه‌ای داشته باشند، مجبور شده‌اند هرچه بیشتر به دامان آمریکا و رژیم صهیونیستی، دشمن بزرگ کشورهای اسلامی، پناه ببرند و پیش آنها خوش رقصی کنند.


غنی بودن جمهوری آذربایجان از لحاظ منابع نفت و گاز، موجب توجه بیشتر اروپا و آمریکا و شرکت‌های چندملیتی به این کشور شده است. یکی از دلایلی که باعث شده است غربی‌ها چشم خود را روی سیاست‌های سرکوبگرانه الهام علی‌اف ببندند، همین پیوندها و زد و بندهای اقتصادی با باکو بوده است.

ای کاش حاکمان باکو قدری به سرنوشت کشور همسایه خود گرجستان توجه می‌کردند و تا این اندازه روی کمک‌های آمریکا و اسرائیل حساب باز نمی‌کردند. نیروهای گرجی به پشتوانه و دلگرمی حمایت‌های آمریکا و ناتو، در سال 2008 کوشیدند منطقه خودمختار اوستیای جنوبی را به زور تصرف کنند.


روسیه با قدرت تمام به کمک اوستیای جنوبی شتافت و نیروهای گرجی شکست را در مدت کوتاهی پذیرفتند. آمریکا و ناتو هم نتوانستند به میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهور متوهم وقت گرجستان، کمکی بکنند. نتیجه این جنگ، جدایی کامل اوستیای جنوبی از گرجستان بود.


تلاش برای پیوستن به خانواده کشورهای اروپایی


جمهوری آذربایجان به دنبال همگرایی هرچه بیشتر با نهادها و سازمان‌های یورو- آتلانتیکی است. این درست همان سیاسی بوده که دیگر کشور همسایه جمهوری آذربایجان یعنی گرجستان هم، آن را از زمان استقلال به این سو، دنبال کرده است.


جمهوری آذربایجان گذشته از اینکه می‌خواهد خود را کشوری اروپایی به دنیا بشناساند، از راه وارد شدن در ساختارهای یورو- آتلانتیک به دنبال آن است تا در مواقع نیاز، حمایت کشورهای اروپایی و آمریکا را به ویژه در عرصه سیاسی، به همراه داشته باشد.


سه کشور کنونی منطقه قفقاز جنوبی، نزدیک به دو قرن زیر سایه روسیه تزاری و کمونیستی زندگی کردند. سایه روسیه همچنان بر کشورهای این منطقه سنگینی می‌کند. به ویژه دو کشور جمهوری آذربایجان و گرجستان، می‌خواهند با نزدیکی به اروپا و آمریکا، از نفوذ تاریخی روسیه در این منطقه بکاهند.


غنی بودن جمهوری آذربایجان از لحاظ منابع نفت و گاز، موجب توجه بیشتر اروپا و آمریکا و شرکت‌های چندملیتی به این کشور شده است. یکی از دلایلی که باعث شده است غربی‌ها چشم خود را روی سیاست‌های سرکوبگرانه الهام علی‌اف ببندند، همین پیوندها و زد و بندهای اقتصادی با باکو بوده است.



سخن پایانی


مردم کشوری که امروزه جمهوری آذربایجان شناخته می‌شود، از زمان هخامنشیان یعنی قرن شش قبل از میلاد تا ورود سلجوقیان به ایران در نیمه نخست قرن یازدهم میلادی، از لحاظ نژادی و زبانی، ایرانی به شمار می آمدند.


حتی پس از ورود سلجوقیان به ایران و آسیای صغیر در قرن یازدهم میلادی، چند قرن طول کشید تا زبان ترکی در آذربایجان و آسیای صغیر کاملا گسترش پیدا کند. سربرآوردن شاعران پارسی زبان بزرگی چون نظامی گنجوی و خاقانی شروانی در این منطقه حتی پس از حاکمیت سلجوقیان بر ایران و آذربایجان، گویای این امر است.


گسترش زبان ترکی در آذربایجان تا شروع سلسله صفویه در سال 1501 میلادی به تدریج ادامه پیدا کرد و در دوره صفویه تا اندازه زیادی کامل شد. تا دوره صفویه مردم منطقه آذربایجان، بیشتر سنی مذهب بودند. با تلاش‌های شاه اسماعیل صفوی و دیگر شاهان این سلسله، تشیع در آذربایجان به مذهب غالب تبدیل شد.


مردم آذربایجان از لحاظ نژادی هم، با وجود مهاجرت‌های صورت گرفته به این منطقه، همچنان ایرانی هستند. آنها از لحاظ رنگ پوست و مو، ریخت شناسی، به هیچ روی به زردپوستان آسیای میانه یا مغول‌ها شبیه نیستند. بررسی‌های ژنتیک به عمل آمده نیز این امر را ثابت کرده است. آذری ها سفید پوست و آریایی تبار هستند.


زبان مردم این منطقه، نزدیک به 2 هزار سال، زبانی نزدیک به دیگر مردم ایران و از خانواده زبان‌های هندو اروپایی بود. از لحاظ تاریخی، منطقه‌ای که امروزه جمهوری آذربایجان شناخته می‌شود، از دوره هخامنشیان تا دوره فتحعلی شاه قاجار و جنگ های ایران و روسیه تزاری در ابتدای قرن نوزدهم، یعنی زمانی حدود 2400 سال، همواره بخشی از ایران بود.


مردم این منطقه هرگز طی این دوره طولانی، خود را از دیگر مردم ایران جدا نمی‌دانستند و تنها جنگ، باعث جدایی بخشی از آذربایجان از ایران شد. حتی پس از نزدیک به دو قرن حاکمیت روسیه تزاری و کمونیستی، مردم کنونی جمهوری آذربایجان، همچنان شیعه مذهب هستند.


با وجود این، خاندان علی‌اف، به دنبال تحریف تاریخ و نوشتن تاریخی دلخواه برای مردم جمهوری آذربایجان هستند. طبق این تاریخ دستکاری شده حکومتی، مردم جمهوری آذربایجان هرگز با ایران و ایرانی هیچ پیوند نژادی، زبانی، تاریخی، فرهنگی و مذهبی نداشته و ندارند.


این دروغی است که خاندان علی‌اف با همه ابزارهای در دسترس، آن را تبلیغ کرده‌اند و درصددند آن را به خورد بخشی از مردم ایران هم بدهند. دامن زدن به اختلاف‌های قومی و مذهبی در ایران، به سیاست ثابت آنها تبدیل شده است.


بدیهی است چنین اقدام هایی، اعمالی خصمانه به شمار می‌آیند و حق پاسخ به آنها از هر راه ممکن برای ایران محفوظ است. دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی و دیپلماسی کشور باید این اقدام‌ها را به دقت رصد کنند و به آنها پاسخی قاطع و شایسته بدهند.



انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب