مساله علوم انسانی در ایران
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، کارکرد علوم انسانی به حسب تعریف و ماهیت آن، تبیین، توصیف، پیشبینی، کنترل و تا حدی تجویز در قلمرو کنش انسانی در عرصههای مختلف زندگی است. مساله علوم انسانی و اجتماعی در ایران این است که در انجام این مسئولیت توانا نیست.
علوم انسانی وقتی با مساله تبیین و تجویز در قلمرو کنش انسانی در ایران روبهرو میشود توانایی حل آن را ندارد. برای حل این مساله چارهجوییهای مختلفی میتوان کرد. یک راه حل این است که مبتنی بر همین ظرفیتهای دانشی علوم اجتماعی و انسانی موانع کاربرد آن را مورد بررسی قرار دهیم. چنین دیدگاهی منطقا باید بر این پایه باشد که این علوم برای انجام وظایف خود نیازمند همراهانی هستند که مکمل آن علوم محسوب میشوند. از سویی دیگر برخی موانع ارزشی و فرهنگی نیز در جامعه وجود دارد. به این معنا که جامعه ما آنچنان که به علوم فنی، مهندسی و پزشکی اعتقاد دارد برای موضوعات علوم اجتماعی و انسانی به متخصصان آن مراجعه نمیکند.
بخشی هم این مشکل را به سطح و ساحت دولت برمیگرداند. یعنی نهادهای سیاستگذار و تصمیمگیر و بهکارگیرنده دستاوردهای علوم اجتماعی و انسانی در ایران وظیفه خود را بدرستی انجام نمیدهند و تصمیمگیریهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به وسیله کسانی انجام میگیرد که اعتبار و حجیتی برای علوم انسانی قائل نیستند.
بحث دیگر این است که حاکمیت این نگاه باعث میشود که در مسیر تولید همین علوم نهادهایی مثل آموزش و پرورش و وزارت علوم هم بدرستی وظایف خود را انجام نمیدهند و دانشآموختگان علوم انسانی و اجتماعی مثل علوم فنی، مهندسی و پزشکی توانمند بار نمیآورند. متاسفانه نظام آموزشی در این علوم پژوهش محور نیست بلکه حافظهمحور است و همچنین گذشتهگراست و در مرزهای علم قرار ندارد.
برخی هم بر این باورند که مشکلات مربوط به علوم انسانی و اجتماعی فقط به ایران مربوط نمیشود بلکه این مسائل و مشکلات در ایران بیشتر خود را نشان میدهد و در موطنش یعنی کشورهای غربی این مشکلات کمتر رخ مینماید. شاید علتش این باشد که علوم انسانی و اجتماعی بر مبنای غلطی استوار است. منظور از مبانی این است که این علوم درباره عالم و آدم تصویری را مفروض گرفته که صحیح نیست. بنابراین تبیینها و توصیههای آن هم نابجاست و اگر کسی براساس این تبیینها و توصیهها تصمیمگیری کند تصمیم درستی نخواهد بود. آن مفروض اساسی این است که علوم انسانی و اجتماعی با حذف خدا، کمال و سعادت از زندگی انسان، او را تبیین میکند. انسان به عنوان مهمترین بخش این عالم به خدا اتصال دارد و این اتصال مهمترین واقعیت وجودی اوست. علوم انسانی و اجتماعی موجود که این واقعیت را نمیبیند، بر همان اساس در حوزه کنش انسانی تبیین و تجویز میکند و طبعا نتیجه هم نادرست و غیرواقعی است.
رهبر انقلاب اسلامی از سالها پیش بدرستی معتقد بوده و هستند که علوم انسانی باید مبانی و تعریف و تصویر خود از آدم و عالم را از قرآن کریم بگیرد. جوامع اسلامی بر وحی بودن قرآن اجماع قطعی دارند و همین دلگرمی ارزشمند باعث میشود نسبت به انسان مرتبط با خدا معرفت حاصل شود. در واقع قرآن انسانشناسی الهی به ما ارائه میکند و این انسان شناسی میتواند مبنای علوم انسانی و اجتماعی قرار گیرد. به عبارت دیگر یافتههای قرآن باید به عنوان نقطه آغاز نظریهپردازیهای علوم انسانی و اجتماعی مطرح شود. این نگاه حتی با رویکردهای متدولوژیک متعارف در حوزه علوم انسانی و اجتماعی هم در تعارض نیست. همایشی که در قم با عنوان قرآن و علوم انسانی برگزار شد قصد پیگیری چنین مسئولیتی را داشت. جامعه علمی باید از این رویکرد استقبال کند چون برای کسانی که دغدغه حقیقت دارند این مسیر در واقع راهی است که باعث خواهد شد علوم انسانی از این بنبست و ناکارآمدی در برابر انجام وظایف و مسئولیتها خارج شود.
دبیرکنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی
منبع: جامجم
انتهای پیام/