دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

«زیارت» تجدید بیعت امّت با امام/ چرا وهابیّت زیارت را شرک می‌دانند؟

آیت‌الله قرهی همزمان با رحلت پیامبر اعظم(ص) در سخنانی ضمن شرح آداب زیارت به توضیح چرایی مخالفت وهابیت با زیارت پرداخت.
کد خبر : 233092

به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا، آیت‌الله قرهی در شب 27 صفر المظفر 1439 برابر با 24 آبان‌ماه 1396 در مسجد امام مهدی(عج) به ایراد سخن با موضوع زیارت؛ تجدید بیعت امّت با امام پرداختند که در این گزارش مشروح آن تقدیم می‌شود.


زیارت؛ عَلَمی برای تجدید بیعت با امام


یکی از نکات بسیار مهم در باب امام و امّت، زیارت امام است که فرض است، حال این امام، چه امام، حیّ باشد و چه به ظاهر از دنیا رفته باشد.


وجود مقدّس امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «من زارنا فی مماتنا، فکأنّما زارنا فی حیاتنا» (جلد 97 بحارالانوار)، هر کس ما را بعد از وفاتمان زیارت کند، کأنّ در زمان حیاتمان، ما را زیارت کرده است. لذا معلوم می‌شود که زیارت امام، هم در حیات است و هم در ممات.


لفظ زیارت به معنی رؤیت الشیء هست، یعنی باید ببیند. بالاخره هر امّتی باید امام خود را ببیند. در مورد این که آیا ما هم موفّق به زیارت اماممان شدیم، باید گفت: چون امام زمان ما به ظاهر در پرده‌ی غیبت هستند، طبیعتاً باید گفت: نه، امّا اشکال از کجاست؟ اشکال از این است که امّت نتوانسته امام را خوب درک کند و لذا در پرده‌ی غیبت است. چون مع‌الأسف امّت، دیگر امامانی را هم که در زمان خودشان بودند، زیارت نکرد. چون زیارت خالی به معنی این که فقط انسان برود، ملاک حقیقی نیست. چون در زیارت، یک نوع عهد و پیمان و بیعت مطرح است. انسان باید امام زمان خودش را زیارت کند و با او عهد و پیمان ببندد که در راه او بماند. این هم که فرمودند: زیارت ما در ممات ما، مانند زیارت ما در حیات ماست، از همین جهت است که ما به زیارت حضرات معصومین برویم و عهد ببندیم که ما هستیم و إلّا اثنی عشری و دوازده امامی بودن معلوم نمی‌شد.


وجود مقدّس امام صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «زیارت قبر رسول الله(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و زیارت قبور الشهداء و زیارت قبر الحسین(صلوات اللّه و سلامه علیه)، تعدل حجة مبرورة مع رسول الله(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)»(وسائل الشیعه، جلد 10)، کسی که به زیارت پیامبر، زیارت قبور شهدا (نفرمودند: شهدای بدر، احد و ...، کلّی فرمودند: قبور شهدا) و زیارت قبر ابی‌عبدالله برود، معادل با حجّی مقبول است که با رسول الله(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) همراه بوده باشد.


چون خود زیارت، یک عهد و پیمان است، برای همین است که حضرت، زیارت شهدا را هم بیان فرمودند. چون انسان با شهدا هم عهد و پیمان می‌بندد که در راستای کار آن‌ها باشد. یک عدّه از انسان‌ها این‌گونه هستند: «صدقوا ما عاهدوا الله علیه، فمن من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا».


رسول الله در 1400 سال پیش بودند، ما در این زمان هستیم، امّا اگر به این زیارات برویم، همراه رسول خدا، حجّی مقبول انجام دادیم. یکی از نشانه‌های حجّ مقبول، این است که انسان توفیق پیدا کند و به محضر امام زمانش برسد. لذا همه‌ی مطالب به همین بیعت گره خورده است. خود پیامبر هم فرمودند که اگر کسی حجّ برود و به زیارت من نیاید، به من اجحاف کرده است. اتّفاقاً به خاطر همین فرمایش حضرات، می‌گویند: خوب است که انسان، مدینه دوم باشد که بعد از حجّ، به زیارت برود و حجّش، کامل شود. اگر کسی مستطیع شود، بر او واجب است که به حجّ برود، امّا چرا در حجّ، به زیارت قبر رسول الله و قبور ائمّه بقیع، شهدای احد و ... می‌رویم؟ چون حتّی اگر تمام اعمال حجّ را هم صحیح انجام بدهیم و حواسمان جمع باشد و قربة الی الله نیّت کنیم و از دنیا و مافیها بریده شده باشیم و به خدا متّصل باشیم؛ بدون بیعت با پیامبر و امام معنا ندارد و زیارت هم خودش دلالت بر همین است و یک نوع بیعت است.


لذا می‌بینیم که زیارت، عجیب هم اثر دارد که باورنکردنی است. کار به جایی برسد که بیان کند: هر کس به زیارت أبی‌عبدالله برود، با هر قدمی که برمی‌دارد، تمام گناهانش، آمرزیده می‌شود. این، تشویق‌ها برای چیست؟ این عالن حجّ مبروره برای چیست؟ این اعلان آمرزش گناهان برای چیست؟ همه، برای یک موضوع است: زیارت، اعلان بیعت است که ما پیرو این حضرات هستیم.


اگر زیارت نبود، اصلاً دیگر ما می‌دانستیم قبر رسول الله(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم)، ائمّه بقیع، حضرات در عتبات و ... کجا هستند. لذا خود عزاداری، سیاه پوشیدن، سیاه زدن و زیارت، خودش علم می‌شود که این‌ها پیرو این افراد هستند.


برای چه امام جواد(صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان می‌کنند: زیارت امام ثامن، حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا(صلوات اللّه و سلامه علیه)، بیست برابر از زیارت ابی‌عبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) برتر است؟ در حالی که ما می‌بینیم همه چیز را ابی‌عبدالله تقدیم کرده و خدا هم همه چیز را برای او قرار داده، از جمله این که حضرت صادق(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «جعل الله لتربة الحسین(صلوات اللّه و سلامه علیه)، شفاء من کل داء»، شفا برای همه‌ی مریضی‌های روحی و جسمی در تربت ابی‌عبدالله(صلوات اللّه و سلامه علیه) است. زیر قبّه دعا، مستجاب است. امامان از ذریّه او هستند و ... . امّا چرا در مورد زیارت حضرت ثامن‌الحجج(صلوات اللّه و سلامه علیه) این‌گونه می‌فرمایند؟ دلیل، این است که همه کس به زیارت حضرت ثامن‌الحجج نمی‌رود، مگر کسانی که شیعه‌ی اثنی عشری هستند.


پس خود این زیارت، علم و نشانه است و آن ثواب‌های کثیره را برای این بیان می‌کنند که خود این علم، نشان داده شود. یک عدّه سه امامی و هفت امامی و ... هستند، آن‌ها به زیارت ثامن‌الحجج نمی‌روند و این زیارت ما، یک نوع بیعت است. لذا می‌فرمایند: ثواب زیارت پدرم، حداقل بیست برابر بیشتر از زیارت ابی‌عبدالله است. در تمام این تشویق‌ها، یک نکته نهفته است و آن این که این عَلَم را تبیین کنند.


چرا وهابیّت، زیارت را شرک می‌دانند؟


خیلی جالب است، اتّفاقاً بی‌جهت نیست که وهابیّت، زیارت را شرک می‌داند. چون می‌دانید وهابیّت و بهائیّت، دو بازوی یهود هستند[1] و فهمیدند که این زیارات، عَلَم است و إلّا اگر قرار بود در زیارت، هیچ چیزی نباشد، ضرری به آن‌ها نمی‌زد، مانند خواندن قرآن. وقتی به مسجد النبی و مسجد الحرام بروی، می‌بینی تعداد زیادی نشستند و دارند قرآن می‌خوانند، با این مطلب مخالف نیستند، چون ضرری به آن‌ها نمی‌زند. می‌دانند وقتی کسی به دنبال امام افتاد، دیگر برنده است. وقتی به زیارت امام رفتی و امام، ابی‌عبدالله و اهل بیت را عَلم کردی، مردم در عالم می‌گویند: این‌ها چه کسی هستند که به زیارتشان می‌روید؟! این هم که بیان کردند: «هل الدین الا الحب»، برای این است که این حبّ، عامل می‌شود که انسان ببیند این کیست و عامل معرفت می‌شود. وقتی انسان این شخصیّت را بشناید، پیروی می‌کند و پیروی از ائمّه هم یعنی مخالفت با ظلم، تجاوز، غصب، هوی و هوس، بدی‌ها و زشتی‌ها در عالم. برای همین است که زیارت را شرک محسوب می‌کنند و إلّا اگر فقط زیارت یک قبر خالی بود، مهم نبود.


این‌ها در ذهن خودشان فکر کردند همین که مردم می‌روند ضریح و بارگاه را می‌بینند، تحت تأثیر قرار می‌گیرند، به همین جهت گنبد و بارگاه ائمّه بقیع را که تازه مانند حرم ثامن‌الحجج، ابی‌عبدالله و ... نبود، از بین بردند. فکر می‌کردند اگر گنبد و بارگاه نباشد، دیگر آرام آرام زیارت از یاد می‌رود. امّا اشتباهشان همین جاست.


فلسفه‌ زیارت امام درحجّ!


پس زیارت امام که بر امّت فرض است، یک دلیل دارد و آن، این است که اگر انسان با این زیارت که یک نوع بیعت است، جلو برود، معرفت پیدا می‌کند و وقتی معرفت پیدا کند، طبعاً دیگر می‌گوید: من پیرو او هستم، ما همین آرمان‌ها و مطالب را می‌خواهیم. آن‌ها هم از همین ناراحت هستند؛ چون می‌دانند امام بر حقّ، مخالف است. امام بر حقّ یعنی توحید. امام بر حق، یعنی گشوده شدن همه‌ی مطالب الهی و هر چه خدا بخواهد، دیگر تمام است. «بکم فتح الله» به واسطه‌ی شما، خدا همه چیز را می‌گشاید، همین است. اگر کسی به امام معرفت پیدا کرد و شناخت، دیگر اجازه نمی‌دهد عالم به دست دشمن، بدی‌ها، پلشتی‌ها و زشتی‌ها بیفتد و آن‌ها از همین ناراحت هستند.


از آن طرف هم اهل‌بیت چون علم مطلق خدا هستند، می‌آیند برای تشویق، این ثواب‌ها را برای زیارت بیان می‌کنند. البته این ثواب‌ها را هم می‌دهند، نه این که فکر کنید داده نمی‌شود، صددرصد داده می‌شود؛ چون قول آن‌ها که نعوذبالله کذب نیست. امّا علّت اصلی، همین عَلم کردن زیارت است.


لذا نگاه کنید پیوند حجّ را هم که بیان کردند، همین است، امام باقر می‌فرمایند: «إنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ یَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَیَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ یَأْتُونَا فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم» (وسائل الشیعه، جلد 10)، خدا به مردم امر کرده که سراغ این سنگ‌ها (یعنی کعبه) بیایند (عجیب است که احجار می‌فرماید؛ چون بدون امام، همین می‌شود[2])، آن‌ها را طواف کنند، سپس نزد ما بیایند و ولایت و هم‌بستگی خودشان را به ما خبر بدهند - که ما با هم یکی هستیم و به قول معروف ولایتی هستیم - و یاری خودشان را بر ما عرضه بدارند - که ما شما را یاری می‌کنیم -


لذا حضرت در روایت فوق دارند فلسفه این که بیان شده: بعد از حجّ، انسان باید به دیدار امام برود، بیان می‌کنند. لذا یک دلیل که می‌گوییم: زیارت، بیعت است، این روایت است که ما ولایت شما را پذیرفتیم و شما را یاری می‌کنیم، هر چه شما بگویید، به گوش جان می‌سپاریم و عمل می‌کنیم.


بیهوده نیست که در این زیارت اربعین، به خصوص در سال‌های اخیر که رونق بیشتری گرفته، این‌قدر سنگ می‌اندازند و حادثه‌ای را درست می‌کنند. این که این جمعیّت چند میلیونی به کربلا می‌روند و این‌قدر موکب که اکثر هم مردمی است، وجود دارد که غذا کم نمی‌آید و ...، از معجزات است و خیلی عجیب است. گویی سرزمین کربلا، وسعت پیدا می‌کند. این مطلب، جدّی است و در روایت هم داریم کأنّ زمین کربلا، وسعت می‌یابد. درست است که یک عدّه می‌آیند و یک عدّه می‌روند، امّا این‌قدر روز اربعین، جمعیّت زیاد است که عجیب است. این حبّ، مردم را می‌کشاند. لذا در بحث اربعین و ... بیهوده نیست که حادثه درست می‌کنند که امسال بحث سعد حریری را به وجود آوردند که معلوم نشود و خیلی این مطلب را نشان ندهند. رسانه‌های خبری در مورد جریان‌های دیگر زوم می‌کنند، امّا در این مورد کأنّ هیچ اتّفاقی نیفتاده، امّا برعکس، هر سال بیشتر می‌شود. خیلی جالب است که این افزایش جمعیّت، با وجود تمام اتّفاقاتی از جمله گران کردن بلیط‌های اتوبوس، بیمه، ویزا و ... رخ می‌دهد؛ چون صحنه‌سازی‌ها و تبلیغات سوئی می‌شود که چون رایگان هست می‌روند و ...، امّا با وجود افزایش قیمت‌ها هم باز جمعیّت بیشتر می‌شود و مردم مشتاقانه می‌روند تا جواب دندان‌شکنی به آن افراد بدهند.


یک عدّه در عراق یک سال کار می‌کنند که جمع کنند برای اربعین دوباره خرج کنند. آن هم با چه شور و ذوقی این کار را انجام می‌دهند. در ایّام اربعین که یکی، دو روز هم نیست و حداقل یک هفته هست، موکب‌هایشان را می‌زنند و مدام پذیرایی می‌کنند. این‌ها از روی چه عشقی است؟!


این که طرف پیاده می‌رود، پاهایش تاول می‌زند، اذیّت می‌شود، هر کس می‌رود و می‌آید، حداقل مریضی سرماخوردگی و ... دارد، از روی چه عشقی است؟! مگر ترکیه و ... هست که بروند تفریح کنند؟! خاک است، پس چیست که این‌ها را می‌کشاند؟! با این کشیدن‌ها چه می‌خواهد بیان کند؟!


لذا حتّی در مورد حجّ هم که بر مردم فرض شده و واجب الهی است، بحث زیارت امام هست که بعد از طواف سنگ‌ها باید نزد ما بیایند و ولایت و هم‌بستگی خودشان را به ما خبر بدهند. برای همین است که این ثواب‌ها در زیارات بیان شده است.


روایت دیگری نیز در مورد حجّ بیان شده - البته در مورد حجّ، سالانه دو میلیون می‌روند، امّا زیارت ابی‌عبدالله، بیست میلیونی است - که حضرت امام جعفر صادق می‌فرمایند: «اذا حجّ احدکم فلیختم بزیارتنا» (وسائل الشیعه، جلد 10)، هر گاه یکی از شما به حجّ رفت، آن را به زیارت ما به پایان برسانند. «لأن ذلک من تمام الحجّ»، برای این که به درستی حجّ، موقعی تمام می‌شود که به زیارت ما بیایید. حقیقت و تامّ حجّ، زیارت ماست. حجّ است و امامت.


این که بیان می‌کنیم: «بکم تقبل الطاعة المفترضة»، به واسطه‌ی شماست که همه‌ی واجبات الهی، پذیرفته می‌شود، یک موردش، حجّ است. بر کسی که مستطیع شود، حجّ، واجب است. اگر کسی که مستطیع است، عمداً نرود، حسب روایات شریفه، مرگش، مرگ نصاراست.


لذا حضرت می‌فرمایند: دیدار امام، از نشانه‌های تمامیّت و کمال حجّ، محسوب می‌شود. پس این زیارت، علاوه بر ثواب‌های زیادی که برای آن تبیین می‌کنند، دلیل و برهان هم دارد که آن، اعلان تبعیّت از امام است.


زیارت امام، بر امّت فرض است!


روایتی دیگر در من لا یحضره الفقیه، از وجود مقدّس حضرت ثامن‌الحجج، بیان شده که حضرت فرمودند: «فإنّ لکلّ امام عهد فی عنق اولیائه و شیعته»، برای هر امامی، عهدی به گردن دوستان و شیعیانش هست (یعنی باید این عهد و پیمان را ادا کنند). «و إنّ من تمام الوفاء بالعهد، زیارة قبورهم»، از نشانه‌های وفای کامل به این عهد و پیمان، زیارت قبورشان است.


چون همان‌طور که بیان کردم، وقتی به زیارت می‌روی، فقط زیارت قبر نیست، این، نشانه است که شما دارید می‌گویید: من پیرو این آقا هستم و می‌خواهم فرامین این آقا را اطاعت کنم و این است که دشمن می‌ترسد.


آیا تا حالا دیدید داعش و یا وهابیّت ملعون اعلام کند که اهرام مصر که فراعنه در آن دفن هستند، نروید ببینید؟! اتّفاقاً می‌روند می‌بینند. امّا چون این‌ها، جایگاه معرفت و بعد از آن خیزش در برابر ظلم است، نمی‌روند.


زیارت اربعین هم این خصوصیّت را دارد که آن فرمایش زینب کبری معلوم و مشهود شد که ما رأیت الا جمیلا. این فرمایش تازه در اربعین هر سال دارد بیشتر خودش را نشان می‌دهد. نصارا در اربعین می‌آیند، آن هم علمای نصارا! کاری کرده بودایی می‌آید، دیگران می‌آیند و وقتی هم از آن‌ها می‌پرسی، می‌گویند: حسین، چیز دیگری است. همه‌ی این‌ها در همین زیارت به وجود آمده است. اگر زیارت نبود، معلوم نمی‌شد و امام حسینی به عالم شناخته نمی‌شد. لذا این ثواب‌هایی که در زیارات بیان شده، برای همین است؛ چون شما باعث شدید ابی‌عبدالله در عالم شناخته شود.


آیا در مورد سایر ائمّه هم پیاده به زیارت رفتن وارد شده است؟


روایتی دیگر در وسائل الشیعه هست که امام صادق فرمودند: «من زار جدّی عارفا بحقّه کتب الله له بکل خطوة حجة مبرورة و عمرة مقبولة، والله یابن مارد ما تطعم النار قدما تغبرت فی زیارة امیرالمؤمنین ماشیا کان او راکبا، یا ابن مارد! اکتب هذا الحدیث بماء الذهب». ابن مارد از حضرت صادق القول و الفعل راجع به فضیلت زیارت جدّشان امیرالمؤمنین سؤال کردند، حضرت فرمودند: هر کسی جدّم را حقّ‌شناسانه و از روی معرفت زیارت کند، خدا به ازای هر قدمی که برمی‌دارد، یک حجّ و عمره‌ی مقبوله می‌نویسد. بعد می‌فرمایند: ای پسر مارد بدان، هر کس این قدم‌ها را بردارد و غبارآلود شده باشد، هرگز این قدم‌ها در آتش جهنّم سوخته نخواهد شد.


بعضی می‌گویند: اربعین پیاده‌روی داریم، درست است که راجع به امام رضا هم پیاده‌روی راه انداختند؟ جوابش را از این روایت بگیریم. «ما تطعم النار قدما تغبرت فی زیارة امیرالمؤمنین ماشیا کان او راکبا»، هر کس قدمش در زیارت امیرالمؤمنین، غبارآلود شود، چه سواره برود و چه پیاده، در آتش نمی‌سوزد. بعد هم می‌فرمایند: این حدیث را با آب طلا بنویس، یعنی خیلی مهم است.


معلوم می‌شود از همان موقع که نیّت می‌کنید و به زیارت امام می‌روید - که ماشیاً و پیاده‌روی آن مهم‌تر است - با هر قدمی ثواب‌ها را برایتان می‌نویسند و هر کس به دیدار هر امامی برود، همین حالت را دارد.


حال ورود اوّلیّه برای زیارت ابی‌عبدالله


یک نکته‌ی بسیار معرفتی هم وجود دارد که برای همه‌ی عالم جلب توجّه کند، حضرت صادق القول و الفعل می‌فرمایند: «اذا اردت الحسین علیه السلام فزره و انت حزین مکروب شعثا غبرا جائعا عطشانا».


می‌دانید هر جایی که برای زیارت می‌روید، مستحب است که غسل زیارت کنید، امّا در مورد ابی‌عبدالله بیان می‌شود که اوّلین بار با همان گرد و غباری که هست، وارد شوید و زیارت کنید. حضرت می‌فرمایند: هر موقعی که خواستی ابی‌عبدالله را زیارت کنی، با حالتی اندوهگین، گرفته، پریشان، غبارآلود، گرسنه و تشنه وارد شوید. چرا؟


چون به عالم بگوید که با ابی‌عبدالله و اهل بیت چه کردند!


[1]. امروز هم کامل معلوم شده است. سعودی‌های ملعون، علن دارند با صهیونیست‌ها و یهودی‌ها در سرزمین اشغالی مذاکره می‌کنند و ارتباطات دارند و ابایی ندارند. لذا تعجّب نکنید که سفارت هم باز کنند، الآن منتظر هستند که افکار عمومی را بسنجند. پس این‌ها بازوی یهود هستند و خدای متعال خیلی از مسائل را به مرور زمان معلوم می‌کند. پدر سعد حریری را خود این‌ها در اثر بمب‌گذاری، ترور کردند و بعد هم گردن مقاومت انداختند. امروز دیدیم که خودشان از روی حماقت (الحمدلله الذی جعل عدونا من الحمقاء) سعد حریری را در حجاز می‌برند و در همان‌جا می‌گویند: استعفا بده و بعد می‌گویند: ما می‌ترسیم ترور دیگری مثل ترور پدرش اتّفاق بیفتد. معلوم است چون پدرش هم دو روز قبل از این مطالب، داشت می‌رفت که با مقاومت مذاکره داشته باشد تا بتوانند لبنان را بیشتر کمک کنند، تا فهمیدند او را از سر راه برداشتند. این پسرش هم همین‌طور شد، وقتی دیدند دارد با مقاومت و حزب‌الله جلو می‌رود، چون خود سعودی‌ها در یمن، سوریه و حتّی کردستان عراق شکست خوردند، بلافاصله او را دعوت کردند و ... . چون می‌دانید حزبشان تحت تأثیر این‌هاست و طبق قانون اساسی که فرانسوی‌ها تنظیم کردند، رئیس‌جمهور باید از مسیحی‌ها باشد، نخست وزیر از اهل سنّت و رئیس مجلس هم از شیعیان باشد. لذا نخست‌وزیر که از اهل سنّت است، تحت تأثیر سعودی‌ها قرار دارد. سعودی‌ها هم تا ارتباط او را با مقاومت فهمیدند، او را بردند و ... . البته باز هم نمی‌توانند کاری کنند و لطف خدا انشاءالله نمی‌گذارد کاری از پیش ببرند. البته این‌ها را هم از ایران می‌دانند که طبیعی است این نظام مقدّس، با تمام دشمن‌های خارجی و داخلی، توسّط رهبرش، چه امام راحل عظیم‌الشّأن و چه اکنون، امام‌السلمین، به خوبی جلو می‌رود. این‌ها هم فهمیدند تممام شکست‌هایشان به خاطر ایران است، می‌خواهند کارهایی انجام دهند که در آخر هم موفّق نمی‌شوند.


[2]. چرا امیرالمؤمنین باید در بیت‌الله به دنیا بیایند؟ چرا سعودی‌های ملعون هر چه کردند نتوانستند آن شکاف را ببندند؟! چون شما در حقیقت دور امام باید بچرخی، نه این که دور سنگ بچرخی. می‌گوییم: خانه‌ی خداست، نعوذبالله خدا که جسم نیست که آن‌جا خانه‌ی او باشد.


منبع:‌فارس


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب