اقتصاد رانتی؛ عامل عدم استفاده از دانش فارغالتحصیلان/ تشکیلات جانبی آفت آموزش عالی
مسعود کیخا، گروه دانشگاه آنا؛ دکتر محمدرضا کلاهی، دکتری جامعهشناسی فرهنگی از دانشگاه تهران، در حال حاضر عضو هیات علمی پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری جهاد دانشگاهی است. مدیرگروه جامعهشناسی دین انجمن جامعهشناسی ایران، عضویت در کارگروه جامعهشناسی اخلاق، عضویت در شورای علمی گروه پژوهشی مدیریت فرهنگی پژوهشکده فرهنگ و هنر، عضویت در گروه پژوهشی مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بخشی از فعالیتهای علمی این استاد دانشگاه است.
کلاهی که سال 92 مدرک دکتری خود را گرفته تاکنون دو کتاب با عنوانهای «هویت ملی در قوانین جمهوری اسلامی» و «اوقات فراغت در ایران» و 26 عنوان مقاله علمی پژوهشی به زبانهای مختلف در سمینارهای علمی بینالمللی و داخلی ارائه داده است. خبرنگار آنا با این استاد جامعهشناسی درباره کیفیت آموزش در دانشگاههای کشور به گفتوگو نشسته است که مشروح آن را در زیر میخوانید:
سطح علمی دانشگاههای کشور را در حال حاضر چگونه ارزیابی میکنید؟
سطح علمی دانشگاههای کشور با یکدیگر متفاوت هستند. دانشگاههایی داریم که گاهی با مراکز آموزش عالی مطرح دنیا برابری میکنند و دانشگاههای خیلی ضعیفی که عملا دانشی در آنها تولید نمیشود.
این موضوع مختص ایران نیست و در کشورهای دیگر هم دانشگاهها در یک سطح نیستند. این قضاوت که به صورت کلی سطح علمی دانشگاههای ایران را ضعیف بدانیم، اشتباه است.
تصوری در جامعه وجود دارد که کیفیت آموزش عالی پایین است، به نظر شما دلیل آن چیست؟
یک عامل این است که در گذشته تعداد فارغالتحصیلان کمتر بود و فارغالتحصیل بیکیفیت هم کمتر دیده میشد، اما در حال حاضر به دلیل گسترش مراکز بیکیفیت، فارغالتحصیل بیکیفیت هم افزایش یافته است. فقط مساله کیفیت نیست و رقابت شغلی نیز مهم است. در گذشته به دلیل حجم کم فارغالتحصیلان شانس شغلی بیشتری وجود داشت، اما با افزایش فارغالتحصیلان شانس شاغل شدن در رشته مرتبط پایین آمده و فارغالتحصیلان همشان با مدرک تحصیلی خود کار نمیکنند. همین باعث شد در جامعه تصور شود این افراد کیفیت آموزشی مناسبی نداشتهاند.
عامل دیگر نیز مربوط به این است که گسترش کمّی آموزش عالی در ایران، متناسب با سرعت ارتقای کیفی نبوده است. نتیجه این شده که حجم عظیمی از فارغالتحصیلانی به وجود آمده است که آموزش خوب و باکیفیت ندارند. البته بررسی کیفیت آموزش نیاز به ارزیابی و اطلاعات تجربی دارد که از دانشگاههای مختلف به دست آمده باشد که معمولا این کار هم انجام نشده است.
غیر از آموزش، اساسا کارکرد دانشگاه هم مطرح است. کارکرد دانشگاه یعنی انتظاری که از دانشگاه میرود یا خدمتی که دانشگاه به جامعه ارائه میدهد. کارکرد دانشگاه هم فینفسه اهمیت دارد، هم خودش عامل افت کیفیت آموزش در دانشگاه است. پرسش اینجاست که فارغالتحصیل باکیفیت چقدر میتواند در جامعه از علمش استفاده کند؟ اساسا محلی برای بازگشت علم فارغالتحصیل در مناصب و موقعیتهای شغلی بعدی وجود ندارد.
دلیل استفاده نشدن از دانش یا مهارت صاحبان علم در کشور چیست؟
اقتصاد جامعه ایران، اقتصاد رانتی است، به این معنا که درآمدش از محلی خارج از منطق درونی این اقتصاد تزریق میشود. در مورد جامعه ایران، درآمد حاصل از نفت است که مطرح است و وجود دارد. ثروت این مجموعه تولیدی، محصول منطقی درونی خودش نیست. یعنی صنایع ما نسبت به انتظاری که از آنها وجود دارد، صنایع سوددهی نیستند. مجموعه ثروت در جامعه ما ناشی از فعالیتهای تولیدی اقتصادی ملی نیست.
این اقتصاد صرفنظر از درآمدی که از خارج به آن تزریق میشود اقتصاد زیاندهی است. به این معنا که اگر درآمد نفت را از آن کم کنیم، اقتصاد نمیتواند منابع خودش را تامین کند. به عبارت دیگر مجموعه کارگزاران اقتصادی، فعالیت تولیدی مشخص و در حد انتظاری انجام نمیدهند.
اقتصاد غیررانتی (که در ایران وجود دارد) برای اینکه درآمدزا باشد، نیاز به فعالیت تخصصی دارد. یعنی ابزار اصلی رسیدن به درآمدزایی در اقتصاد مولد، فعال و سودآور نیاز به انجام فعالیتهای تخصصی دارد و این متخصص همان فارغالتحصیلان دانشگاه است. در اقتصاد رانتی اما که ثروت و درآمد ناشی از فعالیتهای تخصصی نیست، رسیدن به درآمد نیاز به متخصص پیدا نمیکند و فارغالتحصیل هم نیاز به استفاده از علمش پیدا نمیکند.
منطق رسیدن به درآمد در چنین اقتصادی دانش فنی نیست. در اقتصاد رانتی ثروت در دل فعالیتهای ریز کارگزاران اقتصادی (متخصصین)، تولید میشود. در اقتصاد رانتی ثروت از پیش به صورت یکپارچه در راس هرم موجود است و فعالیتهای ریز معنا ندارد و راه رسیدن به ثروت، ارتقا در سلسله مراتب بروکراتیک و رسیدن به راس هرم است، این ارتقا نیاز به استفاده از دانش فنی ندارد. در این مسیر نیاز به دانش فنی نیست ولی به خاطر ویژگیهای صوری سیستم بروکراتیک، نیاز فرمال و صوری به مدرک پیدا میشود. به همین دلیل کسانی که به قدرت سیاسی میرسند، ثروت اقتصادی هم به دست میآورند. در حالیکه در اقتصاد مولد این رابطه برعکس است و نظام سیاسی تابع روابط اقتصادی است.
چرا دانشگاههای دولتی باکیفیت هم دچار ضعف شدهاند؟
در چنین نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، به دلیل اینکه از خروجی آموزش باکیفیت، استفادهای نمیشود، چیزی جز مدرک اهمیت پیدا نمیکند، و به همین دلیل مدرک دانشگاه باکفیت و بیکیفیت در عرض یکدیگر قرار میگیرند و در نهایت این کارکرد در دانشگاه انگیزهای برای آموزش باکیفیت باقی نمیگذارد.
نظام تشکیلات تقلبی که خارج از دانشگاه به وجود آمده، عامل دیگری است که بر کیفیت آموزش در دانشگاه تاثیر میگذارد. وقتی تشکیلاتی خارج از دانشگاه وجود دارد که کار دانشجو را انجام میدهد، به طور آماری احتمال اینکه فعالیت درسی دانشجو تقلبی باشد بالاتر میرود. از یک طرف ضعف نظام آموزشی باعث ایجاد تشکیلات جانبی میشود و از طرف دیگر تشکیلات جانبی چون حیاتش وابسته به ضعف نظام آموزشی است، ضعف موجود را تشدید میکند. همچنین یکی از علتهای مهم ضعف کیفیت آموزش، رشد کمی آموزش عالی است، رشد کمی آفت آموزش عالی است.
چرا دانشگاههای باکیفیت به سمت آموزش عالی ضعیف و بیکیفیت پیش میروند؟
دانشگاه بیکیفیت بر ضعف دانشگاه باکیفیت از چند جهت اثر میگذارد. رقابت مدرکی که بعد از تحصیل در بازار کار وجود دارد، از مهمترین این تاثیرات است. دانشگاه ضعیف بازار فروش مدرک است و تا زمانی که مدرک بیکیفیت در بازار، کارش را پیش میبرد، دانشگاه خوب دیگر انگیزه رشد کیفی ندارد.
از آنجایی که در ایران مدرک مهمتر از دانش است، وقتی فردی بدون دانش فارغالتحصیل میشود، دانشجویی هم که در مدرکش دانش معتبر نهفته است؛ احساس عقبماندگی میکند و تلاش دارد برای عقب نماندن در این رقابت، مدرک بگیرد چون عملا تفاوتی در مدارک وجود ندارد.
زمانیکه دانشگاه ضعیف به وجود آمد، به تدریج بروکراسی جدیدی در کنار دانشگاه تشکیل شد و صنعت تقلب شکل گرفت که دستاندرکار تولید مدرک و حتی تولید محتوای کاذب است. این صنعت محصول گسترش کمی دانشگاههای بیکیفیت است، اما دلیلی ندارد فقط به دانشجوهای دانشگاه ضعیف خدمات بدهد و اساتید و دانشجویان قوی هم به تدریج طعمه صنعت تقلب شدند، خدمات گرفتند و تضعیف شدند. یکی از مشکلات دیگر، انتظار اشتغال از آموزش عالی داشتن است. آموزش عالی درآمدزا نیست، بلکه هزینهبر است.
انتهای پیام/