منطقه ما امروز روی پاشنه کاسته شدن از سرزمینهای داعش(آنچه خود را دولت خلافت اسلامی میخواند) میچرخد، از اعلام پیروزی در تلعفر و اعلام آغاز عملیات «قادمون یا حویجه» در پی قادمون یا تلعفر و قادمون یا نینوا گرفته تا بیرون راندن گروههای وابسته به داعش از جرود بعلبک در مرز لبنان و سوریه توسط حزب الله و ارتش لبنان و به دست گرفتن بخشهای زیادی از شهر رقه توسط نیروهای سوریه دمکراتیک به کمک آمریکا و حرکت چند جانبه به طرف دیرالزور.
واضح است که داعش در مناطق مختلف در حال از دست دادن زمین است. اما پرسشی که بسیاری امروزه خود را با آن مواجه میبینند این است که آیا این پیشرویها به مثابه پایان داعش خواهد بود یا نه؟
با اینکه چند ماه پیش و یا حتی یکی دو سال پیش کسی تصور نمیکرد که گرفتن سرزمینهای تحت سیطره داعش به مثابه شکست کامل آن تلقی نشود، اما امروز دیگر این حرف را زیاد میشنویم که شکست داعش روی زمین به معنی شکست کامل ایدئولوژی و فکر آن نیست، امری که به نظر می رسد درست باشد اما اینکه چه سرنوشتی برپیدا میکند همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد.
به نظر میرسد در فضای آزمایشگاهیای که منطقه ما امروز در آن به سر میبرد، داعش به گونهای دیگر رفتار میکند. شیوه عمل داعش با تمام گروههای ریز و درشت تروریستی دیگر متفاوت است، امری که آزمون خوبی است جهت اندازهگیری میزان تأثیر ذهنیت بر عینیت.
داعش بیش از آنکه بخواهد عینیت را تسخیر کند و وجب به وجب و خاکریز به خاکریز زمین تصاحب کند، قصد دارد ذهنها را به تسخیر خود درآورد، و در واقع به معنای ژوزف ناییِ کلمه، با قدرت نرمی که اعمال میکند قدرت سخت خود را در قالب یک قدرت هوشمند به جلو براند.
مسئله این است که اگر تمام زمینها از داعش بازپس گرفته شدند، تا چه زمان باید هنوز شبح سنگین انفجار یک کمربند انتحاری یا یک اتومبیل بمبگذاری شده یا برخورد یک کامیون با سرعت بالا را در کوچه و بازار و مراقد و خیابانهای بزرگ و کوچک شرق و غرب عالم احساس کرد.
مسئله این است که اگر تمام زمینهای داعش را از آن گرفتیم چقدر از توان فیلمسازی و تولید سرود و ایراد سخنان پر طمطراق و هیجانی ایدئولوژیک داعش کاسته خواهد شد؟
پر واضح است گروه داعش آگاه است که نمیتواند در مناطق تحت سیطرهاش باقی بماند، هرچند به نظر میرسد این امر استراتژی اصلی این گروه نیست، از همین رو یا همچون موصل به مقاومتی فرسایشی و چند ماهه دست می زند تا از نیروهای مقابل بیشترین انرژی و قربانی را بگیرد و یا اینکه به سرعت زمین ها را واگذار کرده در انتظار بحران های عمدتا هویتی پیش رو (به عنوان نمونه تبعات مسئله استقلال کردستان عراق) وبا بهانه هایی چون آغاز دوره ابتلاء و سختی جهت زدوده شدن ناخالصیها به پناهگاه اولیه خود در بیابانهای بین سوریه و عراق خواهد خزید و بر تأثیرگذاری رسانهای خود بر گرگان تنهایش خواهد افزود، گرگانی تشنه به خون قربانیانی که در این ایدئولوژی «دیگری» کافر، مرتد و یا مشرک شمرده میشوند.
*عضو هیات علمی دانشگاه تهران
انتهای پیام/