دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
01 مرداد 1396 - 13:56
دکتر جبار رحمانی*

سه باور اشتباه رایج ما ایرانیان در مورد «بین‌المللی‌شدن آموزش‌عالی»

عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات اجتماعی و فرهنگی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، با اشاره به وضعیت بین‌المللی شدن آموزش عالی در ایران، این پدیده را مستلزم یک بازاندیشی مستمر دانسته تا بتواند روند رو به بهبودی را در ایران ترسیم کند.
کد خبر : 197128

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا از روزنامه ایران؛ «بین‌المللی شدن آموزش‌عالی» در شرایط فعلی، به امری مد روز بدل شده است که نهادهای زیادی متولی آن شده‌‌اند و همچون قاره جدیدی است که از سوی دانشگاه‌های مختلف کشف می‌شود. «بین‌المللی شدن»، به مثابه یک سیاست فرهنگی و آموزشی، مقتضیات خاص خود را می‌طلبد و بشدت مبتنی بر درکی است که نهادهای متولی آن از امر «بین‌المللی» و «آموزش‌عالی بین‌المللی» دارند. موج جدید این پدیده در ایران، مستلزم یک بازاندیشی مستمر است تا بتوان روند رو به بهبودی را برای این مسأله در ایران ترسیم کرد.


بین‌المللی شدن محرک‌ها و انگیزه‌های بسیاری برای نهادهای آموزش عالی دولتی و خصوصی دارد؛ نخست انگیزه‌ها و «محرک‌های اقتصادی» در زمینه توسعه و نیروی کار است و همچنین «محرک‌های سیاسی» و بحث‌های امنیت ملی در حوزه منطقه و کمک‌های فنی است که همه اینها بخشی از سیاست‌های اقتصادی و سیاسی دولت محسوب می‌شوند. از سوی دیگر، فرآیند بین‌المللی شدن انگیزه و «محرک آکادمیک» هم دارد که بیانگر رشد و توسعه تحقیقات و چشم‌انداز آکادمیک است. محرک چهارمی نیز هست که ما معمولاً از آن غفلت می‌کنیم و این «محرک اجتماعی-فرهنگی» است؛ یعنی دانشگاه بین‌المللی را با هدف توسعه فرهنگی و اجتماعی، همچنین با هدف توسعه درک و شناخت بین‌فرهنگی در میان شهروندان تأسیس کنیم.


بین‌المللی شدن را از این منظر می‌شود به مثابه تلفیق جنبه‌های بین‌المللی بین‌فرهنگی و جهانی در اهداف و کارکردها و خدمات آموزش‌های دانشگاهی درنظر گرفت که از این منظر بین‌المللی شدن یک فرآیند مستمر و پویا است. یعنی خصلتی نیست که آن را تأسیس کنیم و سپس به‌طور خودکار کارش را انجام دهد بلکه فرآیندی است که بشدت «زمینه‌مند» و «تاریخی» است و به همین دلیل همواره مستلزم بازاندیشی است. با این نگاه، ما در دنیا «سه نسل» دانشگاه بین‌المللی داریم. هرچند محققانی مانند «جین نایت» معتقدند که فرم ثابت یا استاندارد ثابتی برای دانشگاه بین‌المللی وجود ندارد و نباید هم وجود داشته باشد چون مفهوم «بین‌المللی شدن» در بستر کشورهای مختلف معانی مختلفی دارد و می‌تواند بازخوردهای متفاوت داشته باشد و مدل‌های مختلفی از آن استخراج شود. اما آنچه تجربه شده، تا به حال سه تیپ دانشگاه بین‌المللی در دنیا برای ما به ارمغان آورده است: یک تیپ دانشگاه‌های کلاسیک؛ یعنی همین مدلی که ما در ایران داریم، یعنی عنصر بین‌المللی را به دانشگاه وارد می‌کنیم؛ مثلاً دانشجوی خارجی و گاهی هم به ندرت، استاد خارجی می‌آوریم؛ و اسمش را «دانشگاه بین‌المللی» می‌گذاریم.


نسل دوم، نسل‌های ماهواره‌ای هستند، دانشگاه‌هایی که در جاهای مختلف شعب خود را دایر می‌کنند و امروزه بسیار رایج شده‌اند؛ همچون در حاشیه خلیج‌فارس که دانشگاه‌های بزرگ جهان، شعب مختلفی دارند.


نسل سوم که ما در ایران تجربه‌ای از آن نداریم، نسل دانشگاه‌های مشترک است، یعنی چند مؤسسه پژوهشی و دانشگاهی از کشورهای مختلف می‌آیند و یک دانشگاه مشترک تأسیس می‌کنند. این مدل به تازگی در شرق آسیا رواج یافته است.


«جین نایت»، از محققان صاحبنظر حوزه آموزش بین‌المللی، در مورد چند باور غلط در حوزه «بین‌المللی شدن آموزش‌عالی» بحث جالبی دارد. باورهایی که متأسفانه بسیار هم در ایران رایج و مؤثر است؛


نخستین باور اشتباه رایج در مورد «بین‌المللی شدن آموزش‌عالی» این است که فکر می‌کنیم دانشجوی خارجی عاملان بین‌المللی شدن هستند. یعنی وقتی ما می‌خواهیم دانشگاهی را بین‌المللی کنیم؛ بسنده می‌کنیم به اینکه تعدادی دانشجوی خارجی را به آن دانشگاه وارد کنیم؛ به‌طور مسلم این باور اشتباهی است. «دانشگاه بین‌المللی» امری ترکیبی و پیچیده‌ است که مستلزم ساز و کارهایی در بخش‌های مختلف جامعه، دانشگاه و مراودات بین‌المللی است؛ ولی در این تعبیر حداقلی که در ذهن ما است؛ «دانشجوی خارجی» عامل بین‌المللی‌ شدن می‌شود. بر اساس همین باور اشتباه است که وزارت‌علوم ما همواره سعی می‌کند آمار دانشجویان خارجی را بالا ببرد تا نشان دهد که بسیار بین‌المللی شده‌ایم.


نکته دوم اینکه؛ بین‌المللی شدن لزوماً شاخص «کیفیت» نیست. به این معنا که بین‌المللی شدن یک دانشگاه نمی‌تواند گواهی بر بالا بودن کیفیت آن هم باشد.


باور اشتباه سوم که در ایران هم بسیار رواج دارد این است که تفاهمنامه‌های بین‌المللی معیار بین‌المللی بودن فرض می‌شوند. در حالی که تفاهمنامه‌های بین‌المللی لزوماً اعتبار بین‌المللی ایجاد نمی‌کند. ممکن است نهادی به هر دلیلی تفاهمنامه‌های بین‌المللی متعددی داشته باشد، در حالی که این تفاهمنامه‌ها معمولاً یک سری کاغذهایی هستند که امضا می‌شوند و بسیاری از مواقع الزام عملی نخواهند داشت. بنابراین اینکه دانشگاهی 200 تفاهمنامه بین‌المللی داشته باشد یا 50 تفاهمنامه، اثبات‌کننده رتبه بین‌المللی آن دانشگاه نیست.


آنچه اهمیت دارد درک عمیق و ترکیبی و پیچیده از «بین‌المللی شدن» است. بین‌المللی شدن زیرساخت‌های «فرهنگی» و «سیاسی» و «اجتماعی» خاص خود را می‌طلبد، آنچه در ایران به شکل کاریکاتوری به‌عنوان دانشگاه بین‌المللی به راه افتاده است، بجز در موارد خاص، توانسته با یارانه‌های دولتی باقی بماند. محققان صاحبنظر در این عرصه تأکید دارند که بین‌المللی شدن یک فرآیند پیچیده است. یعنی تمام نهادهای اجتماعی باید با هم هماهنگ باشند و این چرخ‌دنده‌ها با هم بچرخند تا آنچه مصداق دقیق بین‌المللی شدن است رخ دهد؛ آموزش‌وپرورش، آموزش‌عالی، وزارت‌خارجه، وزارت‌اطلاعات، وزارت‌فرهنگ، رسانه‌ها و تلویزیون و نهادهای دیگر همه باید «منطق بین‌المللی» داشته باشند تا به دانشگاهی بین‌المللی دست‌ پیدا کنیم.


به‌عنوان مثال در رسانه ملی ما در سریال‌های پربیننده اغلب دانشجویان خارجی یا مأمور امنیتی خرابکار از یک کشور دیگر معرفی می‌شوند یا یک دانشجوی کارگر بی‌بضاعت به تصویر کشیده می‌شود که از یک کشور توسعه‌نیافته به ایران آمده است. یعنی عنصر غیرایرانی در رسانه‌های ما در این دو مورد خلاصه می‌شود. این گویای این است که «ذهنیت میان‌فرهنگی» ما با مفهوم «بین‌المللی» آشنا نیست و نوعی بیگانه‌هراسی را در بطن خود نهفته دارد. در حالی که بین‌المللی شدن را باید با رویکردی پیچیده‌تر دید و آن را یک امر نهادی و بین‌نهادی و جامع تعریف کرد و شناخت. با وجود سابقه طولانی برخی دانشگاه‌ها در داشتن دانشجوی خارجی، هنوز بسترهای فرهنگی حداقلی برای این مسأله فراهم نشده است. دانشجوی خارجی حتی در بدیهیات خود در ایران دچار مشکل است، رفتارهای نامناسب محیط پیرامونی آنان سبب شده نه تنها آنان سفیر فرهنگی برای ایران نباشند، بلکه با ذهنیتی بشدت منفی همراه با تجربه‌های تلخ فراوان از ایران بروند.


غلبه نگاه آموزشی و آماری صرف به دانشجوی خارجی، با غفلت از ابعاد فرهنگی و اجتماعی آن همراه بوده است؛ در نتیجه فرآیند بین‌المللی شدن، در ایران به یک رخداد دستوری و آماری بدل شده است. به‌همین دلیل، هنوز کیفیت دانشگاه ایرانی، حتی دانشگاه‌هایی که به‌عنوان دانشگاه بین‌المللی تأسیس شده‌اند، تحول خاصی نداشته است.


مبنای فرهنگی سیاست‌های بین‌المللی شدن ما این بوده که دانشجوی خارجی را دعوت کنیم تا فرهنگ ما را بیاموزد و بعد سفیر فرهنگی ما شود. هنوز نتوانسته‌ایم بین‌المللی شدن را به مثابه فرآیندی «دیالوگی» ببینیم که مستلزم توسعه فرهنگی متقابل است. آنچه امروز برای جریان فزاینده بین‌المللی شدن آموزش‌عالی در ایران ضروری است، بازاندیشی جدی در این زمینه است که نه‌تنها جذابیت‌های درونی برای دانشجوی خارجی را بیشتر کنیم، بلکه رویکرد بین‌المللی را به‌گونه‌ای داشته باشیم که تمام فارغ‌التحصیلان ما، حداقل شرایط لازم برای حضور بین‌المللی را داشته باشند. بین‌المللی شدن به تعبیری توان و مهارت شناختی و رفتاری و فنی لازم برای کنشگری بین‌المللی هم در داخل و هم در خارج ایران است.
*عضو هیأت علمی پژوهشگاه مطالعات اجتماعی و فرهنگی


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب