قائم مقام ظریف: نباید به کسانی اجازه داد که میخواهند فضا را امنیتی کنند
به گزارش گروه رسانه های دیگر آنا از روزنامه اعتماد، مرتضی سرمدی، قائم مقام وزیر امور خارجه کشورمان در آخرین روزهای دولت یازدهم در مصاحبه ای با این روزنامه درباره دستاوردهای برجام و انتقادهایی که در این باره به دولت می شود توضیح داد. مشروح این مصاحبه را بخوانید:
برجام هم در داخل ایران و هم در آخرین انتخابات ریاستجمهوری امریکا، یکی از سوژههای داغ مناظرههای انتخاباتی بود. در آخرین مناظره انتخاباتی میان نامزدهای ریاستجمهوری در ایران هم هرچند همگی نامزدها از تعهد به اجرای توافق هستهای در دولت خود سخن گفتند اما انتقادهای تند و تیزی هم از برجام شد. چرا با وجود آنکه دستور انجام مذاکرات هستهای در ایران از سوی بالاترین مقامهای کشور صادر شده بود باز هم نتوانستیم برجام را پروندهای در سطح ملی نگاه داریم؟
قاعدتا وقتی که موضوعی در کشور در سطح ملی مطرح میشود نباید به یک چالش میان جریانهای سیاسی بدل شود. امروز نیازمند نگاه واقع بینانهای هستیم که مشخص کند این موضوع ملی در چه سطحی و در چه شرایطی مطرح شده و نتایج اصلی و واقعی آن چه بوده است. بین جریانهای سیاسی، همیشه در جزییات اختلاف نظر وجود دارد. اما در موضوعی با این میزان از اهمیت، باید ابعاد اصلی را در نظر گرفت. سوال بنیادین این است که آیا برجام یک توافق خوب یا بد بود؟ اگر همه قرائن و شواهد دال بر خوب بودن این توافق است دیگر دلیلی برای تبدیل آن به موضوعی در سطح پایین که در دعواهای داخلی هم مطرح شود، وجود ندارد.
مساله اینجاست که تعبیر از «توافق خوب» میان گروههای سیاسی ظاهرا متفاوت است و تعریف ملی خاصی وجود ندارد.
به نظر من برنامه هستهای ایران دارای دو هدف بود: ١. مادی ٢. حیثیتی - معنوی. این دو مساله جزو مهمترین اهداف ما بود و البته اهداف کوچک دیگری هم در کنار این دو وجود داشت. مهمترین هدف مادی برنامه هستهای ایران، برخورداری از یک برنامه هستهای بومی بود. منظور از بومیسازی برنامه هستهای این بود که به سطحی برسیم که برنامه هستهای صلح آمیز خود را از الف تا ی و از A تا Z، خودمان به مرحله اجرا برسانیم. با وجود اینکه در این مسیر از کمک هیچ کشوری برخوردار نبودیم و مجبور بودیم با آزمون و خطا برنامه هستهای را پیش ببریم، همت دانشمندان هستهای، مقاومت ملت ایران و مجموعه شرایط ما را به آنجا رساند که به صورت بومی صاحب فناوری صلح آمیز شویم. این توانایی با بمباران، فشار و تحریم از بین نخواهد رفت و این اصلیترین دستاورد مادی برنامه هستهای صلح آمیز ما است.
هدف دوم کسب دستاوردی معنوی یا حیثیتی بود. اینکه هیچ کشور و قدرتی حق جلوگیری کردن از اعمال حقوق ما را ندارد. هیچ کشوری حق ندارد به ما بگوید که گرچه شما از نظر حقوق بینالملل، حق و اجازه استفاده صلحآمیز از برنامه هستهای را دارید ولی تصمیم ما این است که هیچ کشوری نباید غنیسازی داشته باشد. ما طبق قوانین بینالمللی دنبال احقاق این حق خود بودیم که اگر برنامه مشروعی هست، با وجود میل همه قدرتها ما آن را کسب خواهیم کرد حتی اگر بیشترین فشارها را برما تحمیل کنند. ما در برنامه هستهای خود از ابتدا تا توافق برجام به هردو هدف رسیدیم: یک برنامه هستهای بومی داریم که متعلق به خودمان است و وابسته به خارج نیست. نشان دادیم که میتوانیم آنچه را که برای استفاده صلح آمیز از انرژی هستهای حق ما است، حفظ کنیم. مهمترین نگرانی از برنامه هستهای یک کشور غنیسازی اورانیوم است که با وجود میل همه قدرتهای جهانی ما این توانایی را به دست آورده، حفظ کرده و در سطح بینالمللی تثبیت کردیم.
اصلیترین انتقاد به تیم مذاکرهکننده این است که در مقوله حفظ برنامه هستهای، امتیازهایی که داده در ازای آنچه که به دست آورده بیشتر بوده است. آیا معیار سنجش این دادهها و ستاندهها و تصمیمگیری برای پذیرش برجام مشخص نبود؟
برای پاسخ به این سوال باید به یاد بیاوریم که پروسه آغاز توافق هستهای از کجا آغاز شد؟ زمانی که ما در برنامه هستهای به سطح مورد نظر خود رسیدیم، هوشمندی رهبری نظام، شجاعت دولت تدبیر و امید و مهارت تیم هستهای دست به دست هم داد تا مذاکرات به نتیجه برسد. در این مرحله با رسیدن به سطح مورد نظر در برنامه هستهای به این نتیجه رسیدیم که دیگر ضرورتی برای هزینه بیمورد وجود ندارد. اعلام آمادگی ایران برای حل و فصل این اختلاف از طریق مذاکره و حتی دوجانبه با امریکا، به قبل از آغاز به کار دولت یازدهم بازمیگردد.
در حقیقت به دولت قبل هم مجوز حل و فصل موضوع داده شده بود اما دولت دهم نتوانست از عهده این مهم برآید. آنها این ظرفیت و توان حرفهای مذاکراتی برای حل این مساله را نداشتند. این دولت آقای روحانی بود که به واسطه شجاعت اهل ریسک بود و در جایی که منافع ملت مطرح بود حاضر شد از آبروی خود بگذرد. حاضر شد برای تامین منافع ملت متحمل هزینه شود. نکته موثر دیگر در به نتیجه رسیدن مذاکرات هم توانایی و قابلیت تیم حرفهای مذاکرهکننده ما بود.
اما زمانی که میخواهیم دستاوردهای برجام را ارزیابی کنیم باید ببینیم در این مذاکرات چه دادیم و چه چیزهایی را گرفتیم. در ارتباط با آن امتیازهایی که جمهوری اسلامی ایران در این مذاکرات داده است مانند محدود کردن ذخایر، محدود کردن تعداد سانتریفیوژها و پذیرش مدرنسازی رآکتور اراک و تغییر آن از رآکتوری که پلوتونیوم در سطح بالا تولید میکرد به صورت نیروگاه آب سنگینی که با پلوتونیوم پایینتر فعالیت خود را ادامه میدهد، پذیرش نظارت بر مواد هستهای از معدن تا مراحل غنیسازی همه و همه نکاتی است که برخی مخالفان برجام مطرح میکنند.
سوال من این است که تصور کنید ما همه اینها را داشتیم. تصور کنید تمامی سانتریفیوژهای ما کار میکرد، تمام ذخایر مواد را داشتیم و در بشکهها نگهداری میکردیم و تحریمهای هستهای هم به قوت خود باقی بودند، ارزش افزوده آن برای برنامه هستهای ما چه بود؟ همه ذخایر اورانیوم و سانتریفیوژهای ما برای این است که اورانیوم مورد نیاز برای تولید برق را فراهم کنیم. زمانی که نیروگاهی وجود ندارد هزینه این تولید باید محاسبه شود. تا قبل از آن ما همه فشارها را تحمل میکردیم تا به نقطهای برسیم که فناوری هستهای در کشور به یک صنعت بومی تبدیل شود، زمانی که به این نقطه رسیدیم، چه دلیلی دارد که این هزینه را ادامه بدهیم؟
مخالفان برجام باید مشخص کنند که انتقاد آنها دقیقا به چه مسائلی است: در توازن دادهها و ستاندهها است که انسان احساس سود یا زیان میکند. در نتیجه توافق هستهای محدودیتهایی را پذیرفتیم. مخالفان مشخص کنند که ایجاد این محدودیتها کدام بخش از برنامه هستهای صلحآمیز ما را دچار مشکل میکند. ما غنیسازی را تثبیت کردیم، سایتهای هستهای خود را حفظ کردهایم و تحقیق و توسعه که ضامن پیشرفت علمی این صنعت بومی است را حفظ کردیم. آیا تحریمهایی که وجود داشت، در راه روابط اقتصاد خارجی ما، سنگ خیلی خیلی بزرگی بود؟ و چون نتوانستیم این سنگ رابرداریم، احساس زیان میکنیم؟ اگر واقعا این است، همه دوستان بگویند، آن زمانی که تحریمها تحمیل میشدند، ابعاد این مانع بزرگ را در کجا مطرح کردند؟ مقالاتی که در این زمینه نوشتهاند و سخنانی که در زمینه خطرات تحریم بیان کردهاند را بیاورند. تنها چیزی که در آن زمان مطرح میشد این بود که تحریمها کاغذپاره است.
تحریمها بر سر راه روابط خارجی و بینالمللی ما در ابعاد سیاسی، اقتصادی، به مانند یک سنگ صد تنی بود و کسانی که سبب شدند این سنگ صد تنی در سر راه ما قرار بگیرد و آن را نادیده گرفتند امروز به مخالفان اصلی برجام تبدیل شدهاند. رفتار مخالفان نشان میدهد که آنان تحریم را سنگ کوچکی میدانستند که دو یا سه نفر میتوانند آن را کنار بگذارند. تلقی ما این است که یک سنگ بزرگ را جلو راه ما گذاشتند اما هوشمندی نظام که متوجه شد چه زمانی باید وارد بحث نرمش قهرمانانه بشود به اضافه شجاعت دولت و تیم مذاکرهکننده هستهای به اضافه مقاومت مردم و عقلانیت موجب شد که مانند یک ماشین شروع به تراشیدن این سنگ و مانع بزرگ بکنیم. از یک سنگ صد تنی، نود تن آن از بین رفته است اما ده تن آن هنوز باقی مانده است. اگر یک ارزیابی واقعی در میان است این مساله را باید به عنوان یک دستاورد ملی بدانیم. در جهت اجرای این دستاورد ملی، با توجه به اینکه همیشه در صحنه بینالمللی با اشکالتراشیها؛ مانعسازیها، بد عهدیها و تغییر شرایط روبهرو هستیم، نیازمند به یک همدلی و انسجام هستیم تا بهرهبرداری جمهوری اسلامی ایران از برجام را به حداکثر برسانیم.
آیا در فضای انتخاباتی ایران، با برجام به شکل یک دستاورد ملی برخورد میشود؟
متاسفانه خیر. ابعاد برجام هیچگاه مشخص نشد و ابعاد تحریمها نیز هیچگاه بیان نشد. در سطح بینالمللی روند تحمیل تحریمها به گونهای است که زنجیره به زنجیره بر محدودیتها میافزایند و زمانی که گرههای کور ایجاد میشود بازگرداندن وضعیت به شرایط قبل آسان نیست. همه مردم باید بدانند که با توافق هستهای چه اتفاق بزرگی رخ داده است. مجموعهای از قطعنامههای فصل هفتمی شورای امنیت کنار گذاشته شد. ما شورای امنیت را وادار کردیم که برنامه هستهای و غنیسازی ایران را به رسمیت بشناسد و این چیزی است که در مورد کشور دیگری اتفاق نیفتاده است. هیچ کس از مسببین این وضعیت تحریمی برای ایران انتقاد نمیکند اما از کسانی که با مقاومت، هوشمندی و عقلانیت توانستهاند ٩٠ درصد از این مانع را جابهجا کنند، همواره انتقاد میشود.
آیا در یک سال و نیم گذشته از عمر اجرای برجام، با توجه به حجم انتقادها در دولت بحث به رفراندوم گذاشتن برجام و جویا شدن نظر اکثریت مردم مطرح شد؟
شما به عنوان نماینده رسانهای گروهی تقریبا در جریان هستید که چه در طول مذاکرات و چه پس از آن و در بازه زمانی اجرا شدن برجام، نظرسنجیها نشان میداد که اکثریت مردم طرفدار توافق هستهای هستند و کمتر کسی بود که بگوید مردم مخالف برجام هستند. در همه نظرسنجیها رقمی بالای ٨٠ درصد نشان میداد که مردم طرفدار توافق هستهای هستند؛ لذا ضرورتی برای برگزاری رفراندوم وجود نداشت.
به هر حال عدهای به نمایندگی از مردم صحبت میکنند و اگر رفراندومی برگزار میشد و میزان حمایت مردم از توافق هستهای مشخص میشد شاید شاهد نگاه به برجام به عنوان دستاوردی ملی میبودیم.
افراد برای اشکال گرفتن و تخریب همیشه بهانههایی پیدا میکنند. مخالفان تا همین امروز هم مشخص نکردهاند که دلیل انتقادهایشان این است که امتیازهایی که دادهایم بسیار زیاد بوده یا امتیازی که به دست آوردهایم مهم نبوده است.
برخی مخالفان منصفتر دولت اعتقاد دارند که دولت یازدهم از ابتدا در مورد دستاوردهای اقتصادی توافق هستهای مبالغه کرد و سطح توقع جامعه از این توافق را بالا برد. با چنین تعبیری موافق هستید؟
دولت یازدهم از ابتدا متوجه بود این فضایی که به برجام منتهی شد، به واقع آوار بزرگی را برای اقتصاد کشور به وجود آورد. چون متوجه این مساله بود خیلی تلاش میکرد به افکار عمومی این نکته را بفهماند که ما با شرایطی خاص و سخت روبهرو هستیم و اگر موفق بشویم، به واقع مانع بزرگی را برداشتهایم. ضرورت آواربرداری، مقدمه هر حرکت اقتصادی صحیح است. یعنی هر حرکت صحیح اقتصادی، فقط و فقط بعد از این آواربرداری امکان پذیر بود. بنابراین فکر میکنم بخشی از تلاش دولت برای نشان دادن ابعاد این مانع بود که در مسیر اقتصاد کشور گذاشته شده بود.
از زمان اجرای برجام مقامهای متفاوت از جمله اعضای تیم مذاکرهکننده مرتبا تکرار کردهاند که واشنگتن به روح و متن برجام به طور کامل پایبند نبوده است. به عنوان یک مقام مسوول اگر مردم از شما سوال کنند در صورت رای مجدد به روحانی، در دولت دوازدهم برای مقابله با بدعهدیهای امریکا، چه تدابیری اندیشیده شده است، پاسخ شما چیست؟
در هر مساله سیاست خارجی پیش فرضهایی باید مد نظر شما قرار بگیرد و نباید آن را فراموش کنید. هیچگاه هیچ توافقی کامل نیست. برای کامل شدن یک توافق، شما باید به طور مستمر بر حق ملت ایران پافشاری و آن را مطالبه کنید. اینها جزو پیش فرضهای حرکت سیاست خارجی است. وقتی که این مسائل در یک بازی سیاسی داخلی به دستاویزی برای ناکام نشان دادن دولت تبدیل میشود، نتیجه همینی است که شاهد آن هستیم.
حتی خارجیها نیز در حوزههایی که توافق انجام دادیم یا در حال مذاکره هستیم نمیگویند همهچیز کامل است بلکه فضایی را برای مطالبهگری هرچند حداقلی باز میگذارند تا در سایه آن قدرت مانور برای حداکثری کردن تامین منافع کشورشان وجود داشته باشد. در مورد امریکا ما با کشوری روبه رو هستیم که سابقه و تجربه کاری نشان میدهد که باید برای احقاق حق مردم از او تلاش بسیاری بکنیم و مرتبا روحیه مطالبه گرایی از وی را حفظ کنیم. تکرار مطالبه ایران از امریکا نباید در داخل به موضوعی تبدیل شود تا مرتبا بگویند که این تکرارها نشان میدهد حرف ما در ناکارآمدی برجام ثابت شد. این مطالبهگری و این رفتارها در ذات روابط خارجی است و ما دایما این مطالبهها از امریکا را تکرار میکنیم تا کوچکترین حقی از ملت ایران تضییع نشود.
این بدعهدیها را تهدیدی برای حیات برجام نمیدانید؟
دربرجام تعهدات ما و تعهدات طرف مقابل مشخص است و اگر طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکند و منافع جمهوری اسلامی ایران در برجام تامین نشود این حق برای جمهوری اسلامی ایران باقی میماند تا به نقطهای که در گذشته وجود داشته، بازگردد.
تا به امروز بدعهدیهای امریکا را با طرح مساله در کمیسیون مشترک ایران پیگیری کردهایم. فکر میکنید که تداوم این سیاست کافی است یا اینکه باید برخورد جدیتری بشود.
این چارچوبهایی است که در برجام پیشبینی شده است. اصل قضیه این است که ما به عنوان یکی از طرفها به تعهدات خود پایبند هستیم و طرف مقابل هم به طور کامل باید پایبند باشد. در پروسه اقدام، فشار ما بر طرف یا طرفهای مقابل به ویژه امریکا برای این است تا آنها را وادار کنیم که به تعهدات خودشان عمل کنند و باید عمل کنند و اگر بخواهند از اجرای تعهدات فاصله بگیرند و تشخیص نظام این باشد که نقض برجام است به جایگاهی به مراتب قویتر از قبل بازمیگردیم.
یکی از شعارهای دولت یازدهم و شخص آقای روحانی و آقای ظریف بهبود رابطه با کشورهای همسایه بود که متاسفانه این شعار حداقل در حوزه رابطه با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس محقق نشد. آقای ظریف در یکی از مصاحبههای خود اعلام کردهاند که دومین اولویت دستگاه سیاست خارجی بعد از اجرای برجام را بهبود رابطه با همسایگان میدانند. چرا تاکنون موفق نشدیم و اگر راه ادامه پیدا کند چه برنامهای برای موفقیت در این حوزه داریم؟
برای پاسخ به این پرسش باید به سه نکته توجه کرد. یک نکته این است که ما در دوران گذار به سر میبریم؛ دورانی که شرایط و قالبهای شکل گرفته را به هم زده است. لذا نوعا رفتار کشورها از جنس رفتاری که انتظار میرفت، نیست و رفتار آنها بسیار متفاوت شده است. از سوی دیگر کنشگران در صحنه و سیاستهای منطقهای و بینالمللی افزایش یافتهاند. به همین خاطر، بخشی از این رفتارها، رفتارهایی هستند که مخصوص دوران گذار است و به ویژگیهای این دوران برمیگردد و خیلی رفتارهای کلاسیک نیست که همیشه انسان انتظار داشته و لذا واکنشهای کلاسیک هم بطلبد. بخش دیگر آن به اتفاق مهمی که در این فاصله افتاد، برمیگردد. آن اتفاق هم این است که ایران یکی از بزرگترین مشکلات خود یعنی پرونده هستهای را حل و فصل کرده است. در نتیجه این بحران ساختگی، تحریمهایی را به صورت ناجوانمردانه علیه ایران تحمیل کرده بودند و این مساله ظرفیت استراتژیک ایران را حبس کرده بود و مرحله به مرحله در حال گرفتن این ظرفیت بود.
با حصول توافق هستهای این حبس هم پایان یافت و ما وارد فضایی شدیم که برای منطقه قابل پیشبینی نبود. اما نکته سوم این است که ما در منطقه با رژیمهایی روبهرو هستیم که خیلی سخت خود را با واقعیتهای جدید وفق میدهند. گرچه در صحنه بینالملل به رفتاری عادت کرده بودند اما قاعدتا با توجه به دوران گذار و این تحول جدید، حتما باید خودشان را با این شرایط جدید وفق میدادند. مثلا عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای منطقه برای حمله امریکا به عراق در سال ٢٠٠٣ میلادی به این کشور پایگاه دادند. البته که ما به دلیل ٨ سال جنگ تحمیلی از صدام متنفر بودیم و سقوط صدام یکی از خواستههای اصلی ملت ما بود اما این ما نبودیم که به امریکا پایگاه دادیم و کسانی که این شرایط را فراهم کردند و اوضاع به نفع آنان پیش نرفت باید خود را ملامت کنند. ولی آنها این ظرفیت وفق دادن خود با شرایط جدید را ندارند. به جای اینکه به دنبال تصحیح این سیاست باشند که چرا این کار را انجام دادهاند، میگویند چرا نفوذ ایران افزایش یافته است. خوب، اشتباه شما موجب افزایش نفوذ ایران شد. اگر در سوریه روی تروریستها سرمایهگذاری کردید، سیاست اشتباهی است و دستاوردی ندارد. مشاهده میکنید که مجموعهای از موضوعات است که سیاست جمهوری اسلامی ایران برای بهبود روابط با همسایگان را دچار مشکل کرده است. حل این مساله نیازمند این است که مجددا این فهم برای تطبیق دادن وضعیت خودشان با این شرایط در این کشورها حاصل شود. در آن زمان سیاستهای جمهوری اسلامی ایران در جهت بهبود و تحسین روابط با کشورهای منطقه با پاسخ مثبت روبهرو خواهد شد.
صبر استراتژیک ایران در برابر عربستان سعودی مورد انتقاد عدهای است که میگویند تهران در برابر تندروهای ریاض با نرمش برخورد میکند. آیا در حال حاضر با توجه به شرایط منطقهای و همین مساله بازگشت تازه ما از حبس ظرفیتهای استراتژیک امکان برخورد تندتر با عربستان وجود دارد و تهدیدهای چنین برخوردی برای ما چه میتواند باشد؟
در وضعیت کنونی هیچ کشور عاقلی به دنبال برخوردهای قهرآمیز نیست، به ویژه در مقابل ملت مقاوم و امتحان داده ایران. برخوردی که از جانب عربستان سعودی شاهد آن هستیم ثمره سیاستهای نادرست عربستان است که این کشور را در یک شرایط سخت قرار داده است. سیاست عربستان در سوریه به جایی نرسیده است. در همسایه خود یعنی عراق، دچار بحران است. عربستان نسبت به پاسخگویی به خواست مردم خود برای خروج از یک نوع نظام بسته، غیرمشروع و غیرمتکی به مردم دچار بحران داخلی است.
این کشور انواع و اقسام مشکلات را دارد و هزینههای کلانی را میدهد برای اینکه ثابت کند سیاست او اشتباه نبوده است. عربستانی که در باتلاق گرفتار شده است، با طناب امریکا و اسراییل میخواهد بیرون بیاید. این کشور دو سال و اندی است که در یمن درگیر جنگ بیهوده و بدون هیچ نتیجهای شده است. عربستان با استفاده از این روشها روز به روز شرایط خود را سخت میکند و واکنش او به این شرایط سختتر، جیغ و داد زدن است. در حقیقت تلاش ریاض برای این است که منطقه دوباره امنیتی بشود و با امنیتی شدن منطقه، ایران و سایر کشورهای منطقه نتوانند از ثبات ناشی از دستاوردهای برجام استفاده کنند. در حقیقت میخواهد شرایطی را ایجاد کند که ایران تن به بازی عربستان برای امنیتی شدن منطقه بدهد. در پس آن چیزی که از جانب طرف مقابل به عنوان قدرت نمایی مشاهده میکنید، یک ضعف عمیق و استیصال گسترده وجود دارد.
لذا جمهوری اسلامی ایران تلاش میکند کارهایی را انجام بدهد که منطقه به سمت ثبات برود، واکنش ایران به رفتار کشورهای حوزه خلیج فارس، گفتوگو است. کویت پیغام آورد و ایران هم پاسخ آن را داد. طبق اطلاعاتی که داریم، در خیلی از این کشورها این مساله با استقبال روبهرو شده است. این حکایت از این دارد که سعودیها با اتخاذ سیاستهای اشتباه، فضایی را درست کردهاند که در این فضا حداقل الان، جرات پاسخگویی مثبت به نیات خیر ایران برای امنیت وثبات در منطقه را ندارند. اما اعتقاد ما این است که همه این نوع سیاستها از همان جنس حمایت کردن از حمله امریکا به صدام است. با اسراییل متحد میشوند در حالی که این اقدام جز اینکه آنها را در این باتلاق بیشتر فرو ببرد، نتیجه دیگری نخواهد داشت. طبیعی است که در این شرایط سیاستهای جمهوری اسلامی ایران برای بهبود روابط با کشورهای همسایه، با واکنشی شایسته روبهرو نمیشود. اما فکر میکنم که وضعیت و تحولات بینالملل که در سایه آن هر روز بر نقش ملتها افزوده میشود و منطق و عقلانیت بر افراط، تروریسم و تکفیر غلبه پیدا میکند شرایطی را فراهم خواهد کرد که اگر دیر نشده باشد آنها را هم مجبور میکند به ندای عقلانیت پاسخ مثبت بدهند.
ما در یک سال و نیم اخیر شاهد پیشبرد استراتژی توسعه هوشمندانه رابطه با اروپا بودیم، تا چه اندازه با توجه به رویکرد تند و تیز ترامپ در مقابل ایران میتوانیم بر روی کمکهای اروپا به تهران در ادامه برجام حساب بازکنیم؟
نمی توان روابط بینالمللی را فقط به یک جای خاص محدود کرد چرا که روابط بینالملل یک کلیت است. در این کلیت شما باید منطقه و کشورهای در حال توسعه را مدنظر بگیرید. کشورهای پیشرفته در شرق آسیا، کشورهای اروپایی و همسایگان همه در این چارچوب قرار میگیرند. واقعیت صحنه بینالملل این است که اروپا معذورات خودش را دارد. میزان چسبندگی و وابستگی اروپا تا حدی است که در یک جاهایی منافع آن ایجاب میکند و از امریکا فاصله میگیرد، و در جاهای دیگر این کار را نمیتواند انجام بدهد. در مورد امریکا نیز همین طور است، امریکاییها تا یک جاهایی میتوانند کار خود را پیش ببرند، ولی در جاهای دیگر بهشدت با محدودیتهای استراتژیک روبهرو هستند و از یک مرحلهای جلوتر نمیتوانند بروند.
اقدامات نظامی دیگر در دنیا جوابگو نیست و پر هزینه است و کشورها مجبور هستند که حتما این مساله را در سیاستهای خود مد نظر قرار بدهند. در صحنه منطقهای و بینالمللی کنشگران جدیدی آمدهاند و شما نمیتوانید این کنشگران را نادیده بگیرید. مسائل و هزینههای اقتصادی، از مواردی است که همه کشورها تلاش میکنند هزینهها را به نفع توسعه کشورهای خود مدیریت کنند و از جنگ و تقابل دوری کنند. پس در این مجموعه شرایط ما روابط خودمان را با اروپا شکل میدهیم. اروپاییها از برجام استقبال کردند چون جزو طرفهایی بودند که نقش آنها در رسیدن به تفاهم مثبت بوده است. طبیعی است که تمایل دارند از منافع آن هم استفاده کنند. اما حتما باید در نظر بگیرید که این یک بخشی از آن مجموعه است. پارامترهای دیگر هم تاثیرگذار هستند و جمهوری اسلامی ایران با علم به این پارامترها است که روابط خود را با اروپا شکل داده و پیش میبرد.
در جریان مناظرههای انتخاباتی شاهد آن هستیم که برخی از نامزدها از عملکرد اقتصادی وزارت امور خارجه انتقاد میکنند یا ادعا میکنند که در صورت پیروزی برکارآمدی اقتصادی این وزارتخانه میافزایند. اصولا دیپلماسی اقتصادی در چه شرایطی قابل بازدهی است؟
پیشبرد دیپلماسی اقتصادی با لوازم آن ممکن است. دیپلماسی اقتصادی در درون خود، نیازمند یک فضای بینالمللی مناسب است. دیپلماسی اقتصادی نیازمند این است که محیط اقتصادی باید امنیت زدایی بشود. نباید اجازه به کسانی داد که میخواهند فضا را امنیتی کنند چون این مانع حرکت اقتصادی میشود. همچنان که دیپلماسی اقتصادی، نیازمند به زیرساختهای مناسب و یک تحرک و فعالیت قوی دیپلماسی در سطح بینالملل است که شما بازارهای جدید را بشناسید، دوستان جدید داشته باشید، توانایی این را داشته باشید که کشورها را متقاعد کنید که کار با شما برای آنها نفع دارد و این منفعت بلندمدت است. اینها مجموعهای هستند که شکلدهنده دیپلماسی اقتصادی است. در داخل وزارت خارجه نگاه اقتصادی چه در مرکز و چه نمایندگیها به نگاه غالب تبدیل شده است که بسیاری از فعالیتهای سیاسی ما با نگاه اقتصادی انجام میشود.
چرا در چهارسال اخیر با توجه به حل مساله هستهای با توسل به دیپلماسی، عدهای وزارت امورخارجه را متهم به نادیده گرفتن دستاوردها و موفقیتهای نظامی ایران میکنند؟ آیا در ساختار قدرت میان توسل به دیپلماسی و همزمان افزایش قدرت نظامی تناقضی وجود دارد؟
ما در کشورمان با این چالش روبهرو هستیم که بعضی از نگاهها مولفههای قدرت را مقابل یکدیگر میبیند. وقتی صحبت از قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، قدرت علمی، قدرت دیپلماسی یک کشور میکنیم، جمع جبری اینها قدرت ملی میشود. و اگر با نگاه دیگری ببینیم، قدرت نظامی، قدرت اقتصادی، قدرت علمی، پشتوانهای هستند برای اینکه دیپلماسی بتواند گل بزند و قدرت دیپلماسی فرصتیابی برای دیگر مولفههای قدرت فراهم میکند.
وقتی که ما این نوع نگاه را نداشته باشیم و احساس ما این باشد که مولفههای قدرت، هر کدام در یک کفه جداگانهای هستند، هر کدام که پایین بیاید، دیگری بالا میرود، یا برعکس عمل میکنند دچار چندگانگی میشویم و این همان چیزی است که امروز شاهد آن هستیم. تصور بر این است که قدرت دیپلماسی با آن چیزی که در منطقه به عنوان نفوذ جمهوری اسلامی ایران مطرح میشود مغایرت دارد.
در حالی که دیپلماسی مرحلهای برای تثبیت قدرت ملی در صحنه بینالمللی است. اگر ما این نگاه را داشته باشیم، مشاهده خواهیم کرد که مولفههای قدرت ما در کنار یکدیگر قرار میگیرند. ولی متاسفانه بعضی از موضوعات به صورت خیلی دقیق در کشور ما فهم نشده است. لذا از آن تقابل در میآورند و فکر میکنند قوی شدن دیپلماسی به معنای ضعیف شدن بخشهای دیگر قدرت ملی است. در حالی که این چنین نیست و بخش دیگر قدرت ملی، پشتوانه دیپلماسی است. دیپلماسی در آن فضا است که میتواند به خوبی عمل کند. کار دیپلماسی، تثبیت قدرت کشور در ابعاد مختلف است. همچنان که در بحث هستهای میبینید که مجموع دیپلماسی ایران موجب میشود که قدرت هستهای ایران تثبیت بشود.
پاسخ شما به مخالفانی که وزارت امورخارجه را به اعتماد به طرف مقابل در برجام متهم میکنند، چیست؟
گاهی در دیپلماسی سوالاتی مطرح میشود، مثلا چرا شما فلان موضوع را عنوان نکردید؟ اینها پیشفرضهای دیپلماسی هستند. در پیشفرضهای دیپلماسی، بحث اعتماد در کار ما وجود ندارد. شاید کسانی در این حوزه هستند که کاملا با موضوع دیپلماسی آشنا نشدهاند اما حقیقت این است که ما هر بار پیشفرضهای دیپلماسی را در کار روزمره خود بیان نمیکنیم. بحث ما با هیچ کشوری این گونه نیست که وقتی روابطمان با هم خوب شد، بگوییم دیگر اعتماد کامل برقرار شد. صحنه بینالملل جای چنین تعابیر و رفتارهایی نیست. بیاعتمادی پیشفرض ما است اما لزومی ندارد دایما آن را تکرار کنیم و از آن مانع بسازیم بلکه این پیش فرض را قبل از هر تصمیمگیری لحاظ میکنیم. در روابط بینالملل حوزههایی برای همکاری وجود دارد که باید روی این حوزههای همکاری کار کنیم و آنها را گسترش بدهیم و سبب تعمیق روابط در این حوزهها بشویم. اعتماد، به آرامی در این حوزهها شکل میگیرد. اما حوزههایی هم هست که رقابت در آنها وجود دارد و حوزههایی هستند که با یکدیگر اختلاف نظر داریم. اینها جزو واقعیتهای روابط بینالملل است و فکر میکنم که اگر اینها در داخل کشور فهم بشود، بسیاری از این منازعات بیحاصل از بین خواهند رفت.
برخی از مخالفان در این چند روز این بحث را مطرح میکنند که چرا آقای روحانی میگویند ما با برجام، سایه جنگ را از سر ایران دور کردهایم. در ارتباط با این موضوع چه پاسخی دارید؟
من نظر شخصی خود را عنوان میکنم. آن چیزی که در شروع به کار این دولت وجود داشت، گرفتن یک ظرفیت عظیم استراتژیک از ایران به خصوص در منطقه بود. ما مانند فردی شده بودیم که به ما یک سرم وصل کرده بودند و قطره قطره خون ما را میکشیدند. مانند وقتی که آرام آرام یک اجماع علیه شما در دنیا درست میشود. در مرحله بعد با انواع و اقسام فشارها مانع حرکت شما خواهند شد، توسعه اقتصادی شما را به عقب میاندازند، روابط شما را با دنیا مخدوش میکنند.
مانند این است که آرامآرام در حال گرفتن این ظرفیت هستند. اما به واقع ملت ما یک پیکر قوی و خوشبختانه رهبری هوشمندانه دارد و میداند که چه زمانی میز بازی باید عوض شود و اجازه ندهد به آرامی این ظرفیت را از ما بگیرند. اتفاقی که در مذاکرات برجام افتاد همین بود و ما زمانی که لازم بود این سرم را کندیم و توانستیم ثمره مقاومت ملت را به یک انجام دقیقی برسانیم و این انجام دقیق، علاوه بر برداشتن تهدید، فرصتهای زیادی را برای کشور ایجاد کرد که امیدوارم با اجماع مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
انتهای پیام/