مدیر کل خاورمیانه وزارت خارجه: راضی کردن دولت سوریه به مذاکره رو در رو کار سختی بود/ ایران مخالف حضور اردن در آستانه بود
سمیرا امیرچخماقی، گروه بینالملل خبرگزاری آنا- حل بحران سوریه هر چند بعد از گذشت نزدیک به 6 سال دور از دسترس به نظر میرسد، اما روند یک سال اخیر با ورود جدی روسیه و همکاری شکل گرفته بین ایران و روسیه روند معادلات را تا حدودی تغییر داده است.
بر خلاف گذشته، اجماعی جهانی حداقل در این باره که طرفها باید پشت میز مذاکره مشکلات را حل کنند شکل گرفته و برگزاری نشستهای سه جانبه ایران، ترکیه و روسیه در آستانه روند جدیدی را آغاز کرده که ارتش سوریه و معارضان برای تثبیت آتشبس رو در روی هم نشستند.
محمد ایرانی، مدیر کل خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت امور خارجه در گفت و گویی مشروح با خبرگزاری آنا درباره این روند شکل گرفته در سوریه، مذاکرات آستانه، ژنو و صحنه میدانی در این کشور توضیح می دهد. ایرانی بر این باور است که فرسایش و به نوعی تحلیل نیروهای ارتش برای سوریه همچنان ادامه دارد و بنابراین هیچ راه حلی به جز گفتوگو و مذاکره، ولو اینکه در نشستهای اولیه به نتیجه نرسد و موضوعات کوچک بررسی شود و یا محدود به یک موضوع یا دو موضوع باشد برای این کشور وجود ندارد.
مشروح این گفتوگو چنین است:
بعد از گذشت نزدیک به 6 سال از جنگ سوریه همه متوجه شدهاند که هیچ کدام از طرفها توان شکست طرف مقابل را ندارند. در نتیجه راهی نیست جز آنکه دو طرف پای میز مذاکره به یکدیگر امتیاز بدهند. خواستههای مخالفان از برکناری بشار اسد تا کنار رفتن حزبالله و کاهش نقش ایران در سوریه در نوسان بوده است. فکر میکنید کدام خواسته مخالفان سوری پذیرفتنی است؟
در سوریه مدتها بود که مشخص شده بود بحران سوریه راه حل نظامی ندارد و تقریبا طرفهایی که به عاقبت کار میاندیشیدند و به دنبال این بودند که راه حلی برای بازگشت آرامش و صلح در این کشور به دست آورند، به این نتیجه رسیده بودند که بحران سوریه باید با راهکار سیاسی حل شود و بر این اساس باید طرحی ارائه شود که روند مشخصی داشته باشد.
در صحنه میدانی در سوریه درگیریها و مناقشات ادامه داشته و به طور طبیعی این مشکل وجود داشت که بتوانیم هر دو طرف را به این جمعبندی برسانیم که سوریه راه حل نظامی ندارد و باید مذاکره انجام شود. هر دو طرف گمان میکردند که میتوانند از طریق تسلط بر محیط جغرافیایی به پیروزی دست یابند. مخالفان موفقیت خود را در سقوط دمشق و بشاراسد میدانستند و دولت نیز تصور میکرد که با بازگرداندن مناطقی که از دست دادهاند بتوانند به راه حل دست یابند.
این جنگ به تدریج به مرحلهای رسید که معادله سال گذشته تا حدودی در صحنه میدان با ورود روسیه تغییر کرد و پیشرویهای نظامی توسط دولت و ارتش سوریه افزایش پیدا کرد و به حاشیه شهر حلب (منطقهای که از ابتدای بحران در اختیار مخالفان قرار گرفته بود) رسید.
به این ترتیب بخش شرقی حلب که در اختیار مخالفان قرار داشت بازگردانده شد و طرف مقابل به دلایل مختلفی پذیرفت که در روندی پای میز مذاکره بنشیند و مسائل را حل کند. البته در این میان راضی کردن دولت سوریه و اینکه آنها بپذیرند در نشست رو در رو بحران را کنترل کنند نیز کار سختی بود. این فرآیند با تلاشی که روسها با همراهی جمهوری اسلامی به عنوان یک طرف و همچنین ترکیه به عنوان نماینده طرف مقابل که دارای روابطی با بخشی از گروههای معارض بود در آستانه قزاقستان شکل گرفت و زمینه آن نیز در نشست سه جانبهای که در مسکو در ابتدا در سطح وزرای امور خارجه و سپس کارشناسان برگزار شد به تثبیت رسید. به این ترتیب در دو نشست اساسی در آستانه برای اولین بار نماینده دولت سوریه و نظامیان در مقابل گروههای مسلح سوریه قرار گرفته و مذاکره کردند. این امر بسیار مهم بود چراکه تا پیش از آن هر اتفاقی همراه با واسطه و غیر مستقیم انجام شده بود.
در حالی که این نگاه بین هر دو طرف تقویت شده بود که بنشینند و مطالبات خود را مطرح کنند، لازمه تحقق پیروزی در این نشست آن بود که در صحنه میدانی آتشبس شکل بگیرد و دو طرف درگیر نباشند تا بتوانند روند مذاکرات را پیش ببرند. به همین ترتیب از ابتدای سال جدید میلادی یعنی در حقیقت 30 دسامبر 2016 (10 دی) شاهد آتشبس در سوریه بودیم.
اما اینکه از آستانه انتظار را داشته باشیم که کل مطالبات مربوط به دو طرف را مطرح کرده و به جمعبندی برسد به نظر عاقلانه نیست به عبارت دیگر باید بگوییم که باید سطح توقعات از این نشست را تنظیم کنیم.
مخالفت ترکیه با پیشنهاد روسیه برای آغاز بحثهای سیاسی در آستانه
این نشست توسط سه کشور بین نظامیها و با هدف دست یابی به راهکاری برای استمرار و تثبیت آتشبس و پیدا کردن مکانیزمی برای کنترل آتشبس و تنظیم یک آییننامه یا قاعدهای قانونمند مبنیبر آنکه عوامل ناقض آتشبس مورد شناسایی قرار بگیرند شکل گرفت. به نظر من باید تعریف اولیه از دستاورد آستانه در همین زمینه باشد.
البته در روزهای آخر از طرف روسیه موضوعاتی مبنیبر اینکه باید بحثهای سیاسی نیز در آستانه آغاز شود مطرح شد. از جمله آنکه پیشنویس قانون اساسی جدید که روسها آن را به طرفهای معارضه داده و در اختیار مابقی نیز قرار دادند تا بررسی کنند و در نشست دیگری نتیجه آن مورد ارزیابی قرار گیرد که البته هم گروههای معارض و هم ترکیه مخالف این روند بوده و معتقد بودند که بهتر است این موضوع در چهارچوب روند سیاسی مورد بررسی قرار گیرد.
بنابراین بعد از پایان آستانه 2 در تاریخ 23 فوریه (5 اسفند) همان تاریخی که قبلا آقای دی میستورا اعلام کرده بود شاهد نشست ژنو بودیم که میتوانیم بگوییم پایههای اولیه این نشست و تعریف آن از نشست آستانه 2 است. در نشست ژنو قاعدتا بحثها سیاسی است.
در حالی که نشست آستانه را مقدمهای برای مذاکرات ژنو میدانستیم فکر میکنید چقدر آستانه در این مسیر موفق بوده است؟
اگر سطح انتظار ما این باشد که در صحنه میدانی تلاشی صورت گیرد تا طرفهای درگیر کنترل شوند و آتشبس تا حدی رعایت شود و فضا برای گفتوگوهای سیاسی برای دو طرف فراهم شود به معنای آن است که آستانه به جلو حرکت کرده است.
در حالی که خیلیها گمان میکردند آستانه روندی جدا از ژنو دارد اما دائما بر این مساله تاکید میشد که آستانه مقدمهای برای ژنو است و همانطور که شاهد بودید دستاوردهای آستانه به ژنو منتقل شد و اینکه در ژنو دو طرف دور هم نشستند ماحصل نشست آستانه بود. این در حالی است که در سه نشست گذشته ژنو هرگز دو طرف حاضر نبودند در مقابل هم بنشینند . انتقال این روند از آستانه به ژنو یک گام مثبت بود.
امکان برگزاری نشست سه جانبه در پایتخت دیگری غیر از آستانه
شاید بتوانیم از این منظر نیز به مساله نگاه کنیم که در نشست ژنو هماهنگ کننده اصلی سازمان ملل متحد و دی میستورا بود اما در نشست آستانه سه کشور ایران، روسیه و ترکیه بودند و تلاش هم بر این بود که دو طرف سوری مذاکرات را آغاز کنند. آستانه هرگز به عنوان یک نشست بینالمللی محسوب نمیشد بلکه یک نشست منطقهای برای هدفی خاص بود. اگر چه ممکن است در آینده نیز در صورت ایجاد بحران یا گرهی در روند سیاسی به همین شکل نشست منطقهای بین سه طرف شکل بگیرد که این موضوع از الان قابل پیشبینی نیست اما چنین نشستی میتواند در آستانه یا پایتخت دیگری شکل بگیرد. مکانیسم اجرایی به همین شکل خواهد بود تا بتواند یک معضل را از پیش پا بردارد و تبدیل به نشستی شود که سازمان ملل متحد در آن محوریت دارد و بقیه کشورها نیز به عنوان ناظر حضور دارند. در واقع در ژنو گفتوگوها بین دو طرف سیاسی درگیر انجام شد.
پس با این مفهوم کار نشست آستانه به پایان رسیده و دیگر نشستی تحت عنوان آستانه نخواهیم داشت؟
ما اکنون طرفها را به ژنو رساندهایم و آنها در حال مذاکره هستند اما اگر در آینده معضلی پیش بیاید میتواند نشستی مانند آستانه در آستانه یا پایتخت دیگری مانند مسکو یا آنکارا یا تهران شکل بگیرد و به آن معضل، مانند آتشبس که در آستانه به آن رسیدگی شد رسیدگی شود.
این موضوع ثابت شد که این سه کشور تعیینکننده هستند و حتی بدون حضور طرفهای بینالمللی آمریکاییها و غربیها میتوانند روندی را ولو محدود جلو ببرند و این موضوع ممکن است دوباره اتفاق بیفتد.
در حال حاضر کمیته نظارت در پایان نشست آستانه 2 تشکیل شده است وظایف کمیته نظارت با توجه به اینکه موضوعات به ژنو منتقل شده چطور اجرایی میشود و روند پیگیری آن چگونه است؟
در آستانه زمانی که بحث چگونگی تحکیم و تثبیت آتشبس مطرح شد باید قاعدتا آییننامهای تنظیم و تکلیف طرفهای مختلف در این آییننامه تعیین میشد که چگونه نظارت داشته باشند. این موضوع در آستانه 2 به تصویب رسیده و به مرحله اجرایی رفته است. بحثهای دیگری هم در این زمینه شده است، به طور مثال صحبتی درباره نوع نظارت شده است که طرفهای مختلف مانند ایران، روسیه و ترکیه تضمین میدهند و چگونگی مشخص شدن طرف نقض کننده نیز جزء همین توافق است.
آتشبس در سوریه باید همه گیر باشد
بحثهایی هم درباره تبادل برخی از اسرا بین دو طرف و این دست مباحث مطرح و لیستهایی نیز تبادل شد که قرار است مورد استفاده قرار گیرد و توافق بین دو طرف شکل گیرد. وضعیت مناطق تحت محاصره (در سوریه مناطقی تحت محاصره بخش دولتی، بخشی در محاصره گروههای معارض و بخشی در محاصره گروههای تروریستی مانند داعش هستند) از مباحثی بوده است که مورد بررسی قرار گرفته است. اگر قرار باشد بحثی با عنوان تثبیت آتشبس در سوریه مورد بررسی قرار گیرد باید فراگیر باشد و تنها شامل مناطق خاصی مانند حلب، ادلب یا رقه نباشد و شامل همه مناطق به جز بخشهایی که گروههای تروریستی حضور دارند و سازمان ملل متحد نیز آنها را طرف حساب خود نمیدانند دربر بگیرد.
علاوهبر اینها در آستانه 2 بررسی برخی از موضوعات دیگر مانند پیشنهاد قانون اساسی در اختیار طرفهای مختلف قرار گرفت تا بررسی کنند و هر کدام درخواست داشتند که این موضوع را در پایتختهای خود بررسی کنند تا نقطه نظراتشان را در نشستهای بعدی اعلام کنند.
شما از تضمین طرفها صحبت کردید، فکر میکنید در این راستا روی تضمین ترکیه چقدر میتوان حساب کرد؟ در نشست آستانه 2 طرف ترک سطح حضور خود را کاهش داد و با تاخیر در نشست حاضر شد که اعلام شد این تاخیر به دلیل اختلافاتی است که با روسها در مورد بحث کردها دارند و در این مدت موضعگیریهای تندی نیز از سوی مقامات ترک نسبت به جمهوری اسلامی اعمال شد. به نظر میرسد ترکیه در حال ورود به بازی جدیدی در سوریه است و شاید به دنبال نزدیک شدن به آمریکا و خروج از مثلثی است که در آستانه متبلور شد.
به هر حال نشست بین سه کشور چه در سطح مقدماتی و چه آنچه در آستانه گذشت بین سه طرفی است که دیدگاههای متفاوتی با یکدیگر دارند. در این میان ایران و روسیه تا حدودی دیدگاههای نزدیکتری دارند و ترکیه در بخشهایی به روسها نزدیکتر و گاهی اوقات نیز به ایران نزدیکتر است. اتفاقا این نشست هرگز دلیل بر این امر نمیشود که اختلافات بین این سه کشور در موضوع سوریه الزاما به اتمام رسیده باشد، معنای آن این است که این نشست میتواند زمینهای باشد که همین اختلافات مورد بحث قرار گیرد.
به هر حال ترکیه به نمایندگی از نیروهای مخالف حضور پیدا میکند کما اینکه ایران و روسیه به نمایندگی از دولت سوریه. طبیعی است که مذاکرات با اختلافات و فاصله زیادی شروع میشود و طبیعی است که بروز این اختلافات به معنای آن نیست که طرفی جدا میشود یا مذاکرات به شکست کشیده میشود بلکه به معنای آن است که مذاکرات باید عمق بیشتری داشته باشد و به موضوعات عمیقتری بپردازد.
ترکها نظرات خاص خود را دارند. سطح مشارکت نیز به نظر من چندان فرقی نمیکند. سطح کارشناسی ممکن است در سطح رؤسای برخی از ادارات یا معاونان وزیر باشد. مهم مشارکت و نمایندگی کردن از یک جریان است که تا کنون نشان داده شده است که این انگیزه وجود دارد. چرا که ترکها حداقل به عنوان یک بازیگر مطرح در صحنه سوریه به رسمیت شناخته شدهاند و امروز نسبت به گذشته این موضوع متفاوت است که هر طرفی تلاش میکند طرف دیگر را نادیده بگیرد.
امروز چه بخواهیم و چه نخواهیم هم در آستانه و هم در ژنو یک طرف اجلاس گروههای مخالف هستند و برای توافق با این گروهها طرفهای تاثیرگذار را دعوت کرده و با آنها مذاکره میکنیم. ترکیه از این بابت نقش مهمی دارد و برای پیشبرد هدف، مذاکرات هماهنگ با ترکیه قطعا باید وجود داشته باشد و اصلا این مسئولیت با ترکیه است که با گروههای مخالف مذاکره کند و اگر قرار باشد توافقی شکل بگیرد قطعا ترکها برای اینکه بتوانند طرفهای مقابل را قانع کنند نقش اساسی دارند.
بنابراین در روند این حرکت احتمالا نظرات خود را مطرح میکنند و ممکن است در این مسیر به دنبال یارگیری نیز باشند و ارتباطاتی را با برخی از دولتها و کشورهای دیگر داشته باشند. به نظر من نکته مهم بحث میدان است. اگر آتشبس در صحنه داخلی سوریه ادامه پیدا کند قاعدتا باید روند سیاسی به تدریج جلو برود. هر چند که عوامل مختلف و متعددی وجود دارد که به تقویت این نشست کمک میکند و این نکته را نیز نباید فراموش کنیم که این یک روند طولانی است و قاعدتا بحرانی که 6 سال از عمر آن میگذرد برای پایان نیاز به زمان خیلی بیشتری دارد.
یعنی نباید خیلی به پایان بحران سوریه در ماههای آینده امیدوار بود؟
باید توجه داشت برای حل چنین بحرانی به چند مولفه نیاز داریم؛ اول آنکه باید گام به گام و محور به محور جلو رفت و دوم، همه طرفها باید مشارکت داشته باشند و هیچ طرفی نادیده گرفته نشده و حذف نشود. از سوی دیگر هیچ طرفی خواسته حداکثری نداشته باشد و همه به فکر یک معادله برد- برد باشند و اراده جدی نزد طرفهای تاثیرگذار اعم از ابرقدرتهای بینالمللی یا قدرتهای منطقهای وجود داشته باشد. باید حتما به این جمعبندی رسیده باشند که برای مردم سوریه یک فکر اساسی شود و آرامش به آنها باز گردد.
نسبت به حداقل یک سال گذشته اکنون به نظرتان چقدر چنین ارادهای وجود دارد؟
به نظر من روند تغییر کرده است. البته همانطور که اشاره کردم باید به تدریج جلو برویم و ببینیم نتایج چه خواهد بود. فکر میکنم هر چه گفتوگوها دقیقتر و جدیتر باشد راه حصول به نتایج و افق پیشرو شفافتر خواهد بود. به طور طبیعی شاید در جلسات اولیه نتوان دقیق این موضوع را تخمین زد یا احتمال رسیدن به این جمعبندی را داد. اما قطعا شرایط نسبت به سال گذشته برای این اراده بهتر است. فکر میکنم کماکان نزد برخی از طرفهای منطقهای چنین ارادهای همچنان مخدوش است و خیلی شفاف نیست.
به هر حال ممکن است برخی از طرفهای منطقهای این گمان را داشته باشند که به هم ریختن وضعیت ثبات در سوریه منافع آنها را بیشتر تامین میکند. اما حداقل این است که بخشی از گروههای مسلحی که تا امروز تلاش میکردند وجود خود را در کنار گروههای تروریستی تعیین کنند به این نتیجه رسیدهاند که این امر ممکن نیست و حتی برخی از کشورهایی که از این گروهها حمایت میکنند نیز در این چارچوب به جلو میروند.
مشخصا در مورد عربستان چه؟ آنها نقش مهمی در سوریه دارند. اراده و تمایل آنها را چگونه ارزیابی میکنید؟
برخی از کشورهای عربی نیز مانند عربستان مواضع مشخصی در این زمینه ندارند و به نظر میرسد که از دو حال خارج نیستند یا منتظر آن هستند که ببینند نتایج نشستهای آستانه و ژنو به کجا میرود بعد ملحق شوند یا اینکه واقعا به ترکیه نمایندگی داده باشند که ترکها از طرف آنها این روند را جلو ببرند و در نهایت هر زمان که احساس کنند این روند خیلی به نفع آنها نخواهد بود اقدام به تخریب کنند.
منتها ما باید همیشه امیدوار باشیم و جنبه مثبت را ببینیم، اینکه هنوز مخالفان و دولت سوریه گهگاهی مینشینند و خوش و بش میکنند افقهایی است که میتوان به آنها امیدوار بود. همه طرفها باید تلاش کنند که این دو طرف را به یکدیگر نزدیک کنند و در صحنه میدان نیز تحرکات جنگی کنترل شود. فرسایش و به نوعی تحلیل نیروهای ارتش برای سوریه همچنان ادامه دارد و بنابراین هیچ راه حلی به جز گفتوگو و مذاکره ولو اینکه در نشستهای اولیه به نتیجه نرسد و موضوعات کوچک بررسی شود و یا محدود به یک موضوع یا دو موضوع باشد برای این کشور وجود ندارد.
فکر میکنید در حال حاضر نشست ژنو بعد از آستانه تا چه اندازه موفق بوده است؟
نشست ژنو از چند زاویه حائز اهمیت است، در ژنو مدیریت کار در اختیار دیمیستورا نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد است. یکی از ویژگیهای این نشست این است که طیف وسیعی از معارضان و مخالفان حضور پیدا کردند و این علاوهبر مخالفانی است که تحت عنوان معارضه ریاض یا شورای اولی (هیأت عالی مخالفان سوری) در نشست قبلی ژنو نیز حضور پیدا کرده بودند.
این بار معارضهای تحت عنوان معارضه مسکو نیز حضور پیدا کردند که طیف وسیعی را تشکیل میدهد و هر چه شمولیت گروههای مخالف در این نشست بیشتر باشد و هر طرف احساس کنند که به آنها نقش داده شده است میتواند کمک کنندهتر باشد.
از سوی دیگر این موضوع در رویارویی دو طرف شکل گرفته که مذاکرات مستقیم انجام دادهاند. در جلسه افتتاحیه این نشست آقای دمیستورا دستور کاری را به عنوان پیشنویس در اختیار طرفها قرار داد. در این پیشنویس سه بحث سیاسی و آینده سوریه مطرح بود. موضوع اول تشکیل دولت فراگیر و مکانیزم شکلگیری آن است که تحت عنوان نحوه شکلگیری دولت انتقالی مطرح است، نکته دیگر چگونگی تدوین قانون اساسی است که پیشنویسهایی در اختیار دارند که احتمالا این امر باید توسط دولت فراگیر تدوین شود یا اینکه قانون اساسی فعلی باید اصلاح شود و نکته سوم نیز مساله انتخابات است.
این پیشنویس در اختیار طرفها قرار گرفت تا پس از بررسی در جلسات بعدی ژنو آن را مورد بحث قرار دهند. روندی که آقای دیمیستورا در پیش گرفته به نوعی اجرای بندهایی از قطعنامه 2254 است که به این موضوع اشاره دارد و در همان چهارچوب حرکت میکند. به نظر میرسد برای اینکه ایشان موفق باشد باید یک اراده جدی وجود داشته باشد. خود دیمیستورا باید به طور جدی این طرح را پیگیری کند و طرفهای مختلف باید جدیت لازم را در این بحث داشته باشند. موضوعات میدان هم خیلی مهم است. ادامه آتشبس میتواند تاثیرگذار باشد.
نشستهای منطقهای بدون آمریکا به نتیجه میرسد
حضور آمریکا در نشست آستانه 1 با مخالفت ایران همراه بود که در نهایت این کشور در سطح سفیر و به گفته جمهوری اسلامی به عنوان ناظر حاضر شد. در نشست آستانه 2 نیز همین حضور در این سطح وجود داشت آیا در صورت برگزاری نشستهای آتی قرار است آمریکا به عنوان عضوی از این گروه باشد چرا که روسیه و ترکیه موافقت خود را با حضور آمریکا اعلام کردهاند و به نظر میرسد تنها مخالف حضور آمریکا، ایران است.
نشست آستانه نشستی منطقهای بود. ما به عنوان ایران به دنبال دعوت از آمریکا نبودیم و جمهوری اسلامی دلایل خاص خود را داشت.
استدلال ما این بود که به هر حال آمریکاییها در موضوع حلب و درگیریهایی که به پایان رسید نقش نداشتند و درگیر مسائل خود بودند. در نشستهای مقدماتی که در مسکو بین سه طرف انجام شد نیز حضور نداشتند. از طرف دیگر در نشست مشترک با روسها قبل از تحولات حلب برای رسیدن به یک جمعبندی به منظور جدا کردن گروههای مسلح از گروههای تروریستی نیز شکست خورده بودند و آن توافق بعد از یک هفته منقضی شد. دلیلی بر اینکه آمریکا در بحث مربوط به آتشبس حضور پیدا کند وجود نداشت.
اما به هر حال روسیه به دلیل مناسبات خاص خود مایل بود که آمریکا به عنوان ناضر حضور داشته باشد ترکها هم همین تمایل را داشتند، بنابراین ما علیرغم مخالفت با دعوت مستقیم از سوی سه کشور وقتی دیدیم دو طرف موافق هستند صرفا ملاحظات خود را اعلام کردیم و آن هم این بود که کشور میزبان از آمریکا دعوت کند و نیازی نیست که سه کشور دعوت کننده باشند.
فکر میکنم اگر قرار باشد مباحث منطقهای به جلو برود باز هم باید به همین شکل باشد؛ چرا که امکان دستیابی به یک توافق محدود منطقهای توسط سه کشور وجود دارد. آمریکاییها در نشستهای بینالمللی از ژنو 1 و 2 تا وین و نشستهای SSG ، نشستهای متعدد نیویورک و همچنین شورای امنیت و ارائه قطعنامههای مختلف همیشه در مسائل سوریه حضور داشتند و الان در بحثهای منطقهای زمانی که خود کشورهای منطقه میتوانند به جمعبندی برسند نیازی به حضورشان نیست.
در مورد حضور اردن موضع جمهوری اسلامی چه بود؟
موضع ما این بود که نشست باید در سطح سه جانبه برگزار شود و افزایش هر طرفی برای دیگر طرفها نیز این انتظار را به وجود میآورد که حضور پیدا کند. کما اینکه عربستان یا چین چنین انتظاری را داشته باشند یا حتی بعضی از کشورهای اروپایی. لذا زمانی که قرار است توافق بر اساس نشست سه جانبه باشد باید به همین شکل ادامه پیدا کند.
روسها یک ملاحظهای داشتند که با توجه به اینکه نقاط بحرانی در سوریه باید کنترل شود و بخشهایی از مناطق جنوبی سوریه نیز توسط گروههای مسلحی تحت تاثیر قرار گرفته است که به اردن تردد دارد و اردن روی برخی از آنها اشراف دارد، حضورشان لازم است.
بر همین اساس شخص آقای پوتین اصرار داشت که اردن حضور داشته باشد. به هر حال آنها شرکت کردند اما هم ایران مخالف بود و هم اینکه مشارکتی در بحثهای اصلی نداشتند و تنها سخنرانی در روز پایانی اجلاس داشتند.
یکی از موضوعات مطرح در بحث سوریه، مساله منطقه امن است که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا آن را اخیرا مطرح کرده است و برخی معتقدند این پیشنهاد در راستای تجزیه سوریه است، تحلیل شما در این باره چیست؟
آمریکاییها در گذشته نیز این موضوع را مطرح کردند اما شرایط فراهم نبود. از سوی دیگر ترکیه از همان روزهای اول درگیری به دلیل بحران مربوط به حضور آوارگان سوری در خاک ترکیه اصرار داشت که منطقه امنی برای اسکان آنها ایجاد شود.
این بحث تقریبا از ابتدای بحران وجود داشت اما در مورد اجرا و اینکه تا چه حد ممکن است عملی باشد موانع و مشکلاتی وجود دارد. اول اینکه به نظر میرسد آنچه که آمریکاییها و ترکها در مورد منطقه امن دنبال میکنند متفاوت است و در نقاطی با هم اختلاف نظر دارند.
ترکها به دنبال آن هستند که در بین مناطق کردنشین و در کانتونهایی که در شمال سوریه وجود دارد فاصله بیندازند و این منطقه امن را بین کانتون کوبانی و عفرین تشکیل دهند که از بین آنها رود فرات رد میشود و ترکیه تمایل دارد در همان منطقهای که اکنون تحت عنوان سپر فرات وارد شده یک منطقه امن ایجاد شود و این منطقه عملا بین دو کانتون کردنشین فاصله ایجاد کند. اما آمریکاییها هدف دیگری را دنبال میکنند و به نظر میرسد آنها به دنبال همان اتفاقی هستند که در لیبی افتاد.
اختلاف دیگر در این زمینه آن است که ترکها این نگرانی را نیز دارند که هرگونه منطقهای مجزا از خاک سوریه تحت عنوان منطقه امن در آینده بتواند خطرساز شود. استقلال مناطق کرد نشین سوریه برای ترکیه خط قرمز محسوب می شود و ایجاد منطقه امن باعث میشود مناطق دیگری نیز به این سمت بروند که این نوعی تهدید برای ترکها است. لذا از این منظر که نگاه کنیم شاید منطقه امن در دراز مدت چندان به نفع ترکها نباشد.
لذا از این منظر که نگاه کنیم شاید منطقه امن در دراز مدت چندان به نفع ترکها نباشد. نکته دیگر اهدافی است که آمریکاییها برای بازگرداندن بخشی از آوارهها و پناهندهها مطرح کردهاند. به لحاظ نظری شاید این بحث که پناهندگان بتوانند در داخل خاک سوریه سکنی پیدا کنند و جلوی مهاجرت آنها گرفته شود و مشکلات برخی کشورهای اروپایی حل شود مطرح است اما در عمل این موضوع شدنی نیست چرا که هزینه بسیار سنگینی دارد. از سوی دیگر قطع به یقین در بین آنها تروریستهایی هستند که تحت عنوان پناهنده وارد میشوند و موضوع تنها امنیت منطقه نیست بلکه امنیت نیروهایی است که تامین کننده امنیت خواهند بود.
در نهایت تصور ما این است که رفتن به سمت ایجاد منطقه امن در سوریه شاید خیلی واقع بینانه نباشد و حتما مشکلات آن به مراتب بیشتر است.
انتهای پیام/