دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
18 دی 1395 - 17:06
در اولین جلسه شورای سیاست‌گذاری همایش بزرگداشت خواجوی کرمانی

دعائی: چون غرق نعمتیم قدردان بزرگان نیستیم/ اگر هویت ایرانی باقی مانده به مدد بزرگانی مثل خواجوی کرمانی بوده است

حجت‌اسلام و المسلمین سیدمحمود دعائی، مدیرمسئول روزنامه اطلاعات در اولین جلسه شورای سیاست‌گذاری همایش بزرگداشت خاجوی کرمانی هویت حفظ شده ایرانیان را در طول تاریخ ناشی از تلاش همین بزرگانی مثل خواجوی کرمانی دانست.
کد خبر : 149003

به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزار آنا، سیدمحمود دعائی، مدیرمسئول روزنامه اطلاعات، در این جلسه به فرمایش حضرت امیر(ع) «المومنُ کالجبل الرّاسخ لا تُحرّکه العواصف: مؤمن همچون کوه، استوار است و تندبادها او را از جا نمی‌برند»، اشاره کرد و گفت: «سوای انبیا و اولیا، بزرگان تاریخ و فرهنگ، کسانی همچون فردوسی و مولوی و سعدی و حافظ و البته خواجو و امثال او نیز همچون کوه‌هایی هستند که موجب دوام حیات فرهنگی ملت می‌شوند.»


دعائی گفت: «این بزرگان مانع از زیر‌و‌رو‌شدن فرهنگ و هویت کشور کهنسالی مثل ایران می‌شوند که به راستی در چهارراه حوادث قرار گرفته است و هم پناهگاه مردم مظلومی بودند که هر روز در معرض تاخت‌وتاز انواع و اقسام ظلمه و عمله جور قرار داشته‌اند. چقدر فردوسی به ما پایداری و ثبات بخشیده، چقدر سعدی به ما درس داده و تعلیم و تربیت کرده، چقدر مولوی ما را از تنگنای زمین به آزمان برده، چقدر حافظ به ما روحیه داده و آرامش‌ بخشیده، و چقدر خواجو ما را بر خوان ادب و عرفان مهمان کرده و گرد هم آورده است.»


او افزود: «ما چون غرق نعمتیم، قدردان این بزرگان نیستیم. اگر آنها را نداشتیم و مجبور بودیم هر روز به هر بهانه‌ای، ناخنکی به گنجینه دیگران بزنیم و دانشمندان و شاعران و عارفان و هنرمندان کشورهای همجوار و ناهمجوار را به خود ببندیم، آن‌وقت می‌فهمیدیم که ناصرخسرو چه گنجی است، عطار چه معدنی است، شیخ محمود شبستری چه دریایی است و دیگران و دیگران چه هستند و که هستند و چقدر وجودشان برای هویت‌بخشی یک ملت ضروری است.»


مدیرمسول روزنامه اطلاعات ادامه داد: «اگر رشته مدنیت در ایران از هم نگسسته است، اگر هویت ایرانی برجا مانده است، آن هم پس از هزاران هجوم ریز و درشتی که برخی از آنها واقعا بنیان‌کن بوده، به مدد همینان بوده است که خواجو یکی از آنهاست. کافی است به یاد بیاوریم که او در چه روزگاری می‌زیست، سال‌های حدود 689 تا 750 قمری که مصادف است با اواخر دوره ایلخانی مغول که به حق تتمه ذخایر علمی و فرهنگی ما بوده و بعد روی کار آمدن آل‌جلایر در بخشی، آق‌قویونلوها در بخشی، قره‌قویونلوها در بخشی دیگر، اینجوها در بخشی، آل‌مظفر در بخشی دیگر و دیگران و دیگران که برخی هیچ نسبتی با ایران و ایرانی و فرهنگ ایرانی و آئین‌ اسلامی نداشتند و مردم بیچاره باید تن به انواع و اقسام بلایا می‌دادند؛ اما با این همه رشته اصلی پاره نشد. ما همچنان ایرانی و مسلمان ماندیم، همچنان فارسی‌، زبان ملی‌مان ماند و همچنان هویت خود را در هجوم غُزان و مغولان و تیموریان و قبلی‌ها و بعدی‌هایشان حفظ کردیم.»


او افزود: «در این روزگار است که خواجو "سام‌نامه" می‌سراید در شرح احوال سام نریمان، پدربزرگ رستم، قهرمان ملی ایران در همه روزگاران، و در آن می‌گوید: "سرانجام کردم بدین نامه ختم؛ که فردوسی‌اش هست شهنامه ختم؛ به نزدیک خورشید او ذره‌ام؛ به دریای گفتار او قطره‌ام. هرکس را باید در ظرف زمانی و مکانی خودش شناخت و فضای فکری و روحی‌اش را درک کرد تا فهمید چه می‌گوید و چه کرده است.»


عضو شورای سیاست‌گذاری همایش خواجوی کرمانی گفت: «یک نگاه بکنید به شاعر معاصر خواجو، یعنی عبید زاکانی که متاسفانه او را در هیاهوی طنزها و هزل‌هایش گم کرده‌ایم تا ببینیم چگونه عصرش را توصیف می‌کند. در رساله اخلاق‌الاشراف که آن را به دو بخش "مذهب منسوخ" و "مذهب مختار" تقسیم می‌کند و در بخش اخیر، اخلاق روزگارش را توصیف می‌کند، یک جا می‌گوید "هرکس نهج صدق ورزد، پیش هیچ‌کس عزتی نیابد. مرد باید که تا تواند، پیش مخدومان و دوستان خوشامد و دروغ و سخن به ریا گوید و صَدَق‌الامیر را کار فرماید؛ هرچه بر مزاج مردم راست آید، آن در لفظ آرد. واجب باشد که بر هیچ آفریده‌ای رحمت نکنند و به حال هیچ مظلومی و هیچ مجروحی و یتیمی و معیلی و درویشی. التفات ننمایند؛ بلکه بدان قدر که توانند، اذیتی بدیشان رسانند." این شمه‌ای از رفتار قدرتمندان و حکام بوده است و سعدی و خواجو و حافظ در این عصر می‌زیسته‌اند.»


دعائی خطاب به ادیبان حاضر، به دانشجویانی که تاریخ یا ادبیات یا جامعه‌شناسی می‌خوانند و دوست دارند درباره خواجو حرف تازه‌ای بزنند پیشنهاد کرد یک‌بار به خواجو از این منظر بنگرند و سوای کارهای مرسوم ادبی، به آثار پربرگ و بار او که افزون بر 40 هزار بیت است، به عنوان متن تاریخی و گزارش اجتماعی نظر بیندازند و به جای متون رسمی تاریخی که یا به سفارش درباره نوشته شده است یا زیر نظر دیوانیان تدوین شده است، با استفاده از دیوان شعرا، تاریخ را بازسازی و بازآفرینی کنند.


او به نمونه‌ای از این کارها از سوی مرحوم دکتر باستانی پاریزی اشاره کرد و افزود: «چقدر نکته‌های تازه می‌گفت و چقدر شیرین و دلنشین بیان می‌کرد؛ یک رمز توفیقش همین آشنایی با متون غیررسمی بود. این بزرگان همچون کوه هستند که هم در تندباد حوادث مختلف، ملت را زیر سایه امن و امان خود محفوظ می‌دارند و مانع از نابودی‌شان می‌شوند و هم در سایر اوقات انواع و اقسام منافع را ارزانی می‌کنند که فرمود: "و جعلنا فِیها رواسِی شامِخاتٍ و أسقیناکُم ماءً فُراتا، کوه‌های بلندی در زمین نهادیم و به شما آبی گوارا نوشاندیم."(مرسلات، 27).»


مدیرمسئول روزنامه اطلاعات در پایان غزلی از خواجوی کرمانی خواند و گفت: «چه آبی گواراتر از شعر ناب خواجه و خواجو که به نوعی نسبت شاگردی و استادی داشتند.»


درد منِ دلخسته به درمان که رساند؟


کار من بیچاره به سامان که رساند؟


از ذره، حدیثی برِ خورشید که گوید؟


وز مصر، نسیمی سوی کنعان که رساند؟


دل را نظری از رخ دلدار که بخشد؟


جان را شکری از لب جانان که رساند؟


شد سوخته از آتش دوری، دل «خواجو»


این قصه دلسوز، به کرمان که رساند؟


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب