نگاهی به فیلم «ارغوان»/ این همه فرم هم جای بیمحتوایی را پر نمیکند
گروه فرهنگی آنا، ساسان گلفر:
یک نفر میگوید من چند سال است فیلم ایرانی ندیدهام.
یک نفر دیگر جواب میدهد که چیزی را از دست نداده اید؛ سالی یکی، دو فیلم خوب ساخته می شود که مردم هم آنها را روی پرده نمیبینند؛ صبر میکنند تا دیویدی آن بیاید و در خانه تماشا کنند.
این جملهها البته در سالن، موقع انتظار کشیدن برای تماشای فیلم بین تماشاگران رد و بدل نمیشود. دیالوگهایی است که دو شخصیت فیلم «ارغوان» ساخته امید بنکدار و کیوان علیمحمدی بر زبان می آورند و انصافاً از معدود جملات پرمغز و روشنگری است که از لابلای سطور فیلم پر دیالوگ و مطول «ارغوان» به گوش میرسد.
«ارغوان» با چند نمای چشمگیر آغاز میشود. نمایی از بالا، به دقت نورپردازی شده، چترهایی باز میشوند؛ هرکدام از چترها به سویی میروند؛ یکی، دو نمای خیرهکننده و البته امیدوار کننده. یک لحظه به یاد... مثلاً، آلفرد هیچکاک یا شاید وونگ کار وای میافتید. اما همین یک لحظه است و دیگر هیچ. بعد از آن باید شاهد و شنوای دیالوگهایی خستهکننده و ظاهراً گوشنواز و پر آب و تاب و واقعاً توخالیتر از دیالوگهای سریالهای تلویزیونی -هر سریال تلویزیونی که خودتان بتوانید تصورش را بکنید- باشید.
مثل فیلم قبلی این دو فیلمساز، «شبانهروز» محصول 1387 حجم بزرگی از معماری داخلی، لباس، موسیقی و جملات روشنفکرانه را در این فیلم میتوانید ببینید و باز هم مثل آن فیلم، دست خالی از سالن بیرون می آیید. اگر عاشق هنر، بهویژه موسیقی و ویژهتر از آن موسیقی کلاسیک و مخصوصاً نواختن سازهای زهی هستید، توصیه میشود که فیلم «ارغوان» را نبینید یا موقع تماشای آن احتیاط به خرج دهید، چون ممکن است حس کنید حجم عظیمی از ویولنسل، البته به همان اندازه توخالی و البته پیشاپیش از کوک خارج شده، به فرق سرتان کوبیده میشود.
ظاهراً داستان از این قرار است که در دهه 1350 مردی که همسرش در بستر بیماری با مرگ دستوپنجه نرم میکند، دخترش را برای آموزش موسیقی به نزد یک مادام معلم موسیقی میبرد و از بد روزگار دلباخته یک نفر دیگر می شود و او را به کنسرت ارکستر فیلامورنیک در تالار رودکی دعوت می کند و پیامدهای این اتفاق تا چندین سال بعد گریبان او و دختر دلشکسته اش، «ارغوان» و چندین آدم بیربط دیگر را که به سختی می توان به داستان چسباند، رها نمیکند. این داستان رقیق که حتی برای یک دقیقه هم بهسختی ممکن است توجهتان را جلب کند، لابهلای بهمن بزرگی از قاب بندی، نورپردازی، جملات شستهرفته، احساسات آبکی و جملاتی در بزرگداشت هنر اصیل به مدت 90 دقیقه روی پرده گنجانده میشود که البته کمی بیشتر از 9 ساعت بر تماشاگر می گذرد.
واقعیت این است که سازندگان این فیلم خیلی تلاش کردهاند که با نور، قاببندی، رنگ و صدا دست به تجربه بزنند و این تجربهاندوزی بهخودی خود شایسته تقدیر است، اما تجربه با فرم زمانی ارزش پیدا میکند که قرار نباشد فرم به تمامی جای محتوا را بگیرد. منظور از محتوا هم صرفاً محتوای دراماتیک یا داستانی یا آنچه مثلاً اسم پیام بر آن گذاشتهاند، نیست. همینکه تماشاگر تشویق بشود که در ذهن خود با این فرم ها بازی کند، محتوا ساخته می شود. متأسفانه در فیلم «ارغوان» از محتوا، هر تعریفی که از محتوا داشته باشید، خبری نیست.
انتهای پیام/