دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
13 خرداد 1395 - 09:00

روایت خانواده‌های فرار کرده از خلافت داعش در فلوجه

داستان‌های مختلفی از زندگی در مناطق تحت تسلط تروریست‌های داعش بیان شده است. افرادی که به تازگی و با حمله نیروهای عراقی به شهر فلوجه موفق به فرار از این مناطق شده‌اند، روایت‌های تازه‌ای از این تروریست‌ها بیان می‌کنند.
کد خبر : 90186

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا به نقل از الجزیره، از زمانی که نیروهای ارتش عراق به همراه نیروهای حشد الشعبی حمله برای آزادسازی فلوجه را آغاز کرده‌اند، تعداد کمی از خانواده‌های این منطقه توانسته از این شهر فرار کنند. فلوجه که در 50 کیلومتری غرب بغداد و در استان الانبار واقع است، از جمله اولین شهرهایی بود که در ژانویه 2014 دی ماه 92) به تصرف و کنترل تروریست‌های داعش در آمد. نزدیک به 18 ماه است که نیروهای عراقی، فلوجه را تحت محاصره نگه داشته‌اند.


بسیاری از خانواده‌هایی که موفق به فرار شدند در منطقه الحیسه در جنوب فلوجه زندگی می‌کنند که با مرکز شهر حدود 10 کیلومتر فاصله دارد. اگرچه نیروهای عراقی چند روز پیش کنترل الحیسه را به دست گرفتند، اما این منطقه هنوز به طور کامل امن نشده است. نیروهای داعش هر از چند گاهی به این منطقه حمله می‌کنند تا خانواده‌های باقی مانده را مجبور به رفتن به سمت مرکز فلوجه کنند. شبکه الجزیره انگلیسی به تازگی با تعدادی از این شهروندان که اخیرا از فلوجه فرار کرده‌اند در مورد روزهای زندگی در حکومت و خلافت داعش گفتگو کرده است.


صفیه جاسم سعود 57 ساله که به همراه دختر، داماد و دو نوه‌اش حدود سه روز پیش از فلوجه فرار کرد در این زمینه می‌گوید: «مسیر فرار نه آسان است و نه امن، با این حال خانواده‌ها به امید رسیدن به محلی امن پا به این سفر خطرناک می‌گذارند. بسیاری از ما فرزندان و همسران خود را از دست دادیم. هویت‌مان از بین رفت. غذا بسیار کم بود و بیشتر روزها خرمای خشک می‌خوردیم. تحمل کردن این شرایط بسیار سخت بود». صفیه پس از توصیه و پیشنهاد دامادش متقاعد به ترک شهر شد. وی افزود: بزرگترین ترس ما، دستگیری توسط اعضای داعش بود. آنها هیچ رحمی ندارند و هر فردی را که احتمال بدهند در حال فرار است، به سرعت اعدام می‌کنند.


سفر 10 کیلومتری به اردوگاه امیریات فلوجه در مسیری باز انجام شد و هیچ محل اختفایی برای این خانواده‌ها وجود نداشت. آنهایی که از شهر فرار کردند، مجبور بودند تا رسیدن به اولین ایست بازرسی نیروهای ارتش عراق هیچ توقفی نداشته باشند. به محض رسیدن به ایست بازرسی، نیروهای عراقی داماد صفیه را دستگیر کردند. آنها گفتند این روندی عادی است تا مطمئن شوند افراد تازه فرار کرده از فلوجه با نیروهای داعشی همکاری نمی‌کنند. با این حال و با گذشت چند روز، او هنوز آزاد نشده است. صفیه در مورد روزهای زندگی در خلافت داعش می‌گوید: «شوهران و پدران ما مجبور بودند ما را تنبیه کنند. در صورتی که زنان نقاب خود را به صورت کامل روی صورت‌شان قرار نمی‌دادند، مردان می‌بایست آنها را کتک می‌زدند. اگر مردان نیز از دستورات داعش پیروی نمی‌کردند، خودشان به شدت تنبیه می‌شدند».


«داعش می‌خواست مطمئن شود که ترس و دلهره را در دل تمام شهروندان به وجود آورده است. اگر در مراسم اعدام‌ها در ملاعام شرکت نمی‌کردیم، این صحنه‌ها را بارها در صفحه‌های نمایش قرار می‌دادند. آنها حتی این صحنه‌ها را روی سی‌دی قرار داده و به درب تک تک خانه‌ها می‌بردند»

زمانی که حمله به فلوجه شروع شد، داعش سعی کرد تمام مردم الحیسه را مجبور به رفتن به داخل شهر کند اما بسیاری از خانواده‌ها از انجام این کار امتناع کردند. آنها عقیده داشتند که داعش قصد دارد در آینده از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده کند. داعشی‌ها حتی برای ترساندن مردم تعدادی از شهروندان را اعدام کردند، اما بسیاری از خانواده هنوز آنجا را ترک نکرده‌اند.


حسین عبدالنصیف 60 ساله یکی دیگر از همین افراد تازه فرار کرده از فلوجه است. وی نیز می‌گوید: «داعش ما را مجبور می‌کردند گردن زدن‌های عمومی را مشاهده کنیم. بارها شاهد پرتاب کردن مردم بی‌گناه از بالای ساختمان‌ها بودیم. در حالی در خیابان‌ها قدم می‌زدیم که جنازه‌ها روی زمین افتاده بود و سگ‌های ولگرد آنها را می‌خوردند». بنا به گفته عبدالنصیف، داعش صفحه نمایش‌هایی را در مناطق مختلف فلوجه کار گذاشته بود تا اعدام‌ها را نمایش دهد.


وی افزود: «داعش می‌خواست مطمئن شود که ترس و دلهره را در دل تمام شهروندان به وجود آورده است. اگر در مراسم اعدام‌ها در ملاعام شرکت نمی‌کردیم، این صحنه‌ها را بارها در صفحه‌های نمایش قرار می‌دادند. آنها حتی این صحنه‌ها را روی سی‌دی منتشر کرده و به درب تک تک خانه‌ها می‌بردند». اعدام‌ها نیز به دلایلی همچون تراشیدن ریش و یا کشیدن سیگار انجام می‌شد. آنها همچنین افرادی را به قتل می‌رساندند که با آنها همکاری نمی‌کردند. عبدالنصیف که در دوره حکومت صدام حسین یکی از نیروهای ارتش عراق بود می‌گوید حتی در آن زمان نیز چنین خشونت و وحشی‌گری را مشاهده نکرده بود.


محمد عباس جاسم 52 ساله با بیان روایت‌های مشابهی، زندگی در فلوجه را طی بیش از یک سال گذشته مملو از ترس و دلهره توصیف می‌کند. وی می‌گوید: تروریست‌ها از ما به عنوان سپر انسانی استفاده می‌کردند. وارد خانه‌ها و خیابان‌ها شده و ادعا می‌کردند برای برقراری نظم آمده‌اند، اما در حقیقت بین ما پنهان می‌شدند.


ثریا عبود زیدان 54 ساله هم از جمله افرادی است که به سلامت به اردوگاه امیریات رسید. وی می گوید: «ما در شرایط کاملا غیرانسانی زندگی می‌کردیم. چیز زیادی برای غذا خوردن در اختیار نداشتیم. مجبور بودیم علف و یا خرمای خشک شده را به عنوان غذای خود بخوریم. دسترسی به مواد غذایی بسیار سخت بود و با تنگ‌تر شدن حلقه محاصره، این کار عملا غیرممکن شد». اگرچه بسیاری از شهروندان امید خود برای نجات را از دست داده بودند، اما آغاز حمله به فلوجه باعث شده بسیاری از خانواده‌ها جرات فرار کردن پیدا کنند. ثریا در این زمینه گفت: «ما به هیچ وجه زندگی نمی‌کردیم و اهمیت همه چیز برایمان از دست رفته بود. باید فرارکردن را با پذیرش هرگونه خطری می‌پذیرفتیم.»


انتهای پیام/

ارسال نظر
قالیشویی ادیب