آذربایجان شرقی، از بازارهای پیچدرپیچ تا جنگلهای ارسباران
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، استان آذربایجان شرقی با مرکزیت تبریز و مساحت 48008 کیلومتر مربع دارای 20 شهرستان است.
استان آذربایجان شرقی از سمت شمال به جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان، از سمت غرب و جنوب غرب به استان آذربایجان غربی، از سمت شرق به استان اردبیل و از سمت جنوب شرق به استان زنجان محدود شده است.
هشترود، اهر، جلفا، آذرشهر، چاراویماق، مراغه، هریس، شبستر، میانه، ورزقان، بستانآباد، تبریز، سراب، کلیبر، مرند، خداآفرین، ملکان، بناب، اسکو، عجب شیر شهرستانهای این استان هستند.
تاریخچه
این سرزمین در دوره مادها به نام ماد کوچک معروف بود. با حمله مغولان و با ورود هلاکوخان، آذربایجان مرکز شاهنشاهی مغولان از خراسان تا شام شد. پس از مغولان، خاندان ترکان قره قیونلوها و آق قیونلوها بر این منطقه تسلط یافتند و بعد شاه اسماعیل اول تبریز را پایتخت ایران اعلام کرد. بعدها در دوره قاجار و در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار بخشی از آذربایجان طی عهدنامههای به روسیه واگذار شد. از نامهای دیگر این سرزمین ایرانویچ، آذرگشسب و آتورپادگان است. بعد از فتحعلی شاه، شهر تبریز ولیعهد نشین شد و احمد شاه و ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و بالاخره محمدعلی شاه دوران ولایت عهدی خود را در این شهر گذراندند. با شروع جنگ جهانی دوم در سال 1320 شمسی، نیروهای شوروی وارد ولایات شمالی ایران از جمله آذربایجان شدند. این نیروها در اردیبهشت ماه 1325 شمسی به دنبال طرح مسئله آذربایجان در سازمان ملل متحد، آذربایجان را تخلیه کردند.
موسیقی
مردمی شناختهشده «عاشیق لَر» (عاشق ها) که با سرشت بومی مردم آذربایجان آمیخته است، از جایگاه ویژهای برخوردار است. پیشنیه این موسیقی کم و بیش روشن است و امروزه نیز در برگزاری مراسم و آیین های سنتی نقشی فراموش ناشدنی دارد.
در گذشته، تا زمانی که به دوره اشکانیان باز میگردد، گروه هایی بودند که تاریخ فراز و نشیب های اجتماعی را در قالب سروده ها و داستان ها در بزم ها و گردهمایی ها برای مردم باز میخواندند. این افراد « گوسان» و «خـُنیاگران» ( آواز خوانان ) نامیده میشدند.
عاشیق 'ساز' می نوازد. ساز آلتی است شبیه تار، مرکب از نـُه سیم که بر سینه می نهند و مینوازند. نام قدیمی ساز «قوپوز»، (چیزی شبیه کمانچههای کنونی) بود. اغلب، یک یا دو بالابانچی (نوازنده بالابان) و قاوالچی (دایره زن)، عاشق را همراهی میکنند. گاهی نیز چند دسته عاشیق یک جا ظاهر می شوند و هنر نمایی می کنند.
عاشیق، هنرمند مردم است و باید در چندین هنر مهارت و استادی داشته باشد. او هم شاعراست، هم آهنگساز، هم خواننده، هم نوازنده، هم هنرپیشه و هم داستان گو. به عبارت دیگر عاشق در تمامی این عرصه ها خلاق است و هنرمندی است که این همه را، با انگشتان ماهر و صدای دلنوازش، اجرا می کند.
در روزگاران گذشته، به این هنرمندان علاوه بر اوزان و عاشیق، وارساق و یانشاق هم می گفتند و به هنرمندترین و شایسته ترینشان «دده» اطلاق می شد. از این میان می توان به «ده ده یاد یاد» (قرن 10 هـ.ق)، «توراب دده» (12 هـ. ق)، «دده قاسم» (قرن 13 هـ. ق) و «کرم دده» و مشهورتر از همه «دده قورقود» اسطوره ای اشاره کرد.
موسیقی مردمی (فولک ) آذربایجان از روزگار کهن تاکنون در حیات 'عاشیق'ها تداوم و تکامل یافته است .'عاشیق' ها هنرمندان خودساختهای هستند که بانوای ساز خود ترانههای دلپذیر و متناسب با حال و هوای مجالس عروسی ها و قهوه خانهها را به ترنم در می آورند. عاشیق ها در مراسم عروسی و جشن ها حاضر می شوندو از این راه معیشت روزانه خود را نیز تامین می کنند.
علاوه بر موسیقی عاشیقی موسیقی مقامی نیز در آذربایجان بسیار رایج است و در حال حاضر نیز گروههای موسیقی مقامی متعددی برنامه های مختلف و متنوعی را به مناسبت های مختلف اجرا می کنند. موسیقی مقامی آذربایجان با اندک تفاوت هائی ، همان موسیقی مقامی ایران است که در دستگاههای هم نام و مشابهی اجرامی شوند. همچنین موسیقی آذربایجان تحت تأثیر موسیقی کلاسیک اروپا و بویژه روسیه آثاری نوین و بدیعی را خلق و عرضه کرده است.
آثار تاریخی
بازار تاریخی و بزرگ تبریز، مجموعه کلیساهای آذربایجان شرقی(سنت استپانوس)، خانه مشروطه، موزه آذربایجان، قلعه بابک کلیبر، عمارت شهرداری(برج ساعت)، عمارت آینالو، مسجد کبود، مقبرهالشعرا، گنبد سرخ، رصدخانه مراغه، منطقه آزاد ارس، جنگلهای ارسباران، روستای تاریخی طبیعی کندوان، دریاچه ارومیه، کوهستان سهند، دشت فسیلی مرا، پارک حیاتوحش مکیدی، تالاب قوریگل از جاذبههای شاخص این استان به شمار میرود.
صنایع دستی
صنایع دستی شاخص استان آذربایجان شرقی حکاکی روی نقره، گلیم (ورنی)، چاپ باتیک (کلاقه ای)، سفال و سرامیک، ممقان دوزی، تراش سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی، قالی بافی، ترکه بافی (چم بافی)، ساخت سازهای سنتی، لباس محلی (آذری)- رنگرزی سنتی- نقاشی کاشی سنتی(کاشی هفت رنگ)است.
به استناد منابع بسیار در قرن سوم هجری آذربایجان از بزرگترین مراکز بافت قالی و زیلو بود. در دوره سلجوقیان و ایلخانیان هنر قالی بافی در آذربایجان رواج کامل داشت و بر مبنای مینیاتورهای نسخ خطی خمسه نظامی اثر قاسم علی و برخی آثار دیگر که بیشتر نقوش قالی و طرز بافت آن را نمایش می دهند، آشکار می شود که قالی بافی در دوره تیموریان و سپس در دوره صفویه سیر تکاملی خود را طی کرد و نقوش جدیدی چون سجادهای، گل و بوته، ترنج و لچک، حیوانات، خصوصاً نقش گل شاه عباسی متداول شد.
همچنین بافتن پارچه با دست، خصوصاً پارچههای ابریشمی و زری از قدیم در ایران و همچنین آذربایجان شرقی معمول و متداول بوده است. چنانکه در دوره صفویه که به عصر طلایی و درخشان بافندگی شهرت دارد، پارچههایی از حریر ساده، ابریشم زربفت و مخمل ابریشمی بافته شده است.
صنعت نقرهسازی نیز از دیر باز در تبریز رواج داشته است. تا 20 سال پیش حدود 25 کارگاه نقره سازی با 100 نفر هنرمند نقره کار در تبریز فعالیت داشتند. اما امروزه این هنر بی نظیر دستی در حال نابودی است و صاحبان این هنر به مشاغل دیگری روی آورده اند.
محصولات سرامیک استان در چند کارگاه در شهر زنوز و تبریز تولید می شود. استادکاران سرامیک زنوز از نوع خاک مرغوب ( کائولن یا خاک چینی) استفاده می کنند. علاوه بر کارگاه های سرامیکسازی زنوز، در کوزه کنان شبستر هم صنعت سفالگری دارای سابقه ای بس طولانی است و تولیدات سفال آن در سراسر آذربایجان توزیع می شود.
سوزندوزی در بخش ممقان در 50 کیلومتری غرب تبریز از دیرباز رواج داشته است. در سال های اخیر با توجه به درآمد اندکی که از این صنعت عاید هنرمند سوزن دوز می شد، به تدریج علاقه به این هنر کاهش یافت؛ ولی با تلاش سازمان صنایع دستی، صنعت سوزن دوزی دوباره رونق یافته است. به جای ماده اولیه سوزن دوزی که در گذشته ابریشم طبیعی بود، امروزه از ابریشم مصنوعی استفاده می شود.
در شهر تبریز، بافت سبد برای حمل نان و میوه رواج دارد. برای بافتن سبد از تـَرکـِه (چوب انعطاف پذیر درخت) درختان قره آغاج، سنجد، به، آلبالو و بید استفاده می شود. در شهر مراغه و روستاهای اطراف آن نیز سبدهای بسیار ظریفی از چوب موسون میبافند. در مرند و روستاهای بُناب و بهرام و کشکسرای، از ساقه گندم برای ساخت سبد استفاده میشود.
غذاهای محلی
قورابیه تبریز، اریس، نوقا، شیرینی کنجدی، شکلات تسبیحی، سوجوق مراغه، باسلیق مراغه، میان پر گلابی عجب شیر، میان پر زردآلو مراغه و عجب شیر، میان پر انجیر کردشت و روستاهای حاشیه رودخانه ارس، حلوا گردویی اسکو، دوشاب (شیره انگور) اسکو، گل سرخ تبریز و روستاهای دامنه سهند، مربای گل (گل محمدی) تبریز، ترشی ذغال اخته شهرستان کلیبر، برگه زردآلو و آلبالو شهرستان مرند، آجیل مخصوص تبریز، صابون مراغه، سوزن دوزی ممقان،ورنیبافی عشایر ارسباران و کلیبر، ظروف سفالی، فرش هریس و تبریز، سبدبافی کشکسرای مرند، لبنیات آذربایجان بویژه لبنیات دره لیقوان، سیب زنوز، عسل طبیعی کوهستان سهند، از خوردنیهای معروف این منطقه از کشور بهشمار میروند.
آیینها
جوش زدن عَـلَم از آیینهای دهه محرم است، یعنی علم را می چرخانند؛ لنگرهایی که علم موقع حرکت به سوی کسی پیدا می کند نشانه برآورده شدن حاجت آن شخص است.
شب چله طولانیترین شب سال محسوب می شود و مراسم آن اغلب نوعی شبنشینی فامیلی و دوستانه است. در این شبنشینی انواع خوراکیهای زمستانی یعنی خشکبار و شیرینی خورده میشود. خوردن میوههای بهاره و تابستانی که به ترفندهای مختلف تا اولین شب زمستان نگهداری شدهاند، به نوعی اصرار بر وجود بهار و تابستان گرم و پر برکت است. پختن برنج سفید نیز در شب چله بزرگ یا یلدا نوعی جادوی سفید برای سفید روزی و نیکبختی در زمستان سیاه و سرد به شمار میرود. در بیشتر روستاها و گاه مناطق شهری آذربایجان شرقی، آیینهای مشترکی در این خصوص وجود دارد. بر افروختن آتش بر بام ها و گاه تیراندازی یا سر و صدا کردن، معمولترین و رایجترین آداب مربوط به چله کوچک است. گمان بر این است که با افروختن آتش و سر و صدا، پیرزن سرما یا «قاری نَـنـَه» ترسیده و فرار میکند.
آیین چهارشنبه سوری که در صبح آخرین چهارشنبه برگزار میشود، مردم بر سر آب رفته و از روی آن می پرند و میخوانند:
آتیل ماتیل چرشنبه ( عاطل و باطل شود چهارشنبه)
بختیم آچیل چرشنبه (بختم بازشود چهارشنبه)
خوردن هفت دانه روغنی، شیرینی یا غله نیز از مراسم رایج مربوط به چهارشنبه سوری در آذربایجان شرقی است. درست کردن هفت نوع خوراکی شیرین (هفت لون) در این روز معمول است. در بعضی نقاط، شیرینی گلابیه، گردو، بادام، پسته، میوه، سیب، پرتقال و نخود و کشمش، ترکیب هفت لون را تشکیل میدهند.
انتهای پیام/