تفاوت ماهیت علم مدرن با دوره ماقبل آن چیست؟
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، نگاه بشر به تاریخ تا قبل از عصر جدید یک نگاه خطی نبوده است. بشر خود را به صورت یک موجود مستقل که موظف است به تنهایی به سوی پیشرفت و قدرت حرکت کند و این مسیر را تا بینهایت ادامه دهد و سراسر تاریخ نیز در واقع شرح همین حرکت رو به جلو بوده است نمیدید؛ انسان به زمان، نگاه دوری داشت و چنین میاندیشید که تاریخ بشر از نقطهای با اراده الهی یا موجودات مقدس آغاز میشود و سپس با پایان رسیدن دوره خاص خود، به پایان میرسد و دورهای دیگر آغاز میشود که با دوره قبلی متفاوت است و این دورهها تعدادی مشخص دارند و ویژگیهای آنها قبلاً در تقدیر الهی معین گردیده است.با بسط مدرنیسم، این نگاه جای خود را به نگاه خطی به تاریخ داد.
بیشتر بخوانید
ویژگیهای علوم ماقبل مدرن؛ از اهداف تا روششناسی
دانشگاه از متافیزیک علم مدرن غافل است
آزادی و تفکر در اندیشه دکارت و پایهریزی فردیت انسان
حسین معصومی همدانی، استاد تاریخ علم، فلسفه علم و عضو هیئت علمی دانشگاه شریف، موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و فرهنگستان زبان در درسگفتار فلسفه درباره ماهیت علم میگوید:«آنهایی که از علم مدرن یا علم اروپایی مدرن یا علم غربی صحبت میکنند وقتی علم را به صورت مطلق به کار میبرند به طور تلویحی یا تصریحی و آشکار منظورشان این است که آنچه که قبل از این علم مدرن وجود داشته یا به لحاظ جغرافیایی در مناطق دیگری از جهان غیر از آن چیزی است که ما به آن غرب میگوییم و اصولا علم چیز دیگری بوده و این عنوان علم فقط برازنده چیزی است که گاهی از آن به اسم علم غربی یا مدرن یاد میکنیم».
معصومی همدانی میافزاید:«کسانی که اصطلاح علم غربی را به کار میبرند، در واقع منظورشان یک مفهوم جغرافیایی است، به این معنی که علم چیزی است که در غرب پیدا شده و تکنولوژی هم چیزی است که در غرب ظهور کرده است. این تقابل بین غرب و شرق چیزی است که در این مفهوم دیده میشود. انگار که دنیا به دو منطقه متمایز تقسیم میشود که یکی را غرب و دیگری را شرق مینامیم و فرض بر این است که علم در غرب پیدا شده است».
این استاد فلسفه علم میگوید: «اصطلاح علم اروپایی گاهی این مفهوم غرب را روشنتر میکند و منظور از غرب در اینجا اروپا است، اروپا یعنی قارهای که از کمی آنورتر از ما شروع میشود و تا سواحل اقیانوس اطلس تا قطب شمال و از جنوب هم به دریای مدیترانه ختم میشود. این قاره اروپا است و فرض بر این است که علم در اینجا پیدا شده است. کسانی که اصطلاح علم مدرن را به کار میبرند بیشتر مفهوم زمانی را در نظر دارند که ابتدای آن به قرن پانزدهم میلادی بر میگردد».
سید حمیدرضا طالبزاده، استاد فلسفه علم دانشگاه تهران نیز در درسگفتار تاریخ علم و علم مدرن درباره تفاوت معنای امروزی علم با زمان قبل از آن میگوید:«در یونان وقتی صحبت از علم میشد، علم را با مفهوم اپیستمه میشناختند. اپیستمه آن طور که افلاطون از آن سخن میگوید یک علم کلی جامع یقینی و عینی استعلامی که مطابق با واقع است و آنچه را که حقیقت اشیاء است در خودش منعکس میکند. یونانیان وقتی از اپیستمه صحبت میکردند به شاخه معینی از علم اشاره نداشتند بلکه این علم وجوه کلی داشت و جمیع مراتب علم و ادوار علم را دربرمیگرفت».
طالبزاده میافزاید:«یونانیان اپیستمه را در سه حوزه اصلی مطرح میکنند. اپیستمه در حوزه نظر(تئوریک)، اپیستمه در حوزه عمل(پراتیک) و اپیستمه در حوزه ابداع یا صناعت(پوئتیک). مفهوم اپیستمه یا شناخت جامع و کلی و متقن و مطابق با واقع در تفکر یونانی ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با تخنه داشت. تخنه در یونانی به معنای فرآوردن، پدید آوردن و شکل دادن و ایجاد کردن است. بنابراین علم در تفکر یونانی صرفا انکشاف از واقعیت نیست بلکه در این علم فرآوری مطرح است و از آنجایی که همچنین ارتباطی میان اپیستمه و تخنه وجود داشت این علم در نهایت به تخنه و تکنولوژی منتهی شد یعنی ریشه اصلی تکنیک در تفکر یونانی پایهگذاری شد».
این استاد فلسفه علم میگوید:«در حوزه اپیستمه تئوریک با الهیات، مابعدالطبیعه، علوم طبیعی و علوم ریاضی سر و کار داریم، اپیستمه پراتیک نیز علم اقتصاد، علم اخلاق، علم سیاست و آنچه را که به مدنیت و اجتماعیات و رفتار انسانها در ارتباط با یکدیگر و در حوزه پلیس و شهر و مدینه شکل میگیرد، میپردازد و بعد در حوزه پوئتیک یعنی فرآوری، شکل دادن و پدید آوردن هر جور صناعتی در این حوزه مطرح است. از اینکه یک جفت کفش یک چمدان یک چتر شکل بگیرد و درست شود تا شعر گفته و نمایشنامه نوشته شود همه در حوزه پوئتیک مطرح میشود».
انتهای پیام/۴۱۶۲/
انتهای پیام/