تکلیف عقبافتاده دولت درباره کودکان افغانستانی
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، روز گذشته در جلسهای در مجلس که برای طرح جدید ساماندهی به فضای مجازی ترتیب داده شده بود، حضور داشتیم. همه بودند، یعنی همه آنهایی که طرح را نوشته و آنهایی که مدافع آن بودند و آنهایی که منتقدش بودند. نکتهای طرح شد مبنیبر ایجاد شورایعالی فضای مجازی و کارویژههای این شورا، همانجا نامهای را به حاضران نشان دادند مبنیبر تاکید رهبری بر حذف شوراهای موازی بعد از تشکیل این شورا، منتها کمی بعدتر و در همان جلسه، گلایه اصلیای مطرح شد مبنیبر نبود ضمانت اجرایی برای مصوبات این شورا و تصمیماتی که میگیرد! خب تکلیف چیست؟ اگر این شورا چنین شأنیتی دارد و رهبری هم بر آن تاکید کردهاند، دیگر این چندصداییها و این نبود ضمانت اجرا و این سرپیچیها برای چیست؟ این مدل متاسفانه در سایر موضوعات و سطوح هم وجود دارد و مشاهده میشود.
نمونهاش، ماجرایی که امروز قصد نوشتن از آن را دارم؛ مساله ثبتنام و تحصیل دانشآموزان افغانستانی در مدارس دولتی ایران! سالهاست افغانستانیهای ساکن در ایران با این مساله مواجهند و مشکلات جدی در این رابطه دارند و هرسال موعد ثبتنام مدارس، رسانهها مجبور به تکرار این مساله هستند که دانشآموزان افغانستانی، چه آنهایی که شناسنامه و مدارک هویتی ایرانی و... دارند و چه آنهایی که مدارک هویتی ندارند، با این مساله دست به گریبانند و نمیتوانند، یا در یک پروسه سخت میتوانند، دانشآموزانشان را در مدارس ثبتنام کنند. یک نفر هم پیدا نمیشود یکبار برای همیشه تکلیف آنها را علیرغم تاکیدات رهبری روشن کند تا این بندگان خدا اینطور سرگردان نامنویسی فرزندانشان در مدارس نباشند.
البته از سیستم و نظام آموزشیای که بیش از 3 میلیون دانشآموز آن طی سال تحصیلی اخیر و بهخاطر عدم دسترسی به ابزار از تحصیل بازماندهاند، بیش از اینها هم انتظار نمیرود. به قول معروف اگر این نظام آموزشی بیلزن بود، باغچه خود را بیل میزد! بااینهمه این مطالبهای است که سالها تکرار میشود، منتها همواره در پله اول درجا میزنیم و در این ایام، روز از نو، روزی از نو! در ادامه روایتی از چند سال فراز و نشیب تحصیل دانشآموزان افغانستانی در مدارس ایران پس و پیش از فرمایشهای رهبری خواهیم داشت تا مشخص شود جز برههای خاص در همان سالهای نخست پس از دستور رهبری، در باقی ایام در بر همان پاشنه ثبتنام نکردن یا ایجاد سختیها و موانع ثبتنامی چرخیده است.
شرحی بر مساله تحصیل مهاجران افغانستانی سال تحصیلی 401-400
تحصیل کودکان افغانستانی ساکن ایران مساله پردامنه و پربحثی است. در سالهای مختلف انواع و اقسام شیوههای مدیریتی درباره نحوه ساماندهی دانشآموزان افغانستانی انجام شده که هریک به نتایجی موقت و مقطعی ختم شده است. در سالهایی مهاجران افغانستانی اجازه تحصیل نداشتند و تبعات اجتماعی این اقدام اینقدر منفی بود که مسئولان امر را به تجدیدنظر درباره این تصمیم واداشت، این سیاستهای مختلف تا 6 سال پیش به شیوههای مختلف صورت میپذیرفت تا اینکه در بهار سال 1394 دستوری از رهبر انقلاب منتشر شد که به این شرح بود: همه کودکان افغانستانی، چه آنها که دارای شرایط قانونی حضور در ایران هستند و چه آنها که مدارک قانونی حضور در ایران را ندارند باید در مدارس دولتی ثبتنام شوند. این دستور قاطع و فراگیر پایانی بر همه تصمیمات موقت و گذرای این سالها درباره تحصیل مهاجران افغانستانی در ایران بود.
همه کسانی که سالها در آرزوی تحصیل کودکانی بودند که هیچ نقشی در مهاجرتشان نداشتند، حالا به آرزوی چندین و چند سال خود رسیده بودند و رهبر انقلاب دوباره با این تصمیم نشان داده بودند که نگاه آرمانی جمهوری اسلامی به مستضعفان فارغ از مرزها تعریف میشود. با انتشار این دستور رهبری، دولت نیز برای پذیرش کودکان افغانستانی اعلام آمادگی کرد و در مهر آن سال تعداد زیادی از کودکان افغانستانی که این سالها پشت درهای مدرسه از تحصیل بازمانده بودند، روانه مدارس شدند و در کنار همکلاسیهای ایرانی روزگاری نو آغاز کردند. تصمیم رهبر انقلاب درباره تحصیل همه کودکان افغانستانی چه آنها که بهصورت قانونی در کشور حضور داشتند و چه آنها که شرایط قانونی حضور را کسب نکرده بودند، با واکنشهای بسیار مثبت جهانی روبهرو شد. ایران اولین کشوری بود که این اجازه را به مهاجران غیرقانونی هم میداد و ازاینرو این اقدام باطلکننده همه ادعاهای ضدحقوق بشری علیه ایران بود.
مقامات افغانستانی نیز بلافاصله بعد از این تصمیم، مراتب قدردانی و تشکر خود را نسبت به این تصمیم در بالاترین سطح ممکن اعلام کردند و اشرفغنی، رئیسجمهور افغانستان در یک سخنرانی رسمی از رهبر انقلاب تشکر کرد. همانطور که گفته شد، این تصمیم با استقبال و هماهنگی نهادهای دولتی بهخوبی شکل اجرا به خود گرفت و نگرانی همه آرمانگرایان انقلاب اسلامی که افغانستانیها را مستضعفانی پناهآورده به حکومت اسلامی میدانستند بهخوبی رفع شد و علاوهبر اجرای مناسب طرح در سال اول، در سال دوم این تصمیم در هیاتدولت مطرح شد و آییننامه تحصیل اتباع خارجی در ایران اصلاح شد. در متن این آییننامه بهصراحت ذکر شده بود که براساس این مصوبه، ثبتنام دانشآموزان اتباع خارجی در مدارس دولتی تا سطح دیپلم همانند دانشآموزان ایرانی تعیین شده است.
شیوه اجرای این طرح بدینگونه بود که کسانی که کارت آمایش(کارت اقامت حضور در ایران) و یا پاسپورت و ویزای حضور در ایران را داشتند بهصورت مستقیم به مدارس مراجعه میکردند و ثبتنام میشدند و کسانی که هیچکدام از این مدارک را نداشتند حسب دستور رهبر انقلاب مبنیبر تحصیل این دسته از کودکان به دفاتر کفالت (دفاتر مشخصشده از سوی اداره اتباع وزارت کشور برای انجام امور مهاجران) مراجعه میکردند و برگهای تحتعنوان برگه حمایت تحصیلی دریافت میکردند و بعد با سنجش بهداشت و سطح تحصیل دانشآموز مربوطه، مدرسه و پایه تحصیل او مشخص میشد.
به حاشیه رفتن دستور رهبری و آییننامه دولت
از سال سوم اجرای طرح مشکلاتی در اجرای آن به وجود آمد تا اینکه امسال بالاخره با صدور بخشنامهای دستور رهبر انقلاب و آییننامه دولت کاملا به حاشیه رفت. در این بخشنامه که از سوی اداره اتباع خارجی وزارت کشور صادر شده است تنها دوگروه شامل برگه حمایت تحصیلی میشوند:
گروه اول؛ دانشآموزان دارنده برگه حمایت تحصیلی سالهای قبل مشروط بر ارائه کارنامه سال تحصیلی ۴۰۰-۹۹.
گروه دوم؛ دانشآموزان کلاس اولی دارای رسید شرکت در طرح سرشماری.
نتیجه طبیعی چنین اتفاقی این است که حضور کسانی که سال پیش موفق به تحصیل نشدهاند و یا برگه طرح سرشماری را ندارند در سال جاری در مدارس دولتی ممنوع است و به این ترتیب تعداد زیادی از دانشآموزان افغانستانی برخلاف آییننامه خود دولت و برخلاف دستور صریح رهبر انقلاب از تحصیل محروم میشوند. بعد از طرح و رسانهای شدن این ماجرا و طرح برخی انتقادات از به حاشیه رفتن دستور رهبر انقلاب، مهدی محمودی، رئیس اداره اتباع خارجی وزارت کشور در گفتوگویی با رسانهها بخشی از این فرآیند را اصلاح و اعلام کرد که گروههای زیر میتوانند در مدارس دولتی تحصیل کنند.
1- دانشآموزانی که یکی از اعضای خانواده آنها در سال گذشته یا سال جاری برگه حمایت تحصیلی دریافت کرده و در مدارس ثبتنام کردهاند. 2ـ کلاساولیهایی که یکی از والدین آنها در طرح سرشماری سال 95 یا 96 شرکت کردهاند و اطلاعات آنها در سامانه موجود است. 3ـ دانشآموزان دارای گذرنامه قانونی که بنابر عللی امکان تمدید روادید را نداشتهاند، 4ـ یا دانشآموزان دارای مادر ایرانی که تاکنون موفق به دریافت تابعیت و شناسنامه نشدهاند. 5ـ همچنین آندسته از فرزندان دارای مادر ایرانی که تاکنون در وبسایت وزارت کشور ایران مراتب ازدواج با تبعه خارجی را ثبت نکردهاند.
اما باز هم تعداد دیگری از دانشآموزان از تحصیل بازمیماندند و آنهایی که هیچ مدرکی نداشتند بیمدرسه میماندند (درحالیکه دستور رهبر انقلاب دقیقا همین قشر را در برمیگرفت) و مشکل دیگری هم که به وجود آمده، این است که این گفتههای رئیس اداره اتباع بهصورت بخشنامه درنیامده و دفاتر کفالت سندیتی برای آنها قائل نیستند. مهاجران افغانستانی حائز شرایط بالا به دفاتر کفالت مراجعه میکنند و از ثبتنام بازمیمانند. برآورد دقیقی از کودکانی که با مصوبه جدید برخلاف دستور صریح رهبری از تحصیل بازمیمانند، نیست اما با توجه به الگوی جمعیتی مهاجران افغانستانی میتوان به تخمین محاسبه کرد.
بهطور مثال مهاجران افغانستانی داخل ایران که داری کارت آمایش هستند حدودا ۹۰۰ هزار نفرند و از این تعداد ۲۴۰ هزار نفر در مدارس دولتی مشغول تحصیل هستند؛ یعنی حدود ۲۶درصد! حال با توجه به حضور حداقل یک میلیون و دویست تا یک میلیون و چهارصد هزار مهاجر غیرقانونی حداقل ۳۰۰ هزار دانشآموز در سن تحصیل داریم که تنها ۱۸۰ هزار از این تعداد در مدارس مشغول تحصیل هستند. بخشنامه جدید اداره اتباع نگرانیهای فراوانی میان فعالان اجتماعی و آرمانگرایان انقلابی به وجود آورده است.
مشخص است که این تعداد از دانشآموزان سال بعد با محرومیت از تحصیل، مجبور به انتخاب راههای دیگری در زندگی، ازجمله کار کودکان میشوند و سرنوشتشان دیگر به دست معلمان ایرانی رقم نمیخورد. بلکه در کوچه پسکوچههای جرمخیز مناطق حاشیهای خواهد گذشت. ازاینرو این بخشنامه علاوهبر اینکه دستور رهبری و آییننامه دولت را به حاشیه رانده، به تبعات اجتماعی خود نیز توجه نکرده و نتیجه فقط بیرونماندن تعداد قابلتوجهی از دانشآموزان افغانستانی در سال بعد است. درحالیکه فضا برای تحصیل و رشد فرهنگی آنها در محیطهای آموزشی جمهوری اسلامی کاملا مهیا بوده و موانع قانونی آن نیز سالهای پیش برداشته شده است.
هماکنون به نظر میرسد برای حل مساله امسال مهاجران افغانستانی مسائل زیر باید تعیینتکلیف شود:
1- مشمول نشدن همه کودکان مهاجر در این قوانین و باز ماندن تعدادی از آنها: اولین مساله این است که کماکان کسانی که در دستور رهبر انقلاب مشمول تحصیل در مدارس دولتی بودند با این بخشنامهها از تحصیل محروم میمانند. کودکان متعددی که به دلایل مختلف مثل جنگ و ناامنی، نه با تصمیم شخصی خودشان بلکه با تصمیم خانوادههایشان به سرزمین دیگری آمدهاند، از حق تحصیل محروم میمانند و این برخلاف آییننامه دولت و دستور رهبری است.
کودکانی که در طرح سرشماری ثبت نشدهاند؛ کودکانی که سال پیش بهدلیل کرونا و نداشتن امکانات و تجهیزات آموزش مجازی از تحصیل محروم ماندهاند، امسال هم به جبر این بخشنامه نمیتوانند درس بخوانند. کودکانی که هیچ فردی از اعضای خانواده آنها در مدارس دولتی تحصیل نمیکند و همینطور کسانی که نه کارت آمایش و نه پاسپورت دارند هم محروم از تحصیل میشوند.
2- ناهماهنگی در دفاتر کفالت: خیلی از کسانی که به دفاتر کفالت مراجعه میکنند و حائز شرایط نیز هستند با پاسخهای منفی دفتر کفالت مواجه میشوند. دفاتر کفالت در مواقع مختلف به شیوهای سلیقهای عمل میکنند. در خیلی از موارد یک دفتر کفالت ثبتنام میکند و دفتر کفالتی دیگر خیر. هیچ مرجعی برای رسیدگی به ایرادها و تخلفات احتمالی دفاتر کفالت وجود ندارد و در موارد متعددی این کارمندان دفاتر کفالت هستند که شخصا مانع تحصیل کودکان میشوند.
همه آنچه افغانستانیها برای تحصیل فرزندانشان در ایران با آن مواجه هستند
برای جمعبندی با حمید بوالی، فعال اجتماعی که سالهاست در ارتباط با مسائل مهاجران افغانستانی درحال فعالیت و پیگیری مسائل مربوط به آنهاست، گفتوگویی انجام دادیم و او در ارتباط با این ماجرای تکراری و پرحاشیه، یعنی ثبتنام دانشآموزان افغانستانی به «فرهیختگان» گفت: «تحصیل مهاجران افغانستانی داخل ایران همواره مسالهساز بوده و یکی از ابعاد مهم زندگی مهاجران داخل ایران در 40 سالی که به ایران مهاجرت کردهاند همین مساله بوده است.
روندهای مختلفی وجود داشت که هیچیک موفق نبوده است. معمولا محدودیت در تحصیل مهاجران با این استدلال انجام میشود که حضور مهاجران افغانستانی در ایران کم شود یا افزایش پیدا نکند. اگر آمار ورودیها و خروجیهای حضور مهاجران افغانستانی را در ایران بررسی کنیم، اساسا هیچ نسبتی با تصمیمگیریها درمورد تحصیل مهاجران نمیتوان برقرار کرد. در سال 83 در دولت خاتمی همه مهاجران حتی کسانی که کارت دارند، کسانی که پاسپورت دارند، از تحصیل محروم میشوند.
در آن سال حتی یک مهاجر افغانستانی در مدارس ایرانی نیست و در دانشگاههای ایران نیز حق کنکور دادن نداشتند. یک محدودیت سراسری و کامل داشتیم اما در آن سال تعداد خروجیها را بررسی کردیم با سال قبل و بعد اساسا تفاوتی نداشته است. یعنی اساسا اثری در حضور یا عدم حضور مهاجران افغانستانی در ایران نداشت. سالی که رهبری دستور به تحصیل همه مهاجران میدهد، با سال قبل و بعد مقایسه کنیم، تفاوتی در ورودی و خروجی مهاجران افغانستانی نداشته است.
پس این مساله یعنی مساله حضور مهاجران افغانستانی در ایران به افغانستان برمیگردد. در سال 84 که کرزای، اولین رئیسجمهور دولت جدید افغانستان انتخاب میشود، بیشترین میزان خروجی از کشور را داریم یعنی مهاجران افغانستانی از کشور خارج شدند، چون حساب کردند که ممکن است فضای خوبی ایجاد و امنیت برقرار و شغل ایجاد شود. بنابراین اصلیترین گزاره محدودیت مهاجران افغانستانی برای تحصیل در مدارس اساسا زیرسوال است و تاریخ و تجربه ثابت میکند هیچکدام از وجوه این استدلال صحیح نیست و ورود و خروج مهاجران افغانستانی را باید در جای دیگری دنبال کرد.
مساله تحصیل مهاجران افغانستانی از سالهای مختلف و از همان زمانی که وارد ایران میشوند و دوره جنگ است و بعد دوره سازندگی میشود و محدودیتها بیشتر میشود، در دوره اصلاحات به اوج خود میرسد و در دوره احمدینژاد هم ادامه مییابد تا به مقطع سال 94 میرسیم که اساسا به قول مهاجران افغانستانی یک انقلابی در عرصه تحصیل مهاجران افغانستانی در ایران است یعنی در طول سال کاملا واضح و بدون ابهام، بدون قید و بندی با این شرط که حتی یک کودک مهاجر هم نباید در ایران از تحصیل باقی بماند که دو سال اول این مساله خیلی خوب پیگیری میشود و خیلی از مهاجران افغانستانی که نمیتوانستند در مدارس درس بخوانند، در مدارس حضور پیدا میکنند و بدون مشکل امنیتی و مشکل گزارششده از سمت نهادهای مربوط به مهاجران تحصیل میکنند و سال دوم تقریبا 180 هزار نفر از این طیف از مهاجران که مدرک ندارند در مدارس مشغول تحصیل میشوند تا اینکه از سال 96 قدری قید و بندها زیاد میشود و اولین تبصرهها به قانون شروع میشود که موانع خیلی جدی نیست، یعنی بخش کوچکی از مهاجران محروم میشوند تا سال گذشته این روند ادامه داشت که رئیس اداره اتباع و اساسا سیاست اداره اتباع تغییر میکند. بهشدت حضور مهاجران در مدارس سختگیرانه میشود و همه غافلگیر میشوند. سال گذشته ما تصور میکردیم همانند سالهای گذشته است. یکباره یکسری قید و بندهایی آمد که کاملا حضور مهاجران را محدود کرد و آن سال فعالان اجتماعی و رسانهها در بهت سپری شد.
با توجه به اینکه امسال هم پیشبینی میشد همین اتفاق رخ دهد، قدری فعالان اجتماعی و رسانهها آمادهتر بودند. امسال هم همین اتفاق افتاد، یعنی تنها دو گروه از مهاجران افغانستانی بدون مدرک برخلاف دستور صریح رهبری مجاز به تحصیل شدند و از گروههای دیگر کودکان بدون مدرک افغانستانی برای تحصیل دچار مشکل شدند و ممنوعیت برای تحصیل آنها ایجاد شد. روند تحصیل مهاجران افغانستانی در ایران به دو شکل صورت میگرفت؛ کسانی که کارت آمایش یا پاسپورت دارند که اینها باید بهصورت مستقیم به مدرسه مراجعه کنند و مدرسه ثبتنام آنها را انجام دهد و قدری در اینجا با مشکل مواجه میشویم. برخی مدارس میگویند جا نداریم، برخی مدارس مهاجران را نمیپذیرند و قدری بهانههایی میآورند ولی مشکل اصلی ما اینجا نیست.
مشکل اصلی ما در گروه دوم است که مهاجرانی هستند که مدرک قانونی اقامت در ایران را به دلایل مختلف دریافت نکردهاند. این گروه طبق دستور رهبری باید مشمول تحصیل در مدارس ایرانی میشدند، اما امسال بهشدت محدود شدند. تنها دو گروه مشمول این قانون میشوند. یک گروه دانشآموزان کلاساولی که برگه سرشماری دارند. برگه سرشماری سال 96-95 در طرحی بود که انجام شد و خیلی از مهاجران در این طرح شرکت کردند و برگهای تحتعنوان برگه سرشماری به آنها دادند. میگویند اگر کلاساولی باشید و این برگه را داشته باشید، ثبتنام میکنیم. همینجا محدودیتها برای گروههای دیگر مشخص میشود. کسی که کلاس دومی باشد چه کار باید انجام دهد؟ کسی که برگه سرشماری ندارد باید چه کند؟ گروه دوم هم کسانی هستند که سال قبل این برگه حمایت تحصیلی را دریافت کردند و کارنامه سال قبل را دارند، یعنی سال قبل تحصیل کردند.
اینجا هم مشکل وجود دارد چون بهدلیل کرونا و امکانات محدود مهاجران افغانستانی برای آموزش مجازی خیلیها نتوانستند امسال را تمام کنند یعنی از وسط سال رها کردند، وقتی دیدند نمیتوانند مجازی تحصیل کنند. الان کارنامه سال قبل را ندارند و نمیتوانند در مدارس دولتی درس بخوانند؛ کسانی که سال پیش به هر دلیلی برگه حمایت تحصیلی نگرفتهاند یعنی سال پیش را دیده بودند برقرار نیست و دنبال کار رفته بودند. خیلیها درس را به هر دلیلی رها کردند و برگه حمایت تحصیلی نگرفته بودند. اینها باید چه کار کنند؟ همه به دفاتر کفالت مراجعه میکنند و با پاسخ منفی مواجه میشوند.
ما نرخ کسانی که بهصورت قانونی هستند و نرخ تحصیلکنندگان را داریم و این نسبت 20درصدی دارد. یعنی 20درصد از کسانی که در ایران بهصورت قانونی ساکن هستند، الان در مدارس ایرانی تحصیل میکنند. اگر همین نسبت 20درصد را درمورد مهاجران افغانستانی بدون مدرک که حدود 1.5 میلیون نفر هستند، درنظر بگیریم، حدود 300 هزار نفر میشود. از این تعداد، 180 هزار نفر تحصیل میکنند و یک نرخ تقریبا حدود 120-100 هزار نفر امسال با این تبصرههایی که گذاشته شد، از تحصیل بازمیمانند. درحالیکه دستور رهبری این است که حتی یک کودک مهاجر افغانستانی را مشمول تحصیل میکند.
این توضیحات کلی است. برای حل مساله پیشنهادهای مختلفی داشتیم و به دوستان نیز ارائه کردیم. دوستان میگویند اگر همه مهاجران غیرقانونی را ثبتنام کنیم موج مهاجرت افزایش مییابد. یک دلیل را بیان کردیم که در سالهای گذشته اساسا اینچنین نبوده است و پیشنهادهای مختلفی هم بیان کردیم مثلا شرط بگذارید کسانی که متولد ایران هستند یعنی بچههایی که در ایران متولد شدند، بتوانند ثبتنام کنند؛ تقریبا مشکل 80-70 درصد بچهها حل میشود. اکثر آماری که داریم 80درصد بچههای زیر 20 سال افغانستانی متولد ایران هستند. راهکار ساده دارد و بازگشت به دستور رهبری است ولی اگر بخواهند شرط قانون را بگذارند میتوانند قانونهای معقولتری بگذارند که طیف بیشتری از مهاجران مشمول دستور رهبری شود.»
منبع: روزنامه فرهیختگان
انتهای پیام/
انتهای پیام/