ردپای علم در حل معماهای جنایی«شرلوک هولمز»/ راز ماندگاری داستانهای کارآگاهی چیست؟
گروه علم و فناوری خبرگزاری آنا- نوید فرخی: وقتی آرتور کانن دویل تصمیم گرفت شانس خود را برای نگارش داستانهای کارآگاهی و معمایی امتحان کند، مصمم شد بیش از آنکه تمرکز خود را بر خودِ جنایت و خشونت پروندهها معطوف کند، به معما و راهکارهای علمی بپردازد.
شرلوک هلمز اساساً بهعنوان فردی منطقگرا و پیرو روشهای علمی و مخالف توجیهات متافیزیکی شناخته میشود. دوست و همکارش دکتر واتسن نیز یک پزشک تحصیلکرده است و به طور بدیهی با علم و دانش میانه خوبی دارد. به این ترتیب، هولمز و واتسن را میتوان مردان علم در حرفه خود قلمداد کرد. حتی گفتوگوی آنها در بخشهای مختلفی از داستانها به میزان زیادی علمی است. هولمز در حقیقت اولین کارآگاه-دانشمند ادبیات است.
شرلوک هولمز ویژگیهای کاملاً منحصر به فردی دارد. او منزوی است، اهل بیان احساسات نیست، جامعهگریز و اهل فرهنگ و هنر است. یک دستیار دارد که در داستانها راوی اولشخص است و کارهایش را بزرگنمایی میکند و... با این وجود، تمام این خصوصیات را در مخلوق ادگار آلن پو، آگوست دوپن که دههها پیش از شرلوک هولمز خلق شده بود نیز میتوان یافت. به عبارت دیگر، آگوست دوپن حدود نیم قرن پیش از هولمز خصوصیات مشابهی را از خود نشان داده بود. پس چه چیزی شرلوک هولمز را از دوپن و سایر کارآگاههای خیالی متمایز میکند؟
درست حدس زدید! این استفاده هولمز از قواعد علمی است که وی را ماندگار کرده است. در این گزارش مروری بر سه تکنیک اصلی مورد استفاده این قهرمان عدالت خواهیم داشت: ردپا، خوانش رمزها و تجزیه و تحلیل دستخط.
پیش پا افتاده است واتسن عزیز، ردپا را دنبال کن!
هولمز از همان ابتدا توجه زیادی به رد کفش و چکمه افراد دارد و این روش کمابیش همیشه مورد توجهش است. در اولین داستانی که شخصیت شرلوک هولمز در آن ظاهر میشود، یعنی رمان «نقشی ز رنگ خون»(که سال 1887 منتشر شد و در ایران با نام «اتود در قرمز لاکی» به چاپ رسید) از تکنیک مزبور برای تعقیب مجرمان استفاده شده است. هولمز در آخرین پروندهاش یعنی ماجرای «یال شیر»(که در سال 1926 منتشر شد) نیز از تعقیب ردپای معلم برای حل معما استفاده میکند. در حقیقت، شواهد مبتنی بر ردپای مجرمان و جنایتکاران در حدود نیمی از داستانها وجود دارد.
آرتور کانن دویل خیلی زودتر از اغلب نویسندگان ژانر جنایی که تصور میکردند به تصویر کشیدن خشونت بیپرده و سلاخی شدن قربانیان، عامل جلب توجه خوانندگان است به این موضوع پی برد که خوانندگان به نوآوری علاقهمندند. زمانی که دویل از تکنیک ساده ردیابی متهمان از طریق ردپایشان استفاده کرد، این روش هنوز در بسیاری از نیروهای رسمی پلیس کشورهای مختلف مرسوم نبود. شاید بهترین استفاده هولمز از تعقیب ردپای افراد در داستان «راز دره بوسکمب» رخ داده باشد، زمانی که هولمز تقریباً به طور کامل بر اساس شواهد مبتنی بر ردپای متهم موفق به حل پرونده میشود. او پس از بررسی زمین اطراف محل وقوع قتل، به بازرس لسترید میگوید: «قاتل مردی بلندقامت و چپدست است که پای راستش میلنگد، چکمههایی با کف ضخیم به پا دارد و یک ردای خاکستری پوشیده است! او همچنین سیگارهای هندی دود میکند و یک چاقوی جیبی کُند در جیب خود دارد!»
به رغم سرنخ دقیق هولمز، لسترید(بازرس رسمی نیروی اسکاتلندیارد) موفق به دستگیری آقای ترنر نمیشود. با این حال، خوانندگان نیز از میزان جزئیات توصیفشده از جانب هولمز در رابطه با جنایتکار تعجب نکردند. زیرا آنها از دومین رمان شرلوک هولمز(یعنی «نشانه چهار») به خاطر داشتند که هولمز در زمینه بررسی ردپا متخصص است. در آن داستان به این مسئله نیز اشاره شد که هولمز رسالهای را در مورد تعقیب ردپای افراد نوشته است. هولمز خاک نقاط مختلف شهر لندن و طیف گستردهای از سطوح مختلف را از بَر است.
علم رمزنگاری
در داستانها آمده است که هولمز رساله دیگری را نیز به رشته تحریر درآورده و در آن 160 پیام رمزی مجزا را تجزیهوتحلیل کرده است. یکی از مشهورترین مواردی که هولمز از روشهای رمزگشایی خود استفاده میکند داستان «مردان رقصان» است. هولمز در این داستان ابتدا منتظر میماند تا اطلاعات کافی به دست آورد، سپس با استفاده از روش رمزگشایی «تحلیل فراوانی» همه اشکال را بهدقت بررسی میکند و بدین ترتیب از طریق آخرین پیام متوجه خطری فوری میشود.
هولمز در داستان «گلوریا اسکات» پی میبرد که در نامه یک پیام رمزی وجود دارد. او در نهایت نامه را رمزگشایی میکند: فرستنده نامه هر سه کلمهدرمیان واژه رمزی خود را قرار داده است و گیرنده که قاعدتاً با الگوریتم رمز آشناست کلماتِ سوم را جدا کرده و جمله اصلی را میفهمد. همین روش در زمان جنگهای داخلی آمریکا، توسط جاسوسان نیروهای اتحادیه مورد استفاده قرار میگرفت. هولمز در داستان «دره وحشت» نیز متوجه میشود که رمز به یک کتاب اشاره دارد و پیام حاوی شماره صفحه و کلمه است.
دستخط، نمایانگر شخصیت و هویت!
در زمان كانن دویل، ارزیابی دستخط بیش از امروز مورد توجه قرار میگرفت. هولمز نیز اطلاعاتی دقیق در این مورد داشت و از دستخط افراد خیلی چیزها میفهمید. او نه تنها از روی دستخط میتوانست جنسیت افراد را تعیین کند، بلکه در مورد شخصیت نویسنده نیز به چیزهایی پی میبرد که ابداً برای یک فرد عادی آشکار نبود. او در داستان «معمای ریگیت» بهدرستی اعلام میکند که دو نویسنده با هم ارتباط دارند.
استنتاج هوشمندانهِ مشابهی در آغاز داستان «معمار نوروود»، او را قادر میسازد بلافاصله متهم را تشخیص دهد. هولمز متوجه میشود که دستنوشتههای لرزان در وصیتنامه به این دلیل اینطور نوشته شده که نویسندهاش در آن لحظه سوار قطار بوده است. او از این حقیقت نتیجهگیری میکند که هیچ کس چنین سند مهمی را در قطار نمینویسد مگر اینکه کاسهای زیر نیمکاسه باشد.
ما همچنین میتوانیم به هولمز به عنوان یک مبتکر علمی نگاه کنیم زیرا او در پارهای از موارد قبل از نیروهای رسمیِ مجری قانون از روشهای علمی استفاده کرده است. به عنوان مثال، استفاده از اثر انگشت برای شناسایی مجرمان توسط اسکاتلندیارد در سال 1901 به تصویب رسید اما هولمز در پرونده «نشانه چهار» که سال 1890 منتشر شد از اثر انگشت برای شناسایی متهم استفاده کرد. در «معمار نوروود» هم اثر انگشت نقش بسزایی دارد.
اسکاتلندیارد در آن دوره از تکنیک آنتروپومتری(Anthropométrie) یا انسانسنجی استفاده میکرد که در آن بخشهای گوناگون بدن انسان به منظور شناسایی تفاوتها و دستهبندیهای فیزیکی اندازهگیری میشد، اما كانن دویل ترجیح داد كه مخلوقش به عنوان یک کارآگاه دانشمند از اثر انگشت استفاده كند و بدین ترتیب به برتری روش انگشتنگاری صحه گذاشت.
هولمز همچنین در مورد کاربرد سگ در انجام امور کارآگاهی یک رساله نوشته است. در واقع، سگها در چندین داستان نیز نقش مهمی دارند. هولمز دو بار به طور جدی از سگ برای حل معما استفاده میکند. سگی به نام توبی در «نشانه چهار» به هولمز و واتسن در تعقیب جنایتکاران یاری میرساند. هولمز در یکی از پروندههای نهایی خود یعنی «مکان باستانی شاسکومب» نیز از سگی برای اثبات اینکه بانوی عمارت زنده نیست استفاده میکند.
نویسنده داستانهای شرلوک هولمز، یعنی آرتور کانن دویل خود اهل مطالعه بود. در نتیجه از بسیاری از موضوعات روز بهخوبی آگاهی داشت و اطلاعات عمومیاش بالا بود. توانایی او در به کارگیری تکنیکهای مختلف در کشف جرم و توجه به جزئیات در داستانهای شرلوک هلمز عامل مهمی در جذابیت مستمر این داستانها حتی بیش از 9 دهه پس از مرگ نویسنده است. بیتردید روشهای علمی و هوشمندی شرلوک هولمز، عاملی مهم در تداوم محبوبیت بزرگترین کارآگاه تمام اعصار بوده است.
انتهای پیام/پ
انتهای پیام/