هم میتوان مخالف و منتقد روحانی بود و هم مخالف استیضاح او/ چرا نباید روحانی عزل شود؟
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، این یک سؤال جدی و مهم است؛ چرا با وجود عملکرد نامناسب دولت حسن روحانی ، شرایط بد اقتصادی کشور و نارضایتی اجتماعی، استیضاح حسن روحانی یا کنارهگیری ایشان از ریاست جمهوری راه نادرستی است؟ و البته پاسخ به این سؤال برای پاسخ به شبهه دیگر که دفاع از استمرار دولت روحانی تا پایان دوره به معنای موافقت با تفکر او و نادیده گرفتن ضعفهای عمیق اجرایی و اندیشهای دولت او و انفعال در مقابل عملکرد دستگاه اجرایی کشور نیست هم به کار میآید؛ یک تیر و دو نشان به قول معروف. استدلالهایی از جانب جریان انقلابی در مقابل دو طیف افراطی و تفریطی تا سختی و مصائب این دولت خسته و کمکار را با حلاوت تحمل و صبر انقلابی اندکی تسکین دهد.
1-از همه دلایل مهمتر برای استمرار دولت روحانی تا پایان دوره، تاکید رهبر انقلاب است. ایشان در دیدار مجازی با نمایندگان مجلس یازدهم اشاره کردند که مشی و شیوه مدیریتیشان ناتمام نماندن دولتها و ادامه کار تا پایان دوره است. همان گونه که درباره دولت اول خاتمی و دولت دوم احمدینژاد ایشان از رأی مردم حفاظت کردند و این دولتها کار خود را به پایان رساندند. رأی و نظر رهبری کاملاً روشن و صریح است و نادیدهگرفتن سیاست ایشان، هم خلاف ادعای تابعیت از امام مسلمین و ولیفقیه و هم مغایر با منافع ملی و عقلانیت سیاسی است. هر چند رأی و نظر و اندیشه، آزاد و قابل بیان است اما در مقام عمل، رأی و نظر ولی زمان ارجح بر هر تصمیمی است. قصد اتهامزنی به برخی از جریانهای سیاسی ندارم اما واضح است که اصرار بر انداختن دولت روحانی و اختلال در کارکرد دولت، مغایر با اندیشه و نظر رهبری و دفاع از استمرار این دولت با وجود مخالفت با آن تفسیر درست انقلابیگری است.
جلوتر دویدن از ولی فقیه یا عقبماندن از ایشان هر دو مصادیقی از افراط و تفریط است. گرچه از سوی دیگر رفتار و سلوک درست یک انقلابی تبیین درست اندیشه ایشان و باز کردن دایره انقلابیهاست نه دفع و بیرون انداختن آنها از این دایره. پس این اندیشه نباید مانند مخالفانش به راحتی دوستان انقلاب را تبدیل به غیرخودی کند و آیینه تفکراتی شود که خود منتقدش بوده. سوار کردن افراد به کشتی انقلاب هنر است نه پیاده کردنشان. از همین بابت به جای برخورد سلبی با جریان اجتماعی اصولگرایان باید تلاش برای اقناع آنها با منطق صورت پذیرد.
2-کنار گذاشتن حسن روحانی در مقطع فعلی مخربتر از ادامه کار او برای اقتصاد کشور است. چرا که با توجه به اوضاع و احوال اقتصادی، استعفا یا استیضاح نه تنها شرایط را آرام نمیکند که خود زمینهای برای بالا رفتن بیشتر قیمت دلار و تورم افسارگسیختهتر است. در واقع بین بد و بدتر ، استمرار دولت روحانی ارجحیت به کنار رفتنش دارد. پیام این اقدام به اقتصاد کشور پیامی ناخوشایند و تحریککننده است. ضمن اینکه طبق قانون، آقای جهانگیری کنترل امور را به عهده خواهند گرفت که البته خود این هم خبری خوشایند نیست.
طبیعتاً زمان برگزاری انتخابات در این حالت تفاوت چندانی با انتخابات در شرایط عادی نخواهد داشت. پس شرط عقل است که این دولت تحمل شود و در مقابل، مجلس تا جایی که میتواند سپر مردم گردد تا ضرر کمتری به جامعه وارد شود. مجلس گاهی با تذکر گاهی با نظارت گاهی با برخورد و گاهی با دستگیری، شرایط استمرار این دولت را فراهم آورد تا لطمه کمتری به مردم وارد آید و در عین حال با طرحهای جبرانی مثل سبد کالا مردم را یاری کند. با نظارت بر عملکرد وزارت اقتصاد، بورس را سر و سامان دهد، شرایط نامناسب مسکن را بهبود بخشد و با نظارت میدانی مسائل اصلی مردم را درک کند و برای آن راهحل بجوید.
3- کنار رفتن دولت روحانی در زمان فعلی احتمالاً تبعات امنیتی برای کشور خواهد داشت و ممکن است امنیت جامعه را دچار چالش کند و زمینهای برای بیثباتی و ناامنی اجتماعی باشد. شرایط جهان و منطقه چنان ملتهب و نامطمئن است که هرگونه زمینهسازی برای بیثباتی سیاسی میتواند پیش زمینه ناامنی اجتماعی باشد. به همین واسطه عقل و مصلحت حکم میکند که ثبات جمهوری اسلامی دستخوش دشمنان کشور نشود. ماندن دولت روحانی از این رو میتواند براساس قاعده اضطرار هم تفسیر شود.
4-غیر از دلایل اقتصادی و امنیتی برای ادامه کار دولت روحانی، از لحاظ سیاسی هم این اقدام زمینه جنجال و حتی آشوب سیاسی را فراهم میآورد و جریان بدهکار اصلاحطلب را طلبکار میکند. این جریان گرچه در ظاهر دستپیش گرفته و مشغول تخریب رقیب است اما نزد مردم مقصر اصلی شرایط فعلی است و از همین جهت برکناری یا حتی استعفای روحانی زمینهای برای فریاد واجمهوریت آنها فراهم میکند و نظام را با مردم مستقیم میکند. عقل و تدبیر سیاسی اقتضا میکند که چنین فرصتی به اصلاحطلبان داده نشود که ضررش حتماً بیشتر از سودش خواهد بود. پیشنهاد افرادی مثل عباس عبدی حتی به فرض صادقانه بودن چاهی بزرگتر از چاله فعلی است.
چاهی برای فرار آنها از مسوولیتی که بر دوش دارند و برهم زدن قواعد مردمسالاری دینی به نفع منافع جناحی. اصلاحطلبان البته در این بخش دچار تناقض هستند و هرچند که افرادی چون عبدی و به تازگی مرعشی از استعفای روحانی سخن می گویند اما سایر اصلاحطلبان در واکنش به استیضاح روحانی، جانب او را میگیرند و از دولت حمایت میکنند. با این حساب تا اطلاع ثانوی نمیتوان حساب آنها را از دولت روحانی بنا بر رفتار خودشان جدا کرد. نتیجهگیری دیگر از این دوگانگی میل اصلاحات برای فرار از باتلاق فعلی است ؛ گاهی با طرح استعفای روحانی و گاهی با دامن زدن و برجسته کردن مخالفت اصولگرایان و مجلس با او. به هر ترتیب شواهد نشان میدهد که استیضاح روحانی بازی در زمین اصلاحطلبان برای متهم کردن حاکمیت به تزلزل در جمهوریت باشد.
5- قانون اساسی جمهوری اسلامی بهنحوی است که پارلمان و ریاست جمهوری هریک دارای قدرت و اختیارات هستند و نمیتوان به راحتی نام نظام ریاستی و پارلمانی بر آن نهاد. از همین رو هم رییسجمهوری برآمده از رأی مردم است و هم نمایندگان و از همین جهت مجادلهای به صورت طبیعی بین این دو قوه وجود دارد. این مجادله در دوره احمدی نژاد با تشکیک در جمله «مجلس در رأس امور است» به بالاترین سطح خود رسید و در دولت روحانی رگههایی از آن دیده شد. به همین واسطه نظام جمهوری اسلامی با نظام پارلمانی کشورهایی چون بریتانیا تفاوت دارد و نمیتوان به سادگی این کشورها، رییس دولت را تغییر داد. رییسجمهوری در نظام ما فراتر از رییس اجرایی کشور و کابینه، نماینده اراده ملت است و این تفاوت خود بر پیچیدگیهای تصمیمگیری میافزاید.
در شرایط فعلی تحمل دولت روحانی سخت و طاقتفرساست مخصوصاً برای مجلسی که رویکردها و نگرشهای این دولت را قبول ندارد. هنوز انتقادهای جدی رییس فعلی مجلس در مناظرههای سال96 و انتقادهای رییس فعلی قوهقضاییه را از یاد نبردیم که به درستی واقعیتهای این دولت را توضیح میدادند و نقد میکردند. در چنین شرایطی انقلابیگری ابعاد پیچیده و ظریفی مییابد و از صبر و تحمل میگذرد نه از فریاد و طغیان.
اگر روزی حاتمیکیا در آژانس شیشهای گفت؛ خیبری سوز دارد نه دود امروز باید گفت انقلابی سوز دارد نه دود. انقلابی باید بدون فریاد و با حفظ مصلحت بزرگتر این شرایط را تحمل کند و برای کمتر فشار آمدن بر مردم،چشم بر ناملایمات ببندد. برای سپر مردم شدن ضربه بخورد. زیر آماج حملات قرار بگیرد اما به رو نیاورد. سوز داشتن به معنای منفعل بودن نیست بلکه تلاش برای حفظ انقلاب و منافع مردم است همانگونه که دودداشتن مساوی انقلابیگری نیست. سوز داشتن با این مختصات و در این زمانه ناجور یعنی برای مصلحت بزرگتر از افرادی که مخالف تو هستند و تو مخالف آنها ،حفاظت کنی و خود از جانب برخی دوستان طعنه بشنوی و کنایه بخوری. محافظت از انقلاب گاهی با سکوت و سوز داشتن است و گاهی با فریاد کشیدن. اکنون زمانهسوز داشتن است. سوزی که حاصلش به سود انقلاب و مردم است.
سیاست دینی و اخلاقی در عمل، گذشتن از خود میخواهد. این سوز البته در تلاش مداوم و مسوولانه مجلس و دیگر نهادها برای فائق آمدن بر مشکلات جامعه و وادار کردن دولت به تغییر روندها به نفع مردم خود را نشان میدهد در حالی که دود داشتن فقط اعصاب، ذهن و آسایش مردم را به چالش میکشد. آنهایی که سوز دارند هم مثل کسانی که فریاد میکشند و مایل به استیضاح روحانی هستند، ریشه مشکلات را داخلی و بیعملی دولت میدانند و دغدغه آنها را محترم و گرامی میدارند اما در تاکتیک و عمل سیاسی، حفظ دولت روحانی را بیشتر به سود انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی میدانند تا عزلش.
منبع: صبح نو
انتهای پیام/
انتهای پیام/