نئولادیسم یا ضدیت با فناوریهای مدرن/ چه کسانی تمایل به پیشرفت تکنولوژی ندارند؟
به گزارش خبرنگار حوزه علم، فناوری و دانشبنيان گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، نئولادیسم یا لادیسم جدید، فلسفهای است که با بسیاری از انواع فناوری مدرن مخالف است. کلمه Luddite به طور کلی به عنوان یک اصطلاح تحقیرآمیز در مورد افرادی که گرایشات فناوریهراسی دارند به کار میرود. این نام به میراث تاریخی لادایتهای انگلیسی برمیگردد که بین سالهای 1811 تا 1816 فعالیت داشتند.
نئولادیسم جنبشی بدون رهبر و متشکل از گروههای غیروابسته است که در برابر فناوریهای مدرن مقاومت میکنند و بازگشت به سطح بدوی زندگی را ترجیح میدهند. نئولادیتها را میتوان از طریق روشهایی نظیر بررسی کنارهگیری منفعلانه در استفاده از فناوری، خرابکاری عمدی ابزارهای فناوری، صدمه زدن یا ضرر زدن به تولیدکنندگان فناوریهای مضر برای محیط زیست، حمایت از زندگی ساده تشخیص داد.
جنبش مدرن نئولادیسم هر چند ارتباط سیستماتیک با هیچ گروه دیگری ندارد اما گاهی به طور تلویحی خواستههای مشترکی با جنبش ضد جهانیسازی، طرفداران نظریهپردازی توطئه، فعالان رادیکال محیط زیست پیدا میکند. نئولادیسم خود را نگران تاثیر فناوری بر افراد، جوامع و محیط زیست قلمداد میکند. برخی نئولادیتها مواضع معتدلتری دارند و به رعایت اصل احتیاط پیش از اتخاذ فناوریهای جدید اصرار دارند. آنها معتقدند که فناوریها قبل از پذیرش باید ایمن باشند، زیرا هر چیز جدیدی ممکن است دارای اثرات ناشناختهای باشد که تنها پس از به کارگیری آن مشخص شود.
خاستگاه ضدیت با فناوری
لادیسم به تعریفِ سنتیِ کلمه، جنبش اعتراضی گروهی از صنعتگران نساجی بود که در قرن نوزدهم در بریتانیا شکل گرفت. این افراد که در آن زمان بیش از همه بر اثر تغییرات ناشی از انقلاب صنعتی متضرر شده و شغل خود را از دست داده بودند دست به تخریب و سوزاندن ماشین آلات بافندگی زدند. دولت وقت بریتانیا برای مقابله با این جنبش، سال 1812 اقدام به اعدام، تبعید و اسارت دسته جمعی افراد معترض کرد.
نام لادیسم برگرفته از نام رهبر جنبش یعنی ند لاد است، کسی که اواخر قرن نوزدهم فعالیتهای مردمی داشت و از حقوق کارگران دفاع میکرد. در مورد زندگی او اطلاع دقیقی در دست نیست اما میدانیم هنگامی که لادیتها در اوایل قرن نوزدهم مبارزات خود را آغاز کردند، این فرد یا حضور نداشته است یا مخفی بوده است.
به گفته جولیان یانگ پژوهشگر فلسفی، از اولین افراد ضدفناوری در عصر جدید، مارتین هایدگر بود. هایدگر از مشهورترین فیلسوفان معاصر، در ابتدا خود پیرو بازگشت به دنیای کشاورزی متقدم به شمار میرفت. هایدگر در کتاب "پرسشی در باب تکنولوژی"(1953) که توسط محمدرضا اسدی به فارسی ترجمه شد، مدعی شد که در فناوری مدرن به همه چیز از جهان طبیعی، گیاهان، حیوانات گرفته تا حتی انسانها به عنوان "ذخیرهگاه منابع" نگاه میشود. هایدگر برای نشان دادن این به تعبیر خود "هیولا"، از یک نمونه نیروگاه برق آبی در رودخانه راین یاد کرد که رودخانه را از یک شگفتی بکر طبیعی به یک منبع برق آبی تبدیل کرده است. از این نظر، فناوری به زعم او فقط مجموعهای از ابزارها نیست، بلکه راهی برای تعریف هر موجودیت در جهان و همچنین درک جهانی است که ابزاری و گروتسک برشمرده میشود فناوری معنی یک موجودیت و ارگانیسم زنده همچون انسان را تغییر خواهد داد.
انسان برده فناوری
بنابراین این روند فناوری منجر به تقلیل موجودات زنده به غیرموجودات(not-beings) میشود و هایدگر این روند را "کنار گذاشتن هستی" برمی شمرد. هایدگر در آثار ابتدایی خود قصد ضدیت با فناوری را نداشت بلکه بیشتر آنچه را که در جهان پیرامون خود میدید را تئوریزه میکرد اما این نتایج تبدیل مبنای فکری بسیاری از نئولادایتهای معاصر شد.
یکی از اولین متفکران برجسته جنبش ضد فناوری معاصر، ژاک یول فیلسوف فرانسوی بود. یول در کتاب "انجمن فناوری" (1964) استدلال کرد که عقلانیت فناوری، سازمانی منطقی و مکانیکی را فعالسازی میکند که جهان طبیعی را از بین میبرد یا آن را تابع خود میکند. ژاک یول به اولویت تبدیل شدن "دستیابی به حداکثر کارایی منطقی" را از پیامدهای فناوری توصیف کرد و آن را انگیزهای خطرناک برشمرد که میتواند در نهایت منجر به از بین رفتن خواستههای انسان و حتی خود انسان شود، زیرا تنها چیزی که از نظر فناوری مهم است، تولید است.
نظرات یول بر ایدههای ریاضیدان و نئولادیت بدنام آمریکایی، یعنی تد کزینسکی تاثیر زیادی گذاشت. کزینسکی در بازهی ۱۹۷۸ تا ۱۹۹۵ در نقاط مختلف ایالات متحده علیه افراد مرتبط با فناوریهای مدرن اقدام به بمبگذاری کرد و موجب مرگ چندین نفر شد. در افتتاحیه مانیفست کزینسکی آمده بود: "انقلاب صنعتی و پیامدهای آن برای نژاد بشر فاجعه بار بوده است."
یکی دیگر از منتقدان توسعه فناوری لوئیس مامفورد، متفکر انسانگرای آمریکایی بود که کتاب "افسانه ماشین" را نوشت. از دیگر فیلسوفان که اعتبار پیشرفت فناوری را زیر سوال بردهاند میتوان به آلبرت بورگمان، دون ایده و هوبرت دریفوس اشاره کرد.
نئولادیسم، خیزش مجدد
نئولادیسم خواستار کاهش یا توقف توسعه فناوریهای جدید است و آن را بهترین چشمانداز برای سبک زندگی آینده بشریت توصیف میکند. این جنبش، توانایی فناوریهای جدید برای تخریب محیط زیست، تولید جنگ افزار هستهای و سلاحهای بیولوژیکی و... را نکوهش میکند و آن را مانع از پیشرفت و اعتلای بشری میپندارد. از این جهت میتوان نئولادیتها را عموما طرفدار انسانسالاری، و مخالف جهانیسازی و سرمایهداری صنعتی تعریف کرد.
واژگان نئولادیسم و نئولادیت، از سال 1990 و در پی تلاش چلیس گلندینینگ، نویسنده کتاب "وقتی فناوری مجروح میکند"، برای تبدیل افرادی که در این حوزه اعتقادات مشترکی دارند به جنبشی یکپارچه مورد استفاده قرار گرفت. گلندینینگ، نئولادیتها را به عنوان شهروندان وظیفهشناس عصر جدید توصیف کرد که جهانبینیِ غالب مدرن را که با پیشرفت لجام گسیختهی فناوری معنا یافته است، زیر سوال میبرند.
برخی از نئولادیتها خود را قربانی فناوری میدانند و سعی بر این دارند تا از آسیبهای بیشتر فناوری جلوگیری کنند(برای مثال شهروندانی که از سموم دفع آفات آسیب دیدهاند و یا با تبعات منفی استفاده از تلفنهای هوشمند برای کودکان مواجه شدهاند). برخی دیگر اما خود را مدافع نظم طبیعی میدانند و در برابر تخریب محیط زیست توسط فناوری مقاومت میکنند. در حال حاضر نئولادیتها سالانه کنگرههایی را برگزار میکنند و سعی بر نظاممند کردن اهداف و پیگیری مدنی خواستههای خود دارند.
انتهای پیام/
انتهای پیام/