«تقویت آزادی مسئولانه» به تحقق عدالت کمک میکند
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، فرزاد جهان بین طی یادداشتی در فارس نوشت: دو سؤالی که این یادداشت در پاسخ به آن تدوین شده است عبارتند از:
۱- اینکه جمهوری اسلامی در بحث عدالت، نمره مطلوبی نگرفته است، ناشی از چیست؟
۲- اولویت های کلیدی برای جبران بی عدالتی چیست؟
در پاسخ به این دو سؤال، در ابتدا به اختصار تعریفی از عدالت را تقدیم می کنم.
برای عدالت حداقل می توان دو معنای اصلی در نظر گرفت:
۱- وضع کل شی فی موضعه:
علی(ع) در پاسخ به این سؤال که عدل بهتر است یا جود بیان می دارند که:
"عدالت کارها را بدانجا می نهد که باید و بخشش آن را برون نماید. عدالت تدبیر کننده ای است به سود همگان و بخشش به سود خاصان، پس عدالت شریف تر و با فضیلت تر است." (نهج البلاغه، حکمت ۴۳۷)
در این بیان شریف علی(ع) اشاره می دارند که در واقع عدالت قرار دادن هرچیزی سرجای خود می باشد.
۲- مساوات در فرصتها:
علی(ع) با اشاره به این معنای مهم در نامه به یکی از کارگزاران خود می نویسند:
"از تو خبرى به من رسیده ، که اگر چنان کرده باشى ، خداى خود را به خشم آوردهاى و امام خود را غضبناک کردهاى. تو غنایم جنگى مسلمانان را که به نیروى نیزهها و اسبانشان گرد آمده است و بر سر آنها خونها ریخته شده، به جماعتى از عربهاى قوم خود، که تو را اختیار کردهاند، بخشیدهاى.
سوگند به کسى که دانه را شکافته و جانداران را آفریده، اگر این سخن راست باشد، از ارج خود در نزد من فرو کاستهاى و کفه اعتبار خود را سبک کردهاى. پس حقیقت پروردگارت را سهل مینگار و خوار مدان و دنیایت را به نابودى دینت آباد مگردان، که در زمره زیانکارترین مردم در روز رستاخیز خواهى بود. بدان که مسلمانانى که در نزد تو هستند، یا در نزد ما هستند، سهمشان از این غنیمت برابر است. براى گرفتن سهم خود نزد من مىآیند و چون بگیرند، باز مىگردند. (نهج البلاغه، نامه ۴۳)
امیر مومنان در بخشی از نامه ۵۳ با تحذیر از ورود خویشاوندان والی در معاملات اقتصادی به جهت آنکه اصل مساوات را زیر سؤال می برد و برای آنان فرصت های مساوی تری! در نسبت با سایر مسلمین ایجاد می نماید می فرمایند:
"سپس بدان برای زمامدار خاصان و صاحبان اسراری است که انحصارطلب و دستدرازند، در داد و ستد با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمیکنند، ریشهی ستم آنان را با قطع وسایل آن از بیخ برکن، به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینی از اراضی مسلمانان واگذار مکن، باید طمع نکنند قراردادی بهسود آنان منعقد سازی که مایهی ضرر به سایر مردم باشد، خواه در آبرسانی یا هر عمل مشترک دیگر، بهطوری که هزینههای آن را بر دوش دیگران تحمیل کنند."
نکته مهمی که در این بخش باید مورد توجه قرار گیرد آن است که مساوات هیچگاه به معنای نادیده گرفتن تفاوتها در جایی که تفاوتهایی هست نمی باشد و مساوات هیچگاه به معنای برخورد برابر با همگان علی رغم تفاوتها نمی باشد. علی(ع) خود در اینباره می فرمایند:
«ولایکونن المحسن والمسی ء عندک بمنزلة سواء فان فی ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لاهل الاسائة علی الاسائة و الزم کلا منهم ما الزم نفسه » .( نهج البلاغه، نامه ۵۳)
مبادا نکونکار و بدکار در دیده ات برابر آید که آن رغبت نکوکار را در نیکی کم کند و بدکردار را به بدی وادار نماید . دربارهی هر یک از آنان آن را عهده دار باش که او بر عهده خود گرفت.
به عنوان نمونه علی(ع) با وجود سختگیری در پرداخت بیت المال در مورد پرداخت حقوق قاضی می فرمایند:
"وَ اِفْسَحْ لَهُ فِی اَلْبَذْلِ مَا یُزِیلُ عِلَّتَهُ وَ تَقِلُّ مَعَهُ حَاجَتُهُ إِلَى اَلنَّاسِ وَ أَعْطِهِ مِنَ اَلْمَنْزِلَةِ لَدَیْکَ مَا لاَ یَطْمَعُ فِیهِ غَیْرُهُ مِنْ خَاصَّتِکَ لِیَأْمَنَ بِذَلِکَ اِغْتِیَالَ اَلرِّجَالِ لَهُ عِنْدَکَ
در ارزاقشان بیفزاى، زیرا فراوانى ارزاق، آنان را بر اصلاح خود نیرو دهد و از دست اندازى به مالى که در تصرف دارند، باز مىدارد. و نیز براى آنها حجت است، اگر فرمانت را مخالفت کنند یا در امانتت خللى پدید آورند. پس در کارهایشان تفقد کن و کاوش نماى."
آری مساوات بدین معناست که "مبادا بزرگی کسی موجب شود که رنج اندک او بزرگ جلوه کند و فرودی رتبهی کسی سبب شود که کوشش سترگ او خوار و کم جلوه به حساب آید ." و نیز " اجراى حق را درباره هر که باشد، چه خویشاوند و چه بیگانه، لازم بدار و در این کار شکیبایى به خرج ده که خداوند پاداش شکیبایى تو را خواهد داد." (نهج البلاغه، نامه ۵۳)
با این تعریف موسعی که از عدالت صورت گرفت چند نکتهی مهم به نظر می رسد:
۱- عدالت شامل حوزه های متعددی از قبیل عدالت در حوزهی سیاست، عدالت در حوزهی اقتصاد، عدالت در حوزهی اجتماعی و عدالت در حوزهی قضایی است. از این میان عدالت اقتصادی به عنوان یکی از ابعاد مهم عدالت شاید بیش از سایر حوزه ها مورد توجه باشد.
۲- در ارزیابی از وضعیت عدالت، همه حوزه ها را باید در نظر گرفت. از اینرو ممکن است در یک حوزه از عدالت، خوب پیش رفته باشیم و در حوزه دیگر، پیشرفت خوبی نداشته باشیم. لذا اساسا صدور حکم کلی در مورد وضعیت عدالت در جمهوری اسلامی و عدم توجه به تک تک حوزه ها، صحیح به نظر نمی رسد. ممکن است بگوییم مثلا در حوزهی عدالت جنسیتی، خوب عمل کردیم اما در حوزهی اقتصادی، عملکردمان مطلوب نبوده است.
۳- عدالت یک امر طیفی است. یعنی با تعاریفی که عرض شد می توان طیفی از صفر تا صد را تعریف کرد. لذا مثلا در یک حوزه از عدالت نمرهی پنجاه بگیریم و در یک حوزه از عدالت نمرهی چهل و در حوزهای دیگر، نمرهی هشتاد. اساسا تحقق نظام عادلانه به صورت صد در صدی جز در حکومت امام عصر(عج) محقق نخواهد شد.
۴- تحقق عدالت یک امر طاقت فرسا و نیز تدریجی است. علی (علیهالسلام) در این خصوص می فرمایند:
فالحق اوسع الأشیاء فی التواصف و أضیقها فی التناصف، لا یجرى لأحد الاّ جرى علیه، و لا یجرى على احد الاّ جرى له. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶)
حق گستردهترینِ چیزهاست در توصیف و گفتگو، و تنگترین چیزهاست در کردار و انصاف دادن با هم. کسى را بر دیگرى حقى نیست مگر اینکه آن دیگرى را هم بر او حقى است، و کسى را بر او حقى نیست مگر اینکه او نیز بر دیگرى حق دارد.
۵- تحقق عدالت مساله ای دشمن ساز است تا جایی که علی (علیهالسلام) جان خود را بر سر آن می نهد و در طول حدود پنج سال حکومتش به خاطر همین مساله سه جنگ سهمگین را پشت سر می گذارد.
۶- مسائل اجتماعی، اساسا پیچیده و چند متغیره هستند. لذا تحقق عدالت در مقام عینیت، بسیار پیچیده هست. در نظام مردم سالاری دینی که برآمده از نوعی نگاهِ عمیق به انسان است، اراده و فهم و میل انسانها موثر است. لذا دولتهایی ممکن است سرکار بیایند که عدالت در اولویتشان نباشد و این نیز بر پیچیدگی می افزاید.
اما نقاط کلیدی که می تواند موجب بهبود وضعیتِ عدالت شود:
۱- تمرکز بر علل به جای معلول:
امیرمومنان(ع) در تعبیر بلندی در نامه به جناب مالک در بحث رفع فساد می فرمایند:
واحسم ماده ذلک. یعنی حسم ماده کن و به عبارتی، ریشه را بخشکان.
برای تحقق عدالت، باید به ریشه ها پرداخت و ریشه بسیاری از بی عدالتی ها در قوانین است. نمونه بارز آن حقوق های نجومی است که به صورت قانونی پرداخت می گردد. کمبود شفافیت از دیگر علل است و موجب می گردد رانت های اطلاعاتی خاصی به دست بیاید که این نابرابری موجب سایر نابرابری ها می شود.
۲- نگاه به هم پیوسته به عدالت:
تحقق عدالت در یک حوزه به تحقق عدالت در حوزه های دیگر بسته است. توجه به یک حوزه از عدالت و غفلت از سایر حوزه ها در نهایت منجر به ناکامیابی در تحقق عدالت خواهد شد. به عنوان نمونه، اگر عدالت سیاسی در زمینهی گزینش سیاسی مورد توجه قرار نگیرد به خاطر فقدانِ افراد کارآمد در مناصب سیاسی، امید به اتخاذ سیاستهای درست و وضع قوانین متقن و شفاف و منسجم و نیز اجرای دقیق آنها توام با تدبیر و کفایت نمی توان داشت. به عبارتی اگر انتصابات و به کارگیریها نه بر اساس فرآیند سازمانی و انتخاب بهترین ها بلکه بر اساس شناخت شخصی باشد، موجب خواهد شد بهترین ها به کار گرفته نشوند و همین بی عدالتی در حوزهی سیاسی، منجر به بی عدالتی در سایر حوزه ها می گردد. و اگر همهی اینها صحیح باشد اما به عدالت در حوزهی قضائی توجه نشود بدیهی است که قدرتمندان حق ضعفاء را خواهند خورد و پایمال خواهند نمود. لذا لازم است که نگاهی جامع به عدالت داشت.
۳- تقویت آزادی مسئولانه:
عدالت هر چند سهل به نظر می رسد اما در مقام عینیت، پیچیده است. اینکه حق چیست که به صاحب حق اعطا شود و یا موانع و اقتضائات آن چیست، نیازمند بحث و گفت و گو است. هر میزان، آزادی های سیاسی هم در انتقاد سازنده از آنچه موجود است و هم تضارب آرا در آنچه باید باشد فراهم شود، امکان تحقق عدالت بیشتر خواهد بود.
۴- سخت گیری نسبت به حاکمان:
مردم به امرائشان شبیه ترند تا به پدرانشان. سکوت، قول و فعل حاکمان در تحقق عدالت بسیار موثر است. لذا با توجه به این اهمیت بی نظیر، بیشترین توجه و تلاش برای اصلاح از سوی نخبگان و موثرین باید ناظر به حاکمان باشد.
انتهای پیام/
انتهای پیام/