آینده جهان در دستان مراکز علمی و دانشگاهها/ دولت، دانشگاه را ملک خود میداند
به گزارش خبرنگار حوزه اندیشه و کرسیهای آزاداندیشی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، دانشگاه در ایران بهعنوان یک آورده از غرب برای توسعه کشور بود که همراه با تغییر و تحولات زیادی است؛ اکنون دانشگاهها انواع مختلفی دارند؛ دانشگاهی که بر محورهای آموزشی، پژوهشی، کارآفرین و ثروت آفرین و... هستند.
«ایده دانشگاه» طی سالهای اخیر بهعنوان یک دغدغه جامعهشناسی تبدیل شده است. بعضی معتقدند دانشگاههای ایران رو به زوال هستند و بعضی دیگر با تکیه به آمار و ارقام، اوضاع دانشگاههای داخلی را خوب ارزیابی میکنند. «ابوالقاسم پورحسن» یکی از افراد صاحب ایده و استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی است. در ادامه مشروح گفتگوی خبرگزاری آنا با این استاد را میخوانید.
آنا: ذات دانشگاه به چه معنا است و از کجا سرچشمه گرفته است؟
پورحسن: نزدیک به 15 سال است که ذات دانشگاه در غرب تبدیل به یک موضوع فلسفی جامعهشناختی شده است. تا پیش از آن دانشگاه بهمثابه ذات نبود؛ بلکه دانشگاه مجموعهای از اساتید و دانشجویان معرفی شده بود. اکنون این سوال مطرح است که چگونه دانشگاه آینده یک جامعه اعم از ثروت تا دانش آن را شکل میدهد؟
در همین خصوص کتاب «جهان پسا آمریکایی» پری زکریا در پاسخ به این سوال که چرا پیشرفتهای علمی در غرب و بهخصوص آمریکا حاصل شده است؟ این کتاب منشأ این پیشرفت را دانشگاه میداند و تغییر نگرش نسبت به دانشگاه در غرب و آمریکا را بیان میکند (دانشگاهی در گذشته یک فضا بهانضمام مجموعهای از کارمندان و انسان بود؛ اکنون یک ذاتی شده است که مهمترین کارکرد آن تولید دانش و ثروت است.)
ذات دانشگاه به معنای انجام پژوهش به خواست دانش است
از نگاه تاریخی نادرست به دانشگاه در ایران رنج میبریم. از ابتدا که دانشگاه «دارالفنون» در ایران شکل گرفت؛ دانشگاه یک دستورالعمل، خواست و دستاوردهای دولتی بود؛ دانشگاه را برای برآورده شدن آن نیازهای نظام سیاسی یا حکومت تأسیس میشود. در دوره پهلوی اول دانشگاه به خواست دولت شکل گرفت و تاسیس دانشگاه بر اثر «آگاهی اجتماعی» نبود؛ بلکه تاسیس دانشگاه خواستِ قدرت بوده و تاکنون براساس خواست قدرت شکل گرفته است.
برخی معتقدند تاسیس دانشگاه بر مبنای خواست قدرت ایرادی ندارد, اما تاسیس دانشگاه به واسطه خواسته قدرت آن را به ورطه ایدئولوژیک میاندازد. به این معنا که دانشگاه را باید در ذیل و تابعی از خواستههای متغیر قدرت سیاسی تعریف شود. از همین رو است که ایران واجد ذات دانشگاه نشده است.
ذات دانشگاه برای جامعه تصمیم میگیرد. منشأ تحولات فکری، فرهنگی و اجتماعی جامعه میشود. ذات دانشگاه دستورپذیر نیست، براساس ذائقه و میل عمل نمیکند، دارای اصول و قواعدی است که براساس آن ظهور پیدا میکند؛ یعنی اینگونه نیست که دانشجو به ذائقه استاد کتاب بنویسد و پژوهش بکند، اگر دانشجو براساس خواست دانش دست به این کار بزند، به آن ذات دانشگاه گفته میشود.
تأخر تاریخی تاسیس دانشگاه در ایران
از حیث تاریخی، تاریخ کامیابی از دانشگاهها در ایران وجود ندارد و دچار تأخر است. دانشگاه بخشی از قدرت نیست. نهاینکه نتواند قدرت را سامان بدهد، منظور من این است که دانشگاه نباید مقهور قدرت باشد. در ایران دانشگاه براساس منافع قدرت کار میکند و رؤسای آن عزل و نصب میشود.
در کشورهای پیشرفته، دانشگاهها با دستور تاسیس نمیشوند. لذا همه کشورهای پیشرفته مهم غیر از ژاپن کمتر از 500 دانشگاه دارند اما در ایران بالای 2 هزار و 500 دانشگاه وجود دارد، چون خواست قدرت است. قدرت نه لزوماً بهمعنای حکومت، بلکه بهمعنای عام مراد است. قدرت اعم از مدیران، وزرا و کسانی که صاحب منصب اجتماعی و سیاسی هستند.
نیازمندی ما در حوزه خودرو برای اینکه دانشگاه نتوانسته برای خودروی براساس دانش تصمیم بگیرد، قدرت سیاسی برای خودرو تصمیم گرفته و اگر خواسته به دانشگاه دستور داده که درباره خودرو، عین همین وضعیت درباره معماری، اقتصاد و... است، پس ما نتوانستیم در دانشگاه استاد اقتصادی را تربیت بکنیم که فلسفه پول بداند، بداند فراز و فرود ارزش پول چه است که چگونه سقوط میکند، چگونه میشود جلوی این را گرفت و چون دانشگاهمان دولتی است، اقتصاددانمان هم براساس منافع قدرت میاندیشد. او نمیتواند رأی مستقلی را سامان دهد.
ما وضعیت مطلوبی در دانشگاه نداریم، عزل و نصبها و مناصب کاملاً دولتی است نه براساس دانش. براساس جناحها عمل میشود، یعنی جناح راست و جناح چپ، مدیران و رؤسا خود را، مسئولیتهای علمی دانشگاه و حتی مراکز پژوهشی مهم، مراکز پژوهشی مهمی که میتوانند نقش تعیینکنندهای در حوزه علوم و در حوزه علوم انسانی در ایران داشته باشند، براساس خواست قدرت درواقع عزل و نصب میشوند و این متأسفانه ما را حتی از ورطه 50 سال گذشته هم از حیث علمی دورتر کرده و دستاوردهای علمی را در این مراکز یا در دانشگاهها یا در نهادهای پژوهشی را ضعیفتر کرده است. من بهلحاظ کیفی دارم عنوان میکنم، بهلحاظ دستاوردهایی که حوزه جهانی را تحت تأثیر قرار بدهد، نه بهلحاظ آمار.
آنا: سطح علمی مراکز پژوهشی را چگونه ارزیابی میکنید؟
پورحسن: در گذشته بسیاری از مراکز پژوهشی آثار بنیادین منتشر میکردند اما اکنون با آثار بنیادینی روبهرو نیستیم، علیرغم کثرت اعضای هیئتعلمی و استادانی که دارند یا علیرغم تفاوت بودجهای که برای آنها منظور شده، متأسفانه اینگونه نیست که ما با یک وضع درستی از این مراکز و نهادها از حیث علمی مواجه باشیم.
در ایران نسبت به 50 سال گذشته از حیث کیفی، آثار تولیدی، آثار بنیادین و در حوزه جهانی تأثیرگذار بودند؛ اما متأسفانه اکنون با این سنخ از آثار تأثیرگذار بنیادین مواجه نیستیم. در دهههای گذشته در ایران «جشننامه ابن سینا» و «هزاره فردوسی» برگزار شد که آغازی برای ابن سیناشناسی و پژوهشهای ابن سیناشناسی بود؛ اما بعد از آن نتوانستیم چنین نشست بزرگ بینالمللی برگزار کنیم. همچنین کنگره هزاره فردوسی منجر شد فردوسیشناسی در دنیا رواج پیدا کند و همه مراکز فردوسیشناسی را تحت تأثیر قرار داده بود.
ترکیه مجسمه ابن سینا را میسازد و به آن لقب «حکیم التُّرک» میدهد، در ایران هیچ واکنش قابل توجهی نسبت به اینکه چطور خوانشی بشود درباره حکمت ایرانی و ابن سینا در سطح جهانی انجام ندادهایم. چرا ما واکنش درخور و مناسبی نمیتوانیم از مراکز علمی و دانشگاهیمان نسبت به ابن سینا، مولوی، فردوسی داشته باشیم؟ علت این موضوع تنزل علمی دانشگاهها و مراکز علمی است.
بهطور کلی میتوان گفت پهلوی اول مایل بود که دانشگاه تأسیس شود. در پهلوی دوم بسته شدن دانشگاهها و فراز و فرودش براساس میل قدرت است و متأسفانه اخیرا نیز دانشگاهها بهمراتب بیشتر تحت تأثیر تحولات سیاسی بودهاند تا تحت تأثیر تحولات دانش! ما چون از حیث تاریخی دانشگاه را در ذیل قدرت سامان دادهایم، هنوز این تلقی و این پندار را داریم.
لزوم ساماندهی علم در ایران
نکته دوم، دانشگاهها ساماندهی علم را برعهده بگیرند. پس از انقلاب 57 بهواسطه تحولات سیاسی و حتی فرهنگی در ایران بهوجود آمد، انتظار ساماندهی علوم توسط دانشگاهیان پدیدار شد. انقلاب اسلامی نقطه عطفی برای پیدا کردن مجدد به هویت ایران اسلامی بود که یک جهش علمی را در دنیای اسلام بهوجود بیاورد.
جهش علمی بدون آگاهیهای بنیادین و ژرف امکانپذیر نیست. با انقلاب اسلامی این آگاهی بنیادین بهوجود آمده بود، هیچکدام از کشورهای همسایه ما و کشورهای اسلامی تجربهای مانند مشروطه، جنبش صنعت نفت و حکومت ملی دکتر مصدق را نداشتند.
هنوز که هنوز است برگزاری یک انتخاب و یا دموکراسی واقعی در عربستان تا سالهای سال را باید انتظار کشید. با کودتایی در ترکیه، اساتید دانشگاه بهصرف انتساب به یک جریانی مانند کولن زندانی هستند و حجم زیادی از خبرنگاران بهدلیل افشای واقعیتها زندانی هستند. این حکومتها و این قدرتها را در درون توتالیته و استبداد قرار میگیرد. چنین حکومتهایی نمیتوانند تمنای ظهور تکثر فهم و عقل و بنیانهای تمدن اسلامی را داشته باشند. این حکومتها و این کشورها بیشتر قومی و نژادی عمل میکنند. اما در انقلاب اسلامی که مبتنی بر یک گسست فکری بود، این تلقی وجود داشت، این آرزو و تمنا وجود داشت، هنوز هم وجود دارد و طبیعتاً ما باید اول معضلات را بفهمیم بعد بگوییم چه موانعی بودم.
عزل و نصب رؤسای دانشگاه بر اساس جناحهای سیاسی که صاحب قدرت میشوند
ما انتظار نداریم که در این 40 سال، دانشگاهها مانند پهلوی اول و دوم عمل کنند. یعنی نباید براساس سلایق سیاسی دانشگاه را سامان میدادیم و متأسفانه این اشتباه را کردهایم. ما باید به دانشگاهها فائق بر قدرت و خواستههای سیاسی نگاه میکردیم و بهجای اینکه نخبگان اجرایی و نخبگان سیاسی، تحولات علمی و فرهنگی و فکری و اجتماعی ما را مسبب میشدند، این موجبات را باید در دانشگاهها میدیدیم. نخبگان فکری ما باید این تحولات را سامان میدادند ولی به دلایلی نخبگان اجرایی جایگزین نخبگان فکری شدند و این معضل شکل گرفت. دانشگاهها نقش حاشیهای پیدا کردند و تمام تحولات دانشگاهها تنها مصروف شده بر عزل و نصبهای رؤسای دانشگاهها براساس جناحهای سیاسی که صاحب قدرت میشوند.
آنا: اگر حمایت حکومت از دانشگاه نبود، دانشگاهها میتوانستند مستقل کار کنند و اگر حمایت دولت و حکومت نبود آیا اساساً دانشگاه شکل میگرفت؟
پورحسن: چگونه در اروپا باشگاههای فوتبال درآمدزا و دانشآفرین هستند اما در ایران، علیرغم پشتیبانی دولت ورشکستهاند؟ چرا در کشورهای پیشرفته و غرب، دانشگاهها چنین کارکرد درستی را دارند اما در ایران ندارند؟ علت این است که نتوانستیم ذات مستقل دانشگاه را ظهور بدهیم. اگر دانشگاهها بهنحو مستقلی کارکرد علمی داشتند حتماً چنین تغییراتی را شاهد بودیم.
دولت، دانشگاه را ملک خود میداند
در دوره جدید، دانشگاهها منشأ تحولات ثروت و دانش شدهاند؛ اما در ایران این تحولات رخ داده است، نه اینکه ذات دانشگاه این باشد، ما از حیث تاریخی چون دچار چنین آفتی بودیم این استمرار پیدا کرد و انتظار میرفت که با انقلاب اسلامی این گسست اندیشهای شکل بگیرد که نگرفت! دولت مستقر، دانشگاه و استادان را ملک خود میداند. هر وقت میلی داشته و ارادهای بکند، از آنها استفاده میکند. درحالیکه در هیچ جای دنیا اینگونه نیست.
در دنیا دولتمردان از مقالات اساتید دانشگاه استفاده میکنند؛ اما در ایران، نزدیک به 90 درصد از مدیران ما مقالههای درجه یک علمی پژوهشی که در دانشگاهها تهیه میشود را مطالعه نمیکنند. چرا این وضعیت وجود دارد؟ برای اینکه ما نتوانستیم نیازمندی بنیادین قدرت را به دانش تعریف کنیم. در چنین وضعیتی دانشگاه رو به افول میرود و از میزان تأثیرگذاری آن کاسته میشود و هیچ شرافتی در حوزه اجتماعی و فکری شما نخواهد داشت.
وابستگی دانشگاه به دولت به علت این است که قدرت سیاسی چنین میخواست که دانشگاهها وابسته باشد. یعنی دانشگاهها براساس میل قدرت عمل میکنند و این بزرگترین صدمهای بود که به دانشگاهها زده شد. اگر ما در تمنای تمدن اسلامی هستیم، دستاوردهای مهم ایران هستیم که ایران از 2030 به بعد بتواند منشأ تحولات دانش و تمدنی در دنیای اسلام شود هیچ راهی بهغیر از این نداریم که براساس «ماهیت دانشگاه» در دنیا عمل کنیم. بههمین دلیل است که کشورهایی که امروز درحالپیشرفت مدیون اساتید و دانشگاهها هستند.
آنا: در دنیا دانشگاهها چگونه هستند؟
پورحسن: دانشگاههایی همچون کلمبیا، آکسفورد، کمبریج و دانشگاه سوربون تولید ثروت و دانش میکنند و استاد دانشگاه به جامعه میگوید که تحولات آتی و چهره دنیا چگونه خواهد بود. همچنین اساتید این دانشگاهها میگویند که در 20 سال آینده باید چه دانشگاهی وجود داشته باشند، چه دانشی باید ساماندهی شوند. بنابراین وضع و تحولات جامعه را دانشگاهها سامان میدهند. درحالیکه در ایران دانشگاهها تابع خواست قدرتها هستند.
آنا: آیا علومی که در دانشگاهها تدریس میشوند وارداتی و مخالف مبانی فکری ما هستند؟
پورحسن: من خیلی موافق چنین فهمی نیستم، بهدلیل اینکه علومی که در دنیا وجود دارد، بخش مهمی از این علوم جهانی است. یعنی شما نمیتوانید علوم را تبدیل کنید به علوم بومی و عدهای از آن بهره بگیرند. خاصیت و ماهیت و ذات دانش در دوره کنونی وجه جهانی است. یعنی شما اگر دانشی تولید کنید که همه دنیا از آن بهرهمند بشود، اسمش را دانش میگذارید.
علومی که اکنون در دانشگاهها تدریس میشود من چنین اعتقادی ندارم که علوم بیگانه باشند یا علومی که محصول عقل جمعی بشر باشند، نباشند! عقل جمعی بشر است که بهواسطه انباشته شدن و تراکم عقل توانسته این دانشها را سامان بدهد. بخشی از این عقل جمعی در جغرافیای غرب ظهور پیدا کرد. این موضوع دلیل نمیشود که با بنیادهای عام ما ناسازگار باشد اما هر کشوری نیازمند دانشهایی است که بتواند پرسشها، اقتضائات و خواستههای او را جواب بدهد. بخشی از این خواستهها و پرسشها در همان وجه عام دانش وجود دارد. زمانی که دانش را ساماندهی نشود، نمیتوان به دانش مورد نیاز نیز پاسخ داد.
آنا: راهکار شما برای برون رفت از وضع موجود چیست؟
پورحسن: در ابتدا لازم است دانشی که در جهان وجود دارد را بدانیم. زمانیکه ایران در دانش جهانی مشارکتی ندارد و استاد توان مشارکت در دانش دنیا را ندارند، وقتی که به استادان و دانشگاه همانند یک وزارتخانه و کارمند نگاه میشود؛ متوجه تفاوت بنیادین میان استاد و دیگران را نمیشویم که این امر منجر به افزایش معضلات و در نهایت انسداد میشود.
انسداد دانش به این معنا است که این دانشهایی که میآموزیم پاسخگوی نیازهایمان نیست. ظهور علم، فرایندی تکاملی است و نمیتوان براساس دستور و سفارش، دانشی را سامان داد. باید در یک زمان طولانی، در یک فرایند متکاملی این دانشها ظهور پیدا بکند. آن هم براساس شراکت فرد خواهد بود. یعنی اگر فرد در دانش دنیا سهیم شود، بهتدریج میتواند با فهم، درک و هضم آن، صورتی از دانش را بهوجود بیاورد که مورد انتظار جامعه است.
آنا: چرا دانشگاههای ما کامیاب نیستند؟
پورحسن: دانشگاههای ما به دو دلیل عمده، امروزه از موفقیت مهمی برخوردار نیستند. دلیل اول این است که دانشگاه همچنان در ذیل قدرت و بدون بنیانگذاری و ابتنا بر ذات دانش عمل میکنند، بههمیندلیل بسیاری از نخبگان را بهآسانی کنار زده میشوند. بسیاری از کسانی که واجد دانش هستند، چون در چرخه قدرت نیستند یا در درون تحولات و احزاب سیاسی عمل نمیکنند از دانش آنها بهره گرفته نمیشود یا مورد التفات واقع نمیشوند.
دلیل دوم این است دانشگاهها در ذیل قدرت هستند. ذات دانشگاه متفاوت از سایر ذات نهادها است، با برطرف کردن این مشکلات دانشگاه کارکرد حقیقی و درست خودش را پیدا میکند، غرب به چنین فهمی دست پیدا کرد همچنان که پری ذکریا در کتاب «جهان پساآمریکایی» عنوان میکند که اگر از من بپرسید که آیا 20 سال آینده آمریکا صاحب قدرت خواهد بود، میگویم بله و علت آن نیز دانشی است که در دانشگاهها دارد تولید میشود.
زمانی میتوان به یک مرکز، دانشگاه گفت که دانشی در حوزه جهانی تبدیل به کتاب درسی بشود و در دانشگاههای دنیا تدریس بشود.
نکته دوم این است که ما نیازمند التفات ژرف و حتی ویرانگر هستیم؛ به این معنا که شالوده جدیدی در دانشگاه سامان بدهیم، اکنون وضع دانشگاههای کشورمان اصلاً خوب نیست. یعنی یک پریشانی درخصوص کارکرد دانشگاهها از حیث قدرت و جامعه وجود دارد که دانشگاه ما اساساً چه نفعی برای جامعه دارد؟!
زمانی که به فایدهمندی موقت دانشگاه توجه شود، این پریشانی پدیدار میشود. اما اگر به دانشگاه اعتبار بخشیده شود و بهصورت یک نهاد مستقل محسوب شود، دانشگاه بتواند برای نخبگان سیاسی و اجرایی تصمیم بگیرد، نه بالعکس، دانشگاه بتواند برای قدرت تصمیم بگیرد، نه بالعکس، دانشگاه بتواند دانش کافی را برای تحولات، برای پیشرفتهای علمی جامعه شکل بدهد، نه نخبگان اجرایی سند بنویسند برای تحولات علمی، در آن صورت است که از دانشگاهها میتوانیم آرزو و تمنایی داشته باشیم.
اکنون دانشگاههای ما فرسوده هستند و بیالتفاتی به اساتید منجر شده است که نمیتوان تقاضای پیشرفت علمی از دانشگاه داشت، نهاینکه پیشرفت علمی نداشته باشیم، بلکه پیشرفتهای علمی که بتواند منتهی شود به بازسازی و احیای تمدن اسلامی را نداریم. ظهور تمدن اسلامی نیازمند برترین مرتبه دانش است، نه لزوماً به مراکز دانشگاهی و کثرت دانشجویان یا اساتید یا کثرت مقالات!
زمانی میتوان به یک مرکز، دانشگاه گفت که دانشی در حوزه جهانی تبدیل به کتاب درسی بشود و در دانشگاههای دنیا تدریس بشود.
آنا: در وضع موجود دانشگاه، آیا دانشگاه مقصر نیست؟
پورحسن: نه! مقصر وضعیتی است که از حیث تاریخی وجود داشته و الان در ادامه آن هستیم. زمانیکه استاد همانند کارمند تلقی میشود، پژوهشهای علمی اساتید به جای دستاوردهای بنیادین، موظفی محسوب میشود، مواجهه با دانشگاه، مواجههای سرکوبگرانه خواهد بود.
فروید در کتاب «تمدن و ملالتها» تأکید میکند که دچار یک سرکوبی مضاعف هستیم. وضع ما در دوره اول سرکوبی بود، الان سرکوبی مضاعف است. اکنون درباب دانشگاهها دچار سرکوبی مضاعف بهلحاظ «التفات» نه سرکوبی بهمعنای سیاسی، یعنی اینکه ما نتوانستیم اعتبار مستقل و ذاتی را به استاد، دانشجو و دانشگاهها بدهیم.
اکنون دانشگاهها در درجه دوم قرار گرفتند، دانشگاهها بعد از همه نهادههای سیاسی ما قرار میگیرند. تمامی ساختمانهای مهم وزارتخانه یا بانک است و هر ساختمان فرسودهای را نگاه میکنید یا دانشگاه یا مراکز آموزشی است. این ابتدا و ظاهر یک امر است.
چرا باید وضع ثروت اساتید ما تابعی از ثروت مدیران ما باشد. استادی که میخواهد ثروت را برای کنفرانسها یا تدوین کتاب تألیف کنند، چرا باید طفیل یک مدیر باشد؟! چرا وضع مدیران ما باید بهتر از وضع استادان و معلمان ما باشد؟!
هرگاه دانشگاه توانست برای قدرت تصمیمسازی کند، آن دانشگاه است
روابط اجازه نمیدهد که دانشگاهها درست عمل کند. دانشگاه برای تولید دانش نیاز به ثروت و دانش دارد. هرگاه دانشگاه توانست برای قدرت تصمیمسازی کند، افق آینده را برای قدرت جامعه، برای اجتماع، برای مدیران و وزرا یا مسئولان و دستاندرکاران سامان دهد که به او التفات کنند، آن دانشگاه است.
دانشگاه باید افق آینده جامعه را شکل دهد، نه قدرت سیاسی! دانشگاههای ما در وضعیت خوبی به سر نمیبرند و نیاز به یک گسست معرفتی جدی درباب دانشگاهها وجود دارد و لازم است که وضع دانشگاهها تغییر کند. دانشگاهها باید دانش مورد نیاز ایران را ساماندهی کنند، همچنان که از قِبل دانش میتوانند ثروت لازم را و از قِبل دانش و ثروت میتوانند آینده مهمی را و توأم با پیشرفت برای ایران شکل بدهند.
آنا: لازمه شکلگیری افق جامعه توسط دانشگاه چیست؟
از سال 2040 به بعد دنیا در مسیر تغییر از «قدرتمحوی» به «دانشمحوری» قرار میگیرد که مهمترین سهم را دانشگاهها خواهند داشت. اگر دانشگاههای ما دچار تحولی شوند، میتوانیم در آینده، ایرانی قدرتمند و ایرانی توأم با دانش، ثروت و ترقی شکل بدهیم.
صرفاً از وجه سیاسی و قدرت نظامی نمیتوان تبدیل به کشور برتر شد. دانشگاهها نیازمند تحوا هستند، باید دیدگاهها نسبت به دانشگاه سامان داده شود. این دانشگاهها هستند که دنیا را میسازند. هر کشوری دارای دانشگاههای برتری باشد، کشور برتر میشود.
ما حداقل در دنیای اسلام با دو رقیب مهم ترکیه و عربستان مواجه هستیم. اما عربستان و ترکیه قابل مقایسه با میراث ایرانی(میراث فکری نیرومند) نیستند؛ اما به اهمیت دانش و دانشگاه التفات پیدا کردهاند. عربستان توانسته است با استفاده از اساتید مهم دنیا رنکینگ خود را حتی از دانشگاههای معتبر ایران در دو سال پیاپی جلوتر ببرد. ترکیه و عربستان تمدنساز نیستند و نیروی انسانی لازم و میراث عقلی لازم را ندارند اما در عین حال نگاهشان ایدئولوژیک است.
در ایران نگاه به دانشگاه عقلی است و نمیتوان در مقابل میراث عقلی ایران مقاومت کرد. این میراث عقلی تمدن اسلامی را سامان داده است، الجابری میگوید که دنیای اسلام ذیل تمدن عقلی پارسی است. ما اگر میخواهیم آینده دنیای اسلامی را سامان بدهیم باید از این تمدن بیرون بیاییم.
ایران کشور برتر علمی
ایران علیرغم وجود تحریمها، تهدیدها و... در حوزه نیروی انسانی جزء پنج کشور اول دنیا و در حوزه دستاوردهای علوم کاملاً منحصربهفرد جزء سه کشور دنیا است، اما تا زمانی که چرخش فکری در مورد دانشگاهها نداشته باشیم نباید انتظار تحولات شگرف و بنیادین داشت.
اگر ما آرزوی تمدن اسلامی را داریم، حول و ثقل این تمدن اسلامی میراث عقلانی ایرانی است، بازخوانی تفکر متفکران عقلی مانند فارابی و ابن سینا است، ما باید برگردیم به آن توجه بنیادینی که به دانش وجود داشت. تمدن اسلامی را خلافت پایهگذاری نکرد، قدرت پایهگذاری نکرد، کسانی که بیرون قدرت بودند آمدند و پایهگذاری کردند. ابن سینا نهتنها بیرون خلافت است بلکه مورد تعقیب خلافت هم است.
قدرت مستقر نمیتواند دستور تولید دانش لازم برای تمدن اسلامی را بدهد؛ بلکه باید به واقعیت علم و به منطق ظهور آن توجه شود که تنها در دانشگاهها امکانپذیر است. بنابراین باید دانشگاهی که بتواند برای جامعه تصمیم بگیرد، قدرت را سامان بدهد و قدرت تابعی از دانش را دارا است بهوجود بیاید.
انتهای پیام/4084/
انتهای پیام/