نفوذ ترکیه در حوزه امنیتی -پیرامونی ایران(1)؛ بررسی موردی جمهوری آذربایجان
گروه بینالملل خبرگزاری آنا؛ کشور ترکیه آهسته و پیوسته نفوذ و اثر گذاری خود را در کشورهای پیرامونی و حوزه امنیتی ایران، بیشتر میکند. از این رو سعی داریم در یک مجموعه گزارشها و یادداشتها به نفوذ و حضور ترکیه در برخی کشورههای همسایه جمهوری اسلامی ایران بپردازیم. از این رو در اولین یادداشت از این سلسله گزارشها به بررسی مورد جمهوری آذربایجان به عنوان یکی از مهمترین مراکز نفوذ ترکیه در حوزه پیرامونی ایران، خواهیم پرداخت.
مقدمه
روابط آنکارا و باکو از زمان تشکیل کشوری به نام جمهوری آذربایجان، با وجود داشتن اختلافهایی جزیی در برخی زمینهها، عموما در سطحی بالا بوده است. حیدر علیاف رئیس جمهور پیشین آذربایجان - پدر الهام علیاف رئیس جمهور کنونی - مردم جمهوری آذربایجان و ترکیه را یک ملت با دو دولت میدانست.
ترکیه نخستین کشوری بود که استقلال جمهوری آذربایجان را در سال 1991 به رسمیت شناخت. در مناقشه جمهوری آذربایجان با دیگر کشورها از جمله کشمکش جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه ناگورنو- قره باغ، ترکیه از موضع باکو حمایت میکند.
ترکیه و جمهوری آذربایجان تنها 18 کیلومتر مرز مشترک دارند. پیوند سرزمینی این دو کشور به 18 کیلومتر مرز جمهوری خودمختار نخجوان - که منطقه برونگان جمهوری آذربایجان به شمار میرود - با ترکیه، محدود میشود.
روابط میان کشورهایی که از لحاظ دارا بودن مولفههای قدرت، یکسان نیستند عموما سود بیشتری برای کشور قدرتمندتر دارد. ترکیه و جمهوری آذربایجان از نظر وسعت، جمعیت، بزرگی اقتصاد، قدرت نظامی و نفوذ سیاسی با یکدیگر برابر نیستند.
همین عدم توازن قدرت دو کشور باعث شده است ترکیه در برابر جمهوری آذربایجان تا اندازهای دست بالا را داشته باشد و بتواند به شکلهای گوناگون بر سیاست این کشور در عرصههای مختلف، تاثیر بگذارد.
با این حال این بدان معنا نیست که جمهوری آذربایجان یکسره زیر سیطره ترکیه بوده یا آلت دست این کشور است. سیاست خارجی و حتی داخلی آنها با هم کاملا همپوشانی ندارد. همچنین جمهوری آذربایجان توانسته در مواردی از قدرت و نفوذ ترکیه به سود خود بهره ببرد.
نفوذ فرهنگی ترکیه در جمهوری آذربایجان
امپراتوری عثمانی در سال 1299 میلادی در ترکیه امروزی تشکیل شد و تا دهه 1920 میلادی دوام پیدا کرد. این امپراتوری به ویژه در دو قرن شانزدهم و هفدهم در اوج قدرت قرار داشت و از قدرتمندترین دولتهای جهان بود.
ترکیه امروزی از دل امپراتوری عثمانی سر برآورده است. میزان قدرت و اثرگذاری ترکیه بر رویدادهای منطقهای و بینالمللی به هیچ روی با امپراتوری عثمانی برابری نمیکند اما همچنان قدرتمندترین کشور ترک زبان جهان به شمار میرود.
گذشته از این پیشینه امپراتوری، وسعت، جمعیت، قدرت اقتصادی و نظامی ترکیه باعث شده است شماری از دولتمردان این کشور از جمله رجب طیب اردوغان، آن را رهبر کشورهای ترک زبان بدانند. در واقع رجب طیب اردوغان و رهبران حزب عدالت و توسعه، خود را برادر بزرگ یا پدر خوانده دیگر کشورهای ترک زبان تصور میکنند.
جایگاه ویژه ترکیه و قدرت آن باعث شده است دولتمردان و مردم دیگر کشورهای ترک زبان هم کم و بیش برای ترکیه جایگاه ویژهای قائل شوند و بکوشند در زمینههای گوناگون از این کشور الگو برداری کنند. این نگاه دو سویه موجب شده است نفوذ فرهنگی ترکیه به فراتر از مرزهای این کشور گسترش پیدا کند.
ترکیه از زمان استقلال جمهوری آذربایجان کوشیده است با انجام اقدامهایی چون: ترویج پان ترکیسم و ملیگرایی افراطی، تاسیس مدارس ترکی در جمهوری آذربایجان، دادن بورس تحصیلی به دانشجویان آذری، پخش برنامههای ترکی از راه کانالهای ماهوارهای و تلاش برای کمرنگ کردن نقش فرهنگ شیعی مردم جمهوری آذربایجان، نفوذ فرهنگی خود را در این کشور تازه بنیاد به حداکثر برساند.
با اینحال همه چیز در جمهوری آذربایجان به وفق مراد آنکارا نبوده است. مردم جمهوری آذربایجان برای خود فرهنگ، هویت و تاریخ مستقلی قائل هستند. از لحاظ مذهبی نیز میان مردم جمهوری آذربایجان و ترکیه، تفاوتی چشمگیر وجود دارد. بیشتر مردم ترکیه سنی و حدود 85 درصد مردم جمهوری آذربایجان، شیعه هستند.
زبان رسمی مردم جمهوری آذربایجان هم، آذربایجانی است. با اینکه آذربایجانی از گویش های زبان ترکی به شمار می آید اما ذکر واژه «آذربایجانی» و نه «ترکی» به عنوان زبان رسمی کشور نشان میدهد مردم این جمهوری با وجود تعلق خاطر به زبان ترکی، همچنان بر ویژگیهای مستقل خود پافشاری میکنند.
البته دولتمردان آنکارا و باکو هر کدام به دلایل خاص خود، خواهان کمرنگ شدن یا حتی قطع پیوندهای تاریخی و فرهنگی مردم جمهوری آذربایجان و ایران هستند. آنها حاضر نیستند یک واقعیت تاریخی بزرگ را بپذیرند.
سرزمینی که امروزه جمهوری آذربایجان نامیده می شود، بیش از دو هزار سال در حوزه فرهنگی و تمدنی ایران قرار داشت. حتی پس از نفوذ تدریجی زبان ترکی در آذربایجان - از دوره سلجوقی تا دوره صفوی - و تغییر زبان مردم این منطقه، پیوند مردم این منطقه با ایران هرگز قطع نشد.
تنها جنگهای ایران و روسیه در ابتدای قرن نوزدهم بود که به جدایی جمهوری آذربایجان امروزی و ارمنستان و گرجستان از ایران انجامید. روس ها در دوره تزارها و اتحاد جماهیر شوروی کوشیدند همه رشتههای پیوند مردمی را که زمانی بخشی جدایی ناپذیر از مردم ایران بودند، با روشهای گوناگون از جمله تاریخسازی و دامن زدن به احساسات قومگرایانه، به تدریج پاره کنند.
یکی از دلایل مذهب ستیزی دولتمردان باکو، اشتراک مذهبی مردم ایران و جمهوری آذربایجان است. خاندان علیاف که دانش آموخته مکتب قومگرایی هستند، طی دوره زمامداری خود، علاوه بر مذهبزدایی از سیاست، مذهب زدایی از فرهنگ و جامعه را هم در دستور کار خود قرار دادهاند.
دین و مذهب در سیاستهای حزب عدالت و توسعه جایگاه خاصی دارد اما آنها نیز در مذهبزدایی از جمهوری آذربایجان، با باکو اشتراک منافع دارند. آنکارا مخالف هر چیزی است که بر سر راه بسط قدرت و نفوذ خود در جمهوری آذربایجان مانع ایجاد کند. مذهب شیعه یکی از این موانع است.
در دوره صفوی، مذهب یکی از مهمترین عوامل وحدت مردم ایران - از جمله مردم آذربایجان - در برابر امپراتوری عثمانی بود. شاهان صفوی، حاکمان ترک زبان ایران، به هیچ روی حاضر نبودند در برابر امپراتوری سنی مذهب صفوی سر تعظیم فرود بیاورند.
امپراتوری عثمانی با وجود اشغال بخشهای قابل توجهی از خاک اروپا، در مجموع نتوانست در برابر امپراتوری صفوی کاری از پیش ببرد. یکی از عوامل ناکامی امپراتوری عثمانی در برابر صفویها، شور مذهبی مردم ایران به ویژه مردم آذربایجان بود.
سایه نظامی آنکارا بر سر باکو
کشورهای تازه بنیاد، عموما تا مدتها پس از استقلال، درگیر تنشها و جنگهای سرزمینی میشوند. جمهوری آذربایجان هم از این قاعده مستثنی نیست. این کشور از زمان استقلال تاکنون بر سر حاکمیت ناگورنو- قره باغ با ارمنستان کشمکش دارد.
البته پیشینه اختلاف جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر این منطقه، به زمان قبل از استقلال و دوره اتحاد جماهیر شوروی باز میگردد. سرانجام جنگ قره باغ پس از شش سال، در می 1994 با حاکمیت عملی ارمنستان بر این منطقه، به پایان رسید اما آتش زیر خاکستر همچنان نفس میکشد.
ترکیه در این مناقشه همانگونه که انتظار میرفت، از جمهوری آذربایجان حمایت کرد. در واقع، این جنگ فرصتی برای ترکیه بود که بتواند خود را به جمهوری آذربایجان نزدیک کند و در نقش یک حامی منطقهای ظاهر شود. باکو در این جنگ از لحاظ نظامی به شدت تحت فشار بود و به کمکهای کشوری چون ترکیه نیاز داشت.
ترکیه با حمایت از جمهوری آذربایجان در جنگ قره باغ، زمینه را برای همکاریهای بلندمدت دو کشور در زمینههای مختلف - به ویژه در بخش نظامی - و نقش آفرینی در رویدادهای منطقه قفقاز جنوبی، فراهم کرد.
در این جنگ، آنکارا ضمن جانبداری از باکو، اقدامهایی را برای تحت فشار گذاشتن ایروان انجام داد. ترکیه مرز زمینی خود با ارمنستان را بست و تحریمهایی اقتصادی را علیه این کشور به اجرا گذاشت و خواهان خروج کامل ارمنستان از منطقه ناگورنو- قره باغ شد. ترکیه پذیرش این درخواست را مقدمهای برای برقراری روابط دیپلماتیک با ارمنستان اعلام کرد.
با این حال، کمکها و حمایتهای ترکیه آن اندازه نبود که بتواند از شکست نظامی باکو جلوگیری کند. در این جنگ، روسیه در کنار ارمنستان قرار گرفت و تا اندازه زیادی سرنوشت جنگ را رقم زد تا به همگان نشان بدهد همچنان بزرگترین بازیگر منطقه قفقاز جنوبی است.
البته جنگ ناگورنو- قره باغ هنگامی رخ داد که هنوز ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان در روسیه و ترکیه به قدرت نرسیده بودند. مشخص نیست اگر در آن زمان این دو در روسیه و ترکیه بر سر قدرت بودند، چه واکنشی به این جنگ نشان می دادند و سرنوشت جنگ چه میشد.
البته عملکرد رجب طیب اردوغان در دوره زمامداری نشان داده که سیاستمداری با سیاستهای متغییر است. اردوغان چه در دوره نخست وزیری و چه در دوره ریاست جمهوری در زمینه داخلی و خارجی، سیاستهای بحث برانگیز و گهگاه متناقضی را به اجرا گذاشته است.
رجب طیب اردوغان در مناقشه قره باغ بارها از موضع جمهوری آذربایجان حمایت کرده و خواهان بازگرداندن این منطقه به جمهوری آذربایجان شده اما واقعیت این است او و دیگر دولتمردان ترکیه حاضر نیستند به هر قیمتی از باکو حمایت کنند.
اولویت نخست اردوغان، ترکیه است و در تصمیمگیری نهایی بیش از هر چیز، منافع کشورش را در نظر میگیرد. بی تردید هرگونه دخالت ترکیه در مناقشه قره باغ و تلاش برای حل این بحران از راههای غیر دیپلماتیک و نظامی، پای روسیه را هم به میان خواهد کشید.
ارمنستان و ترکیه در سال 2009 و در دوره نخست وزیری رجب طیب اردوغان قرار داد صلحی را در زوریخ امضا کردند. امضای این قرارداد، جدای از مخالفتهای بسیار از سوی ارمنیها و ترکها، موجب رنجش جمهوری آذربایجان شد.
با این حال، رجب طیب اردوغان و شماری از دیگر مقامهای ترکیه بارها اعلام کردهاند سیاست آنها پیرامون موضوع قره باغ تغییری نکرده است. واقعیت این است به خاطر حمایتهای کشور قدرتمندی مانند روسیه از ارمنستان، دست ترکیه برای اقدام نظامی علیه ارمنستان تا حد زیادی بسته است.
از اینرو دور از ذهن است جمهوری آذربایجان به تنهایی بخواهد یا بتواند مساله قره باغ را از راه نظامی پایان بدهد. همچنین به نظر نمیرسد باکو بتواند آنکارا را به همراهی با خود برای حل و فصل بحران قره باغ از راه نظامی متقاعد کند.
با اینهمه، بودن کشوری مانند ترکیه در کنار جمهوری آذربایجان باعث شده است ارمنستان هم تا حدی مهار شود و دست از زیاده خواهی بردارد. ترکیه و جمهوری آذربایجان طی سال های اخیر به تدریج پیوندهای نظامی خود را گسترش دادهاند.
ترکیه علاقه مند است در جمهوری آذربایجان پایگاه یا پایگاههایی نظامی احداث کند. طرف مقابل هم از این امر استقبال کرده است. یکی از مناطقی که برای میزبانی از پایگاه نظامی ترکیه مطرح شده، جمهوری خود مختار نخجوان در نزدیکی مرز ایران است.
بدیهی است استقرار پایگاه نظامی ترکیه در کرانه مرزهای شمال غرب ایران و بین خاک ایران و ارمنستان، امری بسیار حساسیت برانگیز است و به سود امنیت و ثبات منطقهای نیست. ضمن اینکه روسیه هم نسبت به حضور نظامی ترکیه یا کشوری دیگر در منطقه، بسیار حساس است.
احداث پایگاه یا پایگاههای نظامی ترکیه در جمهوری آذربایجان، میتواند سطح تنشها را در منطقه بالا ببرد. حضور نظامی ترکیه در منطقه قفقاز جنوبی یادآور دوره امپراتوری عثمانی است. ایران، روسیه و ارمنستان در دورههای مختلف تاریخی، با امپراتوری عثمانی، تنشها و جنگهای بسیاری داشتهاند.
حمایتهای آنکارا از باکو گرچه میتواند اعتماد به نفس جمهوری آذربایجان را بالا ببرد اما خطرهایی هم در بر دارد زیرا ممکن است باکو بیتوجه به امنیت و ثبات منطقهای، در پارهای موارد، اقدامهایی چالش برانگیز و تحریک آمیز انجام بدهد.
روسیه یک پایگاه نظامی در گیومری و یک پایگاه هوایی در نزدیکی ایروان دارد. روسیه همچنین در منطقه اوستیای جنوبی یک پایگاه نظامی دیگر دارد. وجود پایگاههای نظامی روسیه در قفقاز جنوبی، گویای اهمیت این منطقه برای روسیه است.
موقعیت جغرافیایی ارمنستان به زیان این کشور عمل میکند. ارمنستان کشوری محصور در خشکی است و از غرب با ترکیه و از شرق با جمهوری آذربایجان همسایه است. ارمنستان همچنین وسعت، جمعیت و اقتصاد قابل توجهی ندارد.
همین امر، دست روسیه را برای تحت تاثیر قرار دادن سیاستهای ارمنستان باز می گذارد. دولت ارمنستان به ویژه از لحاظ امنیتی و نظامی به روسیه وابسته است. البته همین وابستگی بیش از حد به روسیه میتواند به نقطه ضعف و پاشنه آشیل ارمنستان تبدیل شود.
روسها در بازی دادن کشورهای مختلف استادند. هرگونه نزدیکی روسیه به جمهوری آذربایجان و ترکیه، میتواند به زیان ارمنستان تبدیل شود و سرنوشت قره باغ را به گونهای دیگر رقم بزند. کلید قفل بحران قره باغ در دست روسیه است.
پاسخ به اتهامی واهی علیه ایران
شماری از نخبگان ترکیه و دولتمردان و رسانههای جمهوری آذربایجان، جمهوری اسلامی ایران را به جانبداری از ارمنستان هنگام کشمکش باکو و ایروان بر سر منطقه ناگورنو- قره باغ متهم میکنند؛ اتهامی که به هیچ روی واقعیت ندارد.
جمهوری اسلامی ایران هنگام بالا گرفتن اختلافهای سرزمینی جمهوری آذربایجان و ارمنستان در اواخر دهه 1980 و اوایل دهه 1990 میلادی، در وضعیت دشواری قرار داشت. جنگ ایران و عراق در آگوست 1988 میلادی (مرداد 1367 شمسی) به پایان رسید.
جالب اینجاست کشمکش سرزمینی جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر قره باغ در فوریه 1988 شروع شد. به عبارتی، هنگامی آنها مناقشه خود را بر سر منطقه قره باغ شروع کردند که ایران همچنان درگیر جنگ تحمیلی بود. نکته جالب تر اینکه، جمهوری آذربایجان و ارمنستان هنوز به استقلال نرسیده بودند و بخشی از خاک اتحاد جماهیر شوروی بودند.
ایران به دلایلی چون: شرایط جنگی کشور و از سوی دیگر ضرورت پرهیز از رویارویی با شوروی سابق - یکی از دو ابرقدرت وقت جهان - به هیچ روی نمیتوانست در مناقشه سرزمینی جمهوری آذربایجان و ارمنستان که به نوعی مساله داخلی شوروی بود، وارد شود.
جمهوری اسلامی ایران در این زمان به شدت از سوی آمریکا و غرب و کشورهای عربی تحت فشار بود و نمیتوانست در عین درگیری نظامی با رژیم صدام و حامیان منطقهای و بینالمللی آن، در اختلافی برون مرزی که یک طرف آن یکی از ابرقدرت های زمان بود، نقش آفرینی کند.
حتی پس از فروپاشی شوروی و تشکیل دو کشور مستقل جمهوری آذربایجان و ارمنستان در سال 1991 و شدت گرفتن جنگ میان باکو- ایروان بر سر منطقه قره باغ در اوایل دهه 1990، جمهوری اسلامی ایران با مشکلاتی چون: ضرورت سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی کشور و بازسازی ویرانیها روبرو بود.
به علاوه، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، به این معنا نبود که ایران می تواند در مناقشه قفقاز جنوبی - حیاط خلوت روسیه - به شکلی دلخواه دخالت کند. دولت روسیه به عنوان میراث دار اتحاد جماهیر شوروی، یک پای قضیه بود و از ارمنستان حمایت می کرد.
در حقیقت اختلاف سرزمینی باکو- ایروان، میراثی بود که از دوره اتحاد جماهیر شوروی به یادگار ماند. قدرت های بزرگ عموما از راه «تفرقه بینداز و حکومت کن» سیاست های منطقهای خود را پیش میبرند. همین یادگاری، زمینه حضور روسیه را در منطقه قفقاز جنوبی تا دههها بعد فراهم میسازد.
با اینهمه، جمهوری اسلامی ایران در مناقشه قره باغ همواره با موضع بیطرفانهای سعی داشت ضمن جلوگیری از گسترش بحران، راهی برای حل دیپلماتیک آن ارائه کند و این درست عکس آن چیزی است که عدهای در ترکیه و جمهوری آذربایجان ادعا و تلاش میکنند ایران را به طرفداری از ارمنستان متهم کنند.
ایران به دلیل نزدیکی به منطقه جنگی، پذیرای هزاران پناهجو و آوارهای شد که از مناطق جنگی به سوی مرزهای ایران گریخته بودند. همچنین ایران، کمکهای غذایی و انسان دوستانه خود را در اختیار مردم جمهوری خودمختار نخجوان که به دلیل جنگ در وضعیت بسیار بدی بودند، قرار داد.
عده ای از دولتمردان و رسانه های جمهوری آذربایجان، با وجود آگاهی از کمکهای ایران به دولت و مردم این کشور طی بحران قره باغ، برای دور کردن دو ملت از یکدیگر و کاشتن تخم تنفری دروغین، نه تنها کمکهای ایران را انکار میکنند، بلکه ایران را به حمایت از ارمنستان متهم میسازند.
ایران کوشید از راه دیپلماتیک، طرفهای درگیر در جنگ را به یکدیگر نزدیک و به این جنگ خاتمه بدهد اما متاسفانه این تلاشها به نتیجه نرسید. هم اکنون نیز که بیش از دو دهه از پایان این جنگ میگذرد، وضعیت کاملا شکننده است.
یکی از مهمترین دلایلی که عدهای از دولتمردان و نخبگان جمهوری آذربایجان، ایران را به حمایت از ارمنستان در جنگ قره باغ متهم میکنند، برنامههای بلندمدت و نقشههایی است که آنها برای بخشی از خاک ایران در سر میپرورانند.
جالب اینجاست حتی هنگام مناقشه جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر ناگورنو- قره باغ، عده ای از دولتمردان و نخبگان جمهوری آذربایجان با کوبیدن بر طبل قومگرایی، خواهان رفتن به سراغ ایران پس از حل مناقشه قره باغ بودند!
درست در گرماگرم کشمکش باکو- ایروان، عدهای دیگر در جمهوری آذربایجان با تبلیغ پان ترکیسم و بدون توجه به پیوندهای تاریخی و برادرانه مردم ایران و جمهوری آذربایجان، میکوشیدند ایران و ایرانی را دشمن اصلی مردم جمهوری آذربایجان معرفی کنند!
جمهوری اسلامی ایران تا حد امکان، وظیفه اسلامی و انسانی خود را در جنگ قره باغ انجام داد. این خود دولت جمهوری آذربایجان بود که با افتادن به دام سیاستهای قوم گرایانه - حتی زمانی که از لحاظ نظامی در جنگ قره باغ تحت فشار قرار داشت - دست ایران را پس زد.
سیاستهای ضد ایرانی دولتمردان جمهوری آذربایجان از آن زمان تاکنون نه تنها تغییر نکرده، بلکه بدتر هم شده است. همین سیاستهای ضد ایرانی، باعث شده است بنیامین نتانیاهو و اسرائیل، دشمن اصلی ایران و کشورهای مسلمان، به بهترین دوستان خاندان علیاف تبدیل شوند.
خاندان علی اف و دولت جمهوری آذربایجان در کنار افزایش همکاریهای همه جانبه با اسرائیل به ویژه در بخش نظامی و امنیتی، میکوشند به شیوههای گوناگون احساسات قومیتی را در میان بخشی از مردم ایران تحریک کنند تا از این راه به هدف اصلی خود که همان تجزیه ایران است، برسند.
*کارشناس روابط بینالملل
انتهای پیام/