الگوی آتشسوزی در مناطق جنگلی رو به تغییر است/ سازمانهای متولی جنگل، نقش سمبلیک دارند
آرزو میرزاخانی، گروه اجتماعی- روزی نیست که خبری درباره آتشی که به جان بخشی از جنگلهای کشور افتاده به گوش نرسد. از جنگلهای شمال گرفته تا زاگرس، روزانه در آتش بیتوجهی دود میشوند و به هوا میروند. واقعیت این است که نه اقدامی صورت میگیرد و نه تصمیمی اساسی گرفته میشود تا در روزهای بعد حداقل از شدت نابودی کاسته شود. اینها بخشی از سخنان هادی کیادلیری، رئیس دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی و رئیس انجمن علمی جنگلبانی کشور در گفتوگو با آنا است که باور دارد، وضعیت جنگلهای ناچیز ایران مدتی است قدم در راه نابودی گذاشته و دلایل متعددی برای اثبات این ادعای خود دارد که در ادامه میخوانید.
* سرانه جنگل ایران در مقایسه با دیگر کشورهای جهان چگونه است؟
- هرچند سرانه جهانی جنگل به شکل میانگین حدود شش دهم هکتار برای هر شخص است اما در کشور ما این آمار به کمتر از دو دهم میرسد، یعنی حدود 8 درصد از سطح کشور ما را جنگل پوشانده است و این سرانه بسیار پایینی محسوب میشود؛ زیرا کشورهایی که حدود 25 درصد از مساحت کشورشان را جنگل پوشش میدهد، شرایط بحرانی دارند و بنابراین ما وضعیت خوبی نداریم. با این وجود بر اساس آمارها در چند سال اخیر یک میلیون هکتار از جنگلهای زاگرس و 40 هزار هکتار از شمشادهای شمال کشور تخریب شده است و علاوه بر این براساس اعلام سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور از سال 1334 تا 1386، هر سال حدود 3 هزار هکتار جنگل در کشور از بین رفته است.
* علت این نابودی گستردهای که گریبانگیر جنگلها شده است را چه میدانید؟
- یکی از دلایل از بین رفتن جنگلها در ایران، آتشسوزیهای گستردهای است که هر بار به جان منطقهای از کشور افتاده و آن را نابود میکند. البته آتشسوزی برای جنگلها با توجه به روند افزایشی دما، تغییر اقلیم و خشکسالی در کشور از قبل پیشبینی شده و هشدارهایی نسبت به این واقعه به خصوص در جنگلهای زاگرس و جنگلهای شمال کشور داده شده است اما متاسفانه شاهد آن هستیم که رفته رفته الگوی آتشسوزی در مناطق جنگلی ما نیز رو به تغییر است. به عنوان مثال هر ساله در پاییز شاهد ایجاد آتشسوزی در جنگلهای کشور بودیم اما امسال میبینیم که با آغاز فصل گرما جنگلهای شمال نیز دچار حریق شده است. در کل وضعیت جنگلهای ما بسیار نامطلوب بوده و با سرعت سرسامآوری به سمت نابودی میرود. اینکه میگویم شعار نیست بلکه با نگاه کردن به پارامترهای پایداری جنگل به راحتی میتوان متوجه این واقعه تلخ شد.
* تغییر الگوهای آتشسوزی در جنگلهای کشور نشان دهنده چه چیزی است؟
- این تغییر الگوی آتشسوزی و شدت طبیعی نیست زیرا در گذشته اینچنین نبوده و نشان میدهد وضعیت جنگلهای کشور ما از نظر تاثیرپذیری از آتشسوزی که به عنوان یک عامل صدمه زننده محسوب میشود، بحرانی است.
* علت آتشسوزیها چیست؟
- با افزایش دمای هوا، انرژی خاک آزاد میشود و از آنجا که درختان بیمار توانایی استفاده از این انرژی را ندارند، در مقابلش برگها و علفهای هرز از انرژی خاک استفاده کرده و چون عمر کمی دارند پس از یک یا دو ماه، خشک و به عامل مستعدی برای آتشسوزی تبدیل میشوند و در نتیجه با کوچکترین جرقهای آتش به جان جنگل میافتد. البته گاهی نیز دیده میشود که آتشسوزی در جنگلها به طور عمد و از سوی کسانی که قصد دستاندازی در این مناطق را دارند انجام میشود زیرا هرچند آتشسوزی تا حدودی دلایلی طبیعی دارد اما نمیتواند تا این سطح و با این گستردگی باشد. مشاهده شده کشاورزان عمدی یا غیر عمد، اقدام به آتش زدن جنگل برای توسعه زمین کشاورزی خود میکنند.
* چه عوامل دیگری را در از بین رفتن جنگلها موثر میدانید؟
- متاسفانه باید بگویم که بیماری و هجوم آفت به درختان جنگلها عامل دیگری است که باعث شده تا سرانه جنگلهای کشور سالانه با کاهش قابل ملاحظهای مواجه شود. به عنوان مثال در زاگرس یک میلیون هکتار از جنگلها در حال خشک شدن است که علت آن بیماری است. در کنار این عامل، از بین رفتن حیاتوحش و عناصر مهمی که خود عاملی در توسعه پایدار جنگلها و باعث ایجاد تعادل در آنها هستند نیز بر از بین رفتن جنگلها در کشور دامن زده است. دستکاری طبیعت نیز علت دیگری است که باعث شده دیگر جنگلهای ما حتی توانایی بازسازی خود را هم نداشته باشند و تحملشان در برابر مشکلات زیستمحیطی کاهش یابد. ما جنگلها را به باغ تبدیل کردهایم، فضایی که هر ساله میتواند دچار آفت و بیماری شود و علت آن هم تنک شدن و دست خورده بودن آن است.
* ما تا چه حد آمادگی داریم که به جنگ خاموش کردن آتش و مقابله با آن در عرصههای جنگلی برویم. آیا تجهیزات ما برای جلوگیری از بروز آتش سوزی و در نهایت نابودی منابع حیاتی کشور کافی است؟
- اگر بخواهم به آمادگی در این خصوص نمره بدهم، میگویم ما صفر هستیم و توانی برای مقابله نداریم چراکه با وجود امکانات و تجهیزات بسیار ابتدایی و ناچیز ما نمیتوانیم نمره خوبی در اطفای حریق جنگلها به خود اختصاص دهیم و بیشتر نظارهگر هستیم تا کنترل کننده. بنابراین مشکلات ما در آینده بیشتر و بیشتر خواهد شد.
* شما به عنوان کارشناس حوزه جنگل و کسی که مطالعاتی در این زمینه داشته است، چه راهکاری برای حفاظت بهتر از ریههای تنفسی کشورمان پیشنهاد میکنید؟
- در اولین گام باید ساختار سازمانهای متولی نگهداری و حفاظت از جنگلها و در کل عرصههای طبیعی اصلاح شود. به عنوان مثال ساختار سازمان جنگلها که اکنون سازمانی دست چندم و زیر مجموعه جهاد کشاورزی است که خود عاملی در نابودی جنگلها محسوب میشود، باید تغییر کند. جایگاه منابع طبیعی در کشور باید مشخص شود. وقتی 83 درصد از اراضی کشور به وسیله سازمانی اداره میشود که کل بودجهاش کمتر از 0.01 درصد کل بودجه کشور هم نمیشود و اعتباری در سیاست و تصمیمگیری ندارد، امکان ندارد بتواند با وزارتخانههایی همچون وزارت نیرو مقابله کند. وقتی جایگاه درست شود در گام بعد میتوان در خصوص نیروهایی که در این سازمانها فعالیت دارند تصمیمگیری و افراد متخصص را وارد این سازمانها کرد و اعتبارات نیز باید تغییر کند.
* چطور چنین تصمیمگیریهایی ممکن است به ناگهان در سیستم مدیریتی کشور و در دو سازمان متولی یعنی سازمان جنگلها و سازمان محیطزیست اتخاذ شود؟
- در صورتی چنین مهمی محقق میشود که حاکمیت متولیان به رسمیت شناخته شود؛ چراکه تاکنون حاکمیت اینها به رسمیت شناخته نشده است و فقط به طور سمبلیک در خصوص پروژهها از دو سازمان جنگلها و محیط زیست نظرخواهی میشود و حتی اگر نظر مخالفی هم داشته باشند در اجرای پروژه تاثیری نخواهد داشت و ارزشی ندارد و کار خود را پیش میبرند. نمونه بارز آن هم احداث سد شفارود است که با وجود مخالفتهای سازمان محیطزیست و نداشتن مجوز، ساخت آن ادامه دارد. در حالی که دو سازمان مذکور حاکمیتی بوده و هر حکمی که صادر میکنند بر اساس قانون باید اجرا شود. این نشان دهنده آن است که ما در عمل برای منابع طبیعی کشور ارزش قائل نیستیم و وقتی برای اصل موضوع ارزش قائل نباشیم، برای سازمانهای متولی هم به هیچ وجه ارزشی قائل نخواهیم شد. هنوز تصور میکنیم که این سازمانها و مسائل زیستمحیطی سمبلیک هستند. در حالی که سالها پیش در کشورهای اروپایی چنین طرز تفکری داشتند اما به مروز زمان به این نتیجه رسیدند که توجه به محیطزیست یک ضرورت اجتنابناپذیر است. مثال دیگر وقوع آتشسوزیهای گسترده در روزهای گذشته است که در لحظه اطلاعرسانی شد در حالی که هیچ اتفاقی بعد از آن نیفتاد.
* چه اتفاقی باید بعد از آتشسوزیها میافتاد؟
- نه نیروی متخصصی وارد کار شد، نه اعتبار یا تجهیزاتی اضافه به سازمانها داده شده است. بلکه فقط درباره حادثه صحبت و همه چیز بعد از آن تمام شد. من بر این باورم که در این مورد به نوعی ما در حال تکرار تجربه نادانیهای خود هستیم چراکه اگر آتشسوزی دیگری هم اتفاق بیفتد فقط دور هم مینشینیم و درباره آن صحبت و گلایه میکنیم و به همین جا ختم میشود؛ نه برنامهای، نه تجهیزاتی، نه مسیر حرکتی وجود ندارد.
انتهای پیام/