آخرین درنای سیبری به ایران بازمیگردد؟/ مجموعه شاعر فریدونکناری درباره «درنای امید»
شمس آقاجانی در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی آنا، درباره آخرین مجموعه شعر خود گفت: ««چرا آخرین درنا باز میگردد؟» تازهترین مجموعه شعر من است که در 84 صفحه و به همت نشر بوتیمار منتشر شده. این کتاب شامل یک شعر بلند به همین نام است، همراه با افزودهای به صورت متن تحت عنوان «متنهایی برای مطالعهی بیشتر».»
وی درباره سفر درنای سیبری به شمال ایران توضیح داد: «در خصوص سرگذشت این درناها روایتهای مختلفی وجود دارد، اما احتمالا این روایت از همه صحیحتر است: درنای سیبری به طور تاریخی به سه جمعیت اصلیِ شرقی، غربی و مرکزی تقسیم شده است. جمعیت شرقی که در واقع تنها گروه موجود از درنای سیبری است، تابستان را در شرق سیبری زادآوری کرده و برای زمستانگذرانی به شرق چین میآیند، از اعضای این گروه بیش از ۳ هزار درنا باقی مانده که زیستگاه زمستانی تقریباً تمام آنها در دریاچهی «پویانگ» و اطراف آن است.»
این شاعر افزود: «جمعیت غربی و مرکزی، تابستانها را در سواحل رود اوب واقع در غرب سیبری و یاقوتستان گذرانده و سپس گروه مرکزی برای زمستانگذرانی به هند و گروه غربی به شمال ایران (فریدونکنار) میآمدند. از گروه مرکزی در سال ۱۹۹۲ تنها یک جفت باقیمانده بود و آخرین آنها، آخرین بار در سال ۲۰۰۲ دیده شده و احتمالاً این گروه منقرض شده است. اما جمعیت غربی هم قطعا منقرض خواهد شد، چون فقط یک پرنده (همان درنای نادر ما) باقی مانده و افزودن پرندههای جمعیت شرقی به آن نتیجه نداده است.»
وی گفت: «این درنا که نامش را امید گذاشتهاند بعد از این که جفت و تنها همراهش را در سال 1387 از دست داد، سال بعد دیگر به ایران برنگشت، اما یک سال بعد در کمال ناباوری و به صورت معجزهآسایی مسیری بیش از 5000 کیلومتر را به تنهایی پرواز کرد و به کشور ما برگشت و از آن زمان تا سال گذشته (1394)، هر سال این سفر بسیار طولانی و پرخطر را به تنهایی انجام داد و همین روزها (احتمالا حوالی شنبه 16 آبان) باید منتظر بازگشت دوبارهاش باشیم اگر که بیاید و...»
آقاجانی با اشاره به محل زندگی خود و اهمیت سفر درناها به فریدونکنار گفت: «چون خودم متولد فریدونکنار هستم و فاصلهی هوایی منزل پدریام تنها یکی دو کیلومتر با محل فرود و زمستانگذرانی درنای امید و دهها هزار پرندهی مهاجر دیگر فاصله دارد، در این کتاب سعی کردهام به نوعی داستان مرگ و زندگی و جاودانگی و نیز صید و شکار و کودکی خودم و .... را با هم تلفیق کنم و از طرفی دیگر ماجرای گیاه حیات و جستجوی جاودانگی را از کهنترین حماسهی مکتوب بشری یعنی «گیلگمش» فراخوان نمایم و در پی یافتن پاسخ سوالی باشم که اکنون عنوان کتاب شده است.»
وی درباره کتاب تازهاش گفت: «گیلگمش دوسومش خدایی بود و یک سومش انسانی. و بنابراین موجودی میرا. در بخش متنهای کتاب، اطلاعاتی در خصوص این درنا و اقدامات حفاظتی انجام شده و مشکلات و موانع متعدد پیش رو را توضیح دادهام، با این تاکید که تا چه اندازه اطلاعات موجود، ناقص و پراکنده و حتی به کلی ضد و نقیض است. خواستم نشان دهم که در حقیقت چگونه همین اطلاعات ناقص و نامطمئن عملا واقعیتهای موجود ما را تشکیل میدهند، که هم در این زمینهی خاص و هم به طور کلی در تمامی شئون زندگی بشر تاثیرگذار هستند و توجه به آنها اجتناب ناپذیر خواهد بود.»
آقاجانی افزود: «متون دیگر کتاب عینا از جاهای دیگری برداشته شده است و هیچ ربطی به درنای ما ندارد. به طور کلی هم این متون و هم آن متن تالیفی که در آن مستقیما به درنا پرداختهام را میتوان بدون هیچ مانعی از مجموعه حذف کرد، اما وقتی که آنها را میخوانیم ممکن است به نتیجهی دیگری برسیم: این که چگونه هزاران نفر با زبان ما در حال حرف زدن هستند، در حالی که گمان میکنیم این فقط ماییم که داریم حرف میزنیم! تاثیر و تاثر بسیار پیچیدهتر از آنی است که به تصور ما در میآید.»
وی گفت: «همین جا فرصت را غنیمت شمرده از خانم «الن ووسالو»، پرندهشناس فنلاندی ساکن کشورمان، قدردانی کنیم که عمری را صرف این پرندگان کرد.»
انتهای پیام/