سرقت و راهکارهایی برای کاهش آن
شروع سرقت معمولاً از ابتدای دوران کودکی است و انگیزههایی مانند نیاز و جلب توجه، فرد را به سمت سرقت میکشاند و از نظر جنسیتی سرقت در مردان بیشتر از زنان است.
در تحقیقاتی که صورت گرفته، اکثر سارقان از یکسری عقدههای روحی و روانی رنج میبرند و این عقده را با ارتکاب سرقت ارضاء میکنند و سارقین افرادی هستند که اعتماد به نفس ضعیفی دارند و زود تحت تاثیر قرار میگیرند.
دلایل دیگری همچون انحراف جنسی، اعتیاد، عقب ماندگی ذهنی، وضعیت ظاهری و نیز اعتیاد به الکل در وقوع سرقت دخیل هستند. همچنین در میان عوامل اجتماعی مانند: جنگ، بحران های سیاسی و شرایط خاص زمانی و عوامل اقتصادی شامل تورم، گرانی، فقر، نیازهای اولیه، نیازهای مالی برای درمان بیماری، فقر فرهنگی، کم سوادی یا بیسوادی، تن پروری، تنبلی، بیعدالتیهایی که در اجتماع منجر به ناامیدی در جامعه میشود، در وقوع سرقت موثر هستند.
یک سارق در برخی اوقات تحت تاثیر شرایط خاصی قرار میگیرد که احتمال و امکان وقوع جرایم و مفاسد دیگر مانند: قتل، اعتیاد و از هم پاشیدگی کانون خانواده از وی متصور میشود و شاید وقتی به این راه وارد شد، دیگر نتواند یک زندگی منظم وعادی داشته باشد.
در خانوادههایی که یک سارق وجود داشته باشد، افراد دیگر خانواده نیز در مسیر سرقت قرار میگیرند، از سوی دیگر سرقت، کانون خانواده را از هم میپاشد و نیز طلاق و مسائلی که کانون یک خانواده را متزلزل سازد، موجب گرایش افراد آن خانواده به سرقت و دزدی میشود.
مسائل زیر بنایی سرقت و دزدی
کودکان و نوجوانانی که در یک خانواده از هم پاشیده رشد کرده و یا در اثر طلاق ومرگ یکی از والدین دچار تبعیض اجتماعی و سرخوردگی عاطفی میشوند و به حالتهای روانی مثل: افسردگی، گوشه نشینی و ... مبتلا میشوند، بستری مناسب برای سرقت دارند.
فردی که در راه رسیدن به اهداف مادی یا معنوی خود با مانعی برخورد میکند و به هدفهای شخصی خود نمیرسد و دچار ناکامی میگردد، ممکن است راه ارتکاب سرقت را برای خود هموار نماید.
بعضی اوقات فردی به خاطر نبودن امکانات و دست نیافتن به موقعیتهای مادی اجتماعی و یا اقتصادی نسبت به دیگر همسالان خود، دچار حسادت میشود و برای به دست آوردن اموال و داراییها، دست به سرقت میزند.
یکی دیگر از عوامل مهمی که باعث سرقت میشود، مسئله روانی است. یعنی فرد نمیخواهد برای بدست آوردن هدفهایی که دارد، از خود تلاش و کوششی نشان دهد و میخواهد بدون زحمت، صاحب همه چیز شود و در اصطلاح میخواهد ره صد ساله را یک شبه برود. این گونه راحت طلبی باعث میشود که سارق به راه اندازی وتشکیل باندهای کلاهبرداری، جعل و فعالیت در شرکتهای جعلی روی آورد تا به این شیوه از مردم به این شیوه کند.
برخی از جوانان نیز برای نمایش توانایی، جرات و خودنمایی دست به دزدی و غارت اموال دیگران میزنند و با ایفای چنین نقشهایی نزد دوستان خود احساس قدرت میکنند.
حوادث و اتفاقات تلخی که در دوران کودکی یک فرد روی میدهد، میتواند از وی، یک شخصیت ضد اجتماعی بسازد. فرد با آزار و اذیت دیگران، سرقت اموال آنها و یا حتی با مجروح کردن دیگران لذت ببرد و با انجام چنین کارهایی تصور میکند که انتقال خود را از جامعه و دنیای بیرحم گرفته و اینها تمام حقوق از دسته رفته وی می باشد.
علل و انگیزههای سرقت، زمینههای محرومیتهای عاطفی، روانی، مادی، معنوی و نابسامانیهای اجتماعی و خانوادگی و معاشرت با دوستان ناباب را فراهم مینماید. اگر خانواده زیربنای تربیت کودک را از همان بدو تولد درست بنا نکند، چه بسا اصلاح بعدی رفتار او با مشکلات فراوانی همراه بشود.
راهکارهایی برای کاهش میزان سرقت
الف ـ پدر و مادر باید در انتخاب دوستان فرزندانشان ضروری توجه ویژه داشته باشند.
ب ـ باید برای جوانان و نوجوانان زمینه اشتغال و فعالیتهای اجتماعی، هنگام تحصیل آنان فراهم شود. این آشنایی با کار میتواند وسیلهای برای تامین مخارج و نیز کسب در آمدی به ویژه کسانی که از نظر مالی در فقر بسر میبرند، باشد. زیرا اگر جوان احساس استقلال مالی نماید و عزت نفس خود را حفظ شده ببیند، کنترل بهتری درخصوص رفتارهای خود خواهد داشت.
ج ـ محیط اجتماعی تاثیر بسیاری در تربیت فرزندان دارد؛ زیرا شرایط خوب زندگی و مساعد و تربیت مناسب برای پیشرفت فرزندان، از اهمیت بالایی برخوردار است.
د ـ با اجرای پیشگیرانه میتوانیم با صرف هزینه کم در بروز آسیبهای اجتماعی، جامعه سالم داشته باشیم، معروف است که پیشگیری بر درمان ارجحیت دارد؛ زیرا در برنامههای درمان و بازپروری نیاز به مکان های ویژه نگهداری، بازپروری و درمان به صورت تخصص جدی است.
ر ـ مهاجرتهای بی رویه به شهرهای بزرگ نیز موجب بوجود آمدن مشاغل کاذب و پنهانی میشود. جوانان بیگناه که به امید رفاه نسبی، عازم شهرهای بزرگ میشوند، این نوع مشاغل باعث فریب دادن و آلوده کردن آنان میگردد.
ز ـ با ارتقای فرهنگ میتوان به کاهش میزان سرقت اشاره نمود. ایجاد کانونهای رفاهی و تفریحی مناسب به وسیله دولت یا بخش خصوصی، تاسیس موسسات آموزشی، آموزش اجتماعی و تربیتی به خانوادهها برای بالا بردن سطح فرهنگ و احساس مسئولیت والدین در قبال فرزندان.
انتهای پیام/