صفحه نخست

آناتک

آنامدیا

دانشگاه

فرهنگ‌

علم

سیاست و جهان

اقتصاد

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

همدان

هرمزگان

یزد

پخش زنده

۰۸:۰۰ | ۰۹ / ۱۰ /۱۴۰۴
| |
شخصیت انسان کمتر از آنچه تصور می‌شود محصول تربیت است

ژن‌ها سهم قابل‌توجهی در شکل‌گیری شخصیت انسان دارند

تربیت تنها عامل نیست. یافته‌های چند دهه اخیر در ژنتیک رفتاری نشان می‌دهد تفاوت‌های شخصیتی انسان بیش از آنکه حاصل سبک فرزندپروری یا محیط مشترک خانوادگی باشد، از تعامل عوامل ژنتیکی و تجربه‌های فردی غیرمشترک شکل می‌گیرد؛ تجربه‌هایی که حتی میان فرزندان یک خانواده نیز یکسان نیستند و می‌توانند مسیر رشد شخصیت را در طول زندگی به‌طور معناداری تغییر دهند.
کد خبر : 1022071

در نگاه رایج، شخصیت انسان معمولاً به‌عنوان نتیجه مستقیم کودکی او در نظر گرفته می‌شود. این تصور وجود دارد که ویژگی‌های شخصیتی مانند اضطراب، پرخاشگری، سردی عاطفی یا وسواس، عمدتاً از شیوه فرزندپروری والدین، روابط اولیه یا تجربه‌های آسیب‌زای دوران کودکی ناشی می‌شوند. این دیدگاه نه‌تنها در فرهنگ عمومی، بلکه در بسیاری از نظریه‌های روان‌شناسی و رویکرد‌های درمانی نیز به‌طور ضمنی پذیرفته شده است.

با این حال، یافته‌های چند دهه اخیر در حوزه ژنتیک رفتاری نشان می‌دهد که این تصویر ساده‌شده، با شواهد علمی همخوانی کامل ندارد. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که شخصیت انسان تا حد زیادی تحت تأثیر عوامل ژنتیکی و تجربه‌های فردی غیرمشترک قرار دارد و سهم تربیت خانوادگی مشترک، کمتر از آن چیزی است که معمولاً تصور می‌شود.

شخصیت چیست و چرا بررسی منشأ آن اهمیت دارد

در روان‌شناسی، شخصیت به الگو‌های نسبتاً پایدار تفکر، هیجان و رفتار گفته می‌شود که باعث می‌شود افراد در موقعیت‌های مشابه، واکنش‌های متفاوتی نشان دهند. این الگو‌ها در طول زمان ثبات نسبی دارند و معمولاً از نوجوانی به بعد تغییرات محدودی را تجربه می‌کنند. بر اساس تعریف نشریه «پاب مد» (Pub Mad)؛ ویژگی‌های شخصیتی با پیامد‌های مهمی در زندگی مرتبط‌اند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که شخصیت با کیفیت روابط اجتماعی، عملکرد شغلی، سلامت روان، خطر ابتلا به برخی اختلالات روانی و حتی سلامت جسمی ارتباط دارد. به همین دلیل، شناخت منشأ شخصیت فقط یک بحث نظری نیست، بلکه پیامد‌های عملی مهمی برای آموزش و درمان سلامت روان دارد.

اگر شخصیت عمدتاً نتیجه تربیت باشد، تمرکز اصلی تبیین و مداخله بر دوران کودکی قرار می‌گیرد. اما اگر عوامل دیگری نقش پررنگ‌تری داشته باشند، لازم است این تمرکز مورد بازنگری قرار گیرد.

یافته‌های ژنتیک رفتاری درباره منشأ شخصیت

ژنتیک رفتاری شاخه‌ای از علم است که به بررسی نقش ژن‌ها و محیط در تفاوت‌های فردی می‌پردازد. مهم‌ترین روش‌های این حوزه شامل مطالعات دوقلو‌های همسان و ناهمسان و پژوهش‌های مربوط به فرزندخواندگی است. نتایج این مطالعات که در مجله «اسپرینگر نیچر» (Springer Nature) منتشر شده‌است؛ به‌طور مداوم نشان می‌دهد که وراثت‌پذیری صفات شخصیتی معمولاً بین چهل تا شصت درصد است. این عدد نشان می‌دهد که بخش قابل‌توجهی از تفاوت‌های شخصیتی میان افراد، به تفاوت‌های ژنتیکی آنها مربوط می‌شود.

در مقابل، سهم محیط مشترک خانوادگی در اغلب پژوهش‌ها بسیار کم گزارش شده است. محیط مشترک شامل عواملی مانند سبک کلی فرزندپروری، وضعیت اقتصادی خانواده و شرایط عمومی خانه است. یافته‌ها نشان می‌دهند که این عوامل، نقش محدودی در توضیح تفاوت‌های شخصیتی بزرگسالان دارند.

چرا محیط خانوادگی نقش محدودی دارد

این نتیجه به این معنا نیست که والدین یا خانواده بی‌اهمیت‌اند. بلکه نشان می‌دهد که تأثیر خانواده به شکل ساده و یکسان بر همه فرزندان اعمال نمی‌شود. حتی در یک خانواده، کودکان تجربه‌های روانی متفاوتی از محیط دارند و واکنش‌های متفاوتی دریافت می‌کنند. همچنین شواهد نشان می‌دهد که بسیاری از ویژگی‌های پایه‌ای شخصیت، مانند سطح فعالیت، حساسیت هیجانی یا واکنش‌پذیری، از همان سال‌های ابتدایی زندگی قابل مشاهده‌اند و زمینه زیستی دارند. این ویژگی‌ها می‌توانند نحوه تعامل کودک با والدین و محیط را تحت تأثیر قرار دهند، نه اینکه صرفاً نتیجه آن باشند.

نقش محیط غیرمشترک در شکل‌گیری شخصیت

در کنار ژنتیک، پژوهش‌ها بر اهمیت محیط غیرمشترک تأکید دارند. محیط غیرمشترک به تجربه‌هایی گفته می‌شود که افراد را از یکدیگر متمایز می‌کند، حتی اگر در یک خانواده رشد کرده باشند. این تجربه‌ها می‌تواند شامل تفاوت در دوستان، معلمان، جایگاه اجتماعی، تجربه‌های تحصیلی، رویداد‌های استرس‌زا یا فرصت‌های خاص باشد. چنین تجربه‌هایی، به‌ویژه زمانی که با آمادگی‌های ژنتیکی فرد هم‌راستا شوند، می‌توانند تأثیر قابل‌توجهی بر مسیر رشد شخصیت داشته باشند. نکته مهم این است که بسیاری از این تجربه‌ها در نوجوانی و بزرگسالی رخ می‌دهند و نقش شخصیت را به دوران کودکی محدود نمی‌کنند.

ژن‌ها تعیین‌کننده مطلق نیستند

ژن‌ها احتمال بروز برخی ویژگی‌ها را افزایش می‌دهند، اما رفتار و شخصیت را به‌طور کامل تعیین نمی‌کنند. آنچه ژن‌ها مشخص می‌کنند، دامنه واکنش‌ها و حساسیت‌هاست، نه نتایج قطعی. برای مثال، فردی ممکن است از نظر ژنتیکی آمادگی بیشتری برای اضطراب داشته باشد، اما بسته به شرایط زندگی، یادگیری مهارت‌ها و حمایت‌های اجتماعی، شدت و پیامد‌های این اضطراب می‌تواند بسیار متفاوت باشد.

پیامد‌های این یافته‌ها برای روان‌درمانی

این دیدگاه پیامد‌های مهمی برای روان‌درمانی دارد. اگر ویژگی‌های پایدار شخصیتی الزاماً نتیجه آسیب‌های کودکی نباشند، تمرکز انحصاری بر گذشته ممکن است کارآمد نباشد. در این چارچوب، هدف درمان نه تغییر کامل شخصیت، بلکه بهبود نحوه مدیریت ویژگی‌های موجود است. درمان می‌تواند به فرد کمک کند واکنش‌های هیجانی خود را بهتر تنظیم کند، الگو‌های رفتاری ناکارآمد را اصلاح کند و انعطاف‌پذیری بیشتری در مواجهه با موقعیت‌های مختلف داشته باشد.

محدودیت روایت‌های کودک‌محور

در برخی موارد، تأکید بیش‌ازحد بر کودکی باعث می‌شود هر مشکل روانی به یک تجربه آسیب‌زا نسبت داده شود، حتی زمانی که شواهد روشنی برای آن وجود ندارد. این رویکرد می‌تواند باعث تمرکز بیش‌ازحد بر گذشته و نادیده‌گرفتن عوامل فعلی مؤثر بر زندگی فرد شود. دیدگاه علمی جدیدتر، به‌جای جست‌وجوی علت‌های واحد، بر تعامل عوامل زیستی و تجربه‌های فردی در طول زندگی تأکید می‌کند.

نقش فعال کودک در تعامل با محیط

پژوهش‌های رشد منتشر شده در مجله علمی «دانشگاه کمبریج» (University of Cambridge)؛ نشان می‌دهد که کودکان صرفاً دریافت‌کننده تربیت نیستند. ویژگی‌های ذاتی کودک می‌تواند نوع واکنش والدین و اطرافیان را شکل دهد. این تعامل دوسویه باعث می‌شود مسیر رشد شخصیت پیچیده‌تر از یک رابطه علت و معلولی ساده باشد.

نه فقط تربیت و نه فقط ژن

شواهد علمی نشان می‌دهد که شخصیت انسان نه به‌طور کامل محصول تربیت است و نه صرفاً نتیجه ژن‌ها. شخصیت حاصل تعامل عوامل زیستی و تجربه‌های فردی در طول زندگی است. درک این موضوع می‌تواند به نگاه واقع‌بینانه‌تر به خود، دیگران و فرایند درمان کمک کند. به‌جای تمرکز بر مقصر دانستن گذشته، این رویکرد توجه را به امکانات تغییر در زمان حال و آینده معطوف می‌کند و چارچوب دقیق‌تری برای فهم رفتار انسان ارائه می‌دهد.

ارسال نظر
captcha