مصیبت بزرگ مسلمانان از دیدگاه امام خمینی (ه) چه بود؟
خبرگزاری آنا- گروه سیاست- زندگی انسان در طول تاریخ دستخوش تغییر و تحول در زمینههای مختلف بوده است. این تحولات در قرن هفدهم و هجدهم میلادی با سرعت بیشتری نسبت به گذشته ظهور پیدا کرد. تغییرات عمده اجتماعی و اقتصادی در این دوران که به نام انقلاب صنعتی معروف است، آثار و تبعات عمیقی را در کشورهای جهان بر جای گذاشت.
با ظهور توسعه و نوسازی در قرون نوزدهم و بیستم، قدرتهای عظیم اقتصادی به وجود آمدند و شکاف عمیقی بین کشورهای توسعهیافته و سایر کشورها ایجاد شد.
با گسترش تفکر توسعه غربی، خدا از حاکمیت بر انسان و جهان حذف شد؛ چرا که در جهانبینی این اندیشه هرگونه اعتقادی به عالم ماورا یا غیب باطل است و اصالت تنها با انسان است.
در واقع از نگاه مدرنیسم، تأکید بر فردگرایی و انسانمداری است، آن هم با دادن آزادی مطلق و بی قید و شرط به انسان که نهایتا منجر به پیدایش لیبرالیسم شده است. در این بینش سعادت انسان در سعادت دنیوی و مادی خلاصه میشود.
بر این اساس، زمانی که غرب با این تفکر که کاملا در تضاد با هر تفکر دینی بود به مظاهر توسعه و رفاه و رشد رسید، برخی تصور کردند که تنها راه رسیدن به توسعه و پیشرفت، تقلید همهجانبه از مدل توسعه غربی است، آن هم با همان جهانبینی دینگریزی و انسانمحوری و مادیگرایی. در همین راستا دولتمردان غربی نیز به القای این الگوبرداری برای رسیدن به توسعه دامن میزنند.
آنها با به تصویر کشیدن دو جامعه برای دیگر کشورها تلاش میکنند فرهنگ حاکم بر غرب بعد از رنسانس را به دیگر کشورها صادر کرده و سبک زندگی مورد نظر خود را در جوامع دیگر به صورت نرم و تدریجی پیاده کنند و از این طریق به نفوذ سیاسی و منافع اقتصادی خود در کشورهای دیگر، آن هم بدون هیچ حمله نظامی دست پیدا کنند.
تصویر اوّل جامعهای را نمایش میدهد که افراد آن در محیطهای روستایی، کثیف، بدون بهداشت و با لوازم اولیه زندگی در قحطی، امراض، بیسوادی و... به سر میبرند و ریشه همه چیز را در خرافهپرستی و غیب جستوجو میکنند.
در تصویر دوم، جامعه دیگری را نشان میدهند که در شهرهای صنعتی یا نیمهصنعتی، برخوردار از بهداشت، با آمار مرگ و میر پایین. این جامعه دارای انسانهای باهوش و بهرهمند از امکانات آموزشی است و در عین حال اعتقاد دینی به خدا و قیامت ندارد و دینداری را چیزی جز خرافهپرستی نمیداند.
در این نگرش، مذهب مانع توسعه است و اگر ملتی، خواهان رسیدن به پیشرفت باشد باید با حذف ارزشهای مذهبی و اخلاقی جامعه خود، در مسیر توسعه قدم بردارد.
آنان پس از ارائه این دو تصویر ملتهای جهان را به مقایسه و انتخاب دعوت میکنند.
از آنجایی که ملتها ذاتا تمایل به توسعه و پیشرفت دارند به تقلید از مدل توسعهیافتگی غرب با تمام ظواهر و لوازم آن روی آوردند. زمامداران ایران نیز به خصوص در زمان قاجار و پهلوی به اتکا به این موضوع شروع به تقلید از فرهنگ غرب کردند تا جایی که معتقد بودند باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم، غربی فکر کنیم و از عقلانیت غربی استفاده کنیم. از تجربه غرب استفاده کنیم و مدرنیزاسیون و مدرنیته غربی را به طور کامل به کشور منتقل کنیم تا به توسعه و پیشرفت و تکنولوژی و رفاه برسیم و در یک کلام متمدن شویم.
امام خمینی (ره) از آغاز مبارزه علیه رژیم منحوس پهلوی همواره بر این دسیسه استعماری تأکید میکرد و با روشنگری سعی در بیداری ملل شرق و به ویژه مردم ایران داشت.
ایشان یکی از بزرگترین علل عقبماندگی مشرقزمین را در این میدید که استعمارگران و عمال داخلی و خارجی آنها چنین تبلیغات میکردند که شرق از عهده اداره خودش عاجز است و تنها راه ترقّی و پیشرفت، تمسک به قدرتهای بزرگ است. ایشان در این باره تصریح میکنند:
«از جمله مسائلی که به مسلمانان و مستضعفان جهان اجازه هیچگونه فعالیت برای خروج از قید و بند استعمارگران را نمیدهد و آنان را به حال رکود و عقبافتادگی نگاه میدارد، تبلیغات همهجانبهای است که غربزدگان و شرقزدگان یا به امر ابرقدرتها یا با کوتاه نظری خود در سراسر کشورهای اسلامی و استضعافی به راه انداختهاند و میاندازند و آن است که علم و تمدّن و پیشرفت مختص به دو جناح امپریالیزم و کمونیسم است... به بیان دیگر ما از خود هیچ نداریم و باید همه چیز را از ابرقدرتهای غرب یا شرق بگیریم علم را، تمدن را، قانون را و پیشرفت را».
امام به خوبی دریافته بود که مصیبت بزرگ مسلمانان، خودباختگی فرهنگی آنها در برابر بیگانگان است و این امر سبب شده تا راه را بر اجانب باز کنند و آنها بر زمام امور مسلمانان مسلط گردند و بتوانند از این راه علیه دین مبین اسلام که منادی ترقی و پیشرفت است، توطئه کرده و مردم را از هویت ملی و اسلامی خود دور کنند. از این روی حضرت امام بر ارتباط باطلی که از سوی غربزدگان میان عقبماندگی تاریخی ملل شرق و اسلام بیان میشد، تأکید کرده و در تبیین این دسیسه میگویند:
«وقتی کشورهای استعمارگر با پیشرفت علمی و صنعتی، یا به حساب استعمار و غارت ملل آسیا و آفریقا، ثروت و تجمّلاتی فراهم آوردند، اینها خود را باختند، فکر کردند راه پیشرفت صنعتی این است که قوانین و عقاید خود را کنار بگذارند! همین که آنها مثلاً به کره ماه رفتند، اینها خیال میکنند باید قوانین خود را کنار بگذارند! رفتن به کره ماه چه ربطی دارد به قوانین اسلامی.»
ایشان در ادامه به درستی بر این نکته تصریح میکنند که تنها راه توسعه مدل غربی آن نبوده، بلکه هماکنون در جهان مدلهای مختلفی از آن با فرهنگهای متعددی به وجود آمده است و پس از تأکید بر نیاز دائمی انسان بر ایمان و اخلاق اضافه میکند:
«بنابراین تا کسی جایی رفت یا چیزی ساخت، ما نباید فوراً از دین و قوانینی که مربوط به زندگی بشر است و مایه اصلاح حال بشر در دنیا و آخرت است، دست برداریم.»
از این رو و با توجه به نیاز انکارنشدنی انسان به «مذهب» و توجه به پیامدهای منفی توسعه در غرب مانند گسترش فساد، فحشا، جرائم، سست شدن بنیان خانواده، روند رو به رشد بیمارهای روانی، اختلاف طبقاتی، مصرفگرایی، اسراف و... امام در واکنش به نظریات و مبانی فکری غرب در زمینه توسعه و مدرنیته به محافظت از دین در مقابل با چالشهای توسعه و آثار آن در قالب نوسازی برخاستند.
ایشان با ارائه الگوی اسلامی از توسعه و مدل تمدنسازی اسلام به نفی تقلید از فرهنگ غرب برای رسیدن به پیشرفت پرداختند.
چیزی که امروز در توسعه و پیشرفت جمهوری اسلامی شاهد آن هستیم حاصل همین تفکر و اندیشه والای امام است که اساس آن نگاه به داخل مرزهای کشور، خودکفایی و عدم وابستگی به کشورهای دیگر است.
انتهای پیام/۴۱۶۴/
انتهای پیام/