صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

«احتضار» و نگاهی جامعه‌شناختی به یک مرگ سوزناک

«احتضار» همچون یک رساله جامعه‌شناختی، رابطه بین نابودی زیست‌بوم منطقه زاگرس و فعالیت قاچاقچیان چوب و زغال در آن منطقه را دنبال می‌کند.
کد خبر : 629895

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، محمدرضا کچوئیان؛ حجت طاهری با «احتضار» مرتبه خود را از ساحت یک مستندساز و کسی که صرفاً وقایع را ثبت می‌کند به مرتبه یک جامعه‌شناس رسانده است. «احتضار» را باید اثری جامعه‌شناختی، سربه‌زیر، نقادانه، در عین حال خالی از ارزش‌های شخصی مؤلف، خالی از ادعاهای روشنفکرمآبانه و اثری دانست که کارگردان در آن به‌درستی می‌بیند و به‌درستی نقد می‌کند.


در این مستند کارگردان تلاش کرده که موضع خاصی نداشته باشد و بین دو طرف دعوا در جایگاه داور بایستد. قصد مستندساز نقد آن ساختار و بستری است که سوژه «قاچاقچی زغال» را خلق می‌کند و نه صرفاً روایتی از این وضعیت.


اساساً جامعه‌شناسی علمی است پهنانگر؛ جامعه‌شناس به دنبال پدیده‌های خُردی که در جامعه تحت‌ عناوین مختلف همچون اعتیاد، فقر، فحشا و ... نمود پیدا می‌کند، نیست. جامعه‌شناس به دنبال علل تامه یا بهتر است بگوییم ساختاری است که اعتیاد و سوژه معتاد و فقر و سوژه فقیر را خلق می‌کند. کاری که به شکلی هنرمندانه در «احتضار» می‌بینیم.


«احتضار» همچون یک رساله جامعه‌شناختی، رابطه میان از بین رفتن زیست‌بوم منطقه زاگرس و وجود قاچاقچیان چوب و زغال در آن منطقه را دنبال می‌کند. کارگردان همچون محقق طرح مسئله می‌کند. از ابتدای داستان تا پایان آن همراه سوژه‌ای هستیم که مرزهای واقعیت را هم پشت سر گذاشته است. این شکل از روایت آن قدر طبیعی و از جنس مخاطب است که بعید است بیننده‌ای با قهرمان داستان سمپاتی پیدا نکند. ویژگی‌های این شخصیت در این اثر چنان برجسته است که باید یادداشتی مفصل هم راجع به این شخصیت جنگلبان نوشت.



کارگردان پس از طرح مسئله با یک نگاه کاملاً انتقادی به دنبال قاچاقچیان زغالی می‌رود که جنگل‌های بی‌مانند زاگرس را در جهت منافع خود نابود کرده‌اند. پس از صحنه درگیری جنگلبانان بدون اسلحه با قاچاقچیان یکی از آن‌ها لباس خود را بالا می‌دهد و جراحت‌ها و کبودی‌های ناشی از درگیری با قاچاقچی‌ها را نشان می‌دهد. در این لحظه مخاطب با این جنگلبان احساس همدردی می‌کند و به موازات آن نسبت به آن قاچاقچی نگاهی منفی پیدا می‌کند. کارگردان صحنه‌های پی‌درپی از درگیری جنگلبانان با آن‌ها به مخاطب نشان می‌دهد و مخاطب همچنان نگاهی منفی به قاچاقچیان داشته و گویی آنان را علت‌العلل تمام مصائبی می‌بیند که بر سر زیست‌بوم این منطقه می‌آید.


کارگردان کاملاً هنرمندانه زاویه دید را عوض می‌کند و طرف دیگر دعوا را به مخاطب نشان می‌دهد و اینجاست که پای جامعه‌شناسی به پرده سینما باز می‌شود. زندگی، مصائب و مشقت‌های یک انسان را به نمایش می‌گذارد. حالا مخاطب با یک قاچاقچی و مجرم طرف نیست و پدر و همسری فداکار را می‌بیند که برای آسایش خانواده خطر را به جان می‌خرد تا لحظه‌ای همسر و فرزندانش سر گرسنه بر بالین نگذارند. در تحلیل جامعه‌شناختی کارگردان که قلمش دوربین اوست، آن فرد بومی را می‌بینیم که لباس قاچاقچی و مجرمیت را از تن می‌کند و در کسوت پدر جای می‌گیرد. او ‌بار سنگینی از چوب بر پشت چهارپایان بسته است و گاهی ظالمانه بر سر و صورت حیوان بیگناه و خسته می‌زند؛ با این حال از ابراز محبت پدرانه به کودک خردسالش هم دریغ نمی‌کند. اینجاست که مخاطب با این شخص همدلی کرده و با کنار گذاشتن نقاب قاچاقچی تصویری از یک همسر و پدر معمولی و دلسوز می‌بیند.


کارگردان به صورت تلویحی می‌خواهد بگوید که علت تخریب زیست‌بوم این منطقه را باید در جای دیگری جست‌وجو کرد. یکی از دیالوگ‌های قابل‌تأمل مستند آنجا بود که مردی کهنسال در برابر انتقاد جنگلبان به اینکه «چرا شاخه‌های آن درخت قدیمی را قطع کردید؟» حدیثی از پیامبر (ص) به زبان خود برای بیننده روایت می‌کند که «مَن لا مَعاشَ لَهُ لا مَعادَ لَهُ» کسی که معاش ندارد، آخرت ندارد. این همان تبیینی که کارگردان می‌خواست به صورت عینی برای مخاطب به نمایش گذارد و آن را از زبان یک پیرمرد عامی به مخاطب می‌گوید و شاید بتوان آن را یک تحلیل دقیق جامعه‌شناختی از وضعیت دانست.



مسئله کارگردان از بین رفتن جنگل‌ها و طبیعت زاگرس نیست. مسئله او ساختاری است که بی‌قانونی را مباح می‌کند. بارها در این اثر دیالوگ‌هایی از نقش اصلی می‌شنویم که نقل به مضمون می‌گوید «وقتی جوانان این خطه بیکارند، چه چاره‌ای دارند؟» یا انتقادهایی که از زبان او به ساختار سرمایه‌دارانه‌ای می‌شود که بر هیچ جنبده‌ای رحم نمی‌کند، چه رسد به درخت! آنچه رخ می‌دهد تنها برای آسایش و آرامش «زغال درجه یک برای تریاک سرمایه‌داران» است. در صحنه‌ای جنگلبان کوهی از الوار با اندازه‌های مرتب بریده شده و یکسان را به مخاطب نشان می‌دهد و به این حقیقت اشاره می‌کند که این چوب‌ها برای شومینه‌های خانه‌های سرمایه‌داران این منطقه است.


در صحنه‌ای دیگر به نظام رانتی و رفیق‌سالارانه‌ای اشاره می‌کند که در جهت منافع برخی سیاسیون است. شخصی که می‌خواهد فی‌المثل به مجلس راه پیدا کند با افراد شاخص و سرمایه‌داران آن منطقه قول و قراری می‌گذارد، مبنی بر اینکه اگر در این منطقه رأی آورد، انحصار برداشت چوب قسمت بزرگی از جنگل‌های زاگرس را به آن اشخاص می‌دهد. گویی ارث پدرشان است که اینچنین بر سر آن معامله می‌کنند!


این تغییر رویکرد کارگردان از یک مسئله تحت عنوان طبیعت زاگرس و قاچاقچیان زغال آن منطقه به امور ساختاری، حاکمیتی و سیاسی نشان از دغدغه‌ای در حوزه ساختار اجتماعی دارد. گویی کارگردان به ما می‌گوید تا ابد هم قاچاقچیان این منطقه را دستگیر و مجازات کنید، تا ساختاری که چنین سوژه‌هایی را خلق می‌کند و قاچاقچیان حقیقی را بر پشت پرده مخفی می‌کند اصلاح نشود این وضعیت تا نابودی کامل اکوسیستم این منطقه ادامه پیدا می‌کند. طاهری با زبان بی‌زبانی می‌گوید این خانه از پای‌بست ویران است. دردآورترین صحنه این اثر صحنه دعوا و درگیری زنان و مردان بر سر نفت است که تحلیل همین صحنه از مستند نیازمند یادداشت دیگری است.



تمام ویژگی‌های این اثر که تنها به بخشی از آن در این نوشته اشاره شد، وقتی در کنار صحنه‌های احتضار پدر جنگلبان به مخاطب نمایش داده می‌شود، نشان از یک استعاره جذاب دارد. آن چه کارگردان از حقیقت مرگ به مخاطب نشان می‌دهد انضمامی و عینی است و فقط در لفظ و کلام نیست. به عبارت دیگر طاهری تمام صحنه‌هایی را که به بخشی از آنها اشاره کردیم، در قالب مرگ می‌اندازد و وضعیت ساختاری، فرهنگی، اقتصادی و طبیعی این منطقه را به لحظات احتضار و جان دادن مرد کهنسال تشبیه می‌کند.


مستند «احتضار» نماد احتضار یک فرهنگ، ساختار، سبک زندگی کهن و دیرینه، اقتصاد یک منطقه با پتانسیل‌های فوق‌العاده و در آخر جنگل‌های زاگرس است، چه بسا باید در جشنواره‌های ادبی از طاهری به دلیل استفاده انضمامی و عینی از صناعات ادبی تقدیر ویژه‌ای به عمل آید. قلم طاهری دوربین اوست که به زیبایی هر چه تمام‌تر صنعت استعاره و تشبیه را به مخاطب نشان می‌دهد. انگار خود «احتضار» با مخاطب سخن می‌گوید.


شاید این مستند همانند هر اثری ضعف‌هایی هم داشته باشد. نگارنده در مقام آن نیست که ایرادات تکنیکی اثر را بازگو کند لیکن از حیث محتوا با یک مستند دغدغه‌مند روبه‌رو هستیم.


اهالی این منطقه در دوران هشت‌ساله جنگ تحمیلی برای دفاع از وطن و دین و ناموس افتخارها آفریدند؛ حق آن‌ها زندگی در این شرایط اسفناک نیست. «احتضار» نشان داد که می‌توان عمیق‌ترین و دقیق‌ترین نقدها را به مردم و مسئولان وارد کرد؛ اما توهین نکرد و آبرو را به ثمن بخس به حراج نگذاشت. کارگردان با این اثر در جایگاه جامعه‌شناس قرار می‌گیرد نه اینکه صرفاً مسائل را به صورت منفعلانه به نمایش گذارد، همچون برخی آثار مستند که صرفاً معضلی را به نمایش می‌گذارند و نه تبیینی از آن مسئله ارائه می‌دهند و نه رویکرد مؤلف اثر در آن‌ها مشخص می‌شود. کارگردان تنها نمایش‌دهنده نیست. «احتضار» نشان داد کارگردان باید تبیین کند و این نیازمند جامعه‌شناسی است.


انتهای پیام/۴۱۷۳/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر