صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۳۸ - ۳۱ فروردين ۱۴۰۰

رنسانس و زودودن مفاهیم غایت‌انگارانه از فضا و زمان

تغییر معنای «فضا» و «زمان» ناشی از نگرش جدیدی بود که طبیعت را ماشین خودکاری می‌دانست که هر کس آگاهی و تسلط کامل بر حرکات کنونی آن داشته باشد، می‌تواند بر سرنوشت آینده آن هم تسلط یابد.
کد خبر : 576087

به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ  گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، مفاهیم مکان، زمان، حرکت و تغییر از مهمترین و قدیمی‌ترین ‏مسائلی بوده‌اند که ذهن فلاسفه را به خود مشغول ساخته‌اند. پس از پارمنیدس و زنون که با استدلال‌های نظری، وجود هر گونه حرکت را در هستی منکر شدند و در مقابل، هراکلیتوس که همه اشیا را در حرکت و صیرورت همیشگی اعلام کرد، حرکت و تغییر به صورت معمایی در آمد که هر فیلسوف خود را موظف به یافتن پاسخی برای آن می‏‌دید.


اما اظهار نظر درباره زمان، مکان و حرکت تنها در سیطره فلاسفه یونان نماند و از زمانی به بعد به خصوص از دوره رنسانس این ریاضیدان‌ها و فیزیکدان‌ها بودند که تعریف و ماهیت این مفاهیم را به دست گرفتند.  


در نظر ارسطوییان «مکان» چیزی نیست که همه اشیاء بدان محتاج یا متکی باشند و چیزی نیست که اشیاء آن را اشغال کنند. مکان عبارت است از سطح حائل میان شیء محاط و محیط.


خود شیء هم ماده‌ای است صاحب اعراض متعدد و چیزی هندسی نیست. از نظر فیلسوفان ارسطویی آنچه که ما امر تدریجی‌الحصول زمانی می‌دانیم، تبدیل مداوم قوه به فعل است. یعنی حال، به نحو ثابت وجود دارد و آینده را به طرف خود می‌کشد.


اما برخلاف ارسطوییان، گالیله و نیوتن زمان را که امتدادی ریاضی و اندازه‌پذیر است، به جای فرآیند فعلیت یافتن قوا نشاندند. تاکید بر اینکه زمان‌دار بودن حرکت را می‌توان به زبان و ریاضی بیان کرد، از امر بسیار مهم دیگری پرده برمی‌دارد و آن اینکه زمان برای فیزیک نیوتنی، چیزی نیست جز بعد چهارم و برگشت‌ناپذیر ماده.



 تغییر معنایی واژگان «فضا» و «زمان» ناشی از نگرش نوینی بود که طبیعت را ماشین کامل و خودکاری می‌دانست که هر کس آگاهی و تسلط کامل بر حرکات کنونی آن داشته باشد، می‌تواند بر سرنوشت آینده آن هم وقوف و تسلط داشته باشد.



درست مانند مکان، زمان را نیز می‌توان به صورت خطی مستقیم نشان داد و آن را همراه با نمایش خطی ابعاد مکان در یک محور مختصات کنار هم نشاند.


برعکس پارادایم ارسطویی، در فیزیک نیوتنی مکان و زمان به مقولات بنیادین تبدیل می‌شوند و جهان واقعی جهان اجسامی است که در حرکت‌اند، آن هم حرکاتی که تماما قابل تبیین به بیان ریاضی‌اند. یعنی جهان واقعی، جهان اجسامی است که در زمان و مکان حرکت می‌کنند.


به جای مقولات غایت انگارانه‌ای که اصحاب مدرسه، حرکت و تحول را در ظرف آنها می‌گنجاندند، دو موجود تازه که قبلا کسی بدان‌ها وقعی نمی‌نهاد، نشسته‌اند و معنای تازه‌ای به خود گرفته‌اند و دو پیوستار مطلق ریاضی شده‌اند و در رتبه تصورات و اجناس عالیه مابعدالطبیعی درآمده‌اند.


 تغییر معنایی واژگان «فضا» و «زمان» ناشی از نگرش نوینی بود که طبیعت را ماشین کامل و خودکاری می‌دانست که هر کس آگاهی و تسلط کامل بر حرکات کنونی آن داشته باشد، می‌تواند بر سرنوشت آینده آن هم وقوف و تسلط داشته باشد.


بنابراین نگرش مکانیکی به هستی که با نظریه کپرنیکی آغاز شد و گالیله و نیوتن آن را به کمال رساندند، نه تنها سبب ظهور مفاهیم جدیدی مثل نیرو، شتاب، سرعت و جاذبه شد، بلکه سبب تغییر معنایی مفاهیم قدیمی همچون فضا، زمان و سیاره نیز شد.


 ما که آموزش‌های‌مان در سنت علمی نیوتن است این تغییر معنایی را به خوبی حس می‌کنیم زیرا با رجوع به کتاب‌های ارسطوییان به سختی قادر به درک بحث‌ها و نظرات آنها درباره این مفاهیم هستیم.


مسئله اصلی ارسطوییان در تحلیل حرکات زمینی، چرایی حرکت در قالب اوصاف کیفی بود. لذا آنان به تحلیل عناصر مشترک در همه حرکت‌ها می‌پرداختند. به همین دلیل است که واژگانی از قبیل: قوه، فعل، علت فاعلی و حیز طبیعی در فیزیک آنها بسیار به چشم می‌خورد. درباره خود حرکت، تقریبا چیزی برای گفتن نداشتند مگر چند تفکیک ساده میان حرکت طبیعی، جبری یا حرکت مدور و مستقیم.


اما پس از انقلاب کپرنیکی، آنچه برای کسانی همچون گالیله مهم بود کاوش در «چگونگی» حرکت، آن هم به روش دقیق ریاضی بود. روشن بود که برای این امر، اصطلاحات غایت انگارانه ارسطویی قابل استفاده نبودند و باید اصطلاحات جدیدی وضع می‌شد که بتواند فرآیند حرکت را با روش ریاضی تبیین کند.


 برای این کار، گالیله و نیوتن اصطلاحات غیردقیق زبان عامه، از قبیل نیرو، میل، شتاب و سرعت را برگرفتند و معانی دقیق ریاضی بدان‌ها بخشیدند. درواقع، مفاهیمی همچون قوه، فعل، علت فاعلی، حیز طبیعی، حرکت طبیعی و سری از بین رفتند و مفاهیم جدیدی مثل نیرو، شتاب و سرعت پا به عرصه ظهور گذاردند و مفاهیم دیگری همچون فضا و زمان که در پارادایم ارسطویی مورد استفاده قرار می‌گرفتند، در پارادایم نیوتنی معانی جدیدی به خود گرفتند.


اما اینکه زودودن اصطلاحات غایت انگارانه توسط انقلاب کپرنیکی در دوره رنسانس و با پیشتازی گالیله و نیوتون چه بر سر دانش بشر در دوره مدرن آورد موضوعی است که آنا در آینده به آن می‌پردازد.


منابع:


مقاله «خدا و جهان در اندیشه ارسطو» از حجت‌الاسلام‌والمسلمین رضا برنجکار  


کتاب «قیاس ناپذیری پارادایم های علمی» اثر غلامحسین مقدم‌حیدری


انتهای پیام/ ۴۱۰۷/

انتهای پیام/

برچسب ها: گالیله
ارسال نظر