برای دیوانههایی که وارد «منطقه پرواز ممنوع» شدند!
به گزارش خبرنگار حوزه سینمای گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، «منطقه پرواز ممنوع» به کارگردانی امیر داسارگر و تهیهکنندگی حامد بامروتنژاد، از هفته گذشته اکران خود را آغاز کرده است. این فیلم روایتگر داستان سه نوجوان است که در حین آماده شدن برای مسابقه ساخت پهپاد، با پیدا شدن یک یوزپلنگ در حوالی محل زندگیشان، وارد مسائل و درگیریهای مختلف و مهیجی میشوند.
هادی حجازیفر، محمد فیلی، متینپاکزاد، متین کرمانی، علیرضا اکبری، علی ذکریایی، زینالعابدین تقیپور و بهار نوحیان از جمله بازیگران فیلم سینمایی «منطقه پرواز ممنوع» هستند که شهریور ماه امسال پرمخاطبترین فیلم جشنواره کودک و نوجوان اصفهان شد و جایزه بهترین بازیگر این جشنواره را هم از آن خود کرد.
محمدرضا شهبازی فعال رسانهای و فرهنگی در صفحه اجتماعی خود متن کوتاهی درباره فیلم «منطقه پرواز ممنوع» منتشر کرده است که در ادامه می خوانید:
بیست و چهار ساعت در پشت صحنه فیلم «منطقه پرواز ممنوع» بودم. یادم نمیرود که حامد بامروتنژاد وقتی صبح از خواب بلند شد، اولین کاری که کرد این بود که رفت کنار پنجره و آسمان را نگاه کرد. اواخر شهریور بود و باران، مه، ابر، شبنم و... یکی از اتفاقاتی بود که میتوانست کل گروه تولید را زمینگیر کند. لوکیشن فیلم هم آنطرفتر از تبریز بود و یعنی اینکه نمیشد به امید هوای خوبِ روزهای بعد ماند. روز به روز احتمال بارش باران و برف بیشتر میشد و این برای فیلمی که هفتاد هشتاد درصدش –و شاید بیشتر- در فضای باز فیلمبرداری میشد اتفاق هولناکی بود.
هوا یکی از معضلات تیم تولید فیلم بود. معضلی که حامد و امیر و... آگاهانه به سراغش رفتند. میتوانستند یک فیلم آپارتمانی بسازند. میتوانستند به جای سه تا نوجوان نابازیگر سراغ فیلمی بروند که داستانش را چند بازیگر بزرگسال روایت میکنند. میتوانستند بیخیال حضور یک پرنده شکاری در فیلمشان بشوند. میتوانستند همین گوشهکنارهای تهران فیلم بسازند نه هفتصد هشتصد کیلومتر آنطرفتر که فقط رفت و آمدش کلی داستان دارد. میتوانستند از خیر حضور یوزپلنگ که کار جلوههای ویژهاش معلوم بود «پدردرآر» است بگذرند! و از همه مهمتر، میتوانستند فیلم ساختن برای نوجوانها را لااقل به بعد از کار اولشان موکول کنند.
آخرین باری که یک فیلم برای نوجوانها در ایران ساخته شده کی بود؟ نوجوانها نه آنقدر کوچکند که بشود زد زیر بغل و به بهانه پففیل برد به تماشای فیلم کودک و نه آنقدر بزرگند که سینما رفتن توی سبد مصرفشان باشد.
اما حامد و امیر و بقیه دیوانههای دستاندرکار فیلم، نوجوان و جنگل و فضای باز و نابازیگر و یوزپلنگ گرافیکی و باز شکاری و لوکیشنِ دور و... را انتخاب کردند. انتخابهایی که هر کدامشان به تنهایی یک دیوانگی تمامعیار در حال و روز سینمای امروز است.
و این تازه غیر از این بود که خودم شاهد بودم خود حامد تلفن به دست زنگ میزد به این و آن که آقا ما داریم یک فیلمی میسازیم و اگر دوست داری بیا پشت صحنهاش باش و فلان کار را هم خواستی کن و... من میفهمیدم که چقدر دوست دارد از قِبَل همین یک فیلم چند نفر از بر و بچههای جبهه فرهنگی انقلاب کار کنند و کار یاد بگیرند و پیشرفت کنند.
راستش میخواستم چنین چیزی را بعد از پایان اکران فیلم بنویسم. اما فکر کردم شاید الان که تازه دو سه روز است اکران فیلم شروع شده و حامد و رفقا دارند شب و روز تلاش میکنند تا کارشان دیده شود این را بنویسم تا به اندازه خودم یک خسته نباشید گفته باشم به دیوانگیهایشان.
انتهای پیام/4104/پ
انتهای پیام/