پایان عصر «نانخشکی» با جولان زبالهگردی در تهران/ برخورد با باندهای جمعآوری زباله؛ ادعایی که هیچوقت ثابت نشد
گروه اجتماعی خبرگزاری آنا- مریم حضرتی؛ زبالهگردی بهعنوان پدیدهای که در گذشته با عنوان «نمکی» یا «نان خشکی» در کوچهپسکوچههای شهر مطرح بود، در حال حاضر به یک ناهنجاری تبدیل شده که علاوه بر افزایش آلودگی محیطی و بصری در شهرها، خود به بستری برای افزایش آسیب اجتماعی تبدیل شده است، چراکه کودکان و نوجوانان بیبضاعتی که برای گذراندن زندگی خودشان به زبالههای شهر سری میزنند، بعدها دچار بیماریهای پوستی و بعضاً لاعلاج دیگری میشوند.
نوستالژی «نان خشکی» در گذشته بهدلیل اعتقاداتی که مردم به برکت نان داشتند، رونق بسیاری داشت؛ به این صورت که مردم نان را در جایی جمع کرده و هر هفته افرادی دورهگرد همراه با گاری دستی از کوچهها گذر میکردند و با مبادله کالا به کالا نانهای خشکشده را از مردم خریداری کرده و به جای وجه نقد به آنان بستههای نمک یا ظروف پلاستیکی میدادند؛ اما با گسترش شهرنشینی و گذار جامعه از سنتی به مدرنیته، این شغل هم مانند بسیاری از مشاغل قدیمی از رونق افتاد و در حال حاضر به شکل و شیوهای دیگر در شهرها نمایان است که به آن زبالهگردی میگویند.
موضوع زبالهگردی مدتهاست گریبان کودکان شهر را گرفته و آنها را قربانی میکند. معضلی که کودکان و نوجوانان را بهخاطر لقمهای نان تا کمر در سطلهای زباله خم میکند تا با پیدا کردن زبالههای قابل فروش گره کوری از چالشهای زندگیشان را باز کنند. شرایط بد اقتصادی و وجود فقر، این افراد را به سمت زبالهها میکشاند و در کشوری که بر پایه قوانین اسلام و جمهوری اسلامی مدیریت میشود وجود حتی یک زبالهگرد در شهرهای مختلف کشور قابلقبول نیست، چراکه در متون اسلامی و قرآن کریم بارها به رسیدگی جدی به وضعیت افراد کمبضاعت تأکید شده است.
امروزه با مدرن شدن تجهیزات و پیشرفت فنّاوری، کشورهای مختلف به سمت استفاده بهینه از زبالهها رفتهاند و در حقیقت وجود زباله امروزه بهعنوان یک سرمایه حساب میشود که متأسفانه در کشور ما به این موضوع آن طور که شایسته است پرداخته نمیشود. کشورهای مختلف دنیا یکی از راههای کسب درآمد را از طریق تبدیل زباله به برق و سایر انرژیها میدانند، البته نباید از این موضوع گذشت که وجود تحریمهای ظالمانه علیه کشور ما، این حوزه را نیز تحتالشعاع قرار داده است و در بحث ورود تجهیزات تبدیل زباله به برق ایران اسلامی با مشکل مواجه است.
اینکه در کشور ما از زبالهها استفاده بهینهای نمیشود بر همگان ثابت شده است، بهطوریکه مدیرکل سازمان بهزیستی استان تهران نیز با تأثیر این موضوع به خبرنگار گروه اجتماعی خبرگزاری آنا گفت: بسیاری از کشورهای اروپایی از زبالههای خود برق تولید میکنند اما در کشور ما از زبالهها استفاده خاصی صورت نمیگیرد.
اگر از استفاده بهینه از زبالهها عبور کنیم، قطعاً ساماندهی زبالهگردها بهویژه در پایتخت به دلیل خطراتی که این افراد را تهدید میکند امری ضروری است. حال این نکته قابلتوجه است که اکثر زبالهگردها را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند که علاوه بر تهدید سلامت آنها توسط بیماریهای خطرناک، موجب تخریب آینده شخصیتی آنها خواهد شد.
آمار زبالهگردها دقیق نیست/ از 4 هزار نفر تا 14 هزار زبالهگرد
علاوه بر بزرگسالانی که خود دچار بیماری اعتیاد هستند و از طریق زبالهگردی روزگار میگذرانند، تعداد زیادی هم از کودکان در تهران وارد چرخه جمعآوری زبالهها شدهاند که به گفته کامیل احمدی مردمشناس، کودکان زبالهگرد عمدتاً ایرانی نبوده بلکه مهاجران افغانستانی هستند.
این گزاره که تعداد افراد زبالهگرد مشخص است خیلی قابل دفاع نیست و هنوز هیچ سازمان و نهادی آمار دقیقی از این افراد را به دست نیاورده است؛ در این خصوص فرشید یزدانی مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان، درباره آمار زبالهگردان در تهران میگوید که طبق پژوهش انجامشده ۱۴ هزار زبالهگرد در تهران وجود دارد که ۴۷۰۰ نفر از این افراد کودک هستند؛ این آمار درحالی از سوی یزدانی اعلام میشود که بیاتنژاد مدیرکل سازمان بهزیستی استان تهران معتقد است 4 هزار زبالهگرد تاکنون در تهران شناسایی شدهاند که بیشتر پیمانکاران کودکان کار را برای جمعآوری زباله در اختیار میگیرند و روانه خیابانها میکنند؛ بهوضوح میتوان در این دو اظهارنظر تفاوت آماری را مشاهده کرد.
حدود 30 درصد زبالهگردها کودکان هستند و در سایر آمار سنی، رده سنی 15 تا 17 سال بیشترین آمار زبالهگردها را تشکیل میدهند؛ ساعتهای کاری آنها بسیار بالاست و تا پاسی از شب نیز ادامه دارد. شاید علت اینکه از کودکان در زبالهگردی استفاده میشود به خاطر این است که کودکان زبالهگرد نیروی ارزان محسوب شده و پیمانکاران ترجیح میدهند به هر بهایی آنها را نگه دارند.
از سوی دیگر مهشید موقر معاون امور اجتماعی بهزیستی استان تهران در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری آنا، میانگین سنی کودکان زبالهگرد در تهران را از ۸ سال تا ۱۸ سال میداند و معتقد است که ۹۰ درصد کودکان زبالهگرد با خانوادهشان زندگی نمیکنند و آنهایی هم که با خانواده خود زندگی میکنند دارای سرپرست معتاد هستند.
برخی معتقدند که زبالهگردان معتادانی هستند که برای خوردن غذا درون سطلهای زباله پسماندها را زیرورو میکنند و بماند اینکه دچار بیماریهای عفونی بهواسطه همین زبالهگردی میشوند.
ساعت کار آنها هم متفاوت است و به گفته برخی از زبالهگردان، شروع زبالهگردی از ساعت 3 بعدازظهر است و تا ساعت 2 بامداد این کار را ادامه میدهند.
درآمد زبالهگردها چقدر است؟
البته پسماندهای خشک و تر از سوی پیمانکاران شهرداری جداسازی میشوند و این اقدام شهرداری کار را برای زبالهگردها کمی سخت میکند بهطوریکه فرشید یزدانی مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان درباره زبالههای خشک میگوید: ارزش کل زبالههای خشک در سال 97، بالغ بر 2 هزار و 640 میلیارد تومان است که به تفکیک ارزش تقریبی زبالههای جمعآوریشده در بخش رسمی حدود 400 میلیارد تومان و در بخش غیررسمی 2 هزار و 240 میلیارد تومان است؛ حدود 10 درصد از زبالهها با وانت جمعآوری میشود که متوسط درآمد سالانه زبالهگردان کتفی و چرخی 19.3 میلیون تومان و متوسط درآمد ماهیانه آنها 1.6 میلیون تومان است.
اینکه زبالهگردان ایرانی هستند یا افغانستانی بحثهای مختلفی است چرا که سپیده سالاروند محقق و فعال حقوق کودک معتقد است بیشتر کودکان زبالهگرد تبعه افغانستان هستند و مهشید موقر معاون اجتماعی بهزیستی استان تهران در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری آنا، میگوید که بر اساس گزارشی که مراکز و مؤسسات غیردولتی اعلام کردند اغلب کودکان زبالهگرد از اتباع بیگانه هستند.
این زبالهگردها در ساختمانهای کوچکی که دستگاه نام دارد به تفکیک زباله میپردازند بهطوریکه هر دستگاه شامل 4 تا 5 اتاق است و هر کدام از این اتاقها 3 الی 4 نفر سکونت دارند و سرپرستی آنها به عهده شخصی به نام ارباب است.
درآمدها از زبالهگردی برای افراد متغیر است مثلاً به گفته سالاروند زبالهگردان بهطور میانگین 30 کیلو پلاستیک را 300 تومان، 20 کیلو مشمع را 200 تومان، 100 کیلو کتاب را 100 تومان، 15 کیلو آهن را 200 تومان، 2 کیلو فلز را 1000 تومان و 20 کیلو نان را 200 تومان به ارباب دستگاه میفروشد و بهطور میانگین هر زبالهگرد روزانه 36 هزار تومان درآمد دارد که بخشی از این درآمد به خود زبالهگرد پرداخت و بخش اعظم آن توسط ارباب به افغانستان فرستاده میشود.
مهشید موقر معاون امور اجتماعی بهزیستی استان تهران در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری آنا درآمد زبالهگردی افراد را اینطور مثال میزند: از درآمد یک میلیون تومانی کودک زبالهگرد، ۴۰۰ هزار تومان بین افراد واسطه که ۴ یا ۵ نفر هستند تقسیم میشود و از ۶۰۰ هزار تومان باقیمانده حدود ۴۰۰ هزار تومان به خانوادهاش و ۲۰۰ هزار تومان به خود کودک تعلق میگیرد.
یک زبالهگرد: شهرداریچیها کتکمان میزنند!
برای صحت
صحبتهای مسئولان در این گزارش به دنبال سوژه مورد نظر بودم تا از طریق صحبتهای وی به گفتههای آنها صحه بگذارم دراینبین با زبالهگردی که با لباسهای مندرس و چهره کثیفی در میان سطل آشغال به دنبال زباله بود به گفتگو نشستم؛ مردی که در ابتدا بهسختی میتوانستم با وی ارتباط برقرار کنیم اما با دادن غذا به وی کمکم اعتمادش را جلب کرده و به این بهانه با او به گفتگو نشستیم.حسام مردی 40 سالهای بدون همسر و فرزند و به گفته خودش بدون خانواده بود که سرش را در حین جمعآوری زباله بیرون میآورد و نگاهی به اطراف میکرد تا مبادا ماشینهای بازیافت شهرداری به آنجا نزدیک شود. او در حین مصاحبه با ما میگوید اگر کار شرافتمندانه داشتم قطعاً این کار را رها میکنم.
این زبالهگرد علاوه بر اینکه احساس ندامت و ناراحتی دارد و مدام سیگار میکشد میگوید به دلیل اعتیاد و تأمین هزینه مواد مصرفیام زبالهگردی میکنم و برای این کار روزی 20 هزار تومان درمیآورم.
وی معتقد بود شبها که تاریک است بهتر میشود کار کرد چرا که در طول روز ماشینهای شهرداری جلوی کار ما را میگیرند یعنی هرچه جمع میکنیم به ماشینهای بازیافتشان میریزند.
حسام با احساس خستگی میگوید اگر کار داشتم قطعاً به این شغل رو نمیآوردم چرا که من آبرومند بودم و معتاد نبودم کار آزاد داشتم ورشکست شدم زمانه چرخید و روزگار بر وفق مراد نبود بهاینترتیب کارم به اینجا کشیده شد.
این زبالهگرد درحالیکه در میان زبالهها توانسته بود مقداری قوطی فلزی پیدا کند و در حال درآوردن آن از میان زبالهها بود اینطور ادامه داد: متأسفانه شهرداری به ما میگوید آشغال مال ماست و شما حق زباله جمعکردن ندارید! اگر حق جمعآوری زباله را نداریم پس چهکار باید انجام بدم چطوری باید شکمم را سیر کنم.
وی به درآمدی که از فروش زباله به دست میآورد اشاره میکند و میگوید: بعد از جمعآوری زباله آنها را به خریداران ضایعات با قیمت پایین میفروشیم و روزی 20 هزار تومان از آن کسب درآمد میکنم. البته بیشتر در مناطق جنوبی مثل دولتآباد دنبال زباله هستم اما اگر وسیلهای داشتم قطعاً به مناطق بالاشهر میرفتم چرا که ضایعاتی که از آنجا به دست میآید بدرد بخور و همینطور گرانتر هست و چیزی دستمان را میگیرد.
حسام با تأکید دوباره بر اعتیاد خود، گفت: آنقدرها اعتیاد ندارم ولی آنقدر که بتوانم از این زبالهها خرج مواد را دربیاورم و چیزی بتوانم پیدا کنم که بخورم کافی است؛ البته کسانی که زباله را از من میخرند وقتی میفهمند اعتیاد دارم ارزان میخرند.
به گفته وی همه چیز که بتوان فروخت مثل قوطی نوشابه، بطری آهن ضایعات بیمارستانی و مس و هر وسیله قیمتی دیگر را از میان زبالهها جستجو میکند.
حسام در مورد وضعیت بهداشتی نابسامانی که دارد اینطور میگوید: گاهی اوقات ماشینهای بهزیستی ما را جمع کرده و به کمپ میبرند در آنجا حمام و بهداشت میکنم و اگر بیماریهایی پوستی داشته باشم داخل کمپ مداوا میشوم.
پس از این گپ و گفتی که بهسختی صورت گرفت و بیش از یک ساعت طول کشید دیگر حرفی برای گفتن نمیماند؛ وقتی میخواهم از او خداحافظی کنم با لحن ملتمسانهای میگوید: « آبجی حالا که خبرنگار هستی، به همین شهرداریچیها بگو دیگر مارا اذیت نکنند و کتکمان نزنند! به خدا اگر کار داشتم قطعاً این کار را نمیکردم که بخواهم خرج اعتیاد خود را درآورده و کارم به این زبالهها بیفتد.»
به نظر میرسد باید قدردان «نمکی» یا همان «نان خشکی»های قدیمی باشیم که لااقل اگر به دنبال نان خشک بودند دیگر زبالههای را جمع نمیکردند که به این طریق هم منظر شهری را به هم بریزند هم ناقل بیماری باشند و هم خودشان را درگیر آلودگی و مشکلات بیماری نمیکردند.
با گذر ایام دیگر خبری از نوستالژی فریادهای «نمکی، آی نمکی» نیست و زبالهگردها جایشان را گرفتهاند؛ افرادی که هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود و فقط مصاحبه پشت مصاحبه است که از مسئولان میخوانیم مبنی بر اینکه آن افراد ساماندهی و جمعآوری میشوند؛ ادعایی که هیچوقت ثابت نمیشود.
انتهای پیام/4046/پ
انتهای پیام/