صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/ 46

خواسته نوجوان 13ساله از آیت‌الله خامنه‌ای

شهید مرحمت بالازاده پیش از رفتن به جبهه، به تهران آمد تا آیت‌الله خامنه‌ای را که در آن زمان رئیس‌جمهور بودند را ببیند.
کد خبر : 325209

به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، شهید مرحمت بالازاده از شهدای نوجوان دفاع مقدس است. خاطره زیر از کتاب «جاودانه‌ها؛ ویژه‌نامه کنگره بزرگداشت شهدای نوجوان» انتخاب شده است:


مرحمت بالازاده هجدهم خردادماه 1349،‌ در یکی از روستاهای شهرستان گرمی در دامان سرسبز مغان و در خانواده‌ای متدین و محروم، دیدن به جهان گشود. پدرش از مهاجرین طالش بود که پس از مهاجرت به این روستا، به شغل مغازه‌داری و خواربارفروشی اشغال داشت.


مرحمت هشت ساله بود که انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید. سال 1359 هنگام تشکیل اولین هسته‌های مقاومت بسیج، به همراه عده‌ای از نوجوانان و جوانان روستا، پایگاه مقاومت بسیج را در روستا، راه‌اندازی کرد. مرحمت به همراه جمعی دیگر از جوانان پرشور و فعال انقلابی، در شورای مرکزی این پایگاه عضو شد و شروع به فعالیت کرد.


مرحمت فقط 13 سال داشت که به پدر و مادرش گفته بود کار مهمی پیش آمده که باید به تهران برود، اما نگفته بود، چه کاری. وقتی با اصرار از پدر و مادر اجازه گرفت، بی‌درنگ راهی تهران شد، شنیده بود باید به خیابان پاستور برود و رفت. هر طور بود وارد ساختمان ریاست‌ جمهوری شد؛ می‌گفت باید حتما رئیس‌جمهور را ببیند؛ کار آسانی نبود، با پا در میانی این و آن بیرون ساختمان ریاست‌ جمهوری منتظر ماند؛ آن روزها «آقا» رئیس‌جمهور بود.


وقتی آیت‌الله خامنه‌ای برای رفتن به مراسمی از ساختمان بیرون آمدند، مرحمت بالازاده خودش را به ایشان رساند، تلاش محافظان نتیجه‌ای نداشت، چون آقا به اشاره اجازه داده بودند تا این نوجوان را ملاقات کنند؛ مرحمت 13 ساله با لهجه شیرین آذری و شاید هم به زبان آذری گفت: «آقا! یک خواهش داشتم».


آقا با مهربانی حالش را پرسیدند و نامش را و بعد گفتند: «خب چه می‌خواهی پسرم؟» مرحمت که هیجان‌زده بود، نفس عمیقی کشید و گفت: «آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور دهید دیگر روضه حضرت قاسم (ع) نخوانند!»


آقا پرسیدند «چرا فرزندم؟» و مرحمت که حالا دیگر بغضش ترکیده بود و هق هق گریه امانش نمی‌داد با کلماتی بریده بریده گفت: «آقا! حضرت قاسم(ع) هم مثل من 13 ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه میدان داد، اما فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم، می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم.»


مرحمت به اردبیل بازگشت اما برخلاف دیروز دلگرفته و غمزده نبود؛ از خوشحالی در پوست نمی‌گنجید، دلش برای اینکه زودتر برسد، پر می‌کشید. کاش اتوبوس هم پر داشت. مرحمت بالازاده با نشان دادن مجوز آقا، وارد تیپ عاشورا شد.


شجاعت و درایت را با هم داشت و همه در حیرت که این همه در یک نوجوان 13 ساله چگونه جمع شده است؛ بچه‌های تیپ عاشورا چهره مهربان و جدی مرحمت را از یاد نمی‌برند؛ بیشتر اوقات کنار فرمانده‌اش شهید «مهدی باکری» دیده می‌شد.


مرحمت بالازاده روز 21 اسفند 1363 در عملیات «بدر» در جزیره مجنون به شهادت رسید.


 انتهای پیام/4104/


 


انتهای پیام/

ارسال نظر