صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۰۰ - ۳۰ دی ۱۴۰۳

برای بهبود «علوم انسانی» در دانشگاه‌های ایران چه باید کرد؟

حوادث تعیین کننده و تحول‌آفرین تاریخی، اقتصادی و سیاسی همواره برخواسته از اندیشه‌های صاحب نظران علوم انسانی- اجتماعی بوده است.
کد خبر : 953164

به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری آنا، گرچه در نگاه اول به نظر می‌رسد که بحث در خصوص اهمیت و نقش حیاتی علوم انسانی-اجتماعی نقل بسیاری از محافل علمی بوده و هست، اما با بررسی متون و منابع موجود در خصوص ابعاد مختلف این علوم، درمی‌یابیم که علوم انسانی-اجتماعی همواره و در همه جا در مظان اتهام بوده است.

نوریه ریاضی ( دکتری تخصصی فلسفه و کلام اسلامی) در جستاری در اهمیت و ارزش علوم انسانی و رابطه آن با علوم طبیعی نوشت: «علوم انسانی» در تمام حوزه‌های علمی‌و تحقیقاتی حضور فعال وحیاتی دارد. نادیده گرفتن این حضور به معنای شکل واقعی و نهائی پیدا نکردن نظریه‌ها وقوانین علمی‌است. درک روابط ثابت میان پدیده‌های طبیعی، کار علمی‌به شمار می‌رود، امّا تنظیم و به سامان رساندن این روابط به شکل یک قانون کلی به حوزه علوم انسانی مربوط می‌شود. بنابراین، بر دست‌اندرکاران حوزه‌های مختلف علمی‌لازم است که گام‌هایی در جهت آشکار کردن ارزش واعتبار واقعی این علوم بردارند تا از این طریق ساختار‌های فرهنگی، علمی، سیاسی واقتصادی شکل منطقی و واقعی‌تر به خود بگیرد.
برخی راهکار‌ها و پیشنهاد‌ها در جهت بهبود وضع علوم انسانی در دانشگاه‌های ایران به شرح ذیل است:

۱. تجدید نظر اساسی در دروس علوم انسانی از نظر:

الف ـ مضمون و محتوا، به این معنا که سر فصل درس‌ها از نظر کیفیت و اندازه به گونه‌ای انتخاب شوند که فرصت بحث و گفت‌و‌گو در کلاس فراهم شود. 

ب ـ انتخاب استادان درس‌های علوم انسانی با نظارت هیئت‌های کار آمد و دانش پژوه انجام شود.

۲. تکراری و قدیمی‌بودن منابع و سر فصل برخی درس‌ها مانند حکمت علمی،

۳. الزامی‌شدن پایان نامه برای دانشجویان دوره کارشناسی،

۴. برگزاری کارگاه‌های روش تدریس وشرکت الزامی‌مدرّسان کم تجربه دراین کارگاه‌ها،

۵. شیوه‌های ارزیابی مدرّسان این علوم نیازمند دگرگونی اساسی است. نباید به ارزیابی استادان که از طرف دانشجویان انجام می‌شود بهای زیادی داده شود. از سوی دیگر به روش‌های تدریس علمی‌و متعهدانه مدرسان کارآمد بها داده شود. مثلاً به صورت پایه تشویقی.

پروانه آقایی (دکتری سیاست‌گذاری علم و فناوری دانشگاه تربیت مدرس) از منظری دیگر به اهمیت «علوم انسانی» پرداخته است، آقایی در یادداشتی نوشت: مفید نبودن، نداشتن نسبت مستقیم با صنعت و بازار، استعماری بودن، دنیاگرا بودن و... از جمله اتهاماتی است که در ادوار مختلف و بسته به جغرافیای فرهنگی مربوطه، گریبان‌گیر این علوم بوده است.

{$sepehr_key_5258}

گذشته از این، در کشور‌های در حال توسعه مانند ایران، این مسأله ابعاد ویژه‌تری می‌یابد. بررسی شواهد آماری نشان می‌دهد که تقریبا هیچ یک از دانشمندان ایرانیِ در زمره دانشمندان یک درصد برتر جهان در رشته‌های علوم انسانی-اجتماعی قرار ندارند. نقطه کور این ماجرا کجاست؟ آیا ماهیت ارزش و فرایند خلق آن در علوم انسانی-اجتماعی با علوم دیگر متفاوت است؟ و بنابراین نوآوری و زنجیره ارزش آن در علوم انسانی-اجتماعی اشکال متفاوتی مییابند؟

مرور پیشینه مطالعات نوآوری نشان می‌دهد که شاید بتوان ریشه این مسأله را در ذهنیت اقتصادی محققان حوزه مطالعات نوآوری به مفهوم نوآوری  جست‌و‌جو کرد. تسری چنین ذهنیتی در میان متولیان تأمین مالی و سیاستگذاران علم به دلایلی از جمله تمایل به نشان دادن سودآوری فوریِ زمینه‌هایی که از آنها حمایت می‌کنند؛ حمایت‌های مالی را منوط به جایابی دستاورد‌های تحقیقاتی در مجموعه‌ای از معیار‌های اقتصادی کرده است.

{$sepehr_key_5259}

این رویکرد اقتصادی که به عنوان منطق محبوب سیاست‌گذاران برای حمایت مالی برنامه‌های تحقیقاتی شناخته می‌شود منجر به مقایسه نتایج پژوهشی علوم انسانی-اجتماعی با علوم طبیعی توسط معیار‌های ارزیابی یکسان شده است که چالش‌ها و آسیب‌های فراوانی در میان فعالان در حوزه علوم انسانی- اجتماعی داشته و آنها را دلسرد و ناامید کرده است. این رویه خطر انحراف تحقیقات به سمت حوزه‌هایی را دارد که منجر به دستاورد‌های ملموس و قابل ارزشگذاری اقتصادی می‌شود، نه حوزه‌ها‌یی که حیاتی هستند.

{$sepehr_key_5260}

اگرچه باید توجه داشت که متفاوت بودن فقط ویژگی علوم انسانی-اجتماعی نیست، اما بحث اصلی این است که در شرایطی که مزایای کوتاه مدت و ملموس مطلوب به نظر می‌رسند، علوم انسانی-ا جتماعی بی‌فایده و زاید می‌نمایند. حوادث تعیین کننده و تحول‌آفرین تاریخی، اقتصادی و سیاسی همواره برخواسته از اندیشه‌های صاحب نظران علوم انسانی- اجتماعی بوده است.

بر این اساس شایسته است بجای تأکید مضاعف بر مصنوعات ملموس این علوم، توجه بیشتری بر ظرفیت‌های اندیشه‌آفرین و توسعه‌بخش آن به ابعاد وجودی انسان شود و موقعیت آن به عنوان علومی که قابلیت شکل‌گیری علوم دیگر را در ذهن و اندیشه بشر فراهم می‌آورد به رسمیت شناخته شوند.

از این رو شناسایی مسیر‌های خلق ارزش و ردیابی آن تا تبلور اقتصادی و اجتماعی به توجیه‌پذیر شدن تأمین مالی پژوهش‌های این حوزه و درنهایت توسعه آنها در مسیر اصلی خود کمک خواهد کرد.

انتهای پیام/

ارسال نظر