ذائقهسازی و بازتعریف مفهوم جذابیت در تولیدات رسانهای
به گزارش خبرگزاری آنا، رسانهها امروزه نقش ویژهای در مناسبات مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارند. زندگی انسانها با رسانهها به شکل بیسابقهای درهم تنیده شده، بهطوریکه زندگی بدون رسانه قابل تصور نیست. پیشرفت فناوری منجر به ظهور انواع و اقسام رسانه شده، بهطوریکه هزاران رسانه صوتی، تصویری و چاپی هر لحظه در حال تولید و انتشار محتوا هستند.
در این وضعیت، رسانهها در پی جلب توجه مخاطبان و اثرگذاری بر افکار عمومی و انتقال پیام و محتوای مدنظر خود هستند. این مهم تحت اصطلاح مرجعیت رسانهای در ادبیات گردانندگان رسانه به خصوص در کشور ما متداول شده، البته دستیابی به مرجعیت رسانهای با چالشهایی مواجه است.
مفهوم مرجعیت رسانهای در جهان معاصر دستخوش تغییر شده و تکثر رسانهها اعم از حرفهای و غیرحرفهای امکان اقتدار (اتوریته) را برای یک رسانه خاص از بین برده است. بااین حال صاحبان رسانه برای کسب حداکثر بهرهمندی، راهکارهایی را به کار میبندند. در نگاه جهانی، رویکردهای متأخر رایج، پیرامون مرجعیت رسانهای را میتوان در سه رویکرد مبتنی بر بازار (اقتصاد، تجارت و سرمایه)، رویکرد مبتنی بر سیاست و رویکرد مبتنی بر فرهنگ طبقه بندی کرد.
{$sepehr_key_4406}
اگرچه این سه رویکرد از یکدیگر منفک و گسیخته نیستند، اما هریک راهبردهایی برای کسب قدرت بیشتر دارند که به آنها در این پژوهش پرداخته میشود. ازسوی دیگر از نگاه اندیشمندان انقلاب اسلامی مرجعیت رسانهای تعریف و شرایطی متفاوت از رویکردهای جهانی دارد.
در همین راستا دفتر مطالعات آموزش و فرهنگ مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی با عنوان «مرجعیت رسانه در خوانش متفکران متأخر غربی و اندیشمندان انقلاب اسلامی» مطرح میکند که در جهان معاصر و با وجود کثرت روزافزون رسانهها، دیگر امکان غلبه یک رسانه بر سایر رسانهها و داشتن دست برتر در تولید محتوا، جذابیت فرم و ایجاد وفاداری دائمی در مخاطب در همه موضوعات در عمل، نمیتواند متعلق به یک رسانه خاص باشد. پس اقتدار (اتوریته) رسانهای در دوران رسانههای انبوه و فوری، دیگر معنای سابق را ندارد و نیازمند بازتعریف است.
این گزارش بیان میکند که در پژوهش پیشرو این بازتعریف از زاویه رویکردهای متنوع موجود درخصوص علل اهمیت مرجعیت رسانهای، از نگاه پارادایمهای نوین ارتباطی واکاوی میشود. از این منظر تعریف ما و تلقی اصلی از مفهوم مرجعیت رسانهای آن است که یک حاکمیت سیاسی چه کاری انجام دهد که از حیث رسانهای، عنان افکار عمومی از دستش خارج نشود و به دیگر بیان، دولت چطور میتواند افکار عمومی را کنترل کند؟
در این گزارش آمده است که این مهم در این پژوهش محل پرسش قرار گرفته که احساس میشود حداقل در یک دهه اخیر زمام افکار عمومی مردم ایران تا حد زیادی در دست دولتهای متخاصم افتاده و خطگیری کلی ذهنهای بسیاری از افکار عمومی ما ازسوی رسانههای این دولتها صورت میگیرد.
{$sepehr_key_4407}
این گزارش ادامه میدهد که یادآوری وقایع میدانی سالهای ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ را میتوان از برجستهترین نمونههای چنین واقعهای قلمداد کرد. در این وقایع که بهنوعی یک بازی رسانهای کلان بود، ذهنیتها در فضای مجازی شکل گرفتند، بهگونهای که بخشی از جامعه حرف حاکمیت را پیرامون موضوع مورد مناقشه نپذیرفتند و دست به اعتراض خیابانی زدند.
این پژوهش در دو بخش تنظیم شده است: در بخش اول به این سؤال اساسی پاسخ داده میشود که «رویکردهای متأخر پیرامون مرجعیت رسانهای در جهان چیستند و حول چه مفاهیمی گرد آمدهاند»؟ و در بخش دوم به این سؤال اساسی پاسخ داده میشود که «از نگاه اندیشمندان انقلاب اسلامی، مرجعیت رسانهای دارای چه ویژگیهایی است»؟
این گزارش برخی راهکارهای احصا شده در این پژوهش را برشمرده که شامل این موارد است؛ مرزبندی رسانهای دقیق با جهانهای فرهنگی بیگانه، رهایی از سیطره رسانهای بیگانه با شناخت کلیدواژههای فریبنده جهان فرهنگی غرب، توجه به سازوکار آموزشی و اطلاعرسانی رسانه، بهعنوان مهمترین کارکرد رسانه در نظام اسلامی، گریز از نظم دیوانسالارانه در قالب برونسپاریهای مبتنیبر فعال کردن گروههای مردمی متخصص و پر توان، تمییز بین جاذبههای کاذب و جاذبههای حقیقی، تأمین عنصر جذابیت در بستر تأمین کمال معنوی انسان، اهتمام به شکل دادن به ذائقه مخاطب در راستای ارتقای ذائقهها، اهتمام به نگرش مخاطب به محتوای رسانهای در راستای جریانسازی، در جهت تسری الگوی عملی و قواعد رفتاری برآمده از بنیانهای اصیل ارزشی و هنجاری نظام اسلامی و تعیین جایگاه و چگونگی محتوای سرگرمی برای انتقال ارزشها و هنجارهای مورد نظر نظام اسلامی.
{$sepehr_key_4408}
این گزارش در ادامه پیشنهاد میدهد که دولت اسلامی، نهتنها باید زمینه و بستر اجتماعی را بر تعمیق و تثبیت دیانت مردم فراهم سازد، بلکه این مهمترین وظیفه اوست و در عرض آن هیچ وظیفهای قرار ندارد و این عمدهترین تمایز میان دولت دینی و دولت سکولار است. بر این اساس ضروری است در حوزه رسانه نسبت به اندوخته نظری علوم انسانی تجددی، بازاندیشی ساختارشکنانه صورت گیرد و از مرزهای موجود علم، عبور کرده و بافتهای تأسیسی متناسب با جامعه اسلامی ایجاد شود.
این گزارش مطرح میکند که ازآنجاکه یکی از مهمترین نهادهای تأثیرگذار و عهدهدار تعلیم فراگیر در ساختار فرهنگی نظام اسلامی، رسانه است، بیتردید اهداف دولت اسلامی باید مقصد نهایی برنامهریزیهای رسانهای در جامعه اسلامی باشد. جهان کنونی، جهان روایت است و روایت، همبسته رسانه است و هیچ طرحی در مدینه فاضله، بدون بازتعریف مناسبات رسانهای، امکان تحقق ندارد. بنابراین، باید در طراحی هرگونه سازوکاری برای رسانه این مهم در نظر گرفته شود که وضع هویتی ما از هر جهت، آمیخته به رسانه و تنظیمگری آن است.
این گزارش همچنین پیشنهاد میدهد که انقلاب اسلامی بهدلیل غایات خاص خویش، امکان تکیه بر میراث معرفتی عالم تجدد را ندارد و باید در افق تاریخی خویش، نظریهپردازی کند و فهم متفاوت و متناسبی از رسانه ارائه دهد، نیاز به این تجدیدنظر در حوزه شاخصسازی، بیش از هر جای دیگر خویش را نشان میدهد. آن مبانی فلسفیِمستقل، نتایجی دارند که در اینجا، نمایان میشوند و امر سیاستی را معنا میبخشند. در غیر اینصورت، با مبانی بریده از عینیت، نمیتوان به مرحله تنظیمگری و تدبیر وارد شد و سپهر رسانهای مناسب انقلاب را بازسازی کرد. بر این اساس آنچه از نگاه اندیشمندان انقلاب اسلامی بهعنوان نقاط مرکزی برای رسیدن به مرجعیت رسانهای قلمداد میشود عبارتند از: توجه به هویت و هویتسازی، استقلال فرهنگی و مرزبندی با جهانهای فرهنگیِ بیگانه، فعال کردن قدرت جریانسازی و ذائقهسازی و بازتعریف مفهوم جذابیت در تولیدات رسانهای است.
انتهای پیام/