ارسطو و درستی کلام
خبرگزاری علم و فناوری آنا، آزاده پورحسینی؛ بچهها در این قسمت میخواهم درباره نظر ارسطو (فیلسوف بزرگی که در قسمتهای قبل با او آشنا شدیم) در مورد این موضوع صحبت کنیم که چه چیزی درستی حرف ما را تعیین میکند. ارسطو به گفتن چیزهایی اعتقاد داشت که محبتآمیز، صادقانه و مفید باشد. او فکر میکرد که ما باید همیشه سعی کنیم به گونهای صحبت کنیم که خوب باشد و دیگران را ناراحت نکند. ارسطو میگفت قبل از صحبت کردن باید به آنچه میخواهیم بگوییم فکر کنیم. او معتقد بود که گفتن حقیقت مهم است و مطالبی که میگوییم باید منصفانه باشد.
او میگفت ما باید طوری صحبت کنیم که مردم حرف ما را بفهمند. بنابراین ما باید واضح صحبت کنیم و از کلمات زیبا استفاده کنیم. ارسطو معتقد بود درست حرف زدن دقیقاً مانند نحوه انتخاب بهترین رنگهای مداد رنگی برای کشیدن یک نقاشی زیباست، پس باید کلمات خود را با دقت انتخاب کنیم تا اوضاع بهتر شود.
بنابراین، به طور خلاصه ارسطو از ما میخواست به گونهای صحبت کنیم که بقیه را ناراحت نکند، به مردم کمک کند منظورمان را متوجه شوند و جهان را به مکانی شادتر تبدیل کند.
بچهها زیبا صحبت کردن شامل راستگویی هم میشود. بدون شک ما همیشه دوست داریم راستگو باشیم، اما گاهی ممکن است به نظرمان دروغ گفتن مفیدتر باشد (به خصوص وقتی که در شرایطی بد گیر افتاده باشیم و بخواهیم نجات پیدا کنیم).
با این حال تشخیص اینکه چه چیزی درست است و چرا درست است، کار آسانی نیست.
فکر کنید در یک آزمون شرکت کردهاید و باید به سوالات زیر پاسخ بدهید.
-اگر بیشتر مردم باور داشته باشند چیزی درست است، آیا واقعاً آن چیز درست میشود؟
-اگر شما چیزی بگویید و من آن را باور کنم، آنوقت هرچه شما بگویید درست است؟
-اگر شما چیزی بگویید که باور دارید درست است. اگر من برعکس آن را بگویم و منم باور داشته باشم که درست میگویم. پس حرف هر دوی ما درست است؟
ارسطو فیلسوف بزرگ یونانی میگوید: «بودن یا نبودن یک سری حقایق در شرایطی خاص، باعث میشود که عباراتی درست یا نادرست به نظر برسد.»
یادتان باشد بچههای عزیز کلمات را عاقلانه انتخاب کنید و با کلمات دنیا را روشنتر و مهربانتر کنید.
ایستگاه فکر
1-آیا دو جمله متضاد همزمان میتوانند درست باشند؟
2-اگر همه بگویند زمین تخت است، آیا اعتقاد آنها باعث میشود که زمین تخت شود؟
داستان کوتاه
روزی روزگاری دختری به نام مینا به درستکاری و راستگویی معروف بود. روزی مینا یک طوطی گمشده را در راه مدرسه پیدا کرد. با وجود اینکه طوطی خیلی ناز و دوستداشتنی بود و او دلش میخواست که نگهش دارد تصمیم گرفت تا مثل همیشه کار درست را انجام دهد و صاحبش را پیدا کند. مینا تعداد زیادی برگه که عکس طوطی و شماره تماس پدرش را روی آنها زده بود به دیوارهای منطقهای که طوطی را پیدا کرده بود چسباند. شخصی که صاحب طوطی بود، این اعلامیهها را دید و با پدر مینا تماس گرفت.
مینا به همراه پدرش طوطی را به پارک نزدیک مدرسه برد و با خوشحالی آن را به صاحبش که پسر کوچکی بود تحویل داد. خانواده پسر از صداقت و مهربانی مینا شگفتزده شدند. خبر کار خوب مینا مانند عطری خوشبو در محله پخش شد. روزنامه مدرسه حتی با او درباره اقداماتش مصاحبه کرد. پدر و مادر مینا به او افتخار میکردند. از آن روز به بعد مینا به عنوان قهرمان راستگویی و درستکاری در میان دوستان و همکلاسیهایش شناخته شدند. مینا کوچولو با تعهد بینظیر خود به صداقت و درستکاری همیشه در همه جا سربلند بود.
انتهای پیام/